#حقیقت_یا_رویا
#پارت_بیست_و_پنجم
+بله
جادوگر:خیل خوب ببین من ازت خون میگیرم اما ممکنه یکم که نه...کلی دردت بیاد
جادوگر اومد و کنارم نشست و من یکم به اون سمت خم شدم
_راهی نیست که بدون درد ازش خون بگیری ؟
جادوگر:دکترا هم نمیتونن با آمپول و روش های خودشون بدون درد خون بگیرن من بتونم؟
+یعنی چی ؟پس الان میخای چجوری از من خون بگیری
جادوگر دستم رو گرفت و گفت
جادوگر:نگران نباش زیاد اذیت نمیشی فقط به چشمام زل بزن و به حرفام گوش کن
+باشه
بهش نگاه کردم چشمای عجیبی داشت
جادوگر چیزی زمزمه میکرد اما هیچی متوجه نمیشدم فقط انگار تو چشمای جادوگر غرق شده بودم
همینطور داشتم به چشماش نگاه میکردم سوزش بدی رو روی دستم حس کردم
به دستم نگاه کردم
🖋 @roman_scary
🏷 @scary_terrible