eitaa logo
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
44 فایل
آغاز: 24/8/1400🍃 شعبه دوممون در روبیکا⇩💌 https://rubika.ir/rooman_gandoo_1400 ورود آقایون ممنوع🚫 کپی رمان و پست ها پیگرد قانونی دارد🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
@hanaditor هرکس زودتر عضو این کانال شد شات بده
دخترک نویسنده😋 گمنام😋 اریکا😋
این ها راند بعد
این عکس رو ادیت کنید
دخترک نویسنده
رای گیری میکنیم
رای هاتون رو به اینجا بفرستید
گمنام =۱۳ دخترک نویسنده=۴ اریکا=۴
کسی نمیتونه به خودش رای بده
خودم هم بهشون رای میدم 😍
سلام با اجازه من به اریکا رای میدم😊❤️
۵دقیقه وقت دارید رای بدید
گمنام ایموجی ماسک بفرست تا جایزه رو بهت بدم😁
سلااااام💫
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
علیک سلام 😆 #سرباز_زهرا 🍁
اگه با پارت اومدی؛خوش اومدی اگه بدون پارت اومدی؛خوش نیامدی🤣🤣 🍁
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
#گاندو3🐊 #پارت_26 عطیه:اقای دکتر همسرم، همسرم چیشد امیر: منو رسول هم سوالی دکترو نگاه میکردیم دکت
🐊 رسول: امیر به داوود اینا گفتی محمدو؟ امیر: نه انقدر ذوق زده بودم وقت نشد😁 رسول: خیلی خب میگم... ــــــــ فرشید: کارامون تموم شده بودم..رفتیم نمازخونه که یه چیزی بخوریم.... که رسول زنگ زد... الو رسول؟ رسول: سلااااام اقا، فرشید.. کیا کنارتن؟ فرشید: داوود و سعید رسول: بزار رو آیفون... داوود: الو رسول چیشده؟ رسول: محمد... سعید: محمدی چیییی رسول: از کما دراووومد😍 همه: خدااااروشکررررررر رسول: الو الو؟؟ کوشین؟ فرشید: سعید سریع رفت به اقای عبدی بگه داوود رفت به بچه های سایت بگه😂😍 رسول: خیلی خب توهم رو پیششون😂😍❤️ خداخافظ فرشید: خدافظ چند ساعد بعد:: امیر: داشتم از پشت شیشه به محمد نگاه میکردم..احساس کردم داره تکون میخوره سریع دکترارو اوردم.... ـــــــــ دکتر: از اتاق اومدیم بیرون... امیر: اقای دکتر به هوش اومد؟ 😍 دکتر: بله خداروشکر... رسول: میشه ببینیمش؟ دکتر: بله ولی زیاد خستش نکنید... رسول: باسر بهش جواب دادم، خواستم برم تو که دکتر دستمو گرفت دکتر: ولی متاسفانه...... رسول: 😥 دکتر: پاهاش از کار افتاده البته امکان داره، امکان داره موقت باشه... رسول: یدون اینکه چیزی بگم مات و مبهوت به محمد نگاه میکردم که داشتن معاینه اش میکردن امیر: اقای دکتر...یعنی چی؟ موقت یعنی... یعنی خوب میشه دیگه اره؟ (مثلا داشته به خودش امیدواری میداده) دکتر: اصلا مطمعن نمیشه حرف نمیزد که در اینده چه اتفاقی میوفته... گفتم که... امکان داره موقت باشه و این امکان هم داره که همیشگی باشه ــــــــــــــــــــــــــــ عزیز: عطیه مادر حاضر شو بریم عطیه: بریم عزیز من آمادم پ.ن¹: یا ابولفضل😂 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواندن رمان بدون عضویت حرام است🚫 کپی رمان ممنوع می باشد🚫 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @rooman_gando_1400 @rooman_gando_1400 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
هیچی هم نشد😂😂
اگه موقت نباشه بخدا میکشمت به بدترین شکل ممکننننن😢😢 🍁
شروع فعالیت 🍁