eitaa logo
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
995 دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
44 فایل
آغاز: 24/8/1400🍃 شعبه دوممون در روبیکا⇩💌 https://rubika.ir/rooman_gandoo_1400 ورود آقایون ممنوع🚫 کپی رمان و پست ها پیگرد قانونی دارد🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
این پویش به دلایلی حذف میشه‌‌‌‌... اجر همگی با آقاحسین(ع) 🦋
سلام سلام حالتون چطوره... دوباره ماه محرم رو بهتون تسلیت میگم🖤
اول بدووید پیج خودمو فالو کنید تا بریم سراق پارت ها...
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
#مدافعان_امنیت🇮🇷 #پارت_39 عطیه: منم میام.. محمد: کجا میای عزیز من عطیه: نمیتونم محمد باید بیام..
🇮🇷 آوا: سرمو به دیوار تکیه دادمو چشمامو بستم... چند دقیقه بعد با صدای شلیک دومتر پریدم هوا... محمد بود😍😭 اروم صداش زدم... محمد! محمد: با صدای آوا برگشتم سمتش... خوبی! آوا: با سر جواب دادم... محمد: سریع دستاشو باز کردمو رفتم سمت رسول... چند تا زدم تو گوشش که بیدار شه اما فایده نداشت... عباس کمک کن ببریمش تو ماشین... ــــــــــــــــــ آوا: خیلی نگران بودم... دلیل این همه ناراحتیمو نمیفهمم... تنها چیزی که الان میخواستم فقط سلامتی اقا رسول بود! خیلی برام عجیب بود تاحالا این حسو نسبت به هیچکس نداشتم... ــــــــــــ بیمارستان ــــــــــــ (و بازهم مکالمه ها انگلیسی) محمد: آقای دکتر حالش چطوره! دکتر: حالش خوبه ولی خون زیادی ازش رفته... خیلی باید مراقب باشید... حدودا تا یک ماه نباید کار سنگین انجام بده با دستش... یکی دوروز دیگه میتونید ببریدش خونه اما به موقع پانسمانشو عوض کنید ــــــــــــــــ آوا: محمد رفته بود نماز خونه... از رو صندلی بلند شدمو رفتم پشت شیشه... بی جون رو تخت افتاده بود... خیلی عذاب وجدان داشتم به خاطر من این بلا سرش اومده بود... با صدای زنگ تلفن به خودم اومدم... دستی روی صورتم کشیدم خیس بود... اشکمو پاک کردمو جواب دادم:: +جانم عطیه؟ _رسول... رسول چطوره +خوبن نگران نباش عزیزم _مطمعن! +مطمعن _قربون دستت بگو محمد بیاد دنبال من.. یا اصلا آدرس بیمارستانو بده... اره ادرسو بده +میگم بیاد دنبالت... پ.ن¹:.... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواندن رمان بدون عضوت حرام است🚫 به کپی رمان راضی نیستم🚫 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
#مدافعان_امنیت🇮🇷 #پارت_40 آوا: سرمو به دیوار تکیه دادمو چشمامو بستم... چند دقیقه بعد با صدای شلیک
🇮🇷 آوا: محمد رفته بود دنبال عطیه... دکتر و پرستارا رفته بودن تو اتاق.. روی صندلی نشسته بودمو ذکر میخوندم... با خروج دکتر از جام بلند شدم... (مکالمه، انگلیسی) آوا: خسته نباشید آقای دکتر حالشون چطوره؟ دکتر: مچکرم، خوبه الانم به هوش اومده میتونید ببینیدش.. آوا: ممنونم... آب دهنمو قورت دادم نفس عمیق کشبدمو وارد اتاق شدم.... تا رفتم تو تپش قلب گرفتم... س.. س.. سلا... م رسول: با صدای اوا خانوم چشامو باز کردم... خیلی دستپاچه شده بودم... صدای ضربان قلبمو میشنیدم... تاحالا پیش نیومده بود این حالی بشم... س. ل. ا. م آوا: حا.. لتون... خ.. وبه رسول: با ، بازو بسته کردپ چشام و سرم جواب دادم.. آوا: خداروشکر... ببخشید تروخدا... بخاطر من اینجوری شدید شرمنده... رسول: د. ش. م. ن. ت. و. ن...ش. ر. م. ن. د. ه ـــــــــــــ عطیه: رسوووول😭 رسول: س. ل. ا. م عطیه: سلام قربونت برم😭 خوبی! رسول: خ. و. ب. م گ. ر. ی. ه. ن. ک. ن. د. ی. گ. ه عطیه: اشکامو پاک کردم... ولی هنوز تو چشام پر از اشک بود... لبخند زدمو اشکام سرازیر شد.. پ.ن¹:.... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواندن رمان بدون عضوت حرام است🚫 به کپی رمان راضی نیستم🚫 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام دخترا... عزیزان فعلا پارت نداریم..ان شاءالله بعد از عاشورا تاسوعا پارت هارو بارگزاری میکنم🖤
کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم🚫 @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷
کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم🚫 @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷
کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم🚫 @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷