eitaa logo
رمانکده زوج خوشبخت ❤️
516 دنبال‌کننده
238 عکس
311 ویدیو
4 فایل
کانالهای ما در ایتا @mostagansahadat @zojkosdakt @skftankez @romankadahz @aspazyzoj @bazarkandah تبلیغات 👇 @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد 🔗 بعد از خوندن نماز صبح مهر و جانماز رو برداشتم و به سمت آشپزخونه رفتم . کاوه هنوز داشت صبحانه می خورد . - چه خبرته پسر ! چقدر میخوری . بلند شو بلند شو . کاوه در حالی که لقمه پنیر و گردو می گرفت گفت : + اینقدر حرف نزن مروا . ببین من یه کارایی دارم باید انجامشون بدم تا بعد از ظهر برنمیگردم . توهم حتما حتما قبل از اذان شب خونه باشی ها ! شب بیرون نمون . لقمه اش رو برداشت و از آشپزخونه بیرون رفت ، سریع دنبالش دویدم و گفتم : - کاوه راستی ... به سمتم برگشت . + بله ؟! - قرار بود شماره منا خانوم رو بهم بدی . + شمارش رو ندارم من . یعنی شماره ها رو پاک کردم . چیزه ... مامان یه دفترچه قهوه ای رنگ داره اگر اشتباه نکنم شماره منا خانوم رو اونجا میتونی پیدا کنی . باشه ای گفتم و به سمت آشپزخونه رفتم . یه استکان چایی برای خودم ریختم و مشغول صبحانه خوردن شدم . بعد از اتمام صبحانه همه ی ظرف و ظروف ها رو توی سینک ظرفشویی ریختم . نفس عمیقی کشیدم و با خودم گفتم : - شروعی جدید ! آره مروا ! هنوزم دیر نشده . به قول آراد کافیه آدم پیشمون باشه . از کارهاش از گناهش از عملش . اگر از ته ته قلبش پشیمون باشه همین اکتفا می کنه . با یادآوری یکی از حرف های آراد هین بلندی کشیدم و ذوق زده گفتم : - آراد گفت به قول حاج آقا پناهیان ، خدا دوستمون داره ، ما سرمون رو انداختیم پایین رفتیم دنبال دلمون . ما سرمون رو انداختیم پایین و توجه نکردیم ! پس اون حاج آقا پناهیانی که آراد می گفت همون حاج آقایی بود که دیشب فایل های صوتیش رو گوش کردم . بابا مروا ، ایول به اون مخت . خنده ای کردم و از آشپزخونه بیرون اومدم . کاوه رفته بود و بهترین کاری که در نبودش میتونستم انجام بدم این بود که برم سراغ لپ تاپش . &ادامـــه دارد ...... 💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد 🔗 لپ تاپ کاوه رو ، روشن کردم و رفتم سراغ فایل های صوتیش ... [ دین اومده حالت رو خوب کنه ! ] [ حاج آقا پناهیان ] دین اومده حالت رو خوب کنه ؟! اگر منظورتون از دین همون دینیه که سراسر افسردگیه من یکی که حال خوبی توش ندیدم . والا ... با این حال فایل رو پلی کردم و همزمان با گوش کردن شروع کردم به نوت برداری . [ اولین کاری که دین انجام میده چیه ؟! حال آدم رو خوب میکنه . تمام احکام دینی مهم ترین اثر فوری که دارن اینه که حال آدم رو خوب میکنن . هرچی توصیه در دین وجود داره ، ایناها اولین اثرش و اثر فوریش اینه که حال آدم رو خوب میکنه و مراقبت می کنه انسان حالش بد نشه . نگاه حرام نکن حالت بد میشه. غیبت نکن حالت بد میشه . دروغ نگو حالت بد میشه . صدقه بده حالت خوب میشه. کار کن پول در بیار حالت خوب میشه . اسراف نکن حالت خوب میشه . ما دین رو باید واقعا کار کرد اولیش رو این بدونیم که حال آدم رو خوب میکنه. دشمنی داریم به نام ابلیس که او مهم ترین کارش اینه که حال آدم رو بد میکنه . مدام آدم رو وادار میکنه آدم به صحنه هایی نگاه کنه که حالش بد بشه . به اینکه کی بیشتر از آدم داره . به اینکه آدم چی نداره . به اینکه آدم چی رو نمی تونه به دست بیاره . به اینکه چی رو از دست داده ] بعد از گوش دادن به فایل صوتی لبخند پهنی روی صورتم نقش بست . استاد پناهیان اینقدر خوب صحبت می کرد که کلی انرژی مثبت به آدم تزریق میشد . خواستم برم سراغ فایل صوتی بعدی که با خودم گفتم : نه ، اینجوری که نمیشه ! مروا تا کی میخوای از مطالب کاوه استفاده کنی و دزدکی بری سراغ لپ تاپش ، اگر متوجه بشه که رفتی سراغ لپ تاپش قطعا میکشتت . از ترس اینکه کاوه متوجه بشه ، رفتم و لپ تاپ خودم رو که مدت زیادی خاموش بود رو آوردم . تمام فایل های صوتی و فیلم های کاوه رو برای خودم ارسال کردم. نفس راحتی کشیدم و با زدن لبخند پیروزمندانه ای لپ تاپ کاوه رو خاموش کردم و سر جای خودش گذاشتم . لپ تاپ خودمم توی شارژ زدم که برای شب شارژ داشته باشه . دیگه کم کم باید آماده می شدم و میرفتم دانشگاه اما اول باید با منا خانوم تماس میگرفتم ، برای همین بلند شدم و به سمت اتاق مامان رفتم . بعد از اینکه حسابی کل اتاق رو زیر و رو کردم دفترچه رو توی کمدش پیدا کردم . روی تخت دو نفره مامان و بابا نشستم و دفترچه رو باز کردم و دنبال شماره منا خانوم گشتم . همه شماره ها با اسماشون به ترتیب حروف الفبا نوشته بودند برای همین رفتم توی قسمت میم ها ... میلاد پسر خسرو . مریم خانوم . مرجان پ _ ز مسعود . مژگان دختر لیلا خانوم همسر آقا سجاد . خنده ی بلندی کردم و گفتم :