eitaa logo
رمانکده زوج خوشبخت ❤️
459 دنبال‌کننده
167 عکس
203 ویدیو
4 فایل
بنام خدا سلام دوستان به منبع اصلی رمان‌های عاشقانه مذهبی و زیبا خوش آمدید. کانال ما را به دوستان خود معرفی نمائید. لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/1420559197Cbc586d52af رونق کسب و کار کانال و گروه @hosyn405 تبلیغات به ما بسپارید در دو کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🥀🍃🥀 🥀🍃🥀 🍃🥀 🥀 ⚜هوالعشق ⚜ 📕🥀 ✍ به قلم : 🍃 ـ نه هانا جان من وقت نکردم تبلتمو چک کنم ـ خب ببینش بعد بهم بگو ـ باشه + فاطمه ؟ ـ هانا یه لحظه گوشی ؟ جانم ؟ + دایره المعارف مشکات کجاست ؟ ـ توی هاله عزیزم روی مبل + ممنون خانمی ـ خواهش میکنم الو هانا پشت خطی ؟ ـ آره ـ راجب چی هست ؟ ـ خودت ببینی بهتره ـ باشه ـ آقا سید خونه ست ؟ ـ آره ، به هزار بدبختی نگهش داشتم ، البته من نه ، مشکات . کلی گریه کرده ... ـ نمی دونی چه جهنمی بود بیرون ! ـ خدا بخیر بگذرونه ـ آره واقعا مزاحمت نباشم فاطمه جان ـ نه خانم مراحمی ـ مراقب خودتو وروجکات باش ، البته بیشتر مراقب شوهرت باشه که خطری تره شیرین می خندد و می گوید : تا الان که مشکات موفق بوده ـ ایشالا از این به بعدم موفق باشه سلام برسون خدانگهدارت ـ قربان تو یاعلی این چند روزه آنقدر کم خواب شده ام که چشم هایم روی هم می رود و مرا به دنیای خواب و خیال می کشد . نمیدانم دقیقا چه ساعتی بود که پلک هایم سنگین شد و خوابم برد . ــ مهدااااا ‌‌؟ مهداااا ؟‌ کی اومدی ؟‌ کجا بودی تا الان بی معرفت ! ـ من همین جام تو کجایی ؟‌ تو نیستی ! ـ من ؟ من که ... مهدا خیلی دلم برات تنگ شده بود ، امروز میخواستم بیام ببینمت ولی نشد ـ چرا تو میتونستی بیای دیدنم ولی خودت نخواستی ـ چرا با من این طوری حرف میزنی ؟ تو هستی که همیشه منو ول می کنی میری ، الانم معترضی ؟ ـ آره معترضم چون دیگه نمی شناسمت ـ مگه من چیکار کردم ؟ به پارچ آب نگاه میکنم و میخوام لیوان را از آب پر کنم که از دستم می کشد و می گوید : نمی تونی بخوری !!! ـ چرا ؟ ـ چون تشنه نیستی ! ضمنا خودت آب داشتی ولی حیفش کردی ! + هانا ؟ هانا ؟ بلند شو آقای قادری اومده با تو کار داره ... &ادامه دارد ... رمانکده زوج خوشبخت https://eitaa.com/joinchat/1420559197Cbc586d52af 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀