eitaa logo
🌸 رمان بهشت 🌸
5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
11 فایل
🍀وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد🍀 🍃رمان آنلاین🔶روزی ۲ پارت🍃 #پارت گذاری همه روز ها ❤️ #تبلیغات 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1871446027C496dce5861
مشاهده در ایتا
دانلود
هر گاه به هر امامی سلام دهید خــــــود آن امام جواب ســـــــلام تان را میدهـــــد... ولی اگر کسی بگوید: “السلام علیک یا فاطمه الزهرا” همه‌ی امامان جواب میدهند … می‌گویند: چه شده است که این فرد نام مادرمان را برده است !؟ السلام علیکِ یا فاطمهُ الزهراء(س)
هدایت شده از ♦️پیشنهاد ویژه♦️
💥💥💥💥💥💥💥💥💥 میخوام یه جایی رو بهتون معرفی کنم که کلی خوشگل داره🤗 انواع از ١٠٠تومان 😊 💎روسری های نخی و مجلسی 💎فروش 🛍️ هم دارن🥰 در محیطی امن ویژه بانوان✅ آدرس :مشهد، کلاهدوز 35، بین تورج 19 و 21 09156611365☎️ خواجه زاده یه سری به این کانال بزن، عالیه🥰👇 https://eitaa.com/joinchat/4108517949C68c7afe011 خوش آمديد به دنیایی از روسری 😍👆
جمعه صبح ست به نرگس برسان اين پيغام سوخت بی عطر تو اين باغ، كمی زود بيا سلام بابای خوبم✋🥺
هدایت شده از ♦️پیشنهاد ویژه♦️
🩱این کت سارافون رو میبینید؟؟☝️ 😳 قیمتش فقط 675 تومان 😳 👗 اگه شیک پوش و خاص پسندید فقط یه نگاه به کانالش بندازید... 🏃‍♂🔥 🚚🚚 ارسال رایگان 🚚🚚 https://eitaa.com/joinchat/1472529217C0bc6c0fc25
‍با ادما جوری رفتار کن که دلت میخواد با خودتم همونجور رفتار بشه ، گاهی لازمه تو آیینه نگاه کنی و ببینی چقدر میتونی یکی مثل خودتو تحمل کنی ... تو دنیا هرچیو بکاری همونو برداشت میکنی . اگه باد بکاری طوفان درو میکنی پس بهتر نیست محبت بکاری؟🌱 عصر بخیر
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
15.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺حاج مهدی رسولی: از کمک کردن به اطعام غدیر جا نمانید! 🍛مشارکت فوری جهت طبخ و توزیع اطعام عید غدیر در مناطق محروم ▫️شماره کارت:
6063731181316234
6104338800569556
(روی شماره بزنید کپی می‌شود) ▫️شماره شبا:
IR710600460971015932937001
بنام هیئت حضرت رقیه (س)
🌸 رمان بهشت 🌸
🔺حاج مهدی رسولی: از کمک کردن به اطعام غدیر جا نمانید! 🍛مشارکت فوری جهت طبخ و توزیع اطعام عید غدیر د
🔻 درخواست فوری مداح اهل بیت مهدی رسولی برای کمک به اطعام غدیر 🔵 دوستان این مجموعه مورد تایید ما است و میتونید کمک های خودتون رو به شماره کارت بالا واریز کنید و رسید واریزی تون رو به آیدی زیر ارسال کنید. @Mehdi_Sadeghi_ir
🌸 رمان بهشت 🌸
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃 🍂🍃 🍃 #پارت_498 بلند شدم و با دلهره گفتم : - هیس‌. اگه کسی
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃 🍂🍃 🍃 چند قدم که دور شد در را بستم و هوف بلندی از سر آسودگی کشیدم. همان موقع محمد جلویم ایستاد و با لبخند رضایت بخشی به اش نگاه کرد. بو کشید و گفت: - به به چه بویی هم داره. بعد نگاهش در نگاه من گره خورد. دلم به تپش افتاد . دستم هم بخاطر سنگینی ظرف اش درد گرفته بود. همان را بهانه کردم و خواستم از کنارش رد شدم که بازویم را گرفت. گر گرفتم. ضربانم چند برابر شد. خودش ظرف را از دستم گرفت و روی زمین گذاشت. باز ام رو به رویم جا خوش و همان جمله تکراری را به زبان آورد. - یه کلام مهناز. بمونم یا برم، اونم واسه همیشه ؟ بند بند وجودم فریاد می‌زد بمان پسر. نرو! اما زبان لامصبم در دهان نمیچرخید. عقلم می‌گفت صبر کن و جواب عجولانه نده اما محمد ول کن نبود. باز سری تکان داد تا جواب بگیرد. سر به زیر انداختم و نگاه از چشمان گیرایش گرفتم و دسم را از دستش بیرون کشیدم. - باید فکر کنم. - به اندازه کافی تو همین چند دقیقه وقت داشتی فکر کنی. 🍂رمان بهشت🍃 https://eitaa.com/joinchat/1298726972C2c2ad78c5c 🍃 🍂🍃 🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
┄┅┄┅┄┅༺💚༻┅┄┅┄┅┄ 📗⃟🍀 دلم هیچ‌کس و هیچ‌چیز رو نمی‌خواست! در یه آن از همه چیز متنفر شده بودم و حالم دست خودم نبود. شکسته بودم... شکسته بودم و نمی‌دونستم قراره شدیدتر بشکنم! تیام دوباره زنگ زد؛ اما بازم جواب ندادم. بار سوم که صدای زنگِ موبایلم بلند شد، با حرص تماس و وصل کردم و گفتم: - بله؟! صدای بم‌اش توی گوشم پیچید: - آرون خوبی؟ نمی‌دونم چرا؛ ولی هق‌هق‌ام بلند شد و من تهدیدوار لب زدم: - تیام! به خدا قسم! ببین دارم قسم می‌خورم... اگر ولم نکنید، چه تو، چه هلیا، چه مامان و بابام... به خدا قسم یه بلایی سر خودم میارم! به منم زنگ نزن. نگرانِ همون دختری شو که اون روز باهم بودید. بعد تلفن و قطع کردم. هرچی حرص داشتم سرِ تیام خالی کردم... حالَم چندان خوش نبود. پیامی که از طرف تیام برام ارسال شده بود رو دیدم: - آرون فقط کافیه غلطِ اضافی بکنی؛ ببین خون راه می‌ندازم یا نه! زود بیا دم پنجره! بی‌توجه به پیامش، سیم‌کارتم‌ و در آوردم و بعد بلند شدم و رفتم جلوی پنجره. لبخند تلخی زدم و جلو چشماش سیم‌کارت و شکستم و پرت کردم جلوی پاش! ┄┅┄┅┄┅༺💚༻┅┄┅┄┅┄