فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶پس از روزها #پنهانکاری و عدم ارائه امار وزیر بهداشت #عربستان_سعودی از ابتلای ۲۴۴ نفر در این کشور به ویروس #کرونا و مرگ ۱۸ نفر به علت این بیماری خبر داد.
#السعودیة #العراق #لبنان #الکورونا #SaudiArabia #Iraq #Iran #Corona #Emirate #China
👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از محمد عبدالهی
🔺یاسر هاشمی با گاردین مصاحبه کرده و گفته «جامعه ایرانی مریض است» و «دموکراسی ما اخته است» و...
🔰خدا را شاکریم جمهوری اسلامی بر اساس تفکر این ها اداره نمی شود. در #نظام_اسلامی مردم چه رأی دهند، چه ندهند، چه به تفکر همسو با انقلاب رای دهند چه بر خلاف آن، ولی نعمتند و انتخابشان محترم!
اما در تفکر این آقازاده و مولتی میلیاردرهای #کارگزاران و #اصلاحاتی مردم تا وقتی محترمند که به لیست #یاران_هاشمی رأی دهند. وگرنه مریضند و مستحق توهین!
#محمد_عبدالهی
☑️ @abdollahy_moh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ #کرونا در چند قدمی کارمندان #صداوسیما
معاون #وزیر_بهداشت، آقای #حریریچی که شب گذشته در مصاحبه تلویزیونی سرفههای متعددی داشت،امروز با ارسال ویدئویی از مثبت بودن تست کرونای خود خبر داد.
امیدواریم صدا و سیما نیز مثل دیگر ارگان ها، با کاهش برنامه ها و شبکه های بی فایده، کار کارمندان خود را سبکتر کند و مراقبت بیشتری بعمل آورد
👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #دروغ شبکه #منوتو درباره #کرونا در #قم
❌شبکه #صهیونیستی منوتو با پخش تصویری از #عراق مدعی شد که این عکس مربوط به #نماز_جمعه_قم است و #روحانیون از ترس کرونا در یک محفظه شیشهای پناه گرفتهاند.😐😳
✅این در حالی است که این تصویر مربوط به دوران جنگ #عراق با #داعش و سخنرانی ضدداعشی شیخ محمدالیعقوبی در عراق است.😐
#دروغگو #شایعه #روحانی #بی_بی_سی #جنگ_روانی #شایعات_کرونایی #ایران_اینترنشنال #ملا #آخوند #ایران #تهران #ایرانی
👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدرم وقتی خواست بمیره
فقط یه وصیت بهم کرد
علائم #بیماری ها رو تو #گوگل سرچ نکن 😐😅
چرا👆😂
#همه_با_هم_علیه_کرونا #کرونا #پزشکی #بیماری #google #music
👉 @roshangarii 🚩
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
استیون کینزر نویسنده و روزنامهنگار آمریکایی: قاسم #سليمانی بزرگترین قاتل #داعش بود/جرم #ایران پیروی نکردن از #آمریکا است....!
#ملت_مقاومت_علیه_آمریکا #ترامپ #عراق #مقاومت #آزادی #استقلال #ایرانی #شهید_سلیمانی #US #Soleimani #MartyrSoleimani #CNN #BBC #FOXNEWS #Trump #America #Iran #Freedom
👉 @roshangarii 🚩
🔴آیا میدانید بودجه #وزارت_بهداشت 88 هزار میلیارد تومانه.
🔴آیا میدانید #بودجه وزارت بهداشت، 6 برابر #بودجه_نظامی ه.
اما عملکردش: 👆
حتی توان اداره و #مدیریت توزیع #ماسک را ندارند.. #مرگ و میر #کرونا دیگر هیچ👆
اما فقط بخاطر #اخلاق و #مردم جریان #انقلابی سکوت کرده و در آرامش، #مطالبه میکند.. و #روحانی و #نمکی را به صلابه نمیکشد..
اگر خودشان بودند چطور؟! میدونید با #جنگ_روانی و رسانه های مواجب بگیرشون چه ها میکردند..
#اصلاحات #اصلاحطلبان #استعفا #سیاسی #امید #انرژی_مثبت #وزیر_بهداشت #چین #مدیریت_بحران #رهبر #مجلس #قالیباف #پلاسکو
👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از داستانهای ممنوعه (رمانهای جبهه مقاومت)
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_چهارم
💠 ظاهراً دیگر به نتیجه رسیده و میخواست قصه را فاش کند. باور نمیکردم حیدر اینهمه بیرحم شده باشد که بخواهد در جمع #آبرویم را ببرد.
اگر لحظهای سرش را میچرخاند، میدید چطور با نگاه مظلومم التماسش میکنم تا حرفی نزند و او بیخبر از دل بیتابم، حرفش را زد:«عدنان با #بعثیهای تکریت ارتباط داره، دیگه صلاح نیس باهاشون کار کنیم.»
💠 لحظاتی از هیچ کس صدایی درنیامد و از همه متحیرتر من بودم. بعثیها؟! به ذهنم هم نمیرسید برای نیامدن عدنان، اینطور بهانه بتراشد.
بیاختیار محو صورتش شده و پلکی هم نمیزدم که او هم سرش را چرخاند و نگاهم کرد و چه نگاه سنگینی که اینبار من نگاهم را از چشمانش پس گرفتم و سر به زیر انداختم.
💠 نمیفهمیدم چرا این حرفها را میزند و چرا پس از چند روز دوباره با چشمانم آشتی کرده است؟ اما نگاهش که مثل همیشه نبود؛ اصلاً مهربان و برادرانه نبود، طوری نگاهم کرد که برای اولین بار دست و پای دلم را گم کردم.
وصله بعثی بودن، تهمت کمی نبود که به این سادگیها به کسی بچسبد، یعنی میخواست با این دروغ، آبروی مرا بخرد؟ اما پسرعمویی که من میشناختم اهل #تهمت نبود که صدای عصبی عمو، مرا از عالم خیال بیرون کشید :«من بیغیرت نیستم که با قاتل برادرم معامله کنم!»
💠 خاطره پدر و مادر جوانم که به دست بعثیها #شهید شده بودند، دل همه را لرزاند و از همه بیشتر قلب مرا تکان داد، آن هم قلبی که هنوز مات رفتار حیدر مانده بود.
عباس مدام از حیدر سوال میکرد چطور فهمیده و حیدر مثل اینکه دلش جای دیگری باشد، پاسخ پرسشهای عباس را با بیتمرکزی میداد.
💠 یک چشمش به عمو بود که خاطره #شهادت پدرم بیتابش کرده بود، یک چشمش به عباس که مدام سوالپیچش میکرد و احساس میکردم قلب نگاهش پیش من است که دیگر در برابر بارش شدید احساسش کم آوردم.
به بهانه جمع کردن سفره بلند شدم و با دستهایی که هنوز میلرزید، تُنگ شربت را برداشتم. فقط دلم میخواست هرچهزودتر از معرکه نگاه حیدر کنار بکشم و نمیدانم چه شد که درست بالای سرش، پیراهن بلندم به پایم پیچید و تعادلم را از دست دادم.
💠 یک لحظه سکوت و بعد صدای خنده جمع! تُنگ شربت در دستم سرنگون شده و همه شربت را روی سر و پیراهن سپید حیدر ریخته بودم.
احساس میکردم خنکای شربت مقاومت حیدر را شکسته که با دستش موهایش را خشک کرد و بعد از چند روز دوباره خندید.
💠 صورتش از خنده و خجالت سرخ شده و به گمانم گونههای من هم از خجالت گل انداخته بود که حرارت صورتم را بهخوبی حس میکردم.
زیر لب عذرخواهی کردم، اما انگار شیرینی شربتی که به سرش ریخته بودم، بینهایت به کامش چسبیده بود که چشمانش اینهمه میدرخشید و همچنان سر به زیر میخندید.
💠 انگار همه تلخیهای این چند روز فراموشش شده و با تهمتی که به عدنان زده بود، ماجرا را خاتمه داده و حالا با خیال راحت میخندید.
چین و چروک صورت عمو هم از خنده پُر شده بود که با دست اشاره کرد تا برگردم و بنشینم. پاورچین برگشتم و سر جایم کنار حلیه، همسر عباس نشستم.
💠 زنعمو به دخترانش زینب و زهرا اشاره کرد تا سفره را جمع کنند و بلافاصله عباس و حلیه هم بلند شدند و به بهانه خواباندن یوسف به اتاق رفتند.
حیدر صورتش مثل گل سرخ شده و همچنان نه با لبهایش که با چشمانش میخندید. واقعاً نمیفهمیدم چهخبر است، در سکوتی ساختگی سرم را پایین انداخته و در دلم غوغایی بود که عمو با مهربانی شروع کرد :«نرجس جان! ما چند روزی میشه میخوایم باهات صحبت کنیم، ولی حیدر قبول نمیکنه. میگه الان وقتش نیس. اما حالا من این شربت رو به فال نیک میگیرم و این روزهای خوب ماه #رجب و تولد #امیرالمؤمنین علیهالسلام رو از دست نمیدم!»
💠 حرفهای عمو سرم را بالا آورد، نگاهم را به میهمانی چشمان حیدر برد و دیدم نگاه او هم در ایوان چشمانش به انتظارم نشسته است. پیوند نگاهمان چند لحظه بیشتر طول نکشید و هر دو با شرمی شیرین سر به زیر انداختیم.
هنوز عمو چیزی نگفته بود اما من از همین نگاه، راز فریاد آن روز حیدر، قهر این چند روز و نگاه و خندههای امشبش را یکجا فهمیدم که دلم لرزید.
💠 دیگر صحبتهای عمو و شیرینزبانیهای زنعمو را در هالهای از هیجان میشنیدم که تصویر نگاه #عاشقانه حیدر لحظهای از برابر چشمانم کنار نمیرفت. حالا میفهمیدم آن نگاهی که نه برادرانه بود و نه مهربان، عاشقانهای بود که برای اولین بار حیدر به پایم ریخت.
#خواستگاری عمو چند دقیقه بیشتر طول نکشید و سپس ما را تنها گذاشتند تا با هم صحبت کنیم. در خلوتی که پیش آمده بود، سرم را بالا آوردم و دیدم حیدر خجالتیتر از همیشه همچنان سرش پایین است...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✍️ کانال #داستانهای_ممنوعه
@dastanhaye_mamnooe
کانال روشنگری🇵🇸
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_چهارم 💠 ظاهراً دیگر به نتیجه رسیده و میخواست قصه را فاش کند. باور نمیکر
قسمت چهارم از این داستان شیرین عاشقی. در میانه داعش
🔺 #محمود_صادقی، حامی جاسوسها و مزدورها توییت زده که تست #کرونا ی منم مثبت شده
اونقدر #چوپان_دروغگو هست که کسی باور نمیکنه این دفعه هم راست بگه 😐
در همین توییتش هم باز به فکر کرونا گرفتن جاسوسها و مزدورهاست.
#حلقه_حمایتی_جاسوسها
👉 @roshangarii 🚩