eitaa logo
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
4.8هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
720 ویدیو
73 فایل
ھوﷻ 📩رمانهای عاشقانه ی مذهبی را❣️ با ما بخوانید. 💚 🔔 #رمان انلاین هم داریم روزی دو رمان ظهر #روژان فصل ٣ و شب #فالی‌دراغوش‌فرشته در خدمتتونیم. 🌸کپی رمانها بدون اجازه ادمین جایز نیست وپیگرد دارد 🚫 🆔 @Ad_noor1 👈 تبلیغات و ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
●فـروشـگاه چــادر مـشـڪــے● ❤️فروش ویـــژه روز مــــــادر❤️ انواع چادر با رنگ و طرح‌مختلف ✅ارســـال رایــگان و مستقیـــم از شهــــر امـــــام رضـــــــــا (؏) ⇩⇩⇩ پیشنهاد ویژه‌به دختران‌زهرایی👇 http://eitaa.com/joinchat/1196228609Ce36ce60469 اینجا فقط یک فروشگاه نیست☝️ اجتمــاع 100,000نفر محجبه😍
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
📣میدونم که دنبال یه و درجه یک هستی که مدت ها استفاده کنی و خراب نشه 👈ولی به خاطر شدن چادر نمیتونی چادر خوب بخری😔 ـ🌺 🌺 ـ🌺 🌺 ـ🌺 💠 🌺 🌺 💠 ـ🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 ـ🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 ـ 🌺 🌺 🌺🌺🌺 ـ 🌺 🌺 بزن روی شکل بالا☝️☝️ و از خرید با هدایای ویژه و تخفیف باورنکردنی لذت ببر😍😍
هدایت شده از 🗞️
💓🍃 چرا عاشـ😍ـق خدا نباشم؟! وقتے ڪہ بہ من گفتــ تو ریحانہ ے خلقتـــ منــی🙋🏻❤️ فَاِنَّ المَرأَةَ رَیحانهُ من ‌هم‌ ریحانه ی خدامـــــ😍🙋🏻
هدایت شده از گسترده 5 ستاره 🌟🌟🌟🌟🌟
+ وای بهار جان تو هم نمیدونی؟ - نه نگین فقط شنیدم بمب تخفیف داره😱 + من که برای روز مادر نشونش کردم😁 حتما ازش خرید میکنم 😍 - منم آقامون رو وقتی خوابه عضو کانالشون میکنم😂 ببینه بمب تخفیف رو کادوم رو زودتر سفارش بده😁 + ای ناقلا، خب نامردیه به بقیه هم بگیم - باشه، دوستای گلم فروشگاه حجاب الزهرا (س) بمب تخفیفی گذاشته💣 بدویید که تکرار نشدنیه فقط به مناسبت روز زن👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2691760149C505dd3e785 قیمت‌عالی، هدایای‌عالی، تخفیف‌عالی👆
داستان پندآموز زنبور و مور زنبوری موری را دید که به هزار حیله دانه به خانه میکشید و در آن رنج بسیار میدید و حرصی تمام میزد . او را گفت:ای مور این چه رنج است که بر خود نهاده ای و این چه بار است که اختیار کرده ای؟ بیا تا مطعم و مشرب (آب و غذا) من ببین که هر طعام که لذیذتر است تا من از آن نخورم به پادشاهان نرسد،آنجا که خواهم نشینم و آنجا که خواهم خورم! این بگفت و به سوی دکان قصابی پر زد و بر روی پاره ای گوشت نشست.قصاب کارد در دست داشت و بزد و زنبور را به دو پاره کرد و بر زمین افتاد! مور بیامد و پای او بگرفت و بکشید زنبور گفت : مرا به کجا میبری؟ مور گفت : هر که به حرص به جائی نشیند که خود خواهد،به جاییش کشند که نخواهد ... و اگر عاقل یک نظر در این سخن تامل کند از موعظه واعظان بی نیاز گردد!
💙🍃🦋 🍃🍁 🦋 ⬅️چند نکته حکیمانه… ❤️✨آنقدر خوب باشید که ببخشید، امّا آنقدر ساده نباشید که دوباره اعتماد کنید! ❤️✨قدر لحظه ها را بدانید! زمانی می رسد که دیگر شما نمی توانید بگویید جبران می کنم. ❤️✨از کسی که به شما دروغ گفته نپرسید: چرا؟ چون سعی می کند با دروغهای پی در پی، شما را قانع کند! ❤️✨هرچیزی در زمان خودش رخ میدهد باغبان حتی باغش را هم غرق آب کند، درختان خارج از فصل خود میوه نمی دهند. ❤️✨جاده زندگی نباید صاف و هموار باشد وگرنه خوابمان می برد! دست اندازها نعمت بزرگی هستند. ❤️✨و نکته ی آخر : هیچ بوسه ای جای زخم زبان را خوب نمی کند! پس مراقب گفتارتان باشید. 🦋  🍃🍁 💙
✨﷽✨ نام: انسان نام خانوادگی: آدمی زاد نام پدر: آدم نام مادر: حوا لقب: اشرف مخلوقات نژاد: خاکی صادره: دنیا مقصد: آخرت ساکن: کهکشان را شیری، منظومه شمسی زمین منزل: استیجاری ساعت حرکت پرواز: هر وقت خداوند صلاح بداند مکان: بهشت اگر نشد جهنم 🔻وسایل مورد نیاز : 1- دو متر پارچه (کفن) 2- عمل نیک 3- انجام واجبات 4- امر به معروف و نهی از منکر 5- دعای والدین و مومنین 6- نماز اول وقت 7- ولایت ائمه اطهار 🔹از آوردن بار اضافه از قبیل: حق الناس، غیبت و تهمت و غیره خودداری نمایید. جهت یادگاری قبل از پرواز از اموال خود بین فرزندانتان به عدالت تقسیم کنید. برای کسب اطلاعات بیشتر به قرآن و سنت پیامبر (ص) مراجعه فرمایید. 🔻 با شماره های زیر تماس حاصل فرمایید : ( سوره بقره/186 ) (سوره نسا/45) (سوره توبه/12 9) (سوره اعراب/55) سرپرست کاروان: حضرت عزراییل تهیه و تنظیم: سرنوشت الهی ‌‌‌‌
✨🌼✨ عارفے را گفتند : فلانی قادر است پرواز کند گفت :اینکه مهم نیست مگس هم میپرد گفتند :فلانے را چه میگویے؟ روی آب راه میرود !گفت :اهمیتیے ندارد تکه ای چوب نیز همین کار را میکند. گفتند :پس از نظر تو شاهکار چیست ؟ گفت :اینکه در میان مردم زندگے کنے ولے هیچگاه به کسے زخم زبان نزنے ،دروغ نگویے ،کلک نزنے و سو استفاده نکنے و کسے را از خود نرنجانے "این شاهکار است"
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 #قسمت_صد_بیست_دوم #
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 خاله شیرین با محبت به ما نزدیک میشود و تراور ۵۰ تومانی از کیفش بیرون میکشد و همانطور که دور سر من و سجاد میگرداند میگوید _ماشالا هزار ماشالا انقدر خوشگل شدید میترسم چشم بخورید . تشکر میکنم و با محبتی بی ریا صورت خاله شیرین را میبوسم . سجاد میخندد و خم میشود و قبل از اینکه خاله شیرین فرصت پیدا کند دستش را کنار بکشد ، آن ها را میبوسد . خاله شیرین اخم تصنعی میکند _این چه کاری بود مادر میدونی که من بدم میاد . سجاد دوباره میخندد و آرام پیشانی خاله شیرین را میبوسد . خاله شیرین هم میخندد و با قدم هایی بلند از ما دور میشود . نگاه پر از محبتم را به رفتن خاله شیرین میدوزم . سجاد دوباره چشم به من میدوزد ، دهانش را باز میکند اما قبل از اینکه فرصت پیدا کند چیزی بگوید با صدای عمو محمود ، با اکراه از من چشم میگیرد و به عمو محمود میدوزد _گفتن ۲۰ دقیقه دیگه نوبت ما میشه ، میخواید برید زیارت ؟ سجاد سری به نشانه نفی تکان میدهد +نه ، میخوایم بریم نماز خونه کار داریم . بعد رو به پدرم میپرسد +عیبی که نداره ؟ پدر سر تکان میدهد و لبخند تحسین آمیزی حواله اش میکند _نه پسرم ، هرجور راحتید . رو به من میکند و همانطور که به در قهوه ای رنگ ، در گوشه ای از سالن اشاره میکند میگوید +اونجا نماز خونس ، میاید بریم ؟ لبخند میزنم _آره حتما سوالات زیادی در سرم چرخ میخورند اما ترجیح میدهم سکوت کنم و ببینم سجاد میخواهد چه کار کند . بعد از اینکه ار بقیه بخاطر ترک جمع عذر خواهی میکنیم ، به رحمت از میان جمعیت عبور میکنیم و به نماز خانه میرسیم . نماز خانه ای ۱۲ متری با مکتی تمیز و قهوه ای رنگ که ۴ زوج در آن مشغول نماز خواندن هستند . همان‌طور که نماز خانه را میکاوم میگویم +من نماز خوندما . سجاد همانطور که کفش هایش را در می آورد میگوید _میدونم ، برای کار دیگه ای اینجا اومدیم . به تابعیت از او کفش های شاده ی نباتی رنگم را در می آورم . سجاد سریع خم میشود و کفش هایم را بر میدارد و داخل جا کفشی میگذارد . خجول سر پایین می اندازم و لبخند ملایمی میزنم +راضی به زحمت نبودم ، خودم بر میداشتم . لبخند عمیقی میزند و کمی سر خم میکند _این چه حرفیه ، وظیفس . این محبت های کوچکش حبه حبه قند در دلم آب میکند ، این نشان میدهد که چقدر برایش عزیز هستم . دستی به گونه های داغم میکشم و همراه سجاد وارد نماز خانه میشوم . سجاد ۲ مهر برمیدارد و به گوشه ای اشاره میکند و از من میخواهد که بنشینم . بعد از نشستن من او عم کنارم مینشیند و یک مهر را جلوی من و دیگری را جلوی خودش میگذارد . _۲ رکعت نماز شکر بخونیم ، ۲ رکعتم نماز برای سلامتی امام زمان . بعد نگاه پرسشگرش را به چشم هایم میدوزد و با لبخند مهربانی میگوید _چطوره ؟ این همه به فکر بودنش را دوست دارم ، دوستت دارم های منهان در کار ها و رفتارش را دوست دارم ، من همه چیز او را دوست دارم ...... +عالیه ، پیشنهاد به این خوبی رو مگه میشه رد کرد ؟ &ادامه دارد ... 🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
🌺  اے آشنا همیشہ ڪنے عزم آمدن 🍃رفتار ما دوباره نهان مےڪند تو را پرونده هاےما ڪہ بہ ‌دسٺ تو مےرسد 🍃گریان ز ڪار آدمیان‌ مےڪند تو را اوراق را صفحہ ‌بہ ‌صفحہ ورق مزن 🍃اعمال هفتہ ام نگران مےڪند تو را 🤲🌹 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
‌ 🌹آیت الله : راه خلاص از ،منحصر است به کردن درخلوت برای فرج امام زمان علیه السلام ؛نه دعای همیشگی و لقلقه زبان ، بلکه دعای با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه.