8.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ثمرهای دیگر از تکیه بر توان داخلی، در دوران تحریم
🔸محققان جهاددانشگاهی با بومی سازی همه تجهیزات قطار مترو ، خودکفایی کشور را در فناوری ریلی شهری تحقق بخشیدند.
⭕️ #امام_خمینی (ره)
🔷امروز #ضد_انقلاب کسی است که آن کاری که مشغول هست، در آن کار #سستی کند، در آن کار #بیکاری کند یا وادار کند اشخاصی را که آنها کم کاری کنند، از زیر بار شانه خالی کنند که این ضربهای است به کشور خودشان.
📕صحیفه امام،ج۱۲ص۱
#تلنــگر
✍️از بزرگمردی پرسیدم :
بهترین چیزی که میشه
از دنیا برداشت چیه ؟
کمی فکر کرد و گفت : دست ؛
با تعجب گفتم :چی؟ دست ؟!!
گفت بله ، اگر از دنیا دست برداریم
کار بزرگی انجام دادیم که
کوچکترین پاداشش رضوان
خداونده و ادامه داد که :
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة»
"عشق به دنیا ریشهٔ هر گناه است"
📚اصول کافى، جلد ٢، حدیث ٨
روشنی راه
ملاقات با امام زمان علیه السلام #ملاقات_اول #قسمت_دوم خوب نگاه كردم ، ديدم در آن بيابان تختى گذاش
#ملاقات_اول
#قسمت_سوم
وقتى اين سخنان را شنيدم با خودم گفتم :
كه محلّ مسجدى كه متعلّق به حضرت صاحب الزّمان (عليه السلام ) است همان جائى است ، كه آن جوان باچهار بالش نشسته است .
به هر حال حضرت بقية اللّه (عليه السلام ) به من اشاره فرمودند كه :
مرخّصى ، من از خدمتش مرخّص شدم ، وقتى مقدارى راه به طرف منزلم در جمكران رفتم ، دوباره مرا صدازدند و فرمودند :
در گله گوسفندان "جعفر كاشانى چوپان " بزى است كه تو بايد آن را بخرى ، اگر مردم ده جمكران پولش را دادند بخر و اگر هم آنها پولش را ندادند، باز هم از پول خودت آن بز را بخر و فردا شب كه شب هيجدهم ماه مبارك رمضان است ، آن بز را در اينجا بكش و گوشتش را اگر به هر بيمارى كه مرضش سخت باشد و يا هر علّت ديگرى كه داشته باشد، بدهى خداى تعالى او ر ا شفا مى دهد و آن بز موهاى زيادى دارد و هفت علامت در او هست كه سه علامت در طرفى و چهار علامت ديگر در طرف ديگراو است .
باز من مرخّص شدم و رفتم ، دوباره مرا صدا زدند و فرمودند :
ما هفتاد روز، يا هفت روز ديگر در اينجا هستيم (اگر بر هفت روز حمل كنى شب بيست و سوم مى شود و شب قدر است و اگر بر هفتاد روز حمل كنى شب بيست و پنجم ذيقعده است ، كه شب بسيار بزرگى است ).
به هر حال مرتبه سوم از خدمتشان مرخص شدم و به منزل رفتم و تا صبح در فكر اين جريان بودم صبح نمازم را خواندم و به نزد "على المنذر " رفتم و قصه را براى او نقل كردم و علامتى كه از امام زمان(عليه السلام ) باقى مانده بود در محلّ مسجد فعلى زنجيرها و ميخهائى بود كه در آنجا ظـاهر بود ديديم ،
سپس با هم خدمت "سيد ابوالحسن الرّضا " رفتيم وقتى به درِ خانه آن سيد جليل رسيديم ،
ديديم اول از من پرسيدند :
تو اهل جمكرانى ؟ گفتم :
.بله
گفتند :
"سيد ابوالحسن " از سحرگاه منتظر شما است .
من خدمتش رسيدم سلام كردم ،جواب خوبى به من داد و به من احترام گذاشت و قبل از آنكه من چيزى بگويم فرمود :
اى حسن مثله ! شب گذشته در عالم رؤيا شخصى به من گفت :
مردى از جمكران به نام حسن مثله نزد تو مى آيد،هر چه گفت حرفش را قبول كن وبه او اعتماد نما كه سخن او سخن ما است و بايد حرف او را رد نكنى من از خواب بيدار شدم و از آن ساعت تا به حال منتظر تو هستم ! من جريان را مشروحا به ايشان گفتم .
او دستور داد اسبها را زين كنند و ما سوار شديم و با هم حركت كرديم و به نزديك ده جمكران رسيديم .
کتاب_مسابقه
ادامه دارد....
#سخن_بزرگان
#آیت_الله_محمداسماعیل_دولابی_ره
مادرت را ببوس..دستش را بوسه بزن
تا به گریه بیفتد، وقتی گریه افتاد خودت هم به گریه میافتی آن وقت...