eitaa logo
مجله دینی نکته‌های ناب مهدوی(تلخگو)
2.4هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
5.9هزار ویدیو
331 فایل
💎معجزه کلام را در خوب‌شدن حالتان را دراین کانال ببینید 💎غذای روحتان راازاین کانال دریافت کنید 💎بامداومت برعمل نورانی #اهلیت و #علاقه به این کانال ایجاد می‌شود 💎کانال خوب،نافعتر رفیق خوبه @rooshanfekr2 🤝 http://eitaa.com/joinchat/2906521606C41e5b9fe8b
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡برشهای ۱۶ فروردین⚡ افضلکم افضلکم معرفه ✔️ اگر کسی میانه‎اش با خدا صفا باشد، خداوند دست روی سرش می‎کشد. 🔻عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی🔻 🔸آنچه خدا برای انسان مقدّر کرده و بریده است، چه دنیا باشد، چه آخرت باشد و چه هیچ یک از آن دو نباشد، بهترین چیز است. 🔸اینکه امام رضا علیه السّلام دست خالی‌اش را توی دست ما بگذارد، یعنی خودش را به ما داده است و این، برای ما کافی است؛ یعنی ما را قبول کند و به مقام رضا برساند که لا سَخَطَ بَعدَ الرِّضا؛ بعد از رسیدن به مقام رضا دیگر غضبی وجود ندارد. 🔸اگر از خدا و خوبان خدا رضا شدیم، زنده زنده به بهشت می‎رویم. 🔸اگر کسی میانه‎اش با خدا صفا باشد، خداوند دست روی سرش می‎کشد. 🔸با خدای خودت صلح کن تا به مصلح عالم راه پیدا کنی. 🔸هرکس میانه‎اش با خدایش صفا باشد، گمشده‎هایش را پیدا می‎کند. 🔺مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب🔺 💠حكايت💠 🌌 ! 🍁مردى از اعراب به خدمت رسول اكرم (ص) آمد و از او نصيحتى خواست. رسول اكرم در جواب او يك جمله كوتاه فرمود و آن اينكه : . خشم نگير! 🍁آن مرد به همين قناعت كرد و به خود برگشت ، تصادفا وقتى رسيد كه دراثر حادثه اى بين قبيله او و يك قبيله ديگر رخ داده بود و دوطرف صف آرايى كرده و آماده به يكديگر بودند. آن مرد روى خوى و قديم سلاح به تن كرد و در صف قوم خود ايستاد. 🍁درهمين حال، گفتار رسول اكرم به يادش آمد كه نبايد را درخود راه بدهد، خشم خود را فروخورد و به فرو رفت. تكانى خورد و منطقش بيدار شد، با خود فكر كرد چرا بى جهت بايد دو دسته از افراد بشر به روى يكديگر بكشند، 👈خودرا به صف دشمن نزديك كرد و حاضرشد آنچه آنها به عنوان ديه و مى خواهند از مال خود بدهد. 🍁قبيله مقابل نيز كه چنين فتوّت و را از او ديدند از دعاوى خود .! 🍁غائله ختم شد و آتشى كه از افروخته شده بود با آب خاموش گشت. 📚بيست گفتار، ص ۱۹۴. 📚حکایتها و هدایتها در آثار استاد مطهری،صاحبي @rooshanfekr
📝 نظر نویسنده مشهور مسیحی در مورد جلوه‌هایی از سیره علوی و شدت عطوفت و جوانمردی آن حضرت 〰〰〰〰〰〰▪️▪️ 👤جرج جرداق در کتابش میفرماید: ✅ على (ع) با همه نیروی شگرف و فوق‌العاده ای که داشت، در هیچ موقعیتی به ظلم دست نیالود. همه راویان و تاریخ نویسان در این امر متفق القولند که علی تا نمیگشت وارد نمیشد. او تا میتوانست سعی میکرد که از راه های مسالمت آمیز اختلافات را با دشمنان خود برطرف سازد و از خونریزی و جنگ جلوگیری به عمل آورد و همیشه این سخن را به فرزندش حسن (ع) تکرار می کرد: هرگز کسی را به مبارزه دعوت نکن. و چون گفتار امام از روی صدق بود، خود وی وصیت به فرزندش حسن را همیشه مورد عمل قرار می داد و از نبرد، جز در صورت اضطرار و ناچاری، پرهیز میکرد. 🚩 از اینجا بود که وقتی که سربازان خوارج، نیروهای خود را آماده جنگ با او نموده بودند، و یکی از یاران از علی خواست که جنگ را شروع کند، چنین پاسخ داد: تا آنان شروع به جنگ نکنند، من آغاز نمیکنم. ، ، او به نیکی و جوشش در روح او، امام را وادار میساخت که با آنها به مذاکره بپردازد، شاید که قانع شوند. روزی گروهی را موعظه میکرد و در میان آنها بسیاری از خوارج بودند که امام را کافر میدانستند! موعظه او یکی از خوارج را تحت تأثیر قرار داد و بلاغت و بیان سحر انگیز علی او را به بزرگداشت و شگفتی واداشت، ولی او ناگهان فریاد زد: خداوند او را بکشد، چه كافر فقیه و دانشمندی است. پیروان علی خواستند او را بکشند، ولى على فریاد برآورد: او دشنامی داد و جواب او را به زبان باید گفت و یا گناهش را باید بخشید. همان طور که اشاره شد، رفتار او با سربازان معاویه، در آن هنگامی که می‌خواستند او را با تشنگی از پای درآورند، رفتاری کاملا برعکس بود و با نیکی و نیکوکاری خود بر بدی های آنها جواب داد و آنان را از آب منع نکرد و اجازه داد که همانند خود و پیروانش از آن بهره مند شوند. البته علی (ع) را با و لشکریانش داستان هایی است که در اینجا مجالی برای ذکر آنها نیست، ولی همه آنها نشانه خاص علی در پرهیز از ظلم و مبادرت به است. از جمله آنها، داستانی است که یکی از زندگینامه نویسان زندگی امام آورده است: در جنگ ، مردی از اصحاب معاویه به نام کریز بن صباح حمیری بیرون آمد و در میان دو صف بانگ برآورد: کیست که به مبارزه آید؟ مردی از اصحاب علی به مقابله آمد که به دست کریز کشته شد. سپس کریز مبارز دیگری طلبيد، مرد دیگری بیرون آمد و کریز او را نیز از پای درآورد : باز مبارز خواست، مرد دیگری به میدان آمد و به سرنوشت دو رفیق قبلی خود دچار شدن برای بار چهارم بانگ برآورد، کسی به میدان نیامد و هر کسی که در صف نخستین بود به صف عقب تر برگشت! على (ع) دید که ترس و وحشت در صفوف سربازانش رخنه می یابد، خود به میدان این مرد آمد و او را به قتل رسانید. سپس با صدای بلند که همه بشنوند، گفت: مردم ! اگر شما جنگ را شروع نمیکردید، ما آغاز نمیکردیم ! و سپس به جای خود بازگشت. از همین داستانهاست ماجرای جنگ : هنگامی که دشمنانش جمع شدند، میکوشیدند که به سوی وی آیند، به یاران خود دستور داد که صفوف خود را آماده سازند و چون آماده شدند، به آنها فرمود: تیری نیفکنید، با نیزه مزنید و شمشیر نکشید اینکه باشید. او بدین ترتیب میخواست که از جنگ جلوگیری کند و مسائل را به طور مسالمت آمیز حل کند تا خون ها ریخته نشود و مردم کشته نشوند. ولی این دقیقه ای بیش نبود، مردی از سپاه دشمن تیری رها کرد و یکی از یاران على به قتل رسید. على بانگ برآورد: اللهم اشهد! خداوندا، گواه باش. سپس مرد دیگری بدین ترتیب کشته شد و علی گفت: خداوندا، گواه باش! آنگاه عبدالله بن بديل تیر خورد، برادرش او را به نزد على آورد و علی گفت: خداوندا گواه باش و سپس جنگ آغاز شد. 📗📔امام علی (ع) صدای عدالت انسانی _ نوشته جرج جرداق _ ترجمه سید هادی خسروشاهی _ صفحات 154 تا 156 📑 اسکن از صفحات: 🔖http://yon.ir/KSIom 🔖http://yon.ir/rSoTN 🔖http://yon.ir/s4W4U 🔖http://yon.ir/WY9Tz @rooshanfekr