eitaa logo
رمانکده زوج خوشبخت ❤️
452 دنبال‌کننده
157 عکس
200 ویدیو
4 فایل
بنام خدا سلام دوستان به منبع اصلی رمان‌های عاشقانه مذهبی و زیبا خوش آمدید. کانال ما را به دوستان خود معرفی نمائید. لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/1420559197Cbc586d52af رونق کسب و کار کانال و گروه @hosyn405 تبلیغات به ما بسپارید در دو کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ــ آروم خانمی الان همه بیدار میشن😒 ــ وای شهاب باورم نمیشت همچین آدمی باشه😥 ــ ولی 🔥مهران🔥 اعتراف کرد و گفت که زهرا اولین بارشه و به اصرار اونا اومده و خبری از موضوع پارتی نداشته ــ مهران گفت؟؟😳 ــ آره😕 ــ خدای من اصلا باورم نمیشه همچین اتفاقی افتاده ،اصلا تو این پارتی های شیطان پرستی چیکار میکنن مگه؟؟😧 شهاب ضربه ای به بینی مهیا زد و گفت: ــ زیاد فضول نکن😊 ــ اِ شهاب بگو دوست دارم بدونم😬 ــ نمیشه تا اینجا هم زیادی بهت گفت ، الان که تخلیه اصلاعاتیم کردی... 😉اجازه میدی برم بخوابم خستم بانو😍😴 مهیا نگاهی به چشمان سرخ شهاب انداخت و گفت : ــ شانس اوردی خودمم خوابم میاد والا عمرا میزاشتمت بخوابی😉😌 شهاب خندید 😁و چشمان مهیا را بوسید ــ اینقدر گریه نکن دختر مهیا لبخندی زد و گفت ــ فردا کی میری😒 ــ ظهر ساعت۱😊 ــ پس برو درست استراحت کن که فردا صبح از ساعت۷ میام خونتون😉😇 ــ جان من ۱۲ بیا😫 مهیا پایش را روی زمین کوبید و اعتراض گونه گفت: ــ اِ شهاب😬 شهاب خندید و گفت : ــ شوخی کردم عزیز دلم تو اصلا بعد نمازصبح بیا باهم کله پاچه بزنیم خوبه؟؟😁😉 مهیا صورتش را جمع کرد و "ایشی" 😬😌گفت که دوباره خنده شهاب در گوشش پیچید😍😂 🍃ادامہ دارد.... 📚 رمانکده زوج خوشبخت https://eitaa.com/joinchat/1420559197Cbc586d52af