هدایت شده از گسترده پُربازده اُفق
●فـروشـگاه چــادر مـشـڪــے●
❤️فروش ویـــژه روز مــــــادر❤️
انواع چادر با رنگ و طرحمختلف
✅ارســـال رایــگان و مستقیـــم
از شهــــر امـــــام رضـــــــــا (؏)
⇩⇩⇩
پیشنهاد ویژهبه دخترانزهرایی👇
http://eitaa.com/joinchat/1196228609Ce36ce60469
اینجا فقط یک فروشگاه نیست☝️
اجتمــاع 100,000نفر محجبه😍
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
📣میدونم که دنبال یه #چادر_خوب و درجه یک هستی که مدت ها استفاده کنی و خراب نشه
👈ولی به خاطر #گرون شدن چادر نمیتونی چادر خوب بخری😔
ـ🌺 🌺
ـ🌺 🌺
ـ🌺 💠 🌺 🌺 💠
ـ🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺
ـ🌺 🌺 🌺 🌺 🌺
ـ 🌺 🌺 🌺🌺🌺
ـ 🌺 🌺
بزن روی شکل بالا☝️☝️ و از خرید با هدایای ویژه و تخفیف باورنکردنی لذت ببر😍😍
هدایت شده از 🗞️
#ریحانه💓🍃
چرا
عاشـ😍ـق خدا
نباشم؟!
وقتے ڪہ بہ من گفتــ
تو ریحانہ ے
خلقتـــ منــی🙋🏻❤️
فَاِنَّ المَرأَةَ رَیحانهُ
من هم ریحانه ی خدامـــــ😍🙋🏻
هدایت شده از گسترده 5 ستاره 🌟🌟🌟🌟🌟
+ وای بهار جان تو هم نمیدونی؟
- نه نگین فقط شنیدم بمب تخفیف داره😱
+ من که برای روز مادر نشونش کردم😁 حتما ازش خرید میکنم 😍
- منم آقامون رو وقتی خوابه عضو کانالشون میکنم😂 ببینه بمب تخفیف رو کادوم رو زودتر سفارش بده😁
+ ای ناقلا، خب نامردیه به بقیه هم بگیم
- باشه، دوستای گلم فروشگاه حجاب الزهرا (س) بمب تخفیفی گذاشته💣 بدویید که تکرار نشدنیه فقط به مناسبت روز زن👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2691760149C505dd3e785
قیمتعالی، هدایایعالی، تخفیفعالی👆
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
داستان پندآموز زنبور و مور
زنبوری موری را دید که به هزار حیله دانه
به خانه میکشید و در آن رنج بسیار میدید و حرصی تمام میزد .
او را گفت:ای مور این چه رنج است که بر خود نهاده ای و این چه بار است که اختیار کرده ای؟
بیا تا مطعم و مشرب (آب و غذا) من ببین که هر طعام که لذیذتر است تا من از آن نخورم به پادشاهان نرسد،آنجا که خواهم نشینم و آنجا که خواهم خورم!
این بگفت و به سوی دکان قصابی پر زد
و بر روی پاره ای گوشت نشست.قصاب
کارد در دست داشت و بزد و زنبور را به
دو پاره کرد و بر زمین افتاد!
مور بیامد و پای او بگرفت و بکشید
زنبور گفت : مرا به کجا میبری؟
مور گفت : هر که به حرص به جائی
نشیند که خود خواهد،به جاییش
کشند که نخواهد ...
و اگر عاقل یک نظر در این سخن تامل
کند از موعظه واعظان بی نیاز گردد!
💙🍃🦋
🍃🍁
🦋
⬅️چند نکته حکیمانه…
❤️✨آنقدر خوب باشید که ببخشید، امّا آنقدر ساده نباشید که دوباره اعتماد کنید!
❤️✨قدر لحظه ها را بدانید! زمانی می رسد که دیگر شما نمی توانید بگویید جبران می کنم.
❤️✨از کسی که به شما دروغ گفته نپرسید: چرا؟ چون سعی می کند با دروغهای پی در پی، شما را قانع کند!
❤️✨هرچیزی در زمان خودش رخ میدهد باغبان حتی باغش را هم غرق آب کند، درختان خارج از فصل خود میوه نمی دهند.
❤️✨جاده زندگی نباید صاف و هموار باشد وگرنه خوابمان می برد! دست اندازها نعمت بزرگی هستند.
❤️✨و نکته ی آخر :
هیچ بوسه ای جای زخم زبان را خوب نمی کند! پس مراقب گفتارتان باشید.
🦋
🍃🍁
💙
✨﷽✨
#پندانه
نام: انسان
نام خانوادگی: آدمی زاد
نام پدر: آدم
نام مادر: حوا
لقب: اشرف مخلوقات
نژاد: خاکی
صادره: دنیا
مقصد: آخرت
ساکن: کهکشان را شیری، منظومه شمسی زمین
منزل: استیجاری
ساعت حرکت پرواز: هر وقت خداوند صلاح بداند
مکان: بهشت اگر نشد جهنم
🔻وسایل مورد نیاز :
1- دو متر پارچه (کفن)
2- عمل نیک
3- انجام واجبات
4- امر به معروف و نهی از منکر
5- دعای والدین و مومنین
6- نماز اول وقت
7- ولایت ائمه اطهار
🔹از آوردن بار اضافه از قبیل: حق الناس، غیبت و تهمت و غیره خودداری نمایید.
جهت یادگاری قبل از پرواز از اموال خود بین فرزندانتان به عدالت تقسیم کنید.
برای کسب اطلاعات بیشتر به قرآن و سنت پیامبر (ص) مراجعه فرمایید.
🔻 با شماره های زیر تماس حاصل فرمایید :
( سوره بقره/186 ) (سوره نسا/45) (سوره توبه/12 9) (سوره اعراب/55)
سرپرست کاروان: حضرت عزراییل
تهیه و تنظیم: سرنوشت الهی
✨🌼✨
عارفے را گفتند :
فلانی قادر است پرواز کند
گفت :اینکه مهم نیست
مگس هم میپرد
گفتند :فلانے را چه میگویے؟
روی آب راه میرود !گفت :اهمیتیے ندارد
تکه ای چوب نیز همین کار را میکند.
گفتند :پس از نظر تو شاهکار چیست ؟
گفت :اینکه در میان مردم زندگے کنے ولے هیچگاه به کسے زخم زبان نزنے ،دروغ نگویے ،کلک نزنے و سو استفاده نکنے و کسے را از خود نرنجانے "این شاهکار است"
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 #قسمت_صد_بیست_دوم #
🌸🌿🦋🌿
🌿🌸🌿
🦋🌿
🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿
🌸نویسنده: میم بانو🌸
🌿 #قسمت_صد_بیست_دوم
#بخش_دوم
خاله شیرین با محبت به ما نزدیک میشود و تراور ۵۰ تومانی از کیفش بیرون میکشد و همانطور که دور سر من و سجاد میگرداند میگوید
_ماشالا هزار ماشالا انقدر خوشگل شدید میترسم چشم بخورید .
تشکر میکنم و با محبتی بی ریا صورت خاله شیرین را میبوسم .
سجاد میخندد و خم میشود و قبل از اینکه خاله شیرین فرصت پیدا کند دستش را کنار بکشد ، آن ها را میبوسد .
خاله شیرین اخم تصنعی میکند
_این چه کاری بود مادر میدونی که من بدم میاد .
سجاد دوباره میخندد و آرام پیشانی خاله شیرین را میبوسد .
خاله شیرین هم میخندد و با قدم هایی بلند از ما دور میشود .
نگاه پر از محبتم را به رفتن خاله شیرین میدوزم . سجاد دوباره چشم به من میدوزد ، دهانش را باز میکند اما قبل از اینکه فرصت پیدا کند چیزی بگوید با صدای عمو محمود ، با اکراه از من چشم میگیرد و به عمو محمود میدوزد
_گفتن ۲۰ دقیقه دیگه نوبت ما میشه ، میخواید برید زیارت ؟
سجاد سری به نشانه نفی تکان میدهد
+نه ، میخوایم بریم نماز خونه کار داریم .
بعد رو به پدرم میپرسد
+عیبی که نداره ؟
پدر سر تکان میدهد و لبخند تحسین آمیزی حواله اش میکند
_نه پسرم ، هرجور راحتید .
رو به من میکند و همانطور که به در قهوه ای رنگ ، در گوشه ای از سالن اشاره میکند میگوید
+اونجا نماز خونس ، میاید بریم ؟
لبخند میزنم
_آره حتما
سوالات زیادی در سرم چرخ میخورند اما ترجیح میدهم سکوت کنم و ببینم سجاد میخواهد چه کار کند .
بعد از اینکه ار بقیه بخاطر ترک جمع عذر خواهی میکنیم ، به رحمت از میان جمعیت عبور میکنیم و به نماز خانه میرسیم .
نماز خانه ای ۱۲ متری با مکتی تمیز و قهوه ای رنگ که ۴ زوج در آن مشغول نماز خواندن هستند .
همانطور که نماز خانه را میکاوم میگویم
+من نماز خوندما .
سجاد همانطور که کفش هایش را در می آورد میگوید
_میدونم ، برای کار دیگه ای اینجا اومدیم .
به تابعیت از او کفش های شاده ی نباتی رنگم را در می آورم .
سجاد سریع خم میشود و کفش هایم را بر میدارد و داخل جا کفشی میگذارد .
خجول سر پایین می اندازم و لبخند ملایمی میزنم
+راضی به زحمت نبودم ، خودم بر میداشتم .
لبخند عمیقی میزند و کمی سر خم میکند
_این چه حرفیه ، وظیفس .
این محبت های کوچکش حبه حبه قند در دلم آب میکند ، این نشان میدهد که چقدر برایش عزیز هستم .
دستی به گونه های داغم میکشم و همراه سجاد وارد نماز خانه میشوم .
سجاد ۲ مهر برمیدارد و به گوشه ای اشاره میکند و از من میخواهد که بنشینم .
بعد از نشستن من او عم کنارم مینشیند و یک مهر را جلوی من و دیگری را جلوی خودش میگذارد .
_۲ رکعت نماز شکر بخونیم ، ۲ رکعتم نماز برای سلامتی امام زمان .
بعد نگاه پرسشگرش را به چشم هایم میدوزد و با لبخند مهربانی میگوید
_چطوره ؟
این همه به فکر بودنش را دوست دارم ، دوستت دارم های منهان در کار ها و رفتارش را دوست دارم ، من همه چیز او را دوست دارم ......
+عالیه ، پیشنهاد به این خوبی رو مگه میشه رد کرد ؟
&ادامه دارد ...
🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿
📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌
↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻
@repelay
هدایت شده از ▫
#سلام_امام_زمانم_عج 🌺
اے آشنا همیشہ ڪنے عزم آمدن
🍃رفتار ما دوباره نهان مےڪند تو را
پرونده هاےما ڪہ بہ دسٺ تو مےرسد
🍃گریان ز ڪار آدمیان مےڪند تو را
اوراق را صفحہ بہ صفحہ ورق مزن
🍃اعمال هفتہ ام نگران مےڪند تو را
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲🌹
هدایت شده از ▫
🌹آیت الله #بهجت:
راه خلاص از #گرفتاریها ،منحصر است
به #دعا کردن درخلوت برای فرج امام زمان علیه السلام
؛نه دعای همیشگی و لقلقه زبان ،
بلکه دعای با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه.