eitaa logo
رمانکده زوج خوشبخت ❤️
516 دنبال‌کننده
230 عکس
305 ویدیو
4 فایل
کانالهای ما در ایتا @mostagansahadat @zojkosdakt @skftankez @romankadahz @aspazyzoj @bazarkandah تبلیغات 👇 @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋به نام خدای یکتا🦋 🌼 📚 ________________ بعد کلی احوال پرسی گرم.. رفتیم داخل.. سعی میکردم ناراحتمیمو اصلا به رو خودم نیارم.. لباسامو که عوض کردم رفتم پیش خانواده... بعد کلی حرف زدن و خندیدن های مصنوعی.. و جک گفتن... بابا:امیر علی تو نظرت چیه راجب امیر حسین.. امیر علی:نظر منم نظر خودتونه نظر خودت چیه بابا؟ ... بابا:نظر من که مشخصه،، 😁نظر مامانتم نظر نرگسه.. آرمان:بابا صبح زن عمو میگفت الان برن باهم صحبت کنن فردا ما بیاییم خاستگاری.. بابا:خب نرگس صحبت کردی نتیجه چی شد؟ آرمان _عه بابا نزاشتم که... باید اجازه شما میبود😁 بابا:اگه به احازه منه میگم که همین الان عقد و بخونین که. 😂 امیر علی:عه بابا... الان نظر همه ما مثبته ولی خب ماکه نمیخواهیم باامیر حسین زندگی کنیم نرگس باید زندگی کنه نظر اصلی نظر نرگسه.. (بااین حرف امیر علی خیالم راحت شد و ته دلم خوشحال 🙂 با خودم گفتم الان بهترین موقعس که بگم نظر من منفیه.. خدایااااا شکرت که اینقدررر مهربونیییی😍 امیر علی :خب نرگس همه ی ما میدونیم امیر حسین خیلی پسر خوبیه،، خانواده دوسته،، از همه مهم تر دوست داره... و اینکه الان سه سال پیش چهار سال پیش گفتن به ما.. وقتی که گفتن.... بابا گفت پسرتون باید بره خدمت، کار هم داشته باشه، خدارو شکر الان امیر حسین همه شرایطو داره.. و اینکه دلیلی برا جواب منفی وجود نداره... ولی بازم هر چی صلاح خودته... پس نظر قطعی تو همین الان تا همه دور همیم بگو آبجی! ‌(بغض داشتم و اصلا به رو خودم نیاوردم... الان اگه بگم نه نمیخوام حتما چراشو میپرسن اون موقع چی بگم؟؟ بگم دوسش ندارم؟؟ میگن خب ازدواج میکنی بعد بهش علاقه مند میشی.. اگه بگم تو دلم نیست این ازدواج... حتما میپرسن ازدواج باکسی دیگه تو دلته؟؟ اون موقع چی بگم؟؟؟ خدایااااا همین جور که به فکر فرو رفته بودم یکدفعه با صدا آرمان به خودم اومدم....) آرمان:نرگس؟! پس سکوت علامت رضایتشه 😍 (با این حرف آرمان کمر شکن شدم... بغضم بیشتر شد... حلقه اشکی در چشمانم جمع شد اجازه فرو ریختن بهش را ندادم... به سختی شیرینی را در دهانم گذاشتم و یک لیوان آب خوردم و بغضمو قورت دادم.... امیر علی:بابا میگم چطوره که هفته دیگه بیان اول اینکه باهم صحبت کنن، بعد تایین مهریه،،، بعد اگه شد یک عقد موقت.. بعدشم آزامویشو کارای ازدواج..... همه موافقت کردن و هیچکس به سکوت من اهمیت نمیداد باید حتما خودمو خوشحال نشون بدممم..... ✨ رمانکده زوج خوشبخت ❤️ https://eitaa.com/joinchat/1420559197Cbc586d52af