eitaa logo
روز نوشت‌های من
55 دنبال‌کننده
318 عکس
107 ویدیو
13 فایل
زندگی پر از اتفاقات روزانه است. روز نوشت های من بیان این اتفاقات شخصی از زاویه دید جدیدی است. @Azizollahey
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خیاطی پر داستان فقیرکو؟ چادر کِشی شاهزاده پرستار مسافر آمریکا اکنون پشیمان حقوق خوب کارگرها و معلم‌ها! در خیاطی منتظر بودیم که چادرهایمان آماده شود. خانم محجبه‌ای با یک نوزاد وارد خیاطی شد. پشت سرش هم یک خانم چادری اما با آرایش خیلی زیاد و پوشش زیر چادر نامناسب وارد خیاطی شد و پشت سرش هم خانمی با سن بالا وارد خیاطی شد که چادری هم نبود ولی محجبه بود. خانم خیاط شروع کرد به درد و دل با ما و از اتفاقات مختلفی صحبت کرد. مثلاً گفت: " توی شهر دنبال یک فقیر می‌گشتم تا دستش را بگیرم. هر چقدر به این و اون سپردم، هیچکس یک فقیر واقعی را نتونست به من نشون بده‌ اگر هم نشون میداد، اون شخص توانایی کار کردن رو داشت ولی کار نمی‌کرد و تنبلی می‌کرد" دوباره به من نگاه کرد و گفت: "از اقوام دور که توی قم زندگی می‌کردند و وضع مالی خیلی خیلی خوبی داشتند دو تا ماشین شاسی بلند یک خونه بزرگ و در واقع میشه گفت پادشاه بودند تمام اموال و دارایی هاشون را فروختند و رفتن آمریکا" زیبا خانم می‌گفت: "باهاشون صحبت که می‌کنم میگن اینجا تونستیم یه خونه کوچیک بخریم و یک ماشین. هر پنج نفرمون هم در حال کار کردن هستیم. از صبح تا شب و فقط می تونیم یک زندگی عادی داشته باشیم" زیبا خانم: "فامیلمون توی قم برای خودش شاهزاده‌ای بوده اما توی آمریکا داره پرستاری بچه‌ها را می‌کنه و واقعاً از لحاظ مالی خیلی ضعیف شدن و دلشون می‌خواد که بر گردن" خیلی برام جالب بود. گفتم: "واقعاً چنین چیزی بوده؟" گفت: "آره دروغ که بهت نمیگم. از اقوام نزدیکم هستن" دوباره شروع به درد و دل کرد و از اینکه کشور در وضعیت خوبی قرار دارد و رئیس جمهور کارهای بزرگ انجام می‌دهد حرف می‌زد. من هم گوش می‌دادم. بقیه هم چون موافق حرف‌هاش بودند، تأيیدش کردند. این وسط منم گفتم: " رئیس جمهور برای قشر معلم‌ها که کارهای زیادی کرده. چون من خودم معلم هستم. خبر دارم که رضایت زیادی بین معلمین وجود داره و هرکس از معلم‌ها که حرف میزنه واقعاً از روی عناد و عقده هستش و هیچ مشکل مالی یا کمبودی نداره" گفت: " بله درست می‌گید. مثل زمان عاشورا که لحظه کشتن امام حسین(ع) به ایشون گفتند ما با خودت مشکلی نداریم. حقد و کینه و بغض و کینه از پدرت علی(ع) داریم" سرم را تکان دادم و گفتم درست است. حلما هم صحبت‌هایی کرد‌. صحبت‌هامون رسید به اینجا که دارند چادر از سر خانم چادری‌ها می کشند. گفتم: "شرایط طوری شده که ما چادری ها توی کشور اسلامی بر اساس دینمون دیگه نمی‌تونیم حجاب و چادر رو محکم نگه داریم. چون از سرمون کشیده میشه" خانم‌ها تأيید کردند. خانم محجبه با یک نوزاد گفت: " همسرم امروز رفته تهران. از استرس پنجاه بار باهاش تماس گرفتم. می‌ترسم بلایی سرش بیارن" گفتم: " همسر شما روحانی هستند؟" گفت: "بله و به خاطر همین استرس زیادی دارم. با اینکه حتی لباس روحانیتش رو دراورده" گفتم: " نگران نباش. اگر روی پیشونیم نوشته باشند شهادت حتماً شهادت قسمت ما میشه ولی اگر ننوشته باشند، این اتفاق هیچ وقت نمی‌افته" حرفم را تأیید کرد، بعد هم دوباره با خانم خیاط شروع به درد دل کردیم. خانم خیاط به شوخی بلند گفت: "بچه‌ها منظورش با شاگردهای خیاطی بود ها! بیاین بریم بوستان علوی. زیر بوستان علوی در حال ساختن کاخ هستند. بریم ببینیم" همه بلند بلند خندیدند. من هم در ادامه صحبت‌های خانم خیاط گفتم: " چند وقت پیش مسافرت رفته بودم. چهار نفر خانم وارد مغازه شدند. سه نفر روسری خودشون رو کاملاً برداشته بودند. خیلی از برخوردشون ناراحت بودم. یک نفرشون فقط از روی ادب و احترام کلاهش رو روی سرش گذاشت. یک نفر دیگه هم یک روسری خیلی خیلی کوچیک رو دور گردنش بست. واقعاً دیگه چی میخوان؟ این‌ها که به بی‌حجابی و آزادی مد نظرشون رسیدن" خانم خیاط گفت: " اینها سیر نمیشن و براشون کافی نیست. می‌خوان همه چیز آزاد بشه. می‌خوان لخت و عریان وارد خیابان‌ها بشن" من بلافاصله گفتم: خُب به چه قیمتی می‌خوان این اتفاق بیفته؟ هیچ خانمی براش جالب نیست که چند تا مرد رو لخت و عریان توی خیابون ببینن" حرف‌هایی که زدم را قبول داشتند. بحث از گرانی‌ها شد. زیبا خانم گفت: " بله گرونی هست. ولی کار و تلاش هم هست. پول هم هست" گفتم: " برادر شوهرم که تو کار ساختمان سازی هست میگه یک کارگر تا ۵۰۰ تومن پول کارگری روزانه‌اش هست که میشه گفت پول قابل توجهی هم هست. هر روز که کار کنه میتونه پول قابل توجهی به دست بیاره برای ماهش" خانمی که با آرایش زیاد و چادر وارد خیاطی شده بود به من نگاهی کرد و گفت: " من روزانه صد هزار تومن در میارم" من نگاهی بهش کردم و گفتم: " البته این که ظلم‌هایی هم میشه و به برخی مشاغل حقوق‌های خیلی کمی میدن" ادامه دارد.... @roozneveshthayeman