eitaa logo
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
4.8هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
720 ویدیو
73 فایل
ھوﷻ 📩رمانهای عاشقانه ی مذهبی را❣️ با ما بخوانید. 💚 🔔 #رمان انلاین هم داریم روزی دو رمان ظهر #روژان فصل ٣ و شب #فالی‌دراغوش‌فرشته در خدمتتونیم. 🌸کپی رمانها بدون اجازه ادمین جایز نیست وپیگرد دارد 🚫 🆔 @Ad_noor1 👈 تبلیغات و ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🗞️
سلام بر نور خدا❤️💌
هدایت شده از 🗞️
7.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❧🔆✧﷽✧🔆❧ 🎬کلیپ تصویری 🔺شناخت امام زمان علیه السلام سه شنبه های امام زمانی پیشنهاد دانلود👌 ⏰( ۲دقیقه و ۳۳ثانیه ) 🎤 اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَج
👇👇👇 کانال عمومی 👇👇👇 🌏 تقویم همسران 🌍 ✴️ سه شنبه 👈2 دی 1399 👈 7 جمادی الاول 1442👈 22 دسامبر 2020 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی . 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی . ❇️ امروز روز شایسته ای است برای امور زیر : ✅ آغاز نوشتن کتاب . ✅ غرس درخت . ✅ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن . ✅ زراعت و امور کشاورزی . ✅ و دیدار قاضی و روسا نیک است . 👶 زایمان مناسب و نوزادش ستاره اقبالش سبک و زندگی خوبی خواهد داشت . ان شا ء الله 🤕 بیمار امروز نیز زود خوب شود. 🚘 مسافرت : مسافرت خوب و مفید و سودمند است . 🔭 احکام نجوم. 🌓 امروز برای امور زیر نیک است . ✳️ ختنه نوزاد . ✳️ خرید لوازم . ✳️ ارسال کالاهای تجاری . ✳️ شکار . ✳️ و آغاز درمان نیک است . 💑 حکم مباشرت امشب (شب چهارشنبه ) ، مباشرت برای سلامتی مستحب است . @taghvimehamsaran 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،(سروصورت)دراین روز از ماه قمری، باعث دولت می شود . 💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، باعث مرگ ناگهانی می شود . ✂️ ناخن گرفتن سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد . 👕👚 دوخت و دوز. سه شنبه برای بریدن،و دوختن روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید. ( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد) ✅ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) 😴😴 تعبیر خواب تعبیر خوابی که شب چهار شنبه دیده شود طبق ایه ی 8 سوره مبارکه " انفال " است. لیحق الحق و یبطل الباطل و لو کره .. و از معنای آن استفاده می شود که میان خواب بیننده و دیگری اختلافی می شود و دعوا را نزد قاضی ببرند و معلوم شود حق با خواب بیننده است . و شما مطلب خود رادراین مضامین قیاس کنید . ❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد . 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
هدایت شده از 🗞️
7.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ| داستان تکان دهنده😱 دختری که زشت بود ودرشب عروسی زیباترین دختر شد😊 متوسل به (ع) 👌بشنوید این داستان رو..... 🔍
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
📌 موسسه آموزش عالی پویش قم 🔹موسسه آموزشی سطح یک در میان دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی غیردولتی کشور 🔸 درمقطع کاردانی و کارشناسی در 12رشته دانشجو می پذیرد. 🔺پذیرش بدون آزمون و صرفا با سوابق تحصیلی👇 https://eitaa.com/joinchat/1150943320Cc12efce442 آدرس سایت: 🌐 pooyesh.ac.ir 🌐 شماره تماس: 09107550681 _ 09387411373
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 #قسمت_صد_چهاردهم #ب
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 پوشه سرمه ای رنک را به سمتم هل میدهد . با ابرو به آن اشاره میکند _بازش کن . پوشه را بر میدارم و آرام بازش میکنم . داخلش چند برگه a4 پر از نوشته هاییست که از آنها سر در نمی آورم . حالت جدولی را دارد پر از حروف انگلیسی و اعداد . ابرو بالا می اندازم +اینا چیه ؟ دست به سینه میشوم _بالای برگه ها رو بخون با دقت بالای تک تک برگه ها را میخوانم . در بالای همه صفحه ها اسم و فامیل سجاد نوشته شده . سعی میکنم خودم را بی تفاوت نشان بدهم . شانه بالا می اندازم +خب چی هستن ؟ _نتیجه آزمایش های سجاد که بیماریشو تایید میکنه اخم میکنم و کنجکاو نگاهش میکنم +چه بیماری ؟ لبخند عجیبی میزند _سرطان ؛ سرطان خون با شنیدن این جمله گویی قلبم از کار می افتد . دست و پایم سست میشوند و یخ میکنند . یعنی چه ؟ یعنی سجاد سرطان داشته و ما بی اطلاع بودیم ؟ سعی میکنم ظاهرم حالت خونسردی اش را از دست ندهد ، فقط امیدوارم رنگم نپریده باشد . با صدایی که سعی میکنم نلرزد میگویم +از کجا معلوم حرفات درست باشه ؟ _این ورقه های آزمایش رو ببر ، به هر دکتری نشون بدی میگه سرطان داره . در ضمن من این همه سال درس خوندم میتونم تشخیص بدم . اگه باور نداری میتونی یه مروری به این چند وقت داشته باشی . سجاد این مدت تو جمع های خانوادگی نمیومد چون موهاش ریخته و همه میفهمیدن که سرطان داره . یک ماه رفت الکی کمک به محروما رو بهونه کرد ، در حالی که تمام این یه ماه تو مشهد تحت درمان بود . از طرفی دیگه تو این چند وقت خیلی خون دماغ میشد . یکی از علائم سرطان خون ، خون دماغ شدن زیاد و بی مورده . حق با او است . سجاد در مراسم خاکسپاری سوگل و ۲ بار در خانه عمو محسن خون دماغ شد و ضعف و فشار زیاد را بهانه کرد . بغض به گلویم چنگ میزند اما آن را به سختی قورت میدهم +اینا رو از کجا اوردی ؟ _از زیر تخت شهریار ؛ شهریار خبر داره . الیته اون نمیدونه که من میدونم نمیخواهم بفهمد حس خاصی به سجاد دارم . +خب اینا رو چرا به من میگی ؟ ابرو بالا می اندازد _یعنی میخوای بگی اصلا برات مهم نیست ؟ +مهمه ؛ به عنوان پسر عموم براش ناراحتم و امیدوارم هر چه زودتر خوب بشه . لبخند کجی میزند _فقط به چشم پسر عموت بهش نگاه میکنی ؟ بنظرت باید این حرفا رو باور کنم ؟ با آرامش و خونسردی ساختگی میگویم +میتونی باور کنی میتونی نکنی ، حقیقت ماجرا همینه اگرچه دلم چیز دیگری میگوید اما به زور قلب دلتنگ را ساکت میکمم تا مبادا شهروز چیزی بفهمد . &ادامه دارد ... 🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 +میتونی باور کنی میتونی نکنی ، حقیقت ماجرا همینه اگرچه دلم چیز دیگری میگوید اما به زور قلب دلتنگ را ساکت میکمم تا مبادا شهروز چیزی بفهمد . به صندلی تکیه میدهد _فزض میکنیم که فقط به چشم پسر عموت بهش نگاه ..... میان حرفش میپرم +لازم نیست فرض کنیم . با اطمینان میتونیم بگیم فقط به چشم پسر عموم بهش نگاهم میکنم با تمسخر میگوید _باشه باشه تو راس میگی . بعد از مکث کوتاهی ادامه میدهد _اینا رو گفتم که بگم حتی اگه ۱ درصد هم بهش فکر میکردی دیگه بهش فکر نکنی . اینارو گفتم که اگه بخاطر اون به من جواب رد دادی بیخیالش بشی . اون که سرطان گرفت رفت پی کارش . دیگه مشکلت با من چیه ؟ نکنه میخوای به اون جوجه مذهبی که از بچه های دانشگاهه بله بگی ؟ ادای آدم های متفکر را در می آورد و ادامه میدهد _البته بدم نیست خوشگله خودم را به صبر دعوت میکنم . چقدر صبور بودن کار سختیست . حالا میفهمم چرا قرآن گفته 《وَ اَلله یُحِبُ الصابِرین》چون خداوند در صورتی که بنده اش در کوره سختی ها پخته شود علاقه اش به آن بنده بیشتر میشود . کار یخت است که انسان را پخته و علاقه خدا را بیشتر میکند وگرنه کار راحت را که همه میتوانند انجام دهند . نفس عمیقی میکشم +اولا آدم نباید راجب دیگران اینطوری صحبت کنه . دوما من هیچوقت ظاهر جزو ملاکام نبوده . سوما من فعلا قصد ازدواج ندارم نه با شما نه با هم دانشگاهیم . من و شما به هم نمیخوریم . اردواج ما اشتباه ترین کار ممکنه من حتی یه بارم بهش فکر نکردم و حتی وقتی قصد ازدواج هم داشته باشم اصلا حاضر نیستم این کار رو انجام بدم حتی اگه پای جونم در میون باشه . پس این بحث رو برای همیشه کنار میزاریم . دستانش را در جیب جلیقه اش فرو میبرد و با غرور نگاهم میکند _یه بار گفتم دوباره ام میگم . من اگه چیزی رو بخوام حتی به زورم که شده بدستش میارم . جدی نگاهش میکنم و با تحکم میگویم +من از این حرفا نمیترسم چون پشتم به خدا گرمه . برادرای حضرن یوسف خواستن سعادت و خوشبختی رو از حضرت یوسف بگیرن اما چون خواست و تقدیر خداوند چیز دیگه ای بود حضرت یوسف به سعادت بیشتری دست پیدا کرد . پس اگه خواست و تقدیر خداوند خلاف خواست شما بشه حتی اگه خودتو به آب و آتیشم بزنی نمیتونی جلوی خواست خداوندو بگیری . زور و قدرت خدا در برابر بنده خوا هیچه . پوزخند میزند و سرتکان میدهد _خوب منبر میری . چرا سخنران نمیشی ؟ شنیدم درآمدشم خوبه . یه ذره از این چرت و پرتا تو مخشون فرو کنی کلی بهت پول میدن و ازت تشکر میکنن . &ادامه دارد ... 🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
هدایت شده از 🗞️
آیت الله مجتهدے تهرانے(ره) : ✨اهل بهشت ۴ صفت دارند: ❣صورت خندان و بشاش ❣زبان فصیح 💗قلب مهربان 💗دست بخشنده «ان شاءالله خدا این ۴ صفت را بہ ما عنایت فرماید» 🍄🍃🦋بهشتی باشیم🌸😊☘
هدایت شده از 🗞️
📚 🔴شاگرد و عابد شاگردی از عابدی پرسید:: تقوا را برایم توصیف کن؟ عابد گفت: اگر در زمینی که پر از خار و خاشاک بود مجبور به گذر شدی چه می کنی؟ شاگرد گفت: پیوسته مواظب هستم و با احتیاط راه می روم تا خود را حفظ کنم. عابد گفت: در دنیا نیز چنین کن تقوا همین است از گناهان کوچک و بزرگ پرهیز کن و هیچ گناهی را کوچک مشمار زیرا کوهها با آن عظمت و بزرگی از سنگهای کوچک درست شده اند.
هدایت شده از 🗞️
🌹 حاج اسماعیل دولابی(ره) : خدایا دنیا خیلی شلوغ است. خودت میداتی عللی که در آن زندگی میکنیم خیلی شلوغ است و میخواهم ده دقیقه بشینم خستگیم در برود. شب و روز به کار مشغولم، یا نماز میخوانم یا راه می روم یا برای فردا خیالات میکنم. همه وقت به کار مشغولم... حتی در خواب هم کار میکنم. چند دقیقه اجازه بده در محصر تو بشینم. این را با خودتان بگویید و بنشینید و با خدای خودتان خلوت کنید. ممکن است در همین چند دقیقه خلوت کار چند هزارساله را انجام بدهید. گاهی می بینید خداوند چیزهای بزرگ را در چیزهای بزرگ کوچک قرار داده است. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
👤 (ره): 💠"امام باقر (ع) به شخصی فرمودند: «اگر اراده کردی که بفهمی بهشتی و یا جهنمی هستی، به قلبت مراجعه کن، اگر دیدی اهل طاعت را دوست داری، اهل بهشت و اگر اهل گناه را دوست داری، اهل جهنم هستی و انسان در قیامت با کسی که او را دوست دارد، محشور می‌شود»، ❌ در دوره آخرالزمان قلب مؤمن آب می‌شود؛ زیرا گناه را می‌بیند و استطاعت تغییر وضع را ندارد."
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 #قسمت_صد_پانزدهم #
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 _خوب منبر میری . چرا سخنران نمیشی ؟ شنیدم درآمدشم خوبه . یه ذره از این چرت و پرتا تو مخشون فرو کنی کلی بهت پول میدن و ازت تشکر میکنن . سری به نشانه تاسف برایش تکان میدهم . اثر گذاشتن در او مثل سوراخ کردن سنگ سخت و دشوار است . بلند میشوم +خدافظ فقط سر تکان میدهد و به میز خیره میشود ؛ بدون حتی کلمه ای پاسخ ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ امروز آخرین امتحانم را دادم و برای چند ماهی از دانشگاه خلاص شدم . آشفته و بی حوصله هستم . اتفاقات این چند روز خسته ام کرده اند . روزی که فهمیدم سجاد سرطان دارد نیمه های شب بغض حبس شده در سینه ام را آزاد کردم و تا نماز صبح گریه کردم . میدانم شهروز هر آدمی باشد دروغ گو نیست . حداقل دروغ به این بزرگی نمیگوید . حرف هایش هم با توجه به اوضاع درست است . در میان امتحاناتم ۲۹ خرداد ماه تولد سجاد بود که گذشت . سجاد هم مثل شهروز ۲۴ ساله شد . سجاد و شهروز با اختلاف چند ماه همسن هستند . چه خون دل ها که سجاد به خاطر این چند ماه اهتلاف سنی نخورد . وقتی بچه بودیم شهروز مدام به سجاد زور میگفت و معتقد بود چون چند ماه از سجاد بزرگتر است ، سجاد موظف است حرف هایش را اطاعت کند . سر تکان میدهم تا ذهنم خالی شود . دلم نمیخواهد با این ذهن خسته ام دوباره به گذشته فکر کنم . تازه متوجه دور و برم میشوم . به پارک نزدیک دانشگاه رسیده ام . بی حوصلخ روی نزدیک ترین نیمکت مینشینم . چند دقیقه قبل علیرام از من جدا شد و رفت . از روزی که شهروز را دیده بود دیگر دور و برم نبود و از من فرار میکرد . تا اینکه امروز در دانشگاه از من توضبح خواست و من هم سربست راجب محرم بودن به شهریار دادم تا فکر نکند با دو نامحرم سوار ماشین شده بودم . بعد هم حرف های شهروز را راجب عاشق شدنم تکذیب کردم ؛ اگرچه دروغ گفتم اما چاره دیگری نداشتم . با شنیدن صدایی که به من سلام میکند سر بلند میکنم . پسر جوانی که کلاه بافت روی سرش کشیده و ماسک به صورتش زده رو به رویم ایستاده . لا تعجب نگاهش میکنم . نمیتوانم بشناسمش ؛ بعید میدانم از بچه های دانشگاه باشد . کمی به چشم هایش دقت میکنم که تنها عضو معلوم از صورتش است . نا گهان هین کوتاهی میکشم . تازه اورا شناختم . به کنارم اشاره میکند _اجازه هست بشینم ؟ یا شنیدن صدایش مطمئن میشوم که سجاد است !!! از دیدنش هم خوشحالم ، هم متعجب و هم غمگین . ضربان قلبم دارد شدت میگیرد . سریع نگاه خیره ام را از او میگیرم تا معذب نشود . سلام میکنم و لبخند تصنعی میزنم . &ادامه دارد ... 🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay