eitaa logo
روزنه
6.2هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
256 فایل
دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر ارتباط با ادمین @M_shahidani
مشاهده در ایتا
دانلود
فار التنور؛ جایی در حوالی کاظمین، آنجا که خون گرم بر زمین ریخته است... علی کرمزاده 💥اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 برای توصیف این آیه و طوفانی که جغرافیایش تمام عالم بود لازم نیست تاریخ بخوانیم. نیازی نیست نوح نبی زنده شود و از باران و سیل و طوفان برایمان بگوید. دیگر ایمان و باور به این آیات الهی، مصداق ایمان به غیب نیست. اگر تا دیروز معجزات انبیا برایمان داستان های تاریخی و باور نکردنی بود، دیگر امروز می توان چشم ها را باز کرد و انعکاس آن معجزات را با همه محدودیت ها از کانال های تلویزیون دید. همین کانال هایی که قرار بود فقط تور صاحبان رسانه و امثال مردارهایی مثل مرداک باشند و صیدشان دل های مؤمنین؛ دل های دور افتاد از امام شان. برای اصحابش تعریف می کرد که آن طوفان عظیم و سهمگین از کجا شروع شد. کجا جوشید و تا کجا کشید و زیر آب برد. تعریف می کرد که در همین عراق از کوفه، کانون طوفان نوح شکل گرفت و آب در تنور جوشید و بالا آمد. بعد همانطور که آب بالا می آمد و کفار را می بلعید، فرات هم جوشید. تمام چشمه ها هم با فرات جوشیدند، از آسمان باران هم می بارید. اینطور بود که تمام پلیدی ها را شست و برد. زمین رنگ تازه ای گرفت. گفتم که امروز این را روایت و آن آیه را دیدم. هم جوشش تنور از عراق و نجف را دیدم و همه خروش چشمه ها را. وقتی خونش را کفار حربی در نزدیکی های قبر موسی بن جعفر علیهما السلام روی زمین ریختند. از همان نقطه خون جوشید. بالا آمد و اول از همه عراقی که چند ماه بود نخبگان و بزرگان و دلسوزان از حل کلاف سردرگمش وا مانده بودن، را آرام کرد. خون در رگ ها دوید. فرات هم جوشید. به رنگ خون این بار. جوشید و راه افتاد و در مسیرش دردها و فتنه ها و حقدها و کنیه ها را شست. اهواز را می گویم. همان جایی که دو سر طناب ّ توسعه ی غربی با توطئه ی عبری گلوی مستضعفین را می فشرد و از انقلاب شان پشیمان شان می کرد. آن خون مطهر جوشید و با اشک هایی که چشمه ی آن ها، چشم میلیون ها مؤمن اهوازی و خرمشهری و آبادانی و دزفولی ست. راستی کارون هم جوشید. از فرات آموخته بود که پا به پای زائرین قاسم بجوشد. در مشهد قصه فرق می‌کرد. همه‌ی اشک‌ها از هر چشمه‌ای به حرم می‌ریخت. آنجا که خودش نقطه‌ی جوشش عالم است. همان جا که فاطمیون افغانستانی اذن دخول نه اذن خروش می‌گرفتن و به حرم عمه‌ی علی بن موسی الرضا ع وارد می‌شدند. همان جا که قاسم خادمی می‌کرد و آرام کنار ضریح غُل می‌زد. شاید کمی دقت کنیم، اشک‌هایش را روی شبکه‌های ضریح ببینیم. همان جا که این مسئولیت بزرگ را به او دادند. قرار شد این بار کشتی نوح را نه ناخدا که باخدا از دل طوفان عبور دهد. مشهد نه فرات داشت و نه کارون. بجایش آسمان بارید. ملائکه در کنار پایه‌های لرزان عرش جوشیدند. شانه‌هایشان تکان‌های سختی خورد و اشک‌ها غلتان غلتان از روی گونه‌ها بر آسمان مشهد باریدند. سیل این خون راه افتاده و سنتکام و ناوآبراهام لینکلن و هر قدرت خیالی را می‌بلعد. درست مثل همان کوهی که پسر نوح خیال می‌کرد نجاتش می‌دهد. درست مثل بلند پروازترین هواپیماهای آمریکایی. راستی باورتان می‌شود، دولتی که با سرعت ِقلم ِ سریع القلم و دست‌های لطیف ِ ظریف به سمت توسعه می‌دوید و پای را امضا می‌کرد، امروز راهی جز برهم زدن همان معامله برایش نمانده، هرچند نمی خواهد رسما خروج از برجام را اعلان کند و لاشه بی جان آن را حفظ کرده اما به قبل از برجام برگشته است. البته این تازه از نتایج سحر است. صبر کنید تکبیرهای سید شروع شده و بغض ره‌بر ترکیده. خون از شاهرگ می‌جوشد. @rozaneebefarda