رسانه رسمی دفتر تبلیغات؛ از القای دوگانه کاذب مرجعیت/ولایت تا حمایت آشکار از تشیع انگلیسی
[صفحه۲از۳]
اولا: اینکه دشمنان اسلام به دنبال مرجعسازی هستند دلیل نمیشود که حکومت اسلامی هم به دنبال مرجعسازی باشد و صرف اثبات امکان وقوعی مرجعسازی توسط حکومت کمکی به آقای محبالصالحین و محبین تشیع لندنی نمیکند و دوگانه کاذب آخوند حکومتی-غیرحکومتی را نیز ثابت نمیکند.
ثانیا: اگرچه شأن مراجع و مجتهدین مهذب شیعه الهی و آسمانی است و طبعا ترک هوا و گناه در آنان ملکه شده است اما واقعیت آن است که صرف اینکه روند یک انتخاب، مردمی و طبیعی باشد نه مانع نفوذ است نه مانع انحراف.
تاریخ اسلام نمونه هایی سراغ دارد که ظاهرا روال طبیعی ریاست دینی را طی کرده اند اما در معرض انحراف قرار گرفته و ضربه های فراوانی زده اند. نمونه معاصرش کسی که طبق اسناد قطعی در دوران مبارزات اسلامی با #ساواک ارتباط داشت و بعد از آن، به پشتیبانی از گروههای تجزیهطلب پرداخت و سرانجام در طرح یک #کودتای_خونین با دشمنان همراهی نمود.
ضمن اینکه ایشان با این استدلال صرفا اثبات کردند که نفوذ در مرجعیت کار سختی است. طبیعی است دشمنان اسلام با قوت و قدرت ظاهری و شیطانی شان، گاه موفق می شوند که کارهای سخت را هم انجام دهند.
لذا نظارت همگانی و استمداد از سنت #خودپالایش_بودن_حوزه، تضمین کننده روند کلی متعالی نهاد روحانیت و مرجعیت خواهد بود.
ثالثا: ادبیات کاسبکارانه یادداشتنویس، ما را به یاد ادبیات عملگرایانه (یا به تعبیر بهتر نفاقگرایانه) جریان اعتدال میاندازد. گویی مرجعیت شیعه محلّی برای کسب وجهه است و ایشان در لباس مصلحانه توصیه میکند که حکومت اسلامی از قِبَل مرجعیت برای خود ردایی بدوزد. در پاسخ به ایشان باید گفت که اساساً نگاه ما به مقوله مرجعیت نگاهی اصولی و عقیدتی است و نه نگاه منفعتطلبانه و ابزارگرایانه!
طبق نگاه اصیل شیعی؛ اگر عالمی مرجع حقیقی، عالم، عادل، متقی و پرهیزگار بود تقویت او لازم و تضعیف او حرام است و اگر عالمی صلاحیت مرجعیت را نداشت و خود را در معرض افتاء و تدبیر امور شیعیان قرار داد؛ تضعیف او از باب پیشگیری از اضلال الناس لازم و تقویت او حرام خواهد بود.البته نقد مشفقانه و مصلحانه از دایره تضعیف تخصصا خارج است.
آری؛ نگاه ابزاری و زمینی به تضعیف و تقویت مرجعیت، غالبا شاخصه کسانی است که بیوت مقدس مراجع را محل کسب اعتبار خود و پیشبرد اهداف دنیایی و بعضا حزبی خود قرار میدهند و نه شاخصهای برای حکومت قویم اسلامی.
همچنین با نگاهی به تاریخ تشیع کسانی را میبینیم که درس فقاهت خوانده و آثاری به طبع رسانیده و مقلدینی هم داشتهاند امّا در پس پرده به انحرافی مهلک گرفتار بودند. نمونه؛ محمد بن علی شلمغانی که صاحب کتاب فقهی (کتاب التکلیف) و سایر کتب دینی، که در میان قوم بنیبسطام نیز نفوذ ویژهای داشت و طبق نقل؛ خانه شیعیان پر بود از کتب او (الغیبة (للطوسی) ص389) امّا سرانجام به انحراف کشیده شد. در این شرایط جناب حسین بن روح نوبختی نائب خاصّ امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف به قوم بنیبسطام(که طبیعتا جزء عوام بودند) دستور لعن و برائت از شلمغانی را صادر کرد و توقیع حضرت صاحب الزمان عجّل الله تعالی فرجه اشریف نیز در لعن و برائت از او صادر شد. (الغیبة (للطوسی) ص406-403)
از مطالب پیشگفته پاسخ دلیل چهارم نیز مشخص شد و باید از جناب نویسنده پرسید: تقویت کسی که ارتباطش با منابع انگلیسی واضح است و شیعیان را به انحراف میکشاند و پناهگاه تفرقهافکنان و آتشافروزان امت اسلامی است چگونه به مصلحت نظام است؟و باید باید افزود که:
1. بحث «احتمال خطای کمتر مراجع به نسبت عوام» کمکی به ایشان نمیکند چراکه دایره شمول این قاعده با حیطه تخصصی افراد مشخص میشود. در نتیجه اگر عالمی صرفا در فروعات تخصص داشت ولی فهم سیاسی قوی نداشت در تزاحم با فهم دیگران دلیلی ندارد که احتمال خطایش را کمتر بدانیم.
2. صحبت در خصوص «شیعه انگلیسی» و رؤوس آن که به ناحق ردای مقدس مرجعیت را تن کردهاند، فراتر از صرف یک «احتمال خطا» است و ما در مواجهه با این جریان با اخبار متقن و آشکار میدانیم که عملکرد این طیف و خصوصا رؤوس آن از مرحله خطاکاری گذشته و اعمال تفرقه افکنانه ایشان منجر به سفک دماء و اصرار به نفوس و اعراض و اموال شیعه در اقصی نقاط جهان شده است که گناهی است سترگ و بل نابخشودنی.
با در نظر گرفتن این نکات باید گفت که تضعیف این علماء سوء، نه تنها موجب تضعیف نهاد مقدس مرجعیت و نظام اسلامی نمیشود بلکه به عکس، هرس کردن جهان تشیع از لوث اصحاب عمائم وابسته به اجانب خاصه انگلیس و آمریکا موجب افزایش اعتبار اجتماعی حوزه و روحانیت در بین مردم میگردد.
ادامه یادداشت را در پست بعد پی بگیرید
@rozaneebefarda