امام هم تئوریسین انقلاب بود هم رهبر
[ص ۳ از ۳]
🔹در طول این مدت چهارده سال و بخصوص چند سال اخیر - یعنی از سالهای ۵۰ و ۴۹ تا ۵۴ و ۵۵ - شدّت اختناق و فشار زیاد بود. گروهها، گروهکها، احزاب سیاسی گوناگون، مخفی، مبارز، سیاسی، غیرسیاسی بهوجود میآمدند و همه در زیر فشارهای رژیم مضمحل میشدند و از بین میرفتند و یا بیخاصیت میشدند. با این که بعضی از آنها پشتیبانهای سیاسی بینالمللی هم داشتند؛ به بلوک شرق و غرب - بخصوص به شرق - متّصل بودند و از آن جا هدایت و کمک میشدند، اما نهضت امام متّکی به تشکیلات حزبی نبود.
🔹 امام هیچ تشکیلات حزبی در داخل کشور نداشت؛ عدّهای شاگردان و دوستان و آشنایان به فکر او و متن مردم بودند. امام هم وقتی در اعلامیهها پیام میداد، مخاطب او، آن عده دوستان و آشنایان مخصوص او نبودند؛ مخاطب او، #متن_مردم بودند.
او با متن مردم و توده مردم حرف میزد و آنها را هدایت میکرد و توانست در طول چهارده، پانزده سال، از راه دور این مایه فکر اسلامی و نهضت اسلامی را اوّلاً در ذهنها عمیق کند، ثانیاً در سطح جامعه توسعه دهد؛ دلهای جوانان و ذهنها و ایمانها را به آن متوجّه کند، تا زمینه برای آن انقلاب عظیم آماده شود.
⭕️خیلیها در داخل کشور #کارهای_بزرگ و مخلصانه و فداکارانهای انجام میدادند، اما اگر #مرکزیّت_امام نبود، #هیچکدام از این کارها نبود؛ همه این تلاشها شکست میخورد و همه این انسانها از نفس میافتادند. آن کسیکه از نفس نمیافتاد، او بود و دیگران هم به نیروی او قوّت و نیرو میگرفتند. بعد هم هدایت حقیقی یک حرکت انقلابی و یک نهضت بزرگ در طول مدت چهارده سال و عبور دادن آن از آن همه عقبات گوناگون توسط آن بزرگوار بود. طوری شد که افکار غیراسلامی و ضدّ اسلامی به انزوا گراییدند و به حاشیه رانده شدند؛ روزبهروز فکر اسلامی و این تفکّر منطقی و مستحکم و قوی، غلبه خود را بر افکار دیگر ثابت و آشکار کرد. در همه قضایای مهم، حضور امام محسوس بود.
🔹در سال ۱۳۴۸، امام در نجف - مرکز فقاهت - فکر «ولایت فقیه» را با اتّکاء به مایههای محکم فقهی از آب درآورد.
🔹البته «ولایت فقیه» جزو مسلّمات فقه شیعه است. این که حالا بعضی نیمهسوادها میگویند امام «ولایت فقیه» را ابتکار کرد و دیگر علما آن را قبول نداشتند، ناشی از بیاطّلاعی است. کسیکه با کلمات فقها آشناست، میداند که مسأله «ولایت فقیه» جزو مسائل روشن و واضح در فقه شیعه است. کاری که امام کرد این بود که توانست این فکر را با توجّه به آفاق جدید و عظیمی که دنیای امروز و سیاستهای امروز و مکتبهای امروز دارند، مدوّن کند و آن را ریشهدار و مستحکم و مستدل و باکیفیت سازد؛ یعنی به شکلی درآورد که برای هر انسان صاحب نظری که با مسائل سیاسی روز و مکاتب سیاسی روز هم آشناست، قابل فهم و قابل قبول باشد.
🔹عزیزان من! در ایران، در آن دوران چهارده ساله - بخصوص در این سالهای آخر - مبارزان اسلامی احساس تنهایی نمیکردند؛ همیشه احساس میکردند که امام با آنها مرتبط و متّصل است. در ماجرای درگذشت فرزندش، یک بُعد دیگر از ابعاد این شخصیت عظیم آشکار شد.
🔹خیلیها بزرگند، عالمند، شجاعند؛ اما آن کسانیکه این عظمتها در درون عواطف و در زوایا و اعماق دل آنها امتداد داشته باشد، خیلی زیاد نیستند. مرد مسنّی در سنین نزدیک به هشتاد سال در آن زمان، وقتی که فرزند فاضل و برجستهاش از دنیا رفت - که در واقع پسر او هم یک پسر برجسته و یک فاضل و یک عالم ممتاز و یک امید آینده بود - جملهای که از او نقل شد و شنیده شد، این بود که «مرگ مصطفی از الطاف خفیه الهی است»! او این را مهربانی الهی و لطف پنهانی خدا تلقّی کرد؛ اینطور فهمید که خدا به او لطف کرده است؛ آن هم لطفی پنهانی!
🔻 ببینید چقدر عظمت میخواهد در یک انسان! این مصیبتها و این سختیها و این شدّتهایی که در دوران انقلاب بر این مرد بزرگ وارد آمد و او مثل کوه استواری آنها را تحمّل کرد، ریشهاش در همین عظمت روحی است که در مقابل مرگ عزیزی اینچنین، چنین برخوردی پیدا میکند.
🔹بعد هم قضیه تبعید ایشان از عراق و شروع هجرت آن بزرگوار به کویت و سپس به فرانسه بود؛ که فرمود اگر به من اجازه اقامت در کشوری ندهند، فرودگاه به فرودگاه خواهم رفت و پیامم را به همه دنیا خواهم رساند. آن عظمت، آن شجاعت، آن #شرح_صدر، آن استقامت کمنظیر، آن قدرت رهبری الهی و پیامبرگونه، باز خودش را در اینجا نشان داد. این هم بُعد جدیدی از ابعاد شخصیت آن بزرگوار بود.
🔹 بعد هم که جریانِ آمدن ایشان به ایران و مواجهه با آن قضایا و #تشکیل_نظام_جمهوری_اسلامی بود.
▫️خطبههای نمازجمعه در دهمین سالگرد ارتحال امام_۱۳۷۸/۰۳/۱۴
@rozaneebefarda