🔴 بشریت یکی از هولناک ترین #جنایت های #اسرائیل را جلو چشمش می بیند و در کوره های مبهم و گمشده تاریخ دنبال سند #هولوکاست میگردد 👆
ببینم #BBC کجا مردی؟ #CNN چرا خفه شدی؟ #foxnews نکنه تو هم مرگ مغزی شدی؟ #سلبریتی های مدعی #انسانیت، کجایید؟ از سیتی مال ها برگشتید؟ مدعیان دروغگوی #حقوق_بشر کجا خزیدید؟!
اینجا #فلسطین است.. همانجا که فیک های مجازی #اسرائیلی به شما میگن، خود #فلسطینی ها با #اسرائیلی ها صلحن و #فوتبال بازی میکنن! 👆
جوجه #روغنفکران ندیدبدید فلان #دانشگاه، باید چند تا از این جنایت ها را ببینید که بفهمید چرا باید با #اسرائیل جنگید و چرا باید گفت #مرگ_بر_اسرائیل؟!
#ترامپ #آمریکا #صهیونیسم #العراق #لبنان #Israel #Palestine #DownWithIsrael #US #FreePalestine #HumanRights #Gaza
👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از روشنگری انگلیسی
#Israeli occupier's bulldozer dragging the body of a #Palestinian man in #Gaza after he was shot by the Israeli #occupation forces. One of a thousand instances of israeli #terrorism
#StopArmingIsrael
#صفقة_القرن #سرقة_القرن #ارحلوا_عن_ارضنا #العراق #لبنان #السعودیة #لا_لصفقة_القرن #عمان #الاردن #الإمارات
#Palestine #Isreal #FreePalestine #DealOfTheCentury #US #CNN #BBC #FOXnews #Trump #Occupatoin #peace #War
🍃 @Enlightenment40 🍃
هدایت شده از روشنگری انگلیسی
👆ترجمه👆
بولدزر اسرائیلی های اشغالگر پیکر یک مرد فلسطینی را در غزه میکشد، بعد از آنکه توسط نیروهای اشغالگر اسرائیلی مورد شلیک قرار گرفته بود. یکی از هزاران گونه تروریسم اسرائیلی
تسلیح اسرائیل را متوقف کنید
کانال و پیج روشنگری انگلیسی را دنبال فرمایید و پوسترها را منتشر نمایید👇👇
کانال ایتا: https://eitaa.com/enlightenment40
پیج اینستاگرام: https://www.instagram.com/Enlightenment40/
🔺 #کرونا بدتر است یا #نکنه_کرونا_گرفتم؟!
داستان #سقراط و #افلاطون را شنیده اید؟
بازار افلاطون شاگرد بیشتر از استادش سقراط رونق گرفت ومراجعه کننده بیشتری داشت استاد تحمل وجود این شاگرد را دیگر نداشت وبا پادشاه رفاقت داشت. به پادشاه گفت من تحمل وجود این شاگردم ندارم پادشاه گفت هر پیشنهادی دارید بگو گفت میخوام در حضور شما بهش #زهر بدم پادشاه قبول کرد وروزی تعیین کردند ودر ان روز افلاطون را احضار کردن وجریان را بهش رساندن افلاطون به مادرش گفت این حوض را پر کن از شیر وهر وقت جنازه ام را اوردند منو بنداز در حوض شیر کارت نباشد ورفت سر قرار و استاد بهش #جام_زهر داد ودر حضور پادشاه جام را نوشید وافتاد زمین. اورا بردن خانه وتحویل مادرش دادند ومادر به دستور او در حوض شیر انداخت واو شیر خورد واستفراغ کرد چند مرتبه به این شکل تا اینکه اثر زهر از بدنش رفت وچشم باز کرد بعد از مدتی نزد پادشاه رفت وگفت
ادامه داستان را در کانال روشنگری بخوانید 👇👇
👉 @roshangarii 🚩
🔺 #کرونا بدتر است یا #نکنه_کرونا_گرفتم؟!
داستان #سقراط و #افلاطون را شنیده اید؟
بازار افلاطون شاگرد بیشتر از استادش سقراط رونق گرفت ومراجعه کننده بیشتری داشت استاد تحمل وجود این شاگرد را دیگر نداشت وبا پادشاه رفاقت داشت. به پادشاه گفت من تحمل وجود این شاگردم ندارم پادشاه گفت هر پیشنهادی دارید بگو گفت میخوام در حضور شما بهش #زهر بدم پادشاه قبول کرد وروزی تعیین کردند ودر ان روز افلاطون را احضار کردن وجریان را بهش رساندن افلاطون به مادرش گفت این حوض را پر کن از شیر وهر وقت جنازه ام را اوردند منو بنداز در حوض شیر کارت نباشد ورفت سر قرار و استاد بهش #جام_زهر داد ودر حضور پادشاه جام را نوشید وافتاد زمین. اورا بردن خانه وتحویل مادرش دادند ومادر به دستور او در حوض شیر انداخت واو شیر خورد واستفراغ کرد چند مرتبه به این شکل تا اینکه اثر زهر از بدنش رفت وچشم باز کرد بعد از مدتی نزد پادشاه رفت وگفت:
استادم به من زهر داد ومن را کشت حالا حق #قصاص دارم پادشاه تایید کرد وقرار شد بعد از سه ماه نزد پادشاه حاضر شوند وبه استاد زهر بدهد افلاطون سه نفر را اجیر کرد وبه این سه تا سه هاون داد وبه یکی اب ودیگری خاک وسومی پشم داد وگفت در مسیر تردد سقراط بنشینند وبکوبید وهر وقت استاد پرسید که چکار میکنید بگوئید به دستور افلاطون برای شما زهر درست میکنیم.
هر روز سقراط از انجا رد میشود واینها را میبیند میگوید چکار میکنید جواب میدهند به دستور افلاطون برای شما زهر درست میکنیم .
هر روز از کنار اینها رد میشود وچشمش به انها میفتد نگران میشود تا روز موعود نزد پادشاه حاضر شدند وافلاطون جام زهر را به استاد داد واو کمی از ان نوشید وافتاد ومرد افلاطون باقی جام را نوشید وگفت زهر نبود آب بود ولی من او را زجر کش کردم !!
کرونا هم همین شکلی است. با نام ترسناک کرونا دارن مردم را میکشند ودر حقیقت زجرکش میکنند ادم سالم یا ممکنه یک #سرماخوردگی ساده یا #انفلانزا ی ساده داشته باشد بهش میگن کرونا دارید واز ترس جان میبازد به این راحتی. نترسید نترسید نترسید. آرام باشید
👉 @roshangarii 🚩
✅ یک آزمایشِ ساده برای #کرونا
چگونه بفهمیم در دوره #نهفتگی بیماری قرار داریم یا نه؟
پزشکان یک #آزمایش ساده را پیشنهاد کرده اند👆
لطفا برای دوستان تان ارسال بفرمایید
❌مریضی #نکنه_کرونا_گرفتم از خود مریضی #کرونا بدتره❌
#نفس_عمیق #ریه #ترس #بیماری_فوبیا #آرامش #تنفس #نفس #هراس_جمعی #سرماخوردگی #آنفولانزا #وزارت_بهداشت #آرام_باشید
#قم #تهران #ایران #گیلان #مازندران #ویروس_کرونا #بیماری #سلامتی
👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از داستانهای ممنوعه (رمانهای جبهه مقاومت)
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سوم
💠 نزدیک شدنش را از پشت سر به وضوح حس میکردم که نفسم در سینه بند آمد و فقط زیر لب #یاعلی میگفتم تا نجاتم دهد.
با هر نفسی که با وحشت از سینهام بیرون میآمد #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را صدا میزدم و دیگر میخواستم جیغ بزنم که با دستان #حیدریاش نجاتم داد!
💠 بهخدا امداد امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بود که از حنجره حیدر سربرآورد! آوای مردانه و محکم حیدر بود که در این لحظات سخت تنهایی، پناهم داد :«چیکار داری اینجا؟»
از طنین #غیرتمندانه صدایش، چرخیدم و دیدم عدنان زودتر از من، رو به حیدر چرخیده و میخکوب حضورش تنها نگاهش میکند. حیدر با چشمانی که از عصبانیت سرخ و درشتتر از همیشه شده بود، دوباره بازخواستش کرد :«بهت میگم اینجا چیکار داری؟؟؟»
💠 تنها حضور پسرعموی مهربانم که از کودکی همچون برادر بزرگترم همیشه حمایتم میکرد، میتوانست دلم را اینطور قرص کند که دیگر نفسم بالا آمد و حالا نوبت عدنان بود که به لکنت بیفتد :«اومده بودم حاجی رو ببینم!»
حیدر قدمی به سمتش آمد، از بلندی قد هر دو مثل هم بودند، اما قامت چهارشانه حیدر طوری مقابلش را گرفته بود که اینبار راه گریز او بسته شد و #انتقام خوبی بابت بستن راه من بود!
💠 از کنار عدنان با نگرانی نگاهم کرد و دیدن چشمان معصوم و وحشتزدهام کافی بود تا حُکمش را اجرا کند که با کف دست به سینه عدنان کوبید و فریاد کشید :«همنیجا مثِ سگ میکُشمت!!!»
ضرب دستش به حّدی بود که عدنان قدمی عقب پرت شد. صورت سبزهاش از ترس و عصبانیت کبود شد و راه فراری نداشت که ذلیلانه دست به دامان #غیرت حیدر شد :«ما با شما یه عمر معامله کردیم! حالا چرا مهمونکُشی میکنی؟؟؟»
💠 حیدر با هر دو دستش، یقه پیراهن عربی عدنان را گرفت و طوری کشید که من خط فشار یقه لباس را از پشت میدیدم که انگار گردنش را میبُرید و همزمان بر سرش فریاد زد :«بیغیرت! تو مهمونی یا دزد #ناموس؟؟؟»
از آتش غیرت و غضبی که به جان پسرعمویم افتاده و نزدیک بود کاری دستش بدهد، ترسیده بودم که با دلواپسی صدایش زدم :«حیدر تو رو خدا!» و نمیدانستم همین نگرانی خواهرانه، بهانه به دست آن حرامی میدهد که با دستان لاغر و استخوانیاش به دستان حیدر چنگ زد و پای مرا وسط کشید :«ما فقط داشتیم با هم حرف میزدیم!»
💠 نگاه حیدر به سمت چشمانم چرخید و من #صادقانه شهادت دادم :«دروغ میگه پسرعمو! اون دست از سرم برنمیداشت...» و اجازه نداد حرفم تمام شود که فریاد بعدی را سر من کشید :«برو تو خونه!» اگر بگویم حیدر تا آن روز اینطور سرم فریاد نکشیده بود، دروغ نگفتهام که همه ترس و وحشتم شبیه بغضی مظلومانه در گلویم تهنشین شد و ساکت شدم.
مبهوت پسرعموی مهربانم که بیرحمانه تنبیهم کرده بود، لحظاتی نگاهش کردم تا لحظهای که روی چشمانم را پردهای از اشک گرفت. دیگر تصویر صورت زیبایش پیش چشمانم محو شد که سرم را پایین انداختم، با قدمهایی کُند و کوتاه از کنارشان رد شدم و به سمت ساختمان رفتم.
💠 احساس میکردم دلم زیر و رو شده است؛ وحشت رفتار زشت و زننده عدنان که هنوز به جانم مانده بود و از آن سختتر، #شکّی که در چشمان حیدر پیدا شد و فرصت نداد از خودم دفاع کنم.
حیدر بزرگترین فرزند عمو بود و تکیهگاهی محکم برای همه خانواده، اما حالا احساس میکردم این تکیهگاه زیر پایم لرزیده و دیگر به این خواهر کوچکترش اعتماد ندارد.
💠 چند روزی حال دل من همین بود، وحشتزده از نامردی که میخواست آزارم دهد و دلشکسته از مردی که باورم نکرد! انگار حال دل حیدر هم بهتر از من نبود که همچون من از روبرو شدنمان فراری بود و هر بار سر سفره که همه دور هم جمع میشدیم، نگاهش را از چشمانم میگرفت و دل من بیشتر میشکست.
انگار فراموشش هم نمیشد که هر بار با هم روبرو میشدیم، گونههایش بیشتر گل انداخته و نگاهش را بیشتر پنهان میکرد. من به کسی چیزی نگفتم و میدانستم او هم حرفی نزده که عمو هرازگاهی سراغ عدنان و حساب ابوسیف را میگرفت و حیدر به روی خودش نمیآورد از او چه دیده و با چه وضعی از خانه بیرونش کرده است.
💠 شب چهارمی بود که با این وضعیت دور یک سفره روی ایوان مینشستیم، من دیگر حتی در قلبم با او قهر کرده بودم که اصلا نگاهش نمیکردم و دست خودم نبود که دلم از #بیگناهیام همچنان میسوخت.
شام تقریباً تمام شده بود که حیدر از پشت پرده سکوت همه این شبها بیرون آمد و رو به عمو کرد :«بابا! عدنان دیگه اینجا نمیاد.» شنیدن نام عدنان، قلبم را به دیوار سینهام کوبید و بیاختیار سرم را بالا آورد. حیدر مستقیم به عمو نگاه میکرد و طوری مصمم حرف زد که فاتحه #آبرویم را خواندم. ظاهراً دیگر به نتیجه رسیده و میخواست قصه را فاش کند...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✍️ کانال #داستانهای_ممنوعه
@dastanhaye_mamnooe
کانال روشنگری🇵🇸
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سوم 💠 نزدیک شدنش را از پشت سر به وضوح حس میکردم که نفسم در سینه بند آمد
داستان زنی تنها میان داعش.. قسمت سوم. نوشته رمان نویس جبهه مقاومت، سرکار خانم فاطمه ولی نژاد
لطفا نظراتتون درباره رمان ها و داستان های ایشان را برایمان بفرستید🌷
همچنین اگر برایتان درس اموز و جالب است در گروهها و کانالهایتان بازنشر بفرمایید🌺
🔴فرق #سلبریتی های #کره ای و #ایرانی در ماجرای #کرونا 👆
سلبریتی ها در #بحران ها چگونه به #مسئولیت_اجتماعی شان عمل میکنند؟ طرز #رفتار و #فرهنگ شونو مقایسه کنید👆
#بازیگران #بازیگر #هنرمند #هنرمندان #فوتبال #فوتبالیست #پرسپولیس #استقلال #سینما #صداوسیما #بهنوش_بختیاری #کیهان_ملکی #متین_ستوده #کمک #انرژی_مثبت #انرژی_منفی #فحاشی #ترس #ترس_جمعی #ناامیدی #امید #شادی #صداوسیما
👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶پس از روزها #پنهانکاری و عدم ارائه امار وزیر بهداشت #عربستان_سعودی از ابتلای ۲۴۴ نفر در این کشور به ویروس #کرونا و مرگ ۱۸ نفر به علت این بیماری خبر داد.
#السعودیة #العراق #لبنان #الکورونا #SaudiArabia #Iraq #Iran #Corona #Emirate #China
👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از محمد عبدالهی
🔺یاسر هاشمی با گاردین مصاحبه کرده و گفته «جامعه ایرانی مریض است» و «دموکراسی ما اخته است» و...
🔰خدا را شاکریم جمهوری اسلامی بر اساس تفکر این ها اداره نمی شود. در #نظام_اسلامی مردم چه رأی دهند، چه ندهند، چه به تفکر همسو با انقلاب رای دهند چه بر خلاف آن، ولی نعمتند و انتخابشان محترم!
اما در تفکر این آقازاده و مولتی میلیاردرهای #کارگزاران و #اصلاحاتی مردم تا وقتی محترمند که به لیست #یاران_هاشمی رأی دهند. وگرنه مریضند و مستحق توهین!
#محمد_عبدالهی
☑️ @abdollahy_moh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ #کرونا در چند قدمی کارمندان #صداوسیما
معاون #وزیر_بهداشت، آقای #حریریچی که شب گذشته در مصاحبه تلویزیونی سرفههای متعددی داشت،امروز با ارسال ویدئویی از مثبت بودن تست کرونای خود خبر داد.
امیدواریم صدا و سیما نیز مثل دیگر ارگان ها، با کاهش برنامه ها و شبکه های بی فایده، کار کارمندان خود را سبکتر کند و مراقبت بیشتری بعمل آورد
👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #دروغ شبکه #منوتو درباره #کرونا در #قم
❌شبکه #صهیونیستی منوتو با پخش تصویری از #عراق مدعی شد که این عکس مربوط به #نماز_جمعه_قم است و #روحانیون از ترس کرونا در یک محفظه شیشهای پناه گرفتهاند.😐😳
✅این در حالی است که این تصویر مربوط به دوران جنگ #عراق با #داعش و سخنرانی ضدداعشی شیخ محمدالیعقوبی در عراق است.😐
#دروغگو #شایعه #روحانی #بی_بی_سی #جنگ_روانی #شایعات_کرونایی #ایران_اینترنشنال #ملا #آخوند #ایران #تهران #ایرانی
👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدرم وقتی خواست بمیره
فقط یه وصیت بهم کرد
علائم #بیماری ها رو تو #گوگل سرچ نکن 😐😅
چرا👆😂
#همه_با_هم_علیه_کرونا #کرونا #پزشکی #بیماری #google #music
👉 @roshangarii 🚩
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
استیون کینزر نویسنده و روزنامهنگار آمریکایی: قاسم #سليمانی بزرگترین قاتل #داعش بود/جرم #ایران پیروی نکردن از #آمریکا است....!
#ملت_مقاومت_علیه_آمریکا #ترامپ #عراق #مقاومت #آزادی #استقلال #ایرانی #شهید_سلیمانی #US #Soleimani #MartyrSoleimani #CNN #BBC #FOXNEWS #Trump #America #Iran #Freedom
👉 @roshangarii 🚩
🔴آیا میدانید بودجه #وزارت_بهداشت 88 هزار میلیارد تومانه.
🔴آیا میدانید #بودجه وزارت بهداشت، 6 برابر #بودجه_نظامی ه.
اما عملکردش: 👆
حتی توان اداره و #مدیریت توزیع #ماسک را ندارند.. #مرگ و میر #کرونا دیگر هیچ👆
اما فقط بخاطر #اخلاق و #مردم جریان #انقلابی سکوت کرده و در آرامش، #مطالبه میکند.. و #روحانی و #نمکی را به صلابه نمیکشد..
اگر خودشان بودند چطور؟! میدونید با #جنگ_روانی و رسانه های مواجب بگیرشون چه ها میکردند..
#اصلاحات #اصلاحطلبان #استعفا #سیاسی #امید #انرژی_مثبت #وزیر_بهداشت #چین #مدیریت_بحران #رهبر #مجلس #قالیباف #پلاسکو
👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از داستانهای ممنوعه (رمانهای جبهه مقاومت)
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_چهارم
💠 ظاهراً دیگر به نتیجه رسیده و میخواست قصه را فاش کند. باور نمیکردم حیدر اینهمه بیرحم شده باشد که بخواهد در جمع #آبرویم را ببرد.
اگر لحظهای سرش را میچرخاند، میدید چطور با نگاه مظلومم التماسش میکنم تا حرفی نزند و او بیخبر از دل بیتابم، حرفش را زد:«عدنان با #بعثیهای تکریت ارتباط داره، دیگه صلاح نیس باهاشون کار کنیم.»
💠 لحظاتی از هیچ کس صدایی درنیامد و از همه متحیرتر من بودم. بعثیها؟! به ذهنم هم نمیرسید برای نیامدن عدنان، اینطور بهانه بتراشد.
بیاختیار محو صورتش شده و پلکی هم نمیزدم که او هم سرش را چرخاند و نگاهم کرد و چه نگاه سنگینی که اینبار من نگاهم را از چشمانش پس گرفتم و سر به زیر انداختم.
💠 نمیفهمیدم چرا این حرفها را میزند و چرا پس از چند روز دوباره با چشمانم آشتی کرده است؟ اما نگاهش که مثل همیشه نبود؛ اصلاً مهربان و برادرانه نبود، طوری نگاهم کرد که برای اولین بار دست و پای دلم را گم کردم.
وصله بعثی بودن، تهمت کمی نبود که به این سادگیها به کسی بچسبد، یعنی میخواست با این دروغ، آبروی مرا بخرد؟ اما پسرعمویی که من میشناختم اهل #تهمت نبود که صدای عصبی عمو، مرا از عالم خیال بیرون کشید :«من بیغیرت نیستم که با قاتل برادرم معامله کنم!»
💠 خاطره پدر و مادر جوانم که به دست بعثیها #شهید شده بودند، دل همه را لرزاند و از همه بیشتر قلب مرا تکان داد، آن هم قلبی که هنوز مات رفتار حیدر مانده بود.
عباس مدام از حیدر سوال میکرد چطور فهمیده و حیدر مثل اینکه دلش جای دیگری باشد، پاسخ پرسشهای عباس را با بیتمرکزی میداد.
💠 یک چشمش به عمو بود که خاطره #شهادت پدرم بیتابش کرده بود، یک چشمش به عباس که مدام سوالپیچش میکرد و احساس میکردم قلب نگاهش پیش من است که دیگر در برابر بارش شدید احساسش کم آوردم.
به بهانه جمع کردن سفره بلند شدم و با دستهایی که هنوز میلرزید، تُنگ شربت را برداشتم. فقط دلم میخواست هرچهزودتر از معرکه نگاه حیدر کنار بکشم و نمیدانم چه شد که درست بالای سرش، پیراهن بلندم به پایم پیچید و تعادلم را از دست دادم.
💠 یک لحظه سکوت و بعد صدای خنده جمع! تُنگ شربت در دستم سرنگون شده و همه شربت را روی سر و پیراهن سپید حیدر ریخته بودم.
احساس میکردم خنکای شربت مقاومت حیدر را شکسته که با دستش موهایش را خشک کرد و بعد از چند روز دوباره خندید.
💠 صورتش از خنده و خجالت سرخ شده و به گمانم گونههای من هم از خجالت گل انداخته بود که حرارت صورتم را بهخوبی حس میکردم.
زیر لب عذرخواهی کردم، اما انگار شیرینی شربتی که به سرش ریخته بودم، بینهایت به کامش چسبیده بود که چشمانش اینهمه میدرخشید و همچنان سر به زیر میخندید.
💠 انگار همه تلخیهای این چند روز فراموشش شده و با تهمتی که به عدنان زده بود، ماجرا را خاتمه داده و حالا با خیال راحت میخندید.
چین و چروک صورت عمو هم از خنده پُر شده بود که با دست اشاره کرد تا برگردم و بنشینم. پاورچین برگشتم و سر جایم کنار حلیه، همسر عباس نشستم.
💠 زنعمو به دخترانش زینب و زهرا اشاره کرد تا سفره را جمع کنند و بلافاصله عباس و حلیه هم بلند شدند و به بهانه خواباندن یوسف به اتاق رفتند.
حیدر صورتش مثل گل سرخ شده و همچنان نه با لبهایش که با چشمانش میخندید. واقعاً نمیفهمیدم چهخبر است، در سکوتی ساختگی سرم را پایین انداخته و در دلم غوغایی بود که عمو با مهربانی شروع کرد :«نرجس جان! ما چند روزی میشه میخوایم باهات صحبت کنیم، ولی حیدر قبول نمیکنه. میگه الان وقتش نیس. اما حالا من این شربت رو به فال نیک میگیرم و این روزهای خوب ماه #رجب و تولد #امیرالمؤمنین علیهالسلام رو از دست نمیدم!»
💠 حرفهای عمو سرم را بالا آورد، نگاهم را به میهمانی چشمان حیدر برد و دیدم نگاه او هم در ایوان چشمانش به انتظارم نشسته است. پیوند نگاهمان چند لحظه بیشتر طول نکشید و هر دو با شرمی شیرین سر به زیر انداختیم.
هنوز عمو چیزی نگفته بود اما من از همین نگاه، راز فریاد آن روز حیدر، قهر این چند روز و نگاه و خندههای امشبش را یکجا فهمیدم که دلم لرزید.
💠 دیگر صحبتهای عمو و شیرینزبانیهای زنعمو را در هالهای از هیجان میشنیدم که تصویر نگاه #عاشقانه حیدر لحظهای از برابر چشمانم کنار نمیرفت. حالا میفهمیدم آن نگاهی که نه برادرانه بود و نه مهربان، عاشقانهای بود که برای اولین بار حیدر به پایم ریخت.
#خواستگاری عمو چند دقیقه بیشتر طول نکشید و سپس ما را تنها گذاشتند تا با هم صحبت کنیم. در خلوتی که پیش آمده بود، سرم را بالا آوردم و دیدم حیدر خجالتیتر از همیشه همچنان سرش پایین است...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✍️ کانال #داستانهای_ممنوعه
@dastanhaye_mamnooe
کانال روشنگری🇵🇸
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_چهارم 💠 ظاهراً دیگر به نتیجه رسیده و میخواست قصه را فاش کند. باور نمیکر
قسمت چهارم از این داستان شیرین عاشقی. در میانه داعش
🔺 #محمود_صادقی، حامی جاسوسها و مزدورها توییت زده که تست #کرونا ی منم مثبت شده
اونقدر #چوپان_دروغگو هست که کسی باور نمیکنه این دفعه هم راست بگه 😐
در همین توییتش هم باز به فکر کرونا گرفتن جاسوسها و مزدورهاست.
#حلقه_حمایتی_جاسوسها
👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از محمد عبدالهی
🔴جای خالی نگاه توحیدی
✍محمد عبدالهی
🔰این روز ها سرتیتر همه اخبار خلاصه شده است در #کرونا_ویروس؛ از بخش های مختلف خبری صدا و سیما گرفته تا شبکه های اجتماعی و مطبوعات همه دست به کار تولید بسته های آموزشی بهداشتی شده اند و با متخصصین متبحّر و صاحب نام پزشکی به گفت و گو نشسته اند که چگونگی خود مراقبتی را به مردم بیاموزند.
🔰در کنار سیاست های به جای بهداشتی، سیاست دیگری نیز به موازات دنبال می شود که همانا تزریق آرامش به مردم و هراس زدایی از افکار عمومی است. جای هیچ تردیدی نیست که همه این ها مواردی ضروری، اصولی و صحیح است. اما به نظرم جای یک نکته حیاتی در بین این همه تولید خالی مانده است. #نگاه_توحیدی اقتضای دیگری دارد.
🔰بر اساس چنین دیدگاهی منطقی است که ما مأموریم به رعایت تکلیف که در این مورد خاص رعایت اصول بهداشتی است. اما آیا همه ی ماجرا همین است؟ در کشوری که مهد تشیّع است و همه هویّتش بر مبنای اعتقاد به توحید و نبوّت و امامت بنیان نهاده شده است؛ در فرهنگی که توسل و استمداد از اهل بیت علیهم السلام از ارکان لایتغیّر آن تعریف شده، آیا می توان برای رفع و دفع بلایا این مهم را به حاشیه راند؟
🔰آیا می توان به اسم «شافی» خداوند تمسّک نجست و در کنار توصیه های بهداشت جسمی از ضرورت بهداشت معنوی و طهارت قلبی به عنوان ام الامراض سخن نراند؟
🔰آیا می توان به آیات زیادی از قرآن کریم بی اعتنا بود که در آن ها رعایت تقوا را شرط سالم زیستن و دور شدن سختی ها و بلایا خوانده است؟
🔰به راستی چرا در مهد تشیع و در عرصه #رسانه_ملی معنویات اینقدر سمبلیک و حاشیه ای و جدا از بطن زندگی مردم نگاه می شود؟ و در هیچ جای سخنان فلان وزیر و معاون در کنار توصیه های مراقبتی نمی توان اثری از توصیه به ذکر و دعا و توسل برای رفع بلایا را دید؟!
🔰اکنون که به ماه رحمت خداوند وارد شده ایم، خوشتر آنست که به نغمه جانانه او دل بسپاریم و در کنار اعلام بسیج بهداشتی برای شکست کرونا، بسیج فراگیر توسل به خدای متعال و اولیای طاهرینش و #تلاوت_قرآن را تبلیغ کنیم و به همگان گوشزد کنیم که یگانه موثر بی رقیب عالم اوست و گریزی ازین نیست که انسان آفریده شده در رنج، دست فقیر خود را به آستانه کریمانه او دراز کند و از واسطه های خیر و برکت و رحمت مورد وثوق او استمداد طلبد؛ تا به نگاه کریمانه اش، این بلا و سایر بلایای طبیعی و غیر طبیعی را ازین مرز و بوم رفع و دفع نماید!
🔰که فرمود: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَارًا»
#محمد_عبدالهی
☑️ @abdollahy_moh
هدایت شده از محمد عبدالهی
🔺دیروز کلیات #بودجه_۹۹ در صحن علنی مجلس، بدون حضور لاریجانی رد شد و بنا شد لایحه بودجه به دولت برگردد. اما امروز با حضور لاریجانی در نشستی غیر علنی تصمیم دیروز مجلس رد و بودجه به کمیسیون تلفیق بازگشت. در حالی که کمسیون تلفیق آن را تصویب کرده بود. لاریجانی از همکاران خود خواسته در تصویب لایحه بودجه با دولت همکاری کنند!
🔺سوال اینجاست؛ کمیسیون تلفیق چگونه می تواند ایرادات بودجه متکی به نفت، متکی به صندوق توسعه، غیر شفاف و ضد تولید را بدون برگشت لایحه به دولت رفع کند؟
🔺پاسخ در همان توصیه لاریجانی ست؛ همکاری نمایندگان با دولت! اتفاقی که در تمام شش سال گذشته در جریان بود.
#مجلس_وکیل_الدوله
#محمد_عبدالهی
☑️ @abdollahy_moh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽تصاویر پهپادی از صف کیلومتری مردم #کره_جنوبی برای خرید #ماسک
#کرونا #ماسک #ویروس_کرونا #همه_با_هم_علیه_کرونا #توهم_کرونا #Corona #الکورونا #Lebanon #Iraq #SaudiArabia #SouthKorea
👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مردم #ایتالیا از ترس کرونا فروشگاه ها را غارت کردند
#کرونا #ویروس_کرونا #همه_با_هم_علیه_کرونا #توهم_کرونا #Corona #الکورونا #Italy #Lebanon #Iraq #SaudiArabia
👉 @roshangarii 🚩