🔻اینجا یاسوج هست و تجمع طرفداران یکی از کاندیدهای مجلس شورای اسلامی بعد رسانه های ضد انقلاب صبح تا شب میگن ؛ کسی پای صندوق رای نخواهد رفت و.. به این تصاویر میگن : ضد انقلاب سوز هنوز مردم ایران رو نشناختید بالاخص لرها رو... #انتخابات

حمله جالب و کوبنده سریال مشاور شبکه افق به حجاب استایل‌ها همچین صراحتی رو در آنتن صداوسیما کم داشتیم👌👌

🇮🇷 نگاه ابهت مرد رو 🫡 😎

#کلیپ | #استاد_شجاعی امامِ باب‌الحوائجی که دشمنش رو شفا میده؛ کارکردش برای ما رفع این حوائج ساده نیست! منبع : شهادت امام کاظم علیه السلام @ostad_shojae | montazer.ir

🔻جنگ هم نتوانست جلو آموزش قرآن در غزه را بگیرد . #قرآن

🔻وطنت را اگر دوست داشته باشی روی مخروبه های های آن هم زندگی ات را خواهی ساخت... #وطن

حرفی،سخنی،انتقاد و پیشنهاد؟! @ammar_rahbari

🔻وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ وقطعاً شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، زيان مالى وجانى وكمبود محصولات، آزمايش مى‌كنيم وصابران (در اين حوادث وبلاها را) بشارت بده. #قرآن

❤️سنگ قبر دختر کاپشن صورتی با گوشواره قلبی 🥺💔 ریحانه جان سلام ما رو به رقیه ٣ساله برسون...🌸🌺

#حدیث_رفاقت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به پسرش امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) نامه‌ای نوشت و فرمود: پسرم؛ اگر برادرت از تو جدا شد، تو پیوند دوستی را برقرار کن!

اَللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّهً بِقَدَرِكَ خدایا نفسم را در برابر تقدیرت، آرام قرار بده :)♥️

خدایا دل‌های خزان زده‌ ما را با ظهورش بهاری کن... #اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج

فقط خودم انتخاب میکنم! بچه کلاغ ها برای خریدن کلاهِ فرمِ مدرسه حاضر شدند و به ترتیبِ قد، جلوی مادرشان ایستادند؛ مادر، آنها را از کوتاه به بلند شمرد: زاغی و زاغو و زاغا و زاغه..... عه پس زاغک کو؟؟؟ صدای گرفته زاغک از زیر پتو بیرون اومد: مامان ! من حال ندارم بیام خرید، فکر کنم سرما خوردم. مادر خودش را بالای سر زاغک رساند و گفت: مریض شدی؟ پس باید اول ببرمت دکتر، بعد بریم کلاه بخریم. زاغک منقارش را به بالِش چسباند و فوری جواب داد: نه مامان! با کمی استراحت خوب می شوم. خودتان برای من هم خرید کنید. پس داشتن چهار تا برادر به چه درد می خورد؟ مادر خنده اش گرفت و گفت: زاغک جان! راستش را بگو! واقعا حالت خوب نیست یا میخواهی خانه بمانی و تنهایی با تیله های نقره ای بازی کنی؟ زاغک که از زرنگی و باهوشی مادرش خبر داشت، هیچی نگفت و فقط گوش داد‌. مامان ادامه داد: می دانی که مدرسه تان خواسته تا همه کلاه داشته باشید و تو هم باید بیایی تا کلاهی به اندازه سرِ خودت انتخاب کنی. همونجوری که خودت دوست داری. زاغک که به تیله های نقره ای فکر می کرد، لج کرد و خودش را به خواب زد. مامان هم دیگر اصرار نکرد و با بچه کلاغ ها به بازار رفتند. زاغک از زیر پتو بیرون آمد، چهار پنج تا پُشتَک و واروی کلاغی زد و از خوشحالی دُم خودش را گاز گرفت. فریاد زد: چه شانسی آوردم قارقار! حالا که آخرین روز تعطیلات است، خودم تنهایی با تیله ها بازی میکنم. زاغک تا نزدیکِ ظهر با تیله ها بازی می کرد که صدای قارقارِ مادرش را شنید و پرید زیر پتو. مادر تا رسید گفت: زاغک، باید یکی از این کلاه ها را انتخاب کنی تا برای فردا بپوشی. زاغک سرش را از زیر پتو بیرون آورد و گفت: شش تا کلاه خریدید! اوه چه خبر است ما که فقط پنج تاییم! _ خب دیگر! دو تا کلاه برای تو انتخاب کردیم! یکی از طرف برادرهای کوچکترت و یکی از طرف برادرهای بزرگترت، تا اگر یکی اندازه سرت نبود آن یکی خوب باشد. هر کدام برایت خوب بود، آن یکی را برمیداریم برای روزِ مبادا. زاغک به کلاهِ زردِ برادرهایش نگاه کرد که خیلی به سرشان می آمد. یکی از کلاه ها را برداشت تا روی سرش بگذارد. صدای قار و قارِ خنده ی بچه کلاغ ها منفجر شد. _ چقدر خنده دار شدی زاغک! _ زاغک میتونی ما رو ببینی! _ زمین نخوری زاغک! _ زاغک خواستی بپری پشت سر من بیا یه وقت نری تو درخت! زاغک جایی را نمی دید، آخر، کُلاهی که برادرهای بزرگتر برایش انتخاب کرده بودند، خیلی بزرگ بود. تند گفت: خیلی خوب، حالا زیاد هم خوشحال نباشید، این کلاه برای خودتان؛ من آن یکی را برمیدارم. پرید و کلاه دوم را به نوک گرفت و با دو بالش آن را روی سرش پایین کشید اما هر چی زور زد، کلاه اندازه سرش نشد. بعد هم از صدای خنده ی برادرهایش حرصش گرفت و بلند گفت: بخندید...بخندید....من هم وقتی داشتم تنهایی برای خودم تیله بازی می کردم، می خندیدم! از این به بعد هم تیله ها را قایم میکنم تا.... اما یکهو بغضش گرفت و لا ب لای گریه اش گفت: مامان! فردا بدونِ کُلاهِ فرم چطوری به مدرسه بروم؟ اصلا فقط خودم باید آن را انتخاب می کردم. مادر اشکهای زاغک را پاک کرد و گفت: پسرم! خب خودت باید می آمدی و برای انتخابِ کلاهت وقت می گذاشتی. حالا هم غصه ندارد. کلاه فروشی عصرها هم باز است. مادر سرش را به طرف بچه کلاغ ها برگرداند و چشمکی زد و گفت:... اما این دفعه چهار تا بچه کلاغ پیشِ تیله های نقره ای می مانند و یکی همراه من می آید!

#قصه کودکانه ویژه #انتخابات

🔴#فوری منابع ارمنی:جمهوری باکو در حال تدارک حمله به ارمنستان است.🔥 🔺️تمرینات تاکتیکی در یگان‌های نیروی ویژه باکو برای عقب نشینی و آزادسازی اراضی اشغالی در منطقه کوهستانی در شرایط سرد شدید انجام شد.🔥🔥🔥🔥

‍ آبروی مومن مردی خدمت امام موسی بن جعفر علیه السلام  آمد و عرض کرد : فدایت شوم، از یکی از برادران دینی  رفتاری نقل کردند که ناپسند بود ، از خودش پرسیدم ، اما انکار کرد در حالی که جمعی از افراد موثق و قابل اعتماد این مطلب را نقل کردند!     حضرت امام موسی کاظم علیه السلام فرمود: گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تکذیب کن ..حتی اگر پنجاه نفر قسم خوردند که او چنان کاری کرده ولی او بگوید که نکرده ام از او قبول کن و از آنها نپذیر! هرگز چیزی که مایه عیب و ننگ اوست و شخصیتش را از بین می برد در جامعه منتشر نکن که از همان‌هایی خواهی بود که خدا در باره‌شان فرموده:  "کسانی که دوست دارند زشتی ها در میان مؤمنان پخش شود عذاب دردناکی در دنیا و آخرت دارند" بیاییم در شب شهادت این امام عزیز از خودمان بپرسیم، مرام و رفتار ما چقدر به سیره امام موسی کاظم علیه السلام نزدیک است...؟ رفتار زشتی را بصورت علنی به کسی نسبت می دهیم. طرف تکذیب میکند و ما تمام همت و تلاش خود را بکار می بندیم که سند و مدرک رو کنیم که حرفمان را اثبات نماییم. گاهی برای اثبات حرف باطل خود به مونتاژ و جعل تصویر و سند هم رو می آوریم. خدایا خودت آبروی مارا حفظ کن. دست خودمان باشد به آبروی خودمان هم رحم نمیکنیم. #شهادت #امام_موسی_کاظم

👓 روایت قرآنی رهبرانقلاب درباره وظیفه خواص ❗️ خواص صریح مواضع خود را اعلام کنند نه دوپهلو!

☑️️ یکی از معدود خواب‌هایی که رهبر انقلاب نقل کردند... این انقلاب دیر یا زود به دست امام زمان(عج) می‌رسد. #امام_زمان #انقلاب

♻️اگر مطالبه حجاب اختیاری وجود داره،چرا اینا رو اجیر میکنن تا عادی سازی بکنند!؟ 🔰مطالبه سازی فیک 🔰عادی سازی فیک 🔰پروژه بعد از عادی سازی حجاب اختیاری در ویدیو #حجاب