eitaa logo
روزنگاریهای یک ارتباط شناس
33 دنبال‌کننده
460 عکس
68 ویدیو
5 فایل
مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس) - در وبلاگ BF.BLOGFA.COM پیام بگذارید. ارتباط با ادمین در ایتا: @zzohur
مشاهده در ایتا
دانلود
چنین آیه ای مشوق حرکت پیامبراسلام و هجرت(مترادف با قیام) آن بزرگوار از مکه به مدینه و تشکیل حکومت و قوای اسلامی در آنجا و سپس فتح مکه شد.این آیه در تمام طول تاریخ کاربرد دارد.از جمله پاسخی به آنان است که می گویند در دوران غیبت امام زمان، باید نشست و هجرت (مترادف با قیام) نکرد و حکومت و قوا تشکیل نداد و منتظر ماند تا خود آن حضرت بیاید و حکومت بر پا کند! وعده عذاب جهنم و بدعاقبتی برای اینان هم هست.✅مسعودنوروزی راهی(ارتباط شناس)✅ (توجه:استفاده از این نوشته ها با ذکر نام نویسنده و منبع آن در رسانه های دیگر آزاد است) @rooznegari
❗️خطاهای ناشی از نبود ارتباط شناسی در ترجمه های قرآن📚- مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس)✅ زبان وسیله ارتباط است و از موضوعات مورد بررسی در ارتباط شناسی. ترجمه، از هر زبانی و به هر زبانی، علاوه بر دانستن لغت و دستور زبان، به ارتباط شناسی لااقل در سطح ساده اش نیازمند است و بدون آن ، فقط به اتکای دانستن لغت و دستور زبان ، ترجمه کردن، آن سطح از معنا را در ترجمه نتیجه نمی دهد که حتی گاهی ترجمه به بیراهه و سردرگمی می رسد.در این نوشتار، بر آنم نمونه ای از این عدم توجه به ارتباط شناسی را در ترجمه قرآن ، شرح دهم و به آسیب شناسی ترجمه وحی بپردازم. مثلا در آیه 97 سوره نساء آمده: إِنَّ الَّذينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمي‏ أَنْفُسِهِمْ قالُوا فيمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً درباره آیه 97 سوره نساء ترجمه هایی که دیده ام همه در مفهوم همسان هستند و فقط در کلمات تفاوت دارند.در تمام این ترجمه ها، عدم توجه به ارتباط شناسی ساده (نه ارتباط شناسی وحی یا قرآن یا زبان عربی، بلکه همان ارتباط شناسی ساده) مشهود است.به گونه ای که همین عدم توجه به ارتباط شناسی ساده، دومینو وار، سبب شده در ترجمه این آیه به ارتباط شناسی وحی و زبان عربی نیز بی توجهی شود و در نتیجه، ترجمه کارآمدی حاصل نشود.در ابتدا چند نمونه از ترجمه های در قرآن های منتشر شده و موجود در بازار نشر را با هم می خوانیم: ترجمه آیت الله مشکینی از این قرار است: همانا کسانی که فرشتگان آنها را در حالی که ستمکار نفس خویشند قبض روح می کنند ( به آنها ) گویند: در چه ( حالی از نظر دین ) بودید؟ گویند: ما در زمین مستضعف بودیم ( ناتوان شده در جنبه ایمان و عمل ) . فرشتگان گویند: آیا زمین خداوند وسیع نبود تا در آن ( از محیط کفر به محیط اسلام ) مهاجرت کنید؟! پس آنان جایگاهشان جهنم است و آن بد جای بازگشتی است. ترجمه آیت الله مکارم چنین است: کسانی که فرشتگان ( قبض ارواح ) ، روح آنها را گرفتند در حالی که به خویشتن ستم کرده بودند ، به آنها گفتند: «شما در چه حالی بودید؟ ( و چرا با اینکه مسلمان بودید ، در صفِ کفّار جای داشتید؟! ) » گفتند: «ما در سرزمین خود ، تحت فشار و مستضعف بودیم.» آنها [ فرشتگان ] گفتند: «مگر سرزمین خدا ، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟!» آنها ( عذری نداشتند ، و ) جایگاهشان دوزخ است ، و سرانجام بدی دارند. ترجمه آیت الله موسوی همدانی چنین است: کسانی که فرشتگان قابض ارواح در حالی جانشان را می گیرند که ستمگر خویشند از ایشان می پرسند: مگر چه وضعی داشتید که این چنین به خود ستم کردید می گویند: در سرزمینی که زندگی می کردیم ، اقویا ما را به استضعاف کشیدند ، می پرسند: مگر زمین خدا وسیع نبود و نمی شد به سرزمینی دیگر مهاجرت کنید؟ و چون پاسخ و حجتی ندارند منزلگاهشان جهنم است که چه بد سر انجامی اس ترجمه الهی قمشه ای چنین است: آنان که فرشتگان ، جانشان را در حالی که ظالم به خود بوده اند می گیرند ، از آنها پرسند که در چه کار بودید؟ پاسخ دهند که ما در روی زمین مردمی ضعیف و ناتوان بودیم. فرشتگان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید؟! و مأوای ایشان جهنم است و آن بد جایگاه بازگشتی است. ترجمه فولادوند چنین است: آنان که فرشتگان ، جانشان را در حالی که ظالم به خود بوده اند می گیرند ، از آنها پرسند که در چه کار بودید؟ پاسخ دهند که ما در روی زمین مردمی ضعیف و ناتوان بودیم. فرشتگان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید؟! و مأوای ایشان جهنم است و آن بد جایگاه بازگشتی است. ترجمه بهاءالدین خرمشاهی چنین است: کسانى که فرشتگان جانشان را مى‌گیرند و آنان بر خود ستم روا داشته‌اند، به ایشان گویند در چه حال بودید؟ گویند ما در سرزمین خود مستضعف بودیم، گویند آیا مگر زمین خداوند وسیع نبود که بتوانید در آن [به هر کجا که خواهید] هجرت کنید؟ سرا و سرانجام اینان جهنم است و چه بد سرانجامى است‌ ترجمه تفسیر راهنما که تحت اشراف هاشمی رفسنجانی تدوین شد چنین است: همانا کسانى که فرشتگان جانشان را در حالى مى گیرند که به خود ستم کرده اند [به آنان ]مى گویند: در چه حالى بودید؟ مى گویند: ما در این سرزمین مستضعف بودیم. مى گویند: آیا زمین خدا وسیع نبود تا در آن هجرت کنید؟ پس اینان جایشان جهنّم است و چه بد بازگشتگاهى است نکته هایی حساس در ترجمه این آیه مغفول مانده است:
1-آیا جمعی از فرشتگان مامور قبض روح هستند؟ من معتقدم ملائکه مذکور در آیه، فرشتگانی هستند که اعمال و رفتار آدم های ذکر شده در آیه را ثبت و ضبط می کنند،نه فرشتگانی که جان آنها را می گیرند.در حقیقت، این افراد هنوز زنده هستند و فرشتگان مذکور، کاری با گرفتن و نگرفتن جان آنها ندارند.در سیاق قرآن و روایات، گرفتن جان، ولو جان جمعیت زیاد، به جمع زیادی از فرشتگان نسبت داده نشده.چون قابض همه ارواح یک فرشته است و او حضرت عزراییل است.امکان دارد بگویند جناب عزراییل سردسته است و جمعی از ملائکه زیر دست او کار می کنند.در ادامه خواهیم دید که اصل این گمان در این آیه منتفی است. 2- چرا همه از تَوَفَّاهُم برداشت قبض روح و گرفتن جان را دارند؟ درک کردن حال و دریافت انرژی حسی و فکری و گفتگوهای این افراد توسط ملائکه مامور ثبت و ضبط اعمال(که در آیات و روایات به وجود آنها تصریح شده)، مگر نوعی از معنای توفی (دریافت کردن) نیست؟ مگر حتما باید پای جان و گرفتن جان در میان باشد که توفی معنی بدهد؟ 3-نکته ای مهمتر که به ارتباط شناسی زبان عربی برمی گردد این است که در همین آیه، برای ملائکه که اسم مونث است، صریحا از فعل مونث(تَوَفَّاهُم) استفاده شده که مترجمین محترم، همه به درستی آن را در ترجمه به ملائک نسبت داده اند.هرچند اشتباها به معنای قبض روح ترجمه کرده اند نه به معنای ثبت و ضبط اعمال.اما به هر حال از سیاق مونث این فعل، انجام آن را به تنها اسم مونث موجود در آیه یعنی ملائکه نسبت داده اند.اما در کمال تعجب، در ترجمه فعل مذکر قالوا، به شکل یکی در میان، آن را به گفتگوی میان آن افراد(الَّذينَ ظالِمي‏ أَنْفُسِهِمْ) که مذکرند و ملائکه که مونثند ترجمه کرده اند.در حالی که هیچ گفتگویی میان آن افراد و ملائکه صورت نگرفته و این فعل های قالوا که پی در پی آمده است، گفتگوی میان همین افراد الَّذينَ ظالِمي‏ أَنْفُسِهِمْ است که در بین خودشان دو دسته شده اند و با هم جدال می کنند. 4-نکته دیگر این است که سیاق فعل ها در أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها مضارع است نه ماضی! این یک گفتگو در زمان حاضر و با آدم زنده است.چطور ملائکه جان کسی را بگیرند و بعد به او بگویند: مگر زمین خدا وسیع نیست؟(توجه کنید:نیست! نه که نبود) پس در آن مهاجرت کنید(توجه کنید: مهاجرت کنید نه که می کردید).که البته همه مترجمین بلا استثنا چون در ذهنشان این گفتگو بعد از قبض روح آن افراد بوده و چند فعل ماضی هم قبل از این جمله آمده بوده، این فعل های مضارع به این آشکاری را ماضی ترجمه کرده اند! نتیجه گیری: عدم توجه به ارتباط شناسی ساده( در روابط معمول) و ارتباط شناسی زبان عربی(در ضمایر مذکر و مونث و زمان بندی افعال) و ارتباط شناسی وحی، سبب شد که ترجمه آیات مذکور به حد کمال و منطبق بر معنا نباشد و سر از جایی در بیاورد که اصلا منظور آیه نبوده است. با توجه به نکات ذکر شده، ترجمه دقیق و مبتنی بر ارتباط شناسی صحیح بین عناصر موجود در آیه،چنین است: ملائکه ثبت و ضبط اعمال، آنچه از آنها که به خودشان ظالم هستند، ثبت و ضبط می کنند این است که آنها بین خودشان جدل می کنند: -در چه حالی بودید(تا حالا)؟ -ما در زمین ضعیف نگه داشته شدیم و نگذاشتند استعدادهای خودمان را نشان بدهیم( و به بهانه همین تنبلی می کنند و با این فرافکنی به تنبلی خودشان ادامه می دهند) -مگر زمین خدا وسیع نیست؟ خب هجرت کنید! (خودشان می دانند که چاره هجرت است و هجرت نمی کنند! پس) آنها جایگاهشان جهنم است و بد عاقبتی است.(یعنی در همین زندگی مادی خود در جهنم قرار دارند.چه رسد به آخرت!) و نکته این است که وقتی کار از کار گذشته باشد یعنی بعد از مرگ،اگر تازه به آنها آگاهی بدهند که می توانستید هجرت کنید که این معنایی ندارد و نباید عذاب شوند چون نمی دانستند چاره در چیست.وعده عذاب آنها از این رو است که خداوند در این آیه فرشتگان ثبت و ضبط اعمال را مورد استناد قرار داده که این ها خود نیز در زندگی دنیایی آگاهند که باید هجرت کنند و نمی کنند و با بهانه آوردن این که ما مستضعف و تحت ظلم هستیم، از کار و تلاش در احداث و ایجاد حکومت و قوا و سلطه مومنین بر امور خودداری می کنند.خداوند در این آیه اشاره دقیق می کند که ظالم اول بر اینها، خودشان هستند که هجرت نمی کنند.یعنی تنها چیزی که ملائکه از این ها ثبت و ضبط کرده اند همین حرف زدن های بدون عملشان بوده که می گفتند باید هجرت کرد و نکردند و نشستند.
موضوع ما انسان است مسعود نوروزی راهی our subject is human m.n.raahi موضوعنا الانسان م.ن.راهی + آدرس وبلاگ شخصی: bf.blogfa.com توجه:آدرس دیگری نداریم:)
#خسته از #دانایی ام.... #شعر و #عکسنوشت از #سروده های #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط شناس @mnrahi
بچه که بودیم.... #عکسنوشت از #گفته های #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط شناس @mnrahi
هدایت شده از دوره ویژه ارتباط شناسی معنوی
خوابی در کار نیست... یک #عکسنوشت #گفتار ی از #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط_شناس درباره #خواب و #رویا ( #میم_نون_راهی #م_ن_راهی #مسعودنوروزی #مسعودنوروزی_راهی #جامعه_شناس #ارتباط #مغز #هوشیاری #ماورا #ذهن @mnrahi )
#حقیقت ... #دروغ ... #عکسنوشت از #گفته های #مسعود_نوروزی_راهی #میم_نون_راهی #م_ن_راهی @mnrahi
#بشر برای #رسیدن به #ماه #جاذبه #زمین #مبارزه کرد اما... #عکسنوشت از #سخنرانی #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط_شناس #میم_نون_راهی #م_ن_راهی #کره_ماه #اخلاق #ارتباط_شناسی_اخلاق @mnrahi
یک سرچ کوچولو توی اینترنت کردم دیدم بله! در جویبار خاطر بعضی ها که شعرم را دهان به دهان (و البته به عبارت دقیق تر: فوروارد به فوروارد) در شبکه های اجتماعی چرخانده بودند، رفتن پاییز بسی دل انگیز تر از آمدن پاییز جلوه کرده بود و معنای شعر تر را در "پاییز می رود" یافته بودند نه در "پاییز می رسد"! خب ذهن ایرانی در زمانه کنونی، گویا رفتن پاییز را دارای دل انگیزی و تری بیشتری می داند و بهتر می پسندد! لذا آغاز شعرم از "پاییز می رسد" کم کم به "پاییز می رود" تغییر پیدا کرده بود! من یک نفر شاعر یک طرف و ملتی در آن طرف! زور آنها بیشتر است لابد! به هر حال، نسخه " تر" شعرم را که در آن "پاییز می رود"، تقدیم می کنم.شما هم "تر" شوید این شب یلدایی: پاییز می رود به هوای جدا شدن از هر چه غیر عشق و رضای خدا شدن کار خداست فرصت تغییرهای نو سر بر زمین نهادن و سر در هوا شدن سرد است گرچه جان هوا باز گرم شد بازار داغ بوسه و آغوش وا شدن از یادگار گرمی فصل گذشته شد برگ درخت خونی و خون ها به پا شدن ای بوی مهر و نم نم باران آذری آبان توست جاری در جاده ها شدن پاییز فصل رونق اشک است کاش کاش از اشتیاق باشد و نه از جدا شدن ✅ مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس) (توجه:استفاده از این نوشته ها با ذکر نام نویسنده و منبع آن در رسانه های دیگر آزاد است) www.bf.blogfa.com @rooznegari
🍁پاییز می رسد یا می رود؟ :) ✅(ارتباط شناسی معنوی شعر تر در ادبیات ایران)- مسعود نوروزی راهی 🌹 در ادبیات ایران، شعر ماندگار و تاثیر گذار را شعرِ " تَر " نامیده اند.حالا چرا تر؟ این کلمه "تر" هم معنای تر و تازه بودن مضمون شعر را دارد که آن را ماندگار می کند و هم این که شعر ماندگار و تاثیر گذار، اشک آدم را در می آورد و چشم آدم را تر می کند پس ماندگار می شود. معتقدم شعر، جریانی است که از چشمه خاطر شاعر می تراود اما باید در جویبار خاطر مردم جاری شود و ترشان کند تا بتواند شعر تر نام بگیرد.در حقیقت شعر که از ذهن شاعر می تراود و بر صفحه کاغذ می نشیند، کارش تمام نمی شود بلکه تازه جریانش شروع می شود و تا هر جا که مردم آن جریان معنایی شعر را در جویبار ذهن خود راه بدهند ، آن شعر هنوز ادامه دارد. از نگاه حافظ شیرازی که پرسیده بود: کی شعر تر انگیزد؟ و خود جواب داده بود:خاطر که حزین باشد! (شاید این اولین مصاحبه یک شاعر در تاریخ ادبیات ما باشد!)، شعر تر از خاطر حزین خود شاعر نشأت می گیرد اما این حقیر بنا بر تجربه هم تاریخی و هم شخصی معتقدم که در شعر تر فقط حزین بودن خاطر خود شاعر ملاک نیست بلکه ذهن مردم مخاطب شعر هم باید با جریان آن شعر هماهنگ باشد و ارتباط بر قرار کند و خاطرشان تر شود.وگرنه این که شاعر خود بگوید و خود حزین باشد و خودش تر بشود(چشمش! نه جای دیگرش!) کفایت نمی کند.کما این که در تجربه تاریخی دیدیم که درباره همین شعر حافظ ابیاتش در نسخه های مختلف دیوانش فرق دارد! چرا؟ چون در ذهن مردم شعر حافظ آنگونه تری ایجاد کرده که نسخه اصلی شعر حافظ ایجاد نکرده لذا کلمات شعر اصلی حافظ را تغییر دادند به کلمات مورد علاقه خودشان...مثلا این بیت در نسخه قزوینی-غنی دیوان حافظ ، این شکلی آمده: ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش . پیرانه سر بکن هنری ننگ و نام را و در چاپ تصحیح شده خانلری این گونه آمده: ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش . پیرانه سر مکن هنری ننگ و نام را! و آدم اگر ارتباط شناسی معنوی شعر را نداند، همین طور انگشت به دهان می ماند که بلاخره بکن یا مکن؟ حافظ کدام را گفته؟ در حالی که حافظ هر کدام را گفته باشد، فرقی ندارد، مهم این است که جریان شعری که از ذهن حافظ شروع شده در جریان پیدا کردنش میان جویبارهای کوچه بازار اذهان عموم مردم فارسی زبان، کم کم صیقل خورده و شکل گرفته است! و از بکن به مکن رسیده! اگر حافظ شعرش را می نوشت و توی خانه می گذاشت داخل صندوق و درش را قفل می زد و آن را در دسترس عموم مردم قرار نمی داد، و باز اگر باستانشناسی در حفاری های تاریخی یهو می رسید به صندوقخانه منزل حافظ و دیوان او را پیدا می کرد(فرض محال! که محال نیست) قطعا ما می فهمیدیم که اصل شعر حافظ چه بوده و شعرش از تغییر و تحریف نجات پیدا می کرد.ولی دیگر شعرش را که می خواندیم نمی دانستیم این حافظ اصلا کی هست؟ چی هست؟ چون شعرش با مردم ارتباطی نداشت! در بین مردم سابقه ای نداشت! این که حافظ الان حافظ شده و سر سفره شب یلدا با دیوانش فال می گیرند و هر شعری که آمد؛ آن شعر سروده شده در قرن هشتم را به ماجراهای زندگی خصوصی خودشان در قرن کنونی یعنی پانزدهم ربط می دهند، همه به خاطر جاری بودن شعر حافظ در جویبارهای ذهن مردم از دیرباز تاکنون بوده که از عوارضش همین تفاوت ها در بکن و نکن هاست.وگرنه خود حافظ چه خبر از زندگی خصوصی مردم و عقد و ازدواج دختر دم بخت عذرا خانوم و نتیجه کنکور پسر ممد آقا دارد؟ بله! خاصیت شعر تر همین است! در ذهن مردم صیقل می خورد و تغییر می کند(بیاییم نگوییم تحریف!) و به همین خاطر است که مفتخر به عنوان شعر تر و ماندگار میشود! خدا هم که این همه در قرآن هشدار داده که پیغمبر شما شاعر نیست و این کلام وحی، یعنی قران ، با تمام ظرافت و زیبایی اش، شعر نیست، از این رو است که مردم با کلام قرآن ، شعرِ تَر بازی در نیاورند و بر اساس علاقه شخصی آن را تغییر (که اینجا دیگر واقعا باید اسمش را گذاشت تحریف) ندهند! این تجربه تاریخی را گفتم، بگذارید یک تجربه شخصی را هم بگویم.در مراسمی که به خاطر شب یلدا برگزار شده بود، مجری مراسم شعری قدیمی از من خواند که اولش شک کردم همان شعر من باشد اما ادامه که داد دیدم بله! خودش است.شک من به این خاطر بود که من در آغاز شعرم سروده بودم:پاییز می رسد... اما مجری محترم مراسم چون در شرف پایان پاییز و آمدن زمستان بودیم، خواند:پاییز می رود!
#پاییز #شعر #عکسنوشت از #سروده #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط_شناس #میم_نون_راهی #م_ن_راهی #باران #اشک #اخلاق #ارتباط_شناسی_معنوی_شعر www.bf.blogfa.com @rooznegari
🥣ارتباط شناسی آشپز خانه ای🍽 ( ارتباط یابی ترشیجات در سفره غذا )🍯-خوردن ترشی و هر آنچه که تحریک کننده رشته های عصبی دهانی باشد(از قبیل فلفل و پیاز و سیر و...)، ریشه در حس پذیرش درد و رنج دارد، شخص در کنار لذت چشیدن طعم خوش غذا، دوست دارد تمام ظرفیت های موجود در دهان تحریک شود.طعم ملیح غذا، در سطح ابتدایی و با عمق اندک عصب های چشایی را تحریک می کند و مصرف کننده غذا اگر در روحیات خود آمادگی پذیرش رنج و درد را داشته باشد، خواهان آن است که دروازه ورود انرژی خوراکی به بدنش، با سطح بالای تحریک اعصاب دهانی(زبان و دیواره دهان) همراه باشد.😜 در جوامعی مانند هند🇮🇳 که از ادویه جات تند استفاده می کنند،🌶 شاهدیم که درد و رنج کشیدن از ارزش اجتماعی والایی برخوردار است و مرتاض های هندی 👳🏿‍♂️دارای مقام بلند و تشخص در میان هندیان هستند. در کشور ایران و زمینه فرهنگی ایرانی🇮🇷 نیز ترشیجات که سطح متوسط تری از تحریک کنندگی عصبی را نسبت به ادویه جات تند و فلفلی دارند، همان سنت پذیرش درد و رنج در سطح معتدل تر را متضمن هستند...پس باید توجه کرد که میل به استفاده از ترشیجات یا ادویه جات در طبخ غذا و یا مصرف آن همراه غذا، نشانه وجود زمینه پذیرش درد در متمایلان به چنین برساخت تغذیه ای است. پذیرش درد مترادف معانی تهور و دلیری و حرکات ناگهانی عصبی و قیام های اجتماعی نیز هست.یک جامعه که هم می تواند در مقابل دشمن شجاع و دلیر و جنگنده باشد و هم می تواند در بین خود به درگیری و آسیب زدن مشغول باشد. مادرها و زنها، این حاکمان بلامنازع آشپزخانه، می توانند با تنظیم برساخت غذایی در طبخ و عرضه غذا و چینش سفره وعده های غذایی خانوادگی، به شکل غیر مستقیم، سرنوشت و روحیات یک ملت را رقم بزنند.🍱مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس) (توجه:استفاده از این نوشته ها با ذکر نام نویسنده و منبع آن در رسانه های دیگر آزاد است) www.bf.blogfa.com @rooznegari
موضوع ما انسان است مسعود نوروزی راهی our subject is human m.n.raahi موضوعنا الانسان م.ن.راهی + آدرس وبلاگ شخصی: bf.blogfa.com توجه:آدرس دیگری نداریم:)
🎗جنگ های هورمونی🧬🦠✅مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس)✅ این جملات را در ذهن مرور کنید: 📂لایحه دفاع از حقوق زنان...👩🏻‍⚖️فمنیسم...🎤جنجال جهانی بر سر دفاع از حقوق زن...🔪خشونت مردان علیه زنان... حالا این جملات را مرور کنید: حق تعدد زوجات و چند همسری برای مردان... 👩‍🦰👩‍🦳🧕🏻👧🏻جنبش دفاع از حقوق مردان... 👨🏻‍⚖️زن ها همه آسایش زندگی مردان را به خاطر خوشی و رفاه خود ربوده اند...🚶🏻‍♂️💇🏻‍♂️مردها تبدیل به برده زنان شده اند... دقت کردید؟ هورمون استروژن از انسان موجودی با خصلت های زنانه می سازد و هورمون تستوسترون از همان انسان موجودی با خصلت های مردانه تولید می کند و به این ترتیب سبب ساز جدالی بی پایان بین دو جنسیت انسانی زن و مرد شده اند...یک دور باطل که عقل وا می ماند حق را بلاخره به کدام بدهد!👩🏻‍⚖️👨🏻‍⚖️..گِل را هم بمالی و بمالی، اگر پیاله 🥣بسازی ناچاری از آن استفاده پیاله ببری و اگر کوزه🍶 بسازی، ناچاری از آن به عنوان کوزه استفاده کنی...حالا آیا معقول است که کوزه های جهان قیام✊ کنند که چرا همیشه ما را پر از آب 💧 می کنند و تازه، همان آب را هم از ما در پیاله می ریزند؟ اما پیاله ها هم برای آب خوردن استفاده می شوند و هم برای خوردن غذا 🥘و تیلیت کردن نان 🥖در آن؟چرا در کوزه ها کسی غذا نمی ریزد و نمی خورد؟ یا از آن طرف پیاله ها قیام✊ کنند که چرا از ما بهره کشی می شود و این همه کار به گردن ما پیاله هاست اما کوزه فقط پر از آب می شود و یک گوشه می نشیند؟ آیا این تصورات از دعواهای پیاله ای و کوزه ای به نظرتان خنده دار است؟😜 این همان اتفاقی است که درباره جنسیت زن و مرد افتاده است.👩🏻‍⚖️👨🏻‍⚖️هورمون های استروژن و تستوسترون بنیان گذار دعواهای سیاسی و اجتماعی فراوانی شده اند! همان طور که کوزه و پیاله صرف نظر از کاربرد و ساختارشان، هر دو از خاک هستند، زن و مرد هم هر دو از خاک هستند و ماهیت خلقتشان برخلاف افسانه ها و خرافاتی که متاسفانه گاهی به دروغ آن را به دین نسبت می دهند،هیچ تفاوتی با هم ندارد! ⚖️پسر و دختر هردو انسانند! تنها فرقشان این است که پسرها هورمون تستوسترون شان زده بالا و دختر ها هورمون استروژن شان! همین!👶🏻👧🏻 آدم ها را از روی هورمون هایشان قضاوت نکنیم! زن و مرد هر دو روح دارند! به نظر شما چه کسانی سود می برند که تمرکز حواس آدم ها را از روی عملکرد روحشان به عملکرد هورمون هایشان منحرف کنند؟ و چرا؟ و سوال مهم تر این است که چرا ما باید این قدر راحت توی بازی آنها گیج و منگ شرکت کنیم و برایشان سود تولید کنیم و وقتی به هوش بیاییم که هم عمرمان را باخته ایم و هم روحمان را فرسوده کرده ایم؟ ارتباط شناسی جنسیتی به ما کمک می کند در این جدال مضحک بازی نخوریم.🙂 ✅مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس) (توجه:استفاده از این نوشته ها با ذکر نام نویسنده و منبع آن در رسانه های دیگر آزاد است) وبلاگ شخصی مسعود نوروزی راهی برای دریافت مشاوره: www.bf.blogfa.com @rooznegari
فرق #دختر و #پسر ... @mnrahi
#عشق مرا می کشد به سوی تو آیم ... ( #عکسنوشت #شعر از #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط_شناس #میم_نون_راهی #م_ن_راهی ) @mnrahi
🇨🇳کمونیست های عزیز! 🗣بی خیال شوید! ✋✅مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس) 🚶🏻‍♂️ بلاخره رفقای کمونیست طرفدار خلق قهرمان ایران، دست از پیرمردبازی برداشتند و سراغ جوان های دوستدار شبکه های اجتماعی آمدند! در شبکه های اجتماعی فارسی زبان آثاری از استیکرهای حاوی مفاهیم کمونیستی دیده می شود که در آن نماد های کمونیستی و چپ، با شخصیت های فانتزی استیکری ترکیب شده اند و در همان فرهنگ کاربردی استیکرها زیر دست جوان های بی خبر از تاریخ خونبار این مفاهیم کمونیستی در گوشی های هوشمند موبایل رد و بدل می شود.😅 🧐نمادهایی مثل ستاره و داس و چکش تا لقب هایی مثل رفیق (ترجمه لفظ "تاواریش" که در مرام کمونیستی لقب هر عضو کمون است) تا دخترها و پسرهایی که از این نمادها استفاده می کنند، پیش خودشان بگویند عجب سبک و استایل نازی دارد این گونه عشق و لاو در کردن برای هم! و در ناخودآگاهشان به این مفاهیم و سبک تفکر علاقمند و هوادار کمونیسم شوند! 👫به عرض داداشیا و آبجیای گل برسانم شمایی که از این استیکر ها برای هم استعمال می کنید ، این را هم بدانید که در مرام چریک های کمونیست، عشق و دوست داشتن جنس مخالف یک تابو محسوب می شد و جرم بود و حتی امکان داشت سبب پاک سازی اون دو رفیق محترم شود که عاشق هم شده بودند! (نه عزیزانم پاکسازی یعنی حذف فیزیکی نه حمام و نظافت! ملتفت نشدید؟ سر به نیستشان می کردند! اینو از روی خاطرات خود کمونیست های قدیمی که الان خودشان هم زیرخاکی شده اند می گویم.)🔪🧨💣 البته اگر ازدواجی هم بود به دستور رده های بالا و در راستای اهداف والای کمونیستی بوده است.بدون عشق و خواست اون زوج! بی رحمانه است! نه؟💔 شاهکار کمونیست های دگردیس یافته اسلامی ، یعنی رفقای مجاهدین خلق هم که مشهور است:انقلاب ایدئولوژیک طلاق! که در آن همه آقایان مجاهدین خلق به دستور مجاهد کبیر مسعود رجوی، زن های خود را طلاق دادند تا زنان و مردان مجاهد، با خیال راحت و به دور از فکر و خیال کارهای بد بد، به مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی مشغول باشند.البته در خبر نقل است که همزمان خود مسعود خان رجوی در واحد اختصاصی خود در اردوگاه اشرف عراق با معشوقه های خود در حال بحث ایدئولوژیک بی پرده البته در پشت پرده بودند! بگذریم! خب؟ چه خبر شده دقیقا؟ مدت ها بعد از فروپاشی شوروی و انحلال حزب کمونیست و فروریختن دیوار برلین، چه شده که چپ ها تازه در ایران از خواب بیدار شده اند و فعال؟ از آن تجمع دانشجویان چپ در دانشگاه تهران که ظاهرا علیه رفتار حراست دانشگاه بود گرفته تا حضور عده ای از آنها در مراسم شانزده آذر 98 در دانشگاه تهران؟ ایران در فضای سیاسی کنونی، در تقابل با آمریکا، به یارگیری در شرق دست زده است. روسیه که البته مدت هاست کمونیسم را دفن کرده و از آن می گریزد! می ماند چین! آیا روابط محکم ایران با چین کمونیست در دوران تحریم های شدید آمریکا سبب شده چپ های کمونیست در ایران فضای تنفس را باز ببینند؟ یک تناقض در اینجا وجود دارد: کالاهای وارداتی از چین کمونیست در بازار ایران خود سبب ساز نابودی تولیدی های ایرانی و بیکاری کارگران وطن شد و حالا کمونیست های هوادار کارگر در سایه چینی های کمونیست، دم از کارگر و برداشتن تبعیض طبقاتی می زنند؟ خنده دار نیست؟😄( ادامه مطلب در بخش پایین)
ادامه مطلب از بالا: >>>> مرحوم عادل خان رفائی، پدرزنم، که الان آسوده از غم روزگار در بهشت زهرا خوابیده، از قدیمی های صنعت کفش دست ساز ایرانی در تهران بود، از کارگرانی بود که در اثر همین واردات کفش چینی، وضع اقتصادی اش افت کرد و تا آخر عمرش از چین و چینی ها بد می گفت که صنعت کفش ایران را با آن کفش های آشغالی شان نابود کردند.او مرد و ندید این روزها را که همراه من بخندد!😂 کمونیسم گزاره های مذهبی را نه تنها در حکومت بلکه در زندگی عادی مردم هم رد می کند و ظاهرا این خطای دید که حکومت مذهبی در ایران مردم را به ستوه آورده اپوزوسیون را دلگرم کرده که آبی از آتش کمونیسم در ایران کنونی چهل سال بعد از انقلاب اسلامی گرم می شود! خب! با این حساب رضاخان از همه کمونیست تر بود که هم حوزه های علمیه را محدود کرد و هم حجاب را سرکوب! آخرش هم که مملکت را به قحطی و نداری کشید و هنوز هم کوپن های نان دوران آقا رضا قلدر در عتیقه فروشی های تهران امروز پیدا می شود! می فهمید نان کوپنی یعنی چی؟ نان کلا نبود و خیلی ها هم که کوپن به دست در صف نان بودند می شندیدند که:تمام شد!بروید! اعلیحضرت رضاخان هم که زورش به قحطی نمی رسید، دست به اقدامات نمایشی و پوپولیستی می زد! مثلا نانوایی که به او اتهام احتکار نان زده بودند را بدون بررسی راست و دروغ ماجرا در تنور نانوایی انداخت! اما خب! این کارها که شکم مردم گرسنه را سیر نمی کرد! سابقه عملکرد اعلیحضرت باعث شد که در شهریور20 وقتی از تهران به تبعیدگاهی در جنوب آفریقا تشریف فرما شد، مردم در یک جشن ملی به شادمانی دست زدند! آیا ملت ایران دوباره علاقمند به تجربه دوران رضاشاه است؟ مگر عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده می شود؟ تشدید مشکلات معیشتی و اقتصادی ( که از حدود سال 90 به بعد به دلیل تحریم خارجی و البته کاسبی داخلی ها از تحریم شروع شد و تا کنون هم ادامه دار است) و نیز حس شدید نابرابری های اقتصادی در مردم، باز باعث این خطای دید شده که مردم ایران کمونیسم را نجات بخش خواهند یافت چون به هر حال کمونیسم نوید دهنده برداشتن فاصله های طبقاتی و برابری همه خلق است و همه را رفیق همدیگر می داند که در کمون باید مثل هم از امکانات برابر استفاده کنند. اما عملا در تاریخ کشورهای کمونیستی اثبات شد این حرف ها فقط روی کاغذ و در شعارها باقی ماند و خود رهبران کمونیست با استفاده از امکانات ملت زندگی مرفهی داشته اند و مردم در فلاکت بوده اند و عملا در کشور همه چیز بر اساس سبک رفتار اجتماعی آن کشور و باند بازی و انحصار و سوء استفاده پیش می رفت و خبری از برابری آرمانی کمونیستی نبود.پس دیگر کمونیست ها می آیند که چه برگ برنده ای رو کنند؟ تجربه شوروی گویای همه چیز است! خاطرات جان به در بردگان از چنگ استالین را بخوانید تا حساب کار دستتان بیاید! کتاب سفر به شوروی جلال آل احمد هم بد نیست!او خودش در جوانی کمونیستی دو آتشه بود! خلاصه کلام این که:کمونیست های عزیز! بی خیال شوید! ✅مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس) (توجه:استفاده از این نوشته ها با ذکر نام نویسنده و منبع آن در رسانه های دیگر آزاد است) وبلاگ شخصی مسعود نوروزی راهی برای دریافت مشاوره: www.bf.blogfa.com #دروغ
📝برش مطبوعاتی مطلب " کمونیست های عزیز! بی خیال شوید! "📚مناسب چاپ در اندازه A4 📄برای نصب در تابلو اعلانات🔖 لینک دانلود با کیفیت اصلی: http://s6.picofile.com/file/8383670100/sticker_2.jpg
✅شعری که سردار سلیمانی سفارش سرودن آن را داده بود!🇮🇷اردیبهشت سال 95، در مراسم یادواره شهدا ، آقای سلیمانی را دیدم.گفتم سردار! اون متن "یاران همه رفتند، افسوس که جا مانده منم" که توی فلان مصاحبه ات خوانده بودی رو از کجا آورده بودی؟( یک مصاحبه قدیمی از ایشان دیده بودم که در آن کلمات شعرگونه ای را خوانده بودند با این مضمون: یاران همه رفتند، افسوس که جا مانده منم حسرتا این گل خارا، همه جا رانده منم پیر ره آمد و طریق رفتن آموخت آنکه نا رفته و جا مانده منم) خندید. گفت:چطور؟؟ فاتحانه گفتم چون نه وزن داره نه ردیف نه قافیه! حالا نوبت او بود که پاتک بزند.دست گذاشت روی شانه ام و گفت:شعر اصلی ما در میدان جنگ است!وزن ما روی سینه دشمن! ردیف ما صف بچه های رزمنده! قافیه ما فریاد الله اکبراست! بعد رو کرد و با بقیه گپ زد و من مبهوت از این حاضر جوابی او بودم که پاتک توی پاتک زد و ناگهان رو کرد به من و گفت:خدا کنه شهید بشم و تو برام شعر با وزن و قافیه بگی! هیچی دیگه! از اردیبهشت 95 تا دی ماه 98 راه دوری نبود! سردار! این هم آن شعری که سفارش دادی! 7 صبح جمعه 13 دی از شهادتت خبردار شدم.معطل نکردم و همان آن شروع کردم به سرودن این شعر! تو هم معطل نکن!دعا کن ما هم با شهادت بیاییم پیشت! قسم به سرخی انگشتر سلیمانی به مرگ دیو! شهیدا تو زنده می مانی چه پادگان تو ای عشق خاک بی مرزیست صفوف پاکی و افغان، عراقی، ایرانی به دشمنان تو چشاندی همیشه طعم ترس همیشه با شهدا داشتی تو مهمانی نداشتی سر ترس و مصافشان رفتی میان مرکز دشمن گذشته از جانی نریخت قطره ای از این مذاکره بر جام که ریخت خون تو اکسیر ابر بارانی به جام سرخ شهادت زدی تو بوسه عشق چه مست در شب جمعه ترانه می خوانی جهان اگر شده آباد، از شهیدان است که جوی خون به درخت وطن دهد جانی مباد تا به ابد خانه کسی ویران که هر شهید شده ضامن خیابانی برای نام شهیدان بمیرم ای وطنم که زنده ایم همه از چنین جوانانی سزای خامنه ای عزیز تبریک است که دارد این همه او قاسم سلیمانی چه باک از تن صد پاره تا که هست حسین تو مرد جنگی و راهی میان میدانی مسعود نوروزی راهی @rooznegari bf.blogfa.com
نکته ای جالب از تشییع پیکر پاک #سردارسلیمانی در #کربلا @mnrahi bl.blogfa.com
تصویر پیکر پاک #سردارسلیمانی بعد از #شهادت - #هشدار: تصویر #دردناک است. ((بخوان #مصیبت #قاسم که قطعه قطعه شد آخر)) bl.blogfa.com - @mnrahi
📡 : که سفارش آن را داده بود همزمان با روز با پیکرش در چاپ شد!🗞 مشاهده مطلب در وبسایت آن : https://www.javanonline.ir/fa/publications/2771/40423 - bf.blogfa.com - @mnrahi