درنگی بر ماهیت و اهداف یک ترور و پاسخ بازدارنده
هادی معصومی زارع
#بازنشر
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
برخلاف بسیاری از تحلیلها، ترور سردارسلیمانی را نه یک واکنش انتقامجویانه که یک کنش پیش دستانه از یک سلسله اقدامات بسیار گستردهتر می بینم؛ چیزی که دوهفته قبل در توئیتی از آن به نبردتمام عیار بر سر شکل گیری آرایش جدید منطقه ای تعبیر کردم.
حذف سلیمانی، تنها، پیشدرآمد و پیش نیاز آن بود... این بار برای بردن سر مقاومت آمدهاند... و محاسبه شان آن بود که چیدن این سر با نبودن #سلیمانی ممکن یا لااقل آسانتر است... تروری در چنین سطح تنها با این منطق سازگار است.
مساله اینجاست که اگر ترور سردار سلیمانی را یک اقدام واکنشی از سوی ایالات متحده بدانیم در نهایت یک واکنش متجانس انتقامی نه چندان گسترده از سوی ج.اا کفایت می کند.
در مقابل اگر آنرا بخشی از برنامه ای بزرگ تر بدانیم، در نتیجه یک پروژه بازدارنده گسترده و هوشمندانه نیازاست و نه صرفا تخلیه حس گذرای انتقام! در هر دو صورت باید هزینه داد!این انتخاب ماست که این هزینه محدوتر اما در بازه زمانی مستعجل باشد یا هزینه گزاف تر اما در یک بازه زمانی بلندمدت!
آنها که حمله به سفارت امریکا را تله و ترور سردار سلیمانی را یک واکنش انتقامی به آن می بینند باید پاسخ دهند که مگر امریکاییها این بازدارندگی را نمی توانستند از طریق ترور فرماندهان میانی تری همچون مسئولان پرونده عراق دنبال کنند؟! چرا میتوانستند و این میتوانست بازدارندگی ایجاد کند! با کمترین دردسری!
مساله نیاز انتخاباتی ترامپ،صرفا در شکل ترور و نیز اعلان رسمی مسئولیت آن نقش داشته است. به گمان من ترامپ بر اساس محاسبات مشاوران خود، این شکل وحشیانه ترور و تاکید علنی بر قبول مسئولیت آن را به مثابه برگ برنده انتخاباتی درنظر داشته اند.به ویژه باتصور اینکه ج.اا با توجه به شرایط فعلی داخلی قادر به پاسخگویی جدی نخواهد بود.
با این حال نمیتوان پذیرفت که در کشوری همچون ایالات متحده که ساختارهای سیاسی برکارگزاران سیاسی تفوق چشمگیری دارند، رئیس جمهور صرفا برای اهداف انتخاباتی اش چنین ریسک و قمار بزرگی کند که میتواند منافع غرب را لااقل در سطح منطقه ای با خطرات جدی مواجه سازد. اینجاست که باید انتخاب اصل و زمان این ترور، با منطق تحلیلی دیگر به تفهم نشست.
پیش از این تاکید داشتم که برای من این ترور به مثابه بخشی از کلان پروژه امریکا برای به زانودرآوردن و تسلیم ج.اا و محور مقاومت(خواه از راه صلح و استحاله سیاسی یا از راه جنگ)است. اگرچه شرایط فعلی را برای جنگ گسترده مناسب نمی بیند.
گام های قبلی با رفع ابهام هسته ای، تحریم های اقتصادی، خروج از برجام، حمایت از نارامی های داخلی، حمله به زیرساخت های موشکی حشدالشعبی و در نهایت شورشهای لبنان و عراق برداشته شده است. درنتیجه، این ترور یک گام میانی است که بیش از آنکه به قبل ارتباط داشته باشد، به گامهای پسینی مرتبط است که ماهیتا باید نظامی-امنیتی باشند!
چگونه؟!
واقعیت آن است که سردارسلیمانی نه یک فرمانده عادی یا یک فرمانده ساختارگرا که راس یک شبکه و سامانه نظامی- امنیتی پیچیده و گسترده در سطح منطقه (از افغانستان تا فلسطین و یمن) بود که به دلایل متعددی، خلال دودهه گذشته تا اندازه زیادی بر ویژگیهای شخصیتی و کاریزمای شخصی وی استوار بوده و نه بر اساس یک ساختار تعریفشده مرسوم در سیستمهای نظامی-امنیتی در سطح جهانی!
درست بر اساس فهم چنین ویژگی از شبکه تحت رهبری سردارسلیمانی است که در محاسبات امریکاییها، حذف وی به مثابه #بی_سری و آنارشی در این سامانه و ایجاد نوعی ازهمگسیختگی میان اجزاء پراکنده و رنگارنگ این شبکه گسترده (بانظام باورها، منافع و شرایط متفاوت) تلقی میشده است.
درست همین ادراک است که به ما هشدار میدهد که جنگ در پیش است. زدن سردارسلیمانی نه زدن یک فرد که زدن قلب یک شبکه بزرگ با هدف تسهیل زدن سایر اجزاء آن است. چرا که اساسا هدف از زدن سردارسلیمانی و پذیرش ریسک تهدیدات برآمده از آن با چیزی کمتر از زمینهسازی برای درهم کوبیدن این شبکه همخوان نیست! درنتیجه باید منتظر اقدامات عملیاتی قریبالوقوع (ترجیحا تدریجی) محور مقابل علیه این شبکه شوکزده و بی سر بود!
اینجاست که شبکه مقاومت باید تصمیم بگیرد که بازی در زمین طرف مقابل با قواعد وی را میپذیرد یا زیرمیز میزند و زودتر و آمادهتر از محاسبات امریکاییها به مصاف می روند... آنهم باگزینه های ترکیبی دردناک، غافلگیرکننده و موجد بازدارندگی!
این راهبرد اگرچه به رویارویی محدود (و طبیعتا پرداخت هزینه)خواهد انجامید اما بازدارندگی طولانی مدتی را به دنبال خواهد داشت.در مقابل خمول و تن دادن به بازی کنونی، جنگ گستردهتر و شکست قطعی ج.اا و همپیمانانش را درپی خواهد داشت.
زینپس چشم ها نه فقط به عراق که به سوریه و لبنان و فلسطین و یمن نیز باشد.
@rozaneebefarda