eitaa logo
🌿 طب نوین روجین🌿
911 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
319 ویدیو
645 فایل
داخل کانال میتونی مشاوره دریافت کنی در مورد زگیل تناسلی/عفونت/کیست/ناباروری/سردمزاجی کافیه اعتماد کنی ودرمان بشی زیر نظر پژوهشکده طب سنتی رویان شماره ما 👈🏻 ۰۹۱۱۹۰۶۴۹۱۸ فرم مشاوره👈🏻 https://app.epoll.pro/49187200 🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
910281404.mp3
14.31M
🔈نمایشنامه صوتی قسمت 3️⃣1️⃣ : مثل صاعقه «حاج قاسم سلیمانی» برای مشاوره و طراحی عملیات نظامی در راستای آزادسازی شهر «حلب» به «دمشق» آمده است. @roman_tori
رمان شکلات زندگی من😍😍😋😋 پارت 109. از زبان ترنم ارتین اومد تو اتاق گفت خواستم بهش خبر بدم دید. دارم. میکنم گفتم خدایا شکرت رو سیاهم نکردی داشت گریه میکرد اومدسمتم گفت خانوم گریه نکن دیگ خداروشکر کن خدا دوباره بهمون برش گردونده گفتم اگه اتفاقی میفتاد چی من قاتل بود قتل مامانم گفت این یه اتفاق بود خودتو اذیت نکن بهش فکر نکن خودتو اذیت نکن مامانت راضی نیس دختر خوشگلش گریه کنه چشماش اشکی باشه با بغض گفتم نه ولی تقصیر من بود گفت نگو اینجوری مامانت اذیت میشه گفتم به آرمان گفتی گفت: نه فقط گفتم بیاد بیمارستان با بغض گفتم آرمان دیگ دوستم نداره آرتین گفت خانوم این چه حرفیه داداشت همیشه دوست داره نیم ساعتی اونجا بودیم آرمان در زد اومد داخل گفت واای مردم و زنده شدم مراسمو ول کردم خودمو رسوندم چیشده آرتین گفت داداش چیزی نیست بیا بشین آرمان حالش خوب نبود اعصبانی شد گفت برا هیچی گفتی بیام من مراسمو ول کردم تو این مدت من سکوت کرده بودم گفتم داداش بشین من بهت میگم اومد جلو بغلم کرد گفت گریه نکن یادت رفته گفتم با هر قهره اشکت عمرم کمتر میشه گفتم داداش پیش همتون رو سیاه شدم همه چی تقصیر منه اما مامان سریع گفت مامان چی گفتم مامان برگشته منتظر بهوش بیاد نگام کرد گفت برگشت برگشتتت خدایا سریع از اتاق رفت بیرون اشکم سرازیر شد کپی ممنوع❌❌❌ @roman_tori
رمان شکلات زندگی من 😋😋😍😍 پارت 110 از زبان. ترنم آرتین گفت نگرانش نباش رفته با خودش. کنار بیاد اتفاقات اخیر سخت بوده با صدای ارومی گفتم ببخشید به خاطر من مسافرتت کنسل شد گفت نگو این حرفو وظیفمه کمکم کردن بلند شدم رفتیم بیرون سوار ماشین آرمان شدیم قرار بود ما با ماشینش بریم اون.پیش مامان بمونه آرمان به بابا خبر داده بود ومراسم کنسل شده بود رسیدیم خونه آرتین کمک کرد پیاده شدم زنگو زد در باز شد رفتیم داخل خاله در رو باز کرد گفت به به. خیالت راحت شد خواهرمو کشتی دقش دادی خدا رو شکر کن برگشت آرتین گفت تو این شرایط چی میگین حال ترنم اصلا خوب نیست خاله گفت زن و شوهر که خوب پشت هم وایمیستن بابا از پله ها اومد پایین گفت من هنوز نمردم که سر دخترم داد میزنین خاله گفت دستت درد نکنه امید خان سریع رفت مانتوشو پوشسد گفت اینجا نمیمونم آرتین اجازه نداد بمونم کمکم کرد رفتم بالا نمیدونم. بابا چی گفت آرتین گفت استراحت کن گفتم میشه بیای بشینی میترسم لبخندی زد اومد. گفت مطمئن. باش من اینحام با خیال راحت بخواب چشام گرم شد و خوابم برد کپی ممنوع🚫🚫🚫 @roman_tori
تقدیم به نگاه پاکتون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیریست که آواره ی دشتی آقا رفتی و دوباره برنگشتی آقا ... شاید که تو آمدی و دیدی خوابیم از خیر تماممان گذشتی آقا... شرمندتیم مولا 😔😔 الله یا بقیة الله @roman_tori
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلش چو ماه شکست و دو نیم شد اما ندید سبزی یِ باران معجزاتش را حرا شروع رسالت غدیرخم پایان ادا نمود تمامی یِ واجباتش را و بعد غیر علی هر که رفت در محراب شنید نعرهُ ( لا تقربو الصلاتش ) را (ص)🏴 🥀 @roman_tori
چقدر آخر این سخٺ و سنگین اسٺ تمام آسمان و زمین بےقرار و غمگین اسٺ بزرگتر ز غم مجتبے_ع و داغ رضا_ع فراق فاطمہ س با اسٺ 🏴 (ص) 🏴 (ع) 🏴 (ع) 🥀 @roman_tori
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚رمان : 📝نویسنده : 🎭ژانر : 📃خلاصه : داستان زندگی دختری است به نام”معصومه” از یک خانواده به اصطلاح مذهبی و متعصب است که با پدر و مادرش از قم به تهران مهاجرت می کند . او که دانش آموزی ساعی و پر‌تلاش است در دوره راهنمایی عاشق جوان داروخانه‌چی می شود و با کمک دوستش با او نامه‌نگاری میکند و برای اصلاح “رسوایی” دست از تحصیل می‌کشد و تن به ازدواج اجباری می‌دهد . او با “حمید” که به اصطلاح روشنفکر و مبارز است ازدواج میکند تا دست به ازدواج بدتری نزند . تصمیم عجولانه‌ای که با سماجت پدر و با پادرمیانی زن همسایه انجام می‌پذیرند و همین ابتدای ماجرا “سهم معصومه” را از زندگی‌اش و از زندگی زنان جامعه در دوره‌اش به روشنی نشان در می‌یابیم .. این کتاب سال 89 برنده‌ی جایزه‌ی «بوکاچیو» در ایتالیا شده است . @roman_tori 👇👇👇
📚 📝نویسنده: اليف شافاک 🖊مترجم: ارسلان فصیحی 🎭ژانر: 📃خلاصه: کتاب «ملت عشق» عنوان رمانی پرفروش از«الیف شافاک» نویسنده ترک است که در ایران با ترجمه ارسلان فصیحی منتشر شده است. ملت عشق داستان دلدادگی و رهایی است. داستان زندگی آرام و یکنواخت زنی در غرب است که درگیر اندیشه‌های عرفانی شرق می‌شود. «اللا روبینشتاین» چهل ساله در بیست سال اخیر همه زندگی‌اش را با توجه به زندگی زناشویی‌اش تنظیم کرده بود. تنها دلیل و عاملی که سمت و سوی زندگی‌اش را تعیین می‌کرد خانه و آسایش خانواده‌اش بود. تا اینکه بعد از بیست سال زندگی مشترک یک روز صبح خود را از بند این زندگی آزاد کرد و تک و تنها به سفری رفت که پایانی نامعلوم دارد. @roman_tori 👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 بدون تعارف با خانواده شهید‌ مدافع‌حرم محمد بلباسی 🔹خانواده‌ای که سال‌ها چشم انتظار بازگشت پیکر شهید مدافع حرم بود 📺 امشب، جمعه ۲۵ مهر، خبر ۲۰:۳۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا