هدایت شده از [آموزش کامل روضه]
#شب_دوم_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
متن روضه 1
🔸الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
🔸نه تنها سر برایت بلكه از سر بهتر آوردم
شب دوم محرمه...
یواش یواش کاروان ابی عبدالله به کربلا نزدیک میشه...
مثل فردایی...
روز دوم محرم...
وقتی کاروان به سرزمین کربلا رسیدن
ابی عبدالله فرمود...
نام این سرزمین چیه؟
عرضه داشتند آقا...
به این سرزمین قاضریه میگن...
آقا فرمود آیا این سرزمین...
نام دیگه ای هم داره یا نه؟...
بله آقا جان...
به این سرزمین نینوا هم میگن...
یکی یکی اسم ها رو گفتند...
اما ابی عبدالله هنوز به اسمی که میخواد نرسیده...
حضرت فرمودند آیا نام دیگه ای هم داره یانه؟...
آقا... به این سرزمین...
کربلا هم میگن...
تا نام کربلا رو شنید... صدا زد...
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ
(خدایا به تو پناه مىبرم از اندوه و بلا)
اینجا همون سرزمینیه که...
جدم رسول خدا بهم خبر داده بود...
انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا
از مرکبهاتون پیاده بشید همینجا منزلگه ماست...
اینجا همون جاییکه خون ما رو میریزند...
وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا
(لهوف ص 116)
اینجا محل دفن ماست
🔸بار بگشائید کاینجا از عذاب
🔸میشود لبها کبود از قحط آب
مردم... اینجا همونجاییکه...
دستهای عباسم رو قطع میکنند...
اینجا همونجاییکه علی اکبرم قطعه قطعه میکنند...
اینجا همونجاییکه علی اصغرمو با تیر سه شعبه پرپر میکنند...
🔸یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ
🔸کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ
نميدونم وقتی خانم زینب کبری فهمید به کربلا رسیدند...
چه حالی پیدا کرد...
اومد کنار برادر صدا زد حسین جان...
نمی دونم چرا وقتی به این سرزمین رسیدیم...
دنیایی از غم به دلم نشسته...
برادر جان حسین...
اینجا چه سرزمینیه؟...
🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست
آماده ای بگم یا نه...
امشب برات کربلات رو از آقا بگیری...
🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست
🔸این زمین غصه و درد و بلاست
🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند
آماده باش زینبم...
🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند
🔸در همین ده روز پیرت میکنند
زینبم... طاقت داری بگم یا نه...
🔸می برن اینجا گلو و حنجرم
🔸پیش تو بر روی نی، آید سرم
یکدفعه صدای ناله ی خانم زینب کبری بلند شد...
چی میگی برادر...
جلوی من حرف از مردن میزنی...
مگه نمیدونی...
زینب بدون تو میمیره...
ابی عبدلله خواهر رو آروم کرد...
اصلا هر کجا زینب بی تاب میشد...
ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد...
دلداریش میداد...
اینجا یک جایی بود که زینبش رو آروم کرد...
🔻گریز
یک جای دیگه هم روز عاشورا...
وقتی ابی عبدلله ميخواست بره میدان...
دید خواهر خیلی بی تابی میکنه...
هی دور برادر میگرده...
میگه حسین...
میخواهی بری میدان...
زینبت رو تنها بگذاری...
تو یادگار مادرمی...
من بدون تو میمیرم حسین...
خدا.. اگه دست ولایت حسین نبود...
زینب کربلا جان میداد...
صدا زد... خواهرم...
انقده بی تابی نکن...
من میرم میدان...
اما تا صدای تکبیر منو میشنوی بدون هنوز زنده ام...
مبادا صبرت رو از دست بدی خواهر...
خدا به داد دل زینب برسه از اون لحظه ای که دیگه...
صدای تکبیر برادر رو نشنید...
بی تاب شده زینب...
هی توی خیمه میشینه رو زمین...
بلند ميشه...
میگه حسین...
چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش...
چیزی نگذشت صدای ذوالجناح رو شنید...
تا فهمید ذوالجناح برگشته...
اما حسین نیومده...
دیگه طاقت نیاورد...
دوان دوان...
به سمت گودی قتلگاه...
(حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله...)
از بالای بلندی یک نگاه کرد...
دید دور بدن برادر رو گرفتند...
یک نفر با سنگ میزنه...
یک نفر با نیزه میزنه...
جلو چشمانش برادر رو قطعه قطعه کردند...
یک نفر هم خنجر گرفته...
داره میره به سمت حسین...
من ميگم شاید اینجا هم ابی عبدلله به فکر زینبه...
اشاره کرده باشه...
ارجعی...
زینبم برگرد... نبینی خواهر...
🔸سوی خیمه برگرد، خواهر حزینم
🔸تا به زیر خنجر، ننگری چنینم
🔸رو به خیمه خواهر، تا که خود نبینی
🔸وقت جان سپردن، آه آتشینم
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
- ورود به کانال روضه
- سروش 👈 sapp.ir/roze14
- ایتا 👈 eitaa.com/roze14
- تلگرام 👈 t.me/roze1
فایل صوتی👇
هدایت شده از کانال متن روضه
|⇦• روضه و توسل ورود خاندان آل الله به وادی مقدس کربلا اجرا شده شبِ دوم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ کربلایی حسین سیب سرخی✨
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ...
مُردم از دلواپسی بس که پریشان خاطرم
سایه ات تا بر سرم باشد خدا را شاکرم
دیگر از امروز یک لحظه مشو از من جدا
تو شبیه کعبه باش و من شبیه زائرم
در نماز شب دعا کردم نبینم داغ تو
تو سلامت باشی اما من بمیرم حاضرم
تو به فکر حنجرت باشُ غم من را مخور
دختر زهرایم و در حفظ معجر ماهرم
دست خود روی سرم بگذار و یاستار گوی
بوی خاک چادر مادر گرفته چادرم
#شاعر_قاسم_نعمتي
اين حرم گهواره دارد جانِ زينب بازگرد
مادري بيچاره دارد جانِ زينب بازگرد
زینبی آواره دارد جان زینب، بازگرد
درد وقتی چاره دارد جان زینب، بازگرد
وای از این سرزمین، شیر ربابت خشک شد
تیرهاشان را ببین، شیر ربابت خشک شد
داد زد شام دَهُم، ای وای میبینی چه شد؟
بچهها را کرده گم، ای وای میبینی چه شد؟
نعل تازه زیر سم، ای وای میبینی چه شد؟
وِیلَنا مِن بَعدُ کم، ای وای میبینی چه شد؟
گفت با طفلانِ در آتش، علیکم بالفرار
زود گیرد موی سر آتش، علیکم بالفرار
میزند روی سرش، دیگر نمیدانم چه شد
بوسه زد بر حنجرش، دیگر نمیدانم چه شد
خاک خورده معجرش، دیگر نمیدانم چه شد
مانده او با مادرش، دیگر نمیدانم چه شد
ناقهاش عریان، ولی جمع بنیهاشم نبود
با حرامی بود، اما اکبر و قاسم نبود
#شاعر_حسن_لطفي
*مثل فردا روزي اين قافله مياد به كربلا ميرسه،ابي عبدالله فرمودند:يكي به من بگه اين سرزمين نامش چيه؟ يه پيرمردي اومد جلو،گفت:غاضريه بهش ميگن،ماريه هم ميگن...يكدفعه صدا زد: به اين سرزمين كرب و بلا هم ميگن...امان از دلِ زينب...اي حسين....
↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#کربلایی_حسین_سیب_سرخی
#روضه_ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄
✅ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
https://t.me/babolharam_mihanblog_com
✘اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam.ir
خیمه ها سوخت دویدیم و حرم سوخت عمو
خیمه ها سوخت دویدیم و حرم سوخت عمو
معجرم سوخت همه دور و برم سوخت عمو
روی این خار بیابان نفسم بند آمد
ناگهان سیلی و چشمان ترم سوخت عمو
بعد تو دست یتیمان حرم را بستند
لابه لای قل و زنجیر پرم سوخت عمو
تا که بر نیزه سر قافله سالار گذشت
عمه با خاطره های پدرم سوخت عمو
آه از کوفه و آن هلهله و بزم یزید
از غم غربت عمه جگرم سوخت عمو
وقتی آمد سر بابای غریبم دیدم
آسمان تیره شد و در نظرم سوخت عمو
هدایت شده از [آموزش کامل روضه]
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
متن روضه 2
🔸منم آن گنج الهی که به ویرانه نهانم
🔸گر چه طفلم به خدا بانوی ملک دو جهانم
امشب دلها رو روانه کنیم...
کنار حرم با صفای بی بی رقیه سلام الله علیها...
امشب به یاد غربت نازدانه ابی عبدالله اشک بریزیم...
🔸ابر سیلی است نقاب رخ همچون قمر من
🔸چادر عصمت زهراست همانا به سر من
نميدونم دختر سه ساله دارید یا نه...
حتما همتون دیدید...
دخترها علاقه خاصی به بابا دارن...
اصلا معروفه...
میگن دخترها بابایی هستند...
آنهایی که دختر دارند بهتر میفهمن چی ميگم...
خدا نکنه کسی این دختر بچه رو اذیت کنه...
میگه بزار بابام بیاد...
شکایتت رو به بابام میکنم...
خدا نکنه زخمی رو بدن دختر بچه باشه...
میگه بزار بابام بیاد...
بهش نشون میدم...
بهش ميگم...
🔸دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته
حالا میخواهی درد دل نازدانه حسین رو گوش بدی بسم الله...
🔸دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته
🔸دلم از داغ کباب و سرم از سنگ شکسته
چقدر بهش سنگ زدند...
چقدر بهش تازیانه زدند...
چقدر سیلی زدند...
یاصاحب الزمان...
🔸رخ نیلی، لب عطشان، دل خونین، تن خسته
اما...
🔸گره از خلق گشایم به همین بازوی بسته
امشب اگه با ابی عبدالله کار داری....
آقا رو به نازدانه اش قسم بده...
اگه گرفتاری، مریضداری، حاجت داری،
اگه کربلا میخواهی...
بگو حسین جان...
تو رو به صورت سیلی خورده دختر سه ساله ات قسم...
امشب دیگه دست خالی ردمون نکن...
🔸طواف شمع چون پروانه می کرد
🔸به دستش موی بابا شانه می کرد
تا سر بابا رو گذاشتند جلو دختر بچه صدا زد بابا...
چه بلایی سرت آوردن...بابا...
🔸سر و روی پدر را پاک می کرد
🔸برایش عقده ی دل باز می کرد
صدا زد بابای خوبم...
🔸به قربان سر نورانی تو
🔸چرا خون ریزد از پیشانی تو
يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ
🔸رخ من نیلی از سیلی است بابا
🔸لبان تو چرا نیلی است بابا
بابا کی با چوب به لب و دندانت زده...
اما میخام بگم...
بابای خوبم...
🔸تو از چوب جفا داری نشانه
🔸مرا باشد نشان از تازیانه
اگه با چوب به لب و دندان تو زدن...
اما به منم تازیانه زدن...
🔸مرا باشد نشان از تازیانه
بابا دیگه طاقت تازیانه ندارم...
طاقت سیلی خوردن ندارم...
طاقت سنگ خوردن ندارم...
🔸ز تو دارم تمنا جان بابا
🔸مرا با خود ببر در نزد زهرا
- ورود به کانال روضه
- سروش 👈 sapp.ir/roze14
- ایتا 👈 eitaa.com/roze14
- تلگرام 👈 t.me/roze1
فایل صوتی👇
هدایت شده از مٖؒیٖؒرٖؒزٖؒاٖؒ مٖؒحٖؒمٖؒـٖؒבٖؒعٖؒلٖؒےٖؒ
» ذکر مصیبت
صلی ا لله علیک یا مقطوعَ الرَاسِ من القَفا... ای حسین
السلام علیک یا مَسلوبةِ العِمامةِ والرَّداء ... ای حسین ...
یتیم باشی و حالت خراب دردسر است
میان دشت ببینی سراب دردسر است
به رویِ خارِ مغیلان دویده می فهمد
نبود مرهم بر التیام دردسر است
اگر که لب نزنی مدتِ مدیدی به آب
به پیشِ چشمِ تو نوشند آب دردسر است
شمارشِ ضرباتِ عدو به پیکرِ من
که گشته بی عدد و بی حساب دردسر است
تمامِ نظمِ تنم را لگد بهم زده است
ورق ورق شده باشد کتاب دردسر است
64
کبود گشته رُخم بس که خورده ام سیلی
به پشتِ اَبر رود آفتاب دردسر است
چهل شب است که یک لحظه هم نخوابیدم
به رویِ محملِ عریان چو خواب دردسر است
چهل شب است که یک لحظه هم نخوابیدم
به رویِ محملِ عریان چو خواب دردسر است
هزار مرتبه شکرِ خدا که مویم سوخت
به مو بیفتد اگر پیچ وتاب دردسر است
نگاه کردنِ رأس علی رویِ نیزه
ز راهِ دور برایِ رباب دردسر است
کجاست تا که تماشا کند عمو عباس
برایِ عمه )دختران( نبودِ حجاب دردسر است
گذر ز کوچه تنگِ یهود بیشتر از
کنیز گشتن و بزمِ شراب دردسر است
در شام سیلی نزدند، فقط تازیانه زدند. حرام یها نگاه میکردن...
یک کار دیگه هم کردن بابا! اب نجوزی نوشته: اهل ذِمِّه اومدن،
غیرمسلما نها اومدن توی بازار دمشق صف کشیدند، فقط
ایستاده بودند؟ نه! اینها زخ مخورد ههای حیدرَند ... اینها با آل
علی مشکل دارند ... فقط نیامدند تماشا، آمدند عزت آل علی را
لک هدار کنند! ... آمدند حریم امیرالمؤمنین را تماشا کنند؛ اما یك کار
دیگه هم کردند )ا للهاکبر ...(: وقتی قافله رد م یشد؛ به صورتِ این
دختربچ هها آب دهان مینداختند! ...
ی ��کی از ب��زرگان و علم��اء نقل م یکند: در عالم مکاش��فه ی ��کی از بزرگان،
خان ��وم زین ��ب را دی ��ده ب ��ود در شمایلی از نور، گفت ��ه ب�ود: خان ��وم ج�ان!
ای ��ن هم ��ه روضه�، از کربل�ا ت ��ا شام، کج��ا ش�ما پی ��ر ش د�ید؟ کج��ا س�خت
گذشت؟ خانوم فرموده بود: هم�ه روض هه��ا ی�ك ط�رف، ی�ك ج�ا خیل�ی
س��خت گذشت، پیر ش��دم، اومدم گوش��ه خرابه دیدم س��ر داداش��م یك
طرف روی خاک��ه، امانتِ داداش�م طرف دیگ��ر روی خاک��ه، کدوم رو بغ�ل
کن��م؟ س��رِ حس��ین رو بغ��ل کن��م؟ دخت��رش داره ج��ون میده...حسین...
هدایت شده از کانال متن روضه
|⇦• روضه و توسل به دو طفلانِ حضرتِ زینب سلام الله علیها اجرا شده شبِ چهارم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ استاد حاج منصور ارضی✨
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ
بِمُوالاتِكُمْ عَلّمنا اللّهُ مَعالِمُ دينِنا و أصْلَحَ ما كانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيانا
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ
دست بر دامان آن زن میشوم کز شوکتش
قرنها افتاده هر مردی به پای عزتش
قدر اگر زهراست!قدر فاطمه این دختر است
باخبر هرگز نباشد هیچکس از قیمتش
با همان دستی که آتش را گرفت از خیمه ها
آبرو بخشیده ابراهیم را با ملتش
آستینپاره نه با خود ذولفقار آورده است
کاخ استبداد را ویران کند با قدرتش!
می نویسند عالمان از معجزات خطبه اش
می نشینند انبیا هرروز پای صحبتش
سوختن پای حسین از واجبات زینب است
او بلا را میخرد هرقدر باشد قیمتش
بین این بزم عزا هرکس حسینی میشود
مطمئنا بوده با امضای زینب دعوتش
چادرش را بر کمر میبنند و بالای تل
منتظر می ایستد پس کی بیاید نوبتش
سهم آبش را میان بچه ها تقسیم کرد
*حضرت با ابالفضل و آقا ابی عبدلله و اون دو سه روزی که آب رو بستن اینا دیگه آب نخوردن سهم آبشون و به بچه ها میدادن اصلا ما نمی شناسیم ...*
سهم آبش را میان بچه ها تقسیم کرد
تشنه تر بود از همه حرفی نمیزد از عطش
*بی بی جانم .. خواستگار برات اومده پسر جعفر طیار . (خواستگار زیاد داشت به هیچکس جواب بله نمی گفت) ، پسر جعفر اومد عبدالله بن جعفر اجازه میدی بابا باهاش حرف بزنم ، اون ور پرده زینب با عظمت نشسته پسر عمو شنیدم اومدی برای خواستگاری میدونی سخته زندگی کردن با من گفت هر چی باشه ، گفت هر چی تو بخوای همون گفت اولین حرفم قبل از مهریه و دیگر وسایل بدون هرجا حسینم بره من باید دنبالش برم .. امیرالمومنین داره گوش میده ، شروع کرد گریه کردن ،عبدالله من بدون حسین نمیتونم زندگی کنم .. شب عروسی شد ، ام سلمه میگه فردایِ عروسی رفتم خدمتِ بی بی حضرت زینب دیدم داره گریه میکنه .. بی بی جان چیزی شده ؟ گفت یه روزِ من حسین و ندیدم ..
ام سلمه میگه اومدم خونۀ حسین دیدم آقا نشسته داره گریه میکنه ..
ای وادیِ جداییِ من از برادرم
بر تو سلام ، گرچه کنی خاک بر سرم
ام سلمه به حضرت فرمود همین حالُ زینب داشت میشه پاشی بریم خونشون گفت آری .. دنبال یکی میگردم منو ببره خونه برم بهش به بهانۀ تبریک ، ام سلمه میگه وقتی این دوتا رسیدن به هم ..
خدا کند که من از تو جدا نگردم وای ..
همه بچه هاشونُ آماده کردن هر کدام نوبتشون شد فرستادنُ ابی عبدالله قبول کرد .. بعضی هارو با اکراه مثلِ قاسم ابن الحسن بعضی هارو سریع ...
حضرت دوید پیشِ بچه هاش اختیار با بچه هاست ، خودشون اومدن نامه آوردن عبدالله ابن جعفر عذر خواهی کرده آقاجون من نمیتونم بیام .. مشکل بدنی داشت بچه هامُ فرستادم شنیدید تو راه رسیدن و دست دایی رو بوسیدن اومد بچه هارو آماده کرد ، گفت چیزی به دایی نمیگید فقط میگید ما غلامتیم ... حضرت نشسته تو خیمه یا ایستاده یه وقت دید این دو آقازاده محمد و عبدالله وارد شدند سلام کردندُ پاهایِ دایی رو بوسیدند ، حضرت دید شمشیرها حمایلِ .. چون شمشیر بلندِ انداخته بودند تو گردنشون تا بتونن بجنگند. گفت برای چی اومدید گفتن ما اومدیم جونمونُ قربون کنیم گفت برید با مادرتون بیاید یه وقت دید از پشت خیمه گفت حسین من اینجام . چرا نیومدی تو خواهر ، گفت آقاجان خجالت کشیدم .. این بچه هام ارزشی ندارند انقدر این دو خواهر و برادر گریه کردند ..
↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#روضه_دوطفلان_حضرت_زینب
#شب_چهارم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┄┅═══••↭••═══┅┄
✅ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
https://t.me/babolharam_mihanblog_com
✘اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam.ir
رها کن عمه دستمو عمو به والله بی گناهه
رها کن عمه دستمو عمو به والله بی گناهه
نداره دیگه یاری و غریبونه تو قتلگاهه
شمشیر و نیزه هاشونو ببین که هی میره بالا
دارن عمومو میزنن یه عده بی شرم و حیا
بذار برم نجات بدم عمومو
بذار که با خون بگیرم وضومو
بذار برم نشون بدم گلومو
بذار برم تورو خدا ، نرم سرش میشه جدا ، نداره این لشکر حیا
... عمو حسین عمو حسین ، عمو حسین عمو حسین ...
ای بی حیا نزن نزن عمومو تنها گیر آوردی
واسه بریدن سرش بگو چرا شمشیر آوردی
دست منو بزن بزن جدا کنش از این بدن
ولی تورو به اون خدا به پیکر عموم نزن
نزن که مادرش داره میبینه
نزن بابام اومده از مدینه
ای بی حیا بلند شو از رو سینه
عمومو بی هوا زدن ، جلو چش بابا زدن ، نزن تورو خدا نزن
... عمو حسین عمو حسین ، عمو حسین عمو حسین ...
www.javadieh.blog.ir
_____________________________________________
یا حسن یا حسین، یا حسن یا حسین،
یادگار حسنِ تشنه لب عبداله ام
جان نثارِ رهِ مکتبِ ثاراله ام
در هوای عمو، جان فدای عمو
وا شهیدا وا غریبا
یا حسن یا حسین، یا حسن و حسین
وا شهیدا وا غریبا
میشوم من فدا به راه دین خدا
نشوم لحظهای من ز عمویم جدا
این من و جان من، عهد و پیمان من
وا شهیدا وا غریبا
یا حسن یا حسین، یا حسن یا حسین،
جای بابا بکش دست نوازش سرم
که دلم خون شده ز دوری دلبرم
خسرو عالمین، ای عمو جان حسین
وا شهیدا وا غریبا
یا حسن یا حسین، یا حسن و حسین
وا شهیدا وا غریبا
هدایت شده از کانال متن روضه
|⇦• روضه و توسل به حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ استاد حاج منصور ارضی •✾•
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ
« وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا»
گرچه از دنیا فقط دوچشم تر دارم حسین
من زِ ثروتمندها هم بیشتر دارم حسین
خانه بودم ! فاطمه آورد تا اینجا مرا
هر کجا مادر بفرماید گذر دارم حسین
روضه را جارو زدم قلب مرا جارو زدی
حال دیگر داشتم حال دگر دارم حسین
هر چه را دارم نگیری ! هر چه که دارم تویی
من به جز عشقِ شما چیزی مگر دارم حسین
بشنود هر کس که می خواهد ز تو دورم کند
مرگ بر من لحظه ای دست از تو بر دارم حسین
تو ته گودال رفتی من شدم بالا نشین
از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین
پیشِ بابایم برایت گریه کردم زود گفت
نذر مویِ اکبرت هر چه پسر دارم حسین
آنقدر پایِ تو می سوزم خودت خاکم کنی
با همین بیچارگی خیلی هنر دارم حسین
کربلایِ تو مگر در هیئت و در روضه نیست؟
پس چرا اینقدر من فکر سفر دارم حسین
چیزی از دستت نمی خواهم خجالت می کشم
آخر از انگشت و انگشتر خبر دارم حسین
*بعضیا میگن تو بغل حسن ابن الحسن بود یعنی حسن مُثنی ، دیگری میگه تو بغلِ قاسم بود بچه رو آورده بود کنارِ بدن باباش ، ابی عبدالله بغلش کرد .. اصلاً از روز اول حضرت رو بابا میدونستُ بس . من بمیزم برات عمو .. تو همه کس و کارِ منی ..
زینب سلام الله یه ریسمان به دست عبدالله بسته بود نمیزارم بری .. گفت عمه ببین نیزه ها بالا میره ... از همون دور لبیکَ یا عما گفت .. هی میگفت : «وَاللهِ لا أُفارِقُ عَمِّي» .. یه مرتبه ابی عبدالله خواستش ...*
ابنُ الحسن، ذُخرالحسین، عبداللَّهم من
یا عَمَّتی! حساس بر ثاراللهم من
انگار بوی خون مولایم میاید!
من زنده باشم صوت آقایم بیاید؟
من زنده باشم غربت او را ببینم!؟
دورِ عمو گرگانِ بَدخو را ببینم!؟
شمشیرها دارند میبارند بر او
از بدر و خیبر کینه ها دارند بر او
دستم رها کن بی سپر مانده عمویم
من زنده ام، کِی بی پسر مانده عمویم
من آمدم، یا عَمِّیَ المظلوم، آقا
ای از تمامِ لشگرت محروم، آقا
ای وایِ من، قربانِ این زخمِ سر تو
دارد چه بَد خون میرود از پیکر تو
ای وای اگر شمشیرها جانت بگیرند
قوّت زِ دست و پا و چشمانت بگیرند
*رسید دید سرِ مبارکِ ابی عبدالله رو گرفته میخواد بزنه ، سر جدا بشه .. دستشُ آورد جلو .. صدا زد یابن الخبیثه اتقتل عمی ..؟ می خوای عموم رو بکشی .. همینطور که داشت میگفت دستشُ آورد جلو .. دست به پوست آویزان شد .. یا امام حسن .. یهو صدا زد یا اُماه .. مادرش زهرا رو صدا زد .. تا گفت یا اُماه ، ابی عبدالله با همون دستِ بریده بغلش کرد .. یه وقت قاتل سرِ عبدالله رو ... عبدالله بال بال میزد .. حسین ...*
رنگِ خون شده آسمانم
این گودال زد آتش به جانم
قیامت برپاست ، عمویم تنهاست
نباید بمانم ..
رویِ زمین پر از سر نیزه
خورده تنش ، مکرر نیزه
رفته فرو به پیکر نیزه
ثارالله ... ثارالله ...
اذن از تو غم عمه با من
تو رفتی بمانم چرا من
غریب مادر گرفتی آخر
سرم را به دامن ..
کشته مرا لب عطشانت
با لب خشک شدم قربانت
شاهی و من بلا گردانت
ثارالله ... ثارالله ...
↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#شب_پنجم_محرم
#روضه_عبدالله_ابن_حسن
┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄
✅ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
https://t.me/babolharam_mihanblog_com
✘اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam.ir
هدایت شده از متن روضه روشمند ومستند
علی اصغر 1.pdf
362.4K
⚫️ حضرت علی اصغر (ع)
📩pdf
✅ #فیش_روضه
⚫️ شب هفتم محرم ⚫️
#مَتْنِ_رُوضِـہ_روشمندومستند
🆔👇👇👇👇
https://eitaa.com/yaMojebalmoztr
http://eitaa.com/joinchat/550961166C2c98fe3e8a
آنقدر لب تشنه و معصوم بود
گریه هم می کرد نامفهوم بود
صورتی کوچک شبیه غنچه داشت
استخوانش نرم مثل موم بود
مادرش از تشنگی شیری نداشت
در میانِ خیمه ها مغموم بود
جان بقربانِ غریبیِ حسین
از دو قطره آب هم محروم بود
با سه شعبه طفلِ شش ماهه زدن
در میان کفرِ هم مذموم بود
بینِ دستش یک طرف جسم علی
یک طرف هم صورت و حلقوم بود
هدایت شده از آموزش گام به گام مداحی
4_6019415683459187929.mp3
3.78M
#نوحه بسیار بسیارزیبا
#عربی_فارسی
https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
👇👇👇👇👇👇👇
هدایت شده از آموزش گام به گام مداحی
قسماً بالله داحی الأرض خلاق السماوات وبما جاء به جبریل من وحیاً وآیات
أُنادی بکرامة ؛ إلى یوم القیامة ، سأذوق الموت بالعز ولا للذُلِ هیهات
اگر از خنجر خونریز ؛ لب تشنه ببرند سرم را
اگراز تیغ شکافند ؛ در این عرصه خونین جگرم را
اگر از تیر سه شعبه ؛ بدهند آب عوض شیر ؛ گل نو ثمرم را
اگر از داغ برادر ؛ شکند خصم ستمگر ، کمرم را
قتیل العبرات ؛ أسیر الکربات
أوهل تُکتَبُ أحزانیه فی الطف بحبر ودوات
أبداً فالحزنُ لا یُکتـَبـوا إلا بالدموع الجاریات
اگر از چهار طرف ؛ خصم زند بر جگرم تیر
اگر آید به سرو کتف و تنم ؛ ضربت شمشیر
اگر از سنگ شود ؛ غرق به خون روی منیرم
اگر آتش عوض آب ؛ دهد خصم شریرم
اگر از داغ پسر سوزم و ؛ صد بار بمیرم
ظلمونی ؛ قتلونی ؛ وتناسو من أنا
صارت الآلام فی أرض الأسالی وطنا
کُل ما مرَ على الکوّن مِن الأحزانیَ قد مرَّ هُنا
بخدایی که مرا خواسته با پیکرصد چاک ببیند
به تنم زخم دو صد نیزه وشمشیر نشیند
به ستمگرندهم دستم و ذلت نپذیرم
اگر آرند به جنگم همهٔ اهل زمین را و سما را
مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم
منم و عهد الستم
نگسستم نه شکستم بخدا غیر خدا را نپرستم
بخدا من پسر شیر خدا و پسر فاطمه هستم
عربیونً علوینً قُرَشیُـنّ شجری ؛ أُحدیون بدریونّ فاطمیونّ قَمری
همه ی دار و ندارم ؛ همه هفتاد و دو یارم ؛ به فداى ره جانان
منم و سرخى رویم ؛ منم و خون گلویم ؛ منم و حنجره عطشان
منم و داغ جوانان ؛ منم و خاک بیابان ؛ منم و سم ستوران
أنا للهادی حبیبونّ ؛ وفی الطَّف غریبونّ
وسلیبونّ وتریبونّ وعجیبونّ أن أذوق الموت ضامی
فمن عنی یحامی وشیبی لا خضیبوا
منو رگهای بریده منم و قلب دریده
منم و طفل صغیرم منم و کودکُ شیرم
منم ودخت اسیرم منم و حی قدیرم
أوهُلّ یعبدُ ربّ الکوّن فَوقَ الأرض مثلی ؛ فأنا المحرابُ مَن جاءَ بهِ السیفُ یُصلی
لِما یُقتَلوا طفلی و تُسبا کُل أهلی ؛ لِِما یُقطَعوا نحری و لِما أُقتلوا ذامی و بجنبی ماءُ نهری
منم و زخم فراوان منم و آیه قرآن
منم و زخم زبانها منم وتیغ سنان ها
همه آیید و ببینید مقام وشرفُ عزت مارا
مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم
وهنا الکُل یرا ؛ ما بی حالی قد جرا ؛
أویرضىَ المصّطفى خیر الورى ؛ أی مرسومٍ حسیناٍ أغفرا
بخدا و برسول به علی ابن ابیطالب وزهراى بتول
وشقیق المجتبى فحلِ الفحول ؛ لا أخی کیف بهِ ؛ إن راء الخیّل على صدر تجوّل
به هفتاد و دو یارم به حبیبم به زهیرم به طُرِمّاح و به جُون و وهب پاک سرشتم
بجلال و شرف عابس وعباس به عثمان و به جعفر
به شهیدان عقیل و به خلوص دل عبد الله و قاسم
به علی اکبر و داغش به علی اصغر و خونش
یلطمُ البدر على الصدرُحزیناً بالیدین
ودموعّ منه تجری کاللجین. وینادی بحدادی
وهو مکسور الفؤادی یا عمادی یا مرادی یا حبیبی یا حسین
مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم
به گل یاس مدینه به رقیه به سَکینه
به دل سوخته ی زینب کبری و دو فرزند شهیدش
به لب تشنه اطفال صغیرم به تن خسته سجاد عزیزم
من از این قوم ستمگر نگریزم نکنم بیعت و با خصم ستمگر بستیزم
سر من بر سرنی راه خدا گوید، با دوست سخن گوید
گردد هدف سنگ خورد چون نبینم بخدا غیر خدا را
مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم
بنبیاً عربیاً ورسولًٍ مدنی وأخیه أسد الله المسمی بعلی، و بزهراء بتولٍ
و به أم ٍولدتها و بسبطیه و شبلیه هما نجل زکی
و بسجاد و بالباقرِ والصادقِ حقا و بموسى و علیاٍ وتقیاٍ ونقی.
وبذلعسکر والحجتةّ القائمِ بالحق الذی یضربُ بالسیف لحکماٍ أزلی
بمحمد ومحمد بعلیاٍ وعلی
مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم
#نوحه بسیار بسیارزیبا
#عربی_فارسی
https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
#روضه_شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
ای تجلی صفات همه ی برترها
چقدر سخت بُود رفتن پیغمبرها
قد من خم شده تا خوش قد و بالا شده ای
بخدا عشق پدر نیست کم از مادرها
به امام صادق عليه السلام وقتي عرضه داشت،بهترين لذت براي يك پدر؟گفت:وقتي ببينه بچه اش خوش قد و بالا شده،جلوش راه مي ره،
پسرم! می روی اما پدری هم داری
نظری گاه بیندار به پشت سرها
عبارت مقتل عجيبه،مي گه وقتي،علي اكبر اومد اجازه ي ميدان بگيره، اِستأذن، بلافاصله آورده: اباعبدالله فأذن،تا گفت: بابا برم،گفت:برو،اما قبلش :
سر راهت دم آن خيمه كمي راه برو
تا كه آرام بگیرند کمی خواهرها
مادرت نیست اگر ،مادر سقا هم نیست
عمه ات هست به جای همه ی مادرها
مرحوم حُرّعاملي نوشته،مرحوم شيخ مفيد نوشته، ميگه:سكينه خانم سلام الله عليها، ميگه پدرم تو خيمه مضطرب و نگران بود، علي وسط ميدان،هي ميرفت جلو در خيمه نگاه ميكرد،هي برميگشت عقب، يه مرتبه ديدم،الله اكبر،مي خوام عبارت رو بخونم معنا كنم،حضرت سكينه مي گه: فَرَأیتُهُ قَد أشرَفَ عَلَی الموت، ديدم مرگ داره بر بابام غلبه ميكنه، وَ عَيناهُ تَدورانِ کَالمُحتًضَر، سكينه داره ميگه، هنوز حسين از خيمه بيرون نرفته، هنوز وسط معركه نرسيده، فقط علي رفته، سكينه ميگه نگاه كردم ديدم، مثل آدم محتضر، بابام هي ميره و مياد، يه مرتبه ديدم،صداي برادرم بلند شد،ميگه ابَتا عَلَیكَ مِنّى السَّلامَ، تا صداي علي بلند شد،بابام از وسط خيمه داد زد، ولدي علي، باباصبر كن اومدم،اوج عظمت مصيبت علي اكبر اينه كه،حسين بن علي،قربونش برم،رحمةالله الواسعة،تو كربلا يه جا نفرين كرد،الله اكبر،تا اومد بالا سر علي يه نگاه به لشكر كرد، گفت:عمر سعد قَطِعَ الله رَحِمَک، چيكار كردي با بچه ام، با ميوه ي دلم چيكار كردي، حسين نفرين كرد، قَتَلَ الله قَومً قَتَلوک،واي واي،امان امان،نمي دونم،چه جوري ابي عبدالله اومد،نفس المهموم شيخ عباس ميگه:مقرم مي گه،مي گه تا علي اكبر به شهادت نرسيده بود،كسي نديده بود ابي عبدالله صداش رو بلند كنه، بلند گريه كنه، اما از علي اكبر، يه مرتبه ديدن صداي حسين،بلند شد، رَفِعَ صُوتَهُ بِالبُکاء،يه آقايي هي ميگه ولدي،اي واي اي واي،رسيد تو معركه، سيدبن طاووس ميگه، راوي كربلا ميگه، ميگه ديدم حسين لااله الاالله،دلش رو داري بشنوي، ميگه ديدم حسين،اين تيكه آخر نزديك بدن، ديگه زانوهاش رمق نداشت، ديدن حسين داره با زانو راه ميره، هي بلند ميشه مي خوره زمين،هي ميگه پسرم...
ای حسين.............
خواهم كه بوسه ات زنم،اما نمي شود
جایی برای بوسه که پیدا نمیشود
لب را به هم بزن، نفسی زن که هیچ چیز
شیرینتر از شنیدن بابا نمیشود
ای پارهپارهتر ز دلِ پاره پارهام
گفتم بغل کنم بدنت را نمیشود
چيكار كردن،آي حسين.........
يا صاحب الزمان(عج)،كنايه فهم ها:
باید کفن به وسعت یک دشت آورم
در یک کفن که پیکر تو جا نمیشود
هركاري كرد ديد فايده نداره،چيكار كرد،بدن رو جمع كرد، خودش رو انداخت رو بدن علي، ديگه بلند نشد، ديدن زينب داره مي دوه وسط نامحرم ها، هي تو سرش ميزنه،اي حسين........
خيز و از جا آبرويم را بخر
عمه را از بين نامحرم ببر
زينبي كه هيچكي قد و بالاش رو نديد،بگو يا حسين...........
در به در کوی تواَم یا حسین
در به در کوی تواَم یا حسین ، خراب گیسوی تواَم یا حسین
عبد سر کوی تواَم یا حسین ، بده به من آقا یه برات حرم
عمریه مجنون تواَم یا حسین ، مست غزل خون تواَم یا حسین
عاشق دل خون تواَم یا حسین ، تورو به خدا دیگه بذار آقا برم
به پای درد دل بندت نشین ، بریدم از غم بیا آقا ببین
خسته ام از غربت روی زمین ، بده به من آقا پر پروازمو
... سلام بر دلبر کرب و بلا ، سلام بر دلبر کرب و بلا ...
روزی رسون هر چی نوکر تویی ، دل به تو بستم آخه دلبر تویی
کلام اولین و آخر تویی ، تورو به خدا بده یه برات حرم
هر کی گدای توئه دستش پره ، خاک کف پای تو سنگش دُره
این دلم از غصه داره میبُره ، تورو به خدا دیگه بذار آقا برم
آرزوم اینه ببینم تو حرم ، مثل کبوترات دارم میپرم
جون رقیت بذار آقا برم ، بده به من آقا پر پروازمو
... سلام بر دلبر کرب و بلا ، سلام بر دلبر کرب و بلا ...
ایل و تبارم همه یکجا فدات ، فدای یک گوشه ی مست چشات
خواهش قلبم حرم کربلات ، تورو به خدا بده یه برات حرم
لحظه به لحظه به تو من دلخوشم ، غریبم آقا بده آرامشم
حرم نمیدی خودمو میکُشم ، تورو به خدا دیگه بذار آقا برم
اسم تو ذکر شب و روز لبام ، خرابتم من بذار آقا بیام
طواف دور حرمت رو میخوام ، بده به من آقا پر پروازمو
... سلام بر دلبر کرب و بلا ، سلام بر دلبر کرب و بلا ...
www.javadieh.blog.ir