eitaa logo
رمانکده زوج خوشبخت ❤️
468 دنبال‌کننده
169 عکس
210 ویدیو
4 فایل
بنام خدا سلام دوستان به منبع اصلی رمان‌های عاشقانه مذهبی و زیبا خوش آمدید. کانال ما را به دوستان خود معرفی نمائید. لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/1420559197Cbc586d52af رونق کسب و کار کانال و گروه @hosyn405 تبلیغات به ما بسپارید در دو کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد 🔗 بعد از گذشت چند دقیقه با صدای آنالی به سمتش برگشتم و با دیدنش عصبانیت رو گذاشتم کنار و قهقهه بلندی زدم . - و ... ای . خ ... دا . با عصبانیت لباس های خودش رو ، روی زمین انداخت و با داد گفت : + مروا خفه شو ! اینا چیه ! هم من هم تو داخلش جا میشیم ! از کی تا حالا اینجوری شدی ! مغزت رو کاملا شست و شو دادن ! خنده رو کنار گذاشتم و گفتم : - خیلیم خوبه ، چشه مگه ! بهتر از لباس های خودته که . بعدشم شهدا رفتن خون دادن که تو اینجوری تو خیابون بگردی ! که با دیدن تو دل صد تا جوون بلرزه ؟! ها ؟! خنده هیستریکی کرد و گفت : + گنده گنده حرف میزنی ! شهدا ! تو از کی تا حالا رفتی تو نخ شهدا ؟! نکنه روشون کراش زدی ؟! هر کسی میدونه چه جوری زندگی کنه به کسی هم هیچ ربطی نداره . - الان تو بلدی زندگی کنی دیگه ! این طرز زندگی توعه که معتاد شدی ! ها ! آخه خوبه که چند دقیقه پیش دیدی حجاب مساویه با امنیت . متاسفم برات که همچین افکار احمقانه ای داری ! البته باید مثل من سرت به سنگ بخوره که برگردی . حرفای من هم روی کسی اثر داره که خودش بخواد برگرده. خودمم از طرف حرف زدنم متعجب شدم و نمی دونستم چه جوری این کلمات رو به زبون میارم . با داد گفتم : - لباس هات رو از روی زمین بردار و اگر میخوای با من بیای ، بیا اگر که نه همین جا بمون تا یکی مثل همون متین بیاد ببرتت یه قبرسون ! نگاه پر از تمسخر و البته به عصبی بهم کرد که بی اعتنا بهش سوار ماشین شدم . بعد از چند دقیقه در ماشین رو باز کرد و کنار دستم نشست . &ادامـــه دارد ......