eitaa logo
خیمه عاشورایی "روز دهم"
640 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1هزار ویدیو
15 فایل
پرسش ها و یا نظرات خود را به نام کاربری زیر ارسال کنید : @Rooze10hom
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 اولین کسی که بعداز وقایع علیه و آنچه که در گذشت قیام کرد پیرمردی بود به اسم . همه او را می شناختن. او سابقه ی خیلی خوبی داشت و قهرمان جنگ های و بود. چشم چپش را در جنگ جمل و چشم راستش را در جنگ صفین در رکاب (ع) از دست داده بود. وقتی (ع) را در کوفه زندانی کردن، برای فریب دادن مردم انها را در جمع کرد. وقتی همه توی مسجد جمع شدن به منبر رفت و گفت: سپاس خدایی را که حق را آشکار کرد و امیرمومنان(یزید) و سپاهش را یاری کرد و دروغ گو فرزند دروغ گو و پیروان او را کشت. از صحبت های عبیدالله زیاد همه وحشت کرده بودن. توی همین لحظه ها، صدای پیرمردی سکوت جماعت را درهم شکست: 🔻 ای پسر مرجانه! دروغ پرداز و دروغ پراکن تو و پدرت هستید و آن کسی که تو را فرمانروای این مردم گردانید و پدرش.(یزید و معاویه) آیا فرزند پیامبران را می کشید و به زبان راستان و درست گویان سخن می گویید؟ همه برگشتن سمت صدا.... این کیه اینقدر جسارت داره که در مقابل جلاد کوفه(عبیدالله زیاد) اینجوری حرف بزنه؟! عبیدالله فریاد زد این کی بود که جرات کرد اینجوری حرف بزنه؟ عبدالله عفیف جواب داد: ای دشمن خدا، گوینده منم! آیا فرزندان پاک را که خداوند ناپاکی را از آن ها دور کرده است می کشی و گمان می کنی بر دین اسلامی و ادعای مسلمانی می کنی؟! اه و فریاد! کجایند فرزندان مهاجر و انصار تا از طاغوت و سرکش منفور_عبیدالله زیاد_ انتقام بگیرند. عبیدالله خیلی عصبانی شد و دستور داد دستگیرش کنن. خبر به بیرون مجلس پخش شد و هم قبیله ای های عبدالله بن عفیف یعنی قبیله ی اَزد و قبیله ی یمن او را همراهی کردن. هم قبیله ای هاش که حدود ۷۰۰ نفر بودن عبدالله را از دست ماموران گرفتن و بردنش خونه... بعصی ها هم عبدالله رو سرزنش می کردن که با این حرف ها خودت و قبیله ات رو نابود کردی ولی عبدالله عفیف هیچ ترسی نداشت. عبیدالله از اینکه عبدالله عفیف از دست مامورانش نجات پیدا کرده بود خیلی عصبانی شد. دوست و همراه عبدالله عفیف، کسی بود به اسم . ماموران او را دستگیر کردن و گفتن تا عبدالله بن عفیف را تحویل ندید عبدالرحمن را آزاد نمی کنیم. از طرف دیگه، عبیدالله، به یکی از جنایتکاران کوفه به اسم دستور داد تا عبدالله عفیف را دستگیر کنن. هم قبیله ای های عبدالله عفیف همه جمع شدن تا در مقابل محمدبن اشعث ازش دفاع کنن و موفق شدن او را شکست بدن. تعداد زیادی از یاران محمدبن اشعث کشته شدن ولی او خودشو به منزل عبدالله عفیف رساند در خانه را شکست و وارد خانه شد. دختر عبدالله عفیف شمشیر را دست پدرش داد و عبدالله بااینکه نابینا بود با راهنمایی های دخترش باهاشون مبارزه کرد و تعداد زیادی از از انها را از پا دراورد. ولی بالاخره دستگیر شد و بردنش دارالاماره پیش ابن زیاد. نوشته اند توی دارالاماره قصیده ای بلند در وصف (ع)، نکوهش و تشویق مردم به خونخواهی سرود که گیرایی سروده و خواننده همه رو میخکوب کرد. به دستور عبیدالله زیاد، عبدالله عفیف را در کنار مسجد به دار آویختن. 🛑 شهادت ، آغاز قیام ها و حرکت های بعدی در شد. آیینه در کربلاست/ صص ۵۸۹ تا ۵۹۲ 🔰🔰🔰 ✅ کانال در ایتا را به دوستان خود معرفی کنید: @roozedahom10