eitaa logo
روضه دفتری
22.8هزار دنبال‌کننده
203 عکس
10 ویدیو
3 فایل
روضه های آماده و کامل از ابتدا تا انتها بااستفاده از جملات عامیانه و کاربردی بعلاوه صوت همراه با متن مداحی .نوحه با توجه به مناسبت های پیش رو آیدی کانال در ایتا #روضه_دفتری @roze_daftari https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 گروه👆 •✾•🌿🌺🌿•✾
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊﷽🕊 ✨ کرب و بلا حال و هوای داره ✨دو بار‌گاه باصفایی داره (رفتی ؟؟خدایی دیدی؟؟) ✨روی یکی از این حرم های زیبا ✨نوشته یا حسین عزیز زهرا (دلت رفت کربلا؟) ✨اون یکی با سیم دلت می شه وصل ✨روسر درش نوشته یا اباالفضل (یا اباالفضل)3 امروز گرفتارا بگن یا ابالفضل امروز مریض دارابگن یا ابالفضل مشکل دارابگن یا ابالفضل ✨آخ همه دار و ندارم را بگیرید ✨ولی عباس را از من نگیرید ⬅️ بگو آقا میدونی گرفتارم میدونی مریض دارم میدونی حاجت دارم،میدونی مشکل دارم آبرو دارم یا اباالفضل یا ابالفضل بگو آقا ارمنیا میان در خونت جواب میگیرنُ برمیگردند، آقا غیرمسلمونا صدات می زنند ناامید برنمی‌گردن، بگو آقاجون من گریه کن داداش حسینتم، آقاجان دلت میاد دست خالی برگردم، امیدمو ناامید نکن آقا جان، آقا خودت میدونی دست خالی برگشتن چقدر سخته، آقا امروز امیدمو ناامید برنگردون.... ⬅️(اوج)امروز خدارو قسم بده به حق اون آقایی که کربلا امیدش ناامید شد.. آقایی که خجالت کشید... بگو آقا نزار دست خالی برگردم... امان امان2 (بگمو نالشو بزنی؟) دستاشو از بدن جدا کردند.. تیر به چشم نازنینش زدند... آخ عمود آهن به فرق نازنینش زدن... ⬅️(اوج)همچین که از بالای مرکب با صورت به زمین آفتاد..... آخ صدا زد ..... برادر... برادر تو دریاب... الهی نبینی داغ برادرتو... (اگه برادر داری الهی داغشو نبینی) آی برادر دارا یه وقت دیدن عزیز زهرا حسین ع داره میاد... اما دیگه پاهاش قدرت نداره... دوزانو اومد کنار بدن اباالفضل... سر عباسُ از زمین برداشت رو زانو گذاشت.. ✨ کمتر بزن بازوی خود را بر زمین اباللفضل ( داداش) ✨ شرمنده ام کردی گل ام البنین اباالفضل ✨بودُ امیدم مرا یاری کنی ✨ سالها بهرم علمداری کنی ✨آخ بی برادر گشتمُ پشتم خمید2 🌾 دیده بگشا که طبیبت سر بالین آمد 🌾دیده بگشا که حسین با دل خونین آمد 🌾 دیده بگشا ای سرو بخون غلطیده 🌾 تا نگویند حسین داغ برادر دیده @roze_daftari
❣﷽❣ 🔘 (4) 🔘 🔘 💠اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🔺بر بازوی افتاده به خاک ابالفضل صلوات 🔺برچهره ی ماه تابناک ابالفضل صلوات 🔺افتاده به روی خاک عباس علی 🔺برقد رشید چاک چاکش صلوات 💠(دعای فرج) ◽️اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا اَبَاعَبْدِالله … السلام علیک یا قمر العشیره یا ابالفضل العباس ع یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ،‌ اِکْشِفْ کَرْبِی بِحَقِّ اَخیکَ الْحُسَیْن ▪️سلام خالق منّان سلام خیر النّاس ▪️سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس ▪️سلام باد به چشم و به دست و بازویش ▪️درود باد به ماه جمال دلجویش ▪️ملقّب است به باب الحوایجی آری ▪️بیا و دست گدایی دراز کن سویش ▪️تمامی شهدا غبطه می برند به او ▪️که هست صحنۀ محشر پر از هیاهویش ▪️سلام خالق منّان سلام خیر النّاس ▪️سلام حضرت زهرا به حضرت عبّاس 🔶ثروتمند بود اونقدر عاشق عباس بود هر ماه در آمدش رو نصف میکرد می‌گفت اینم سهم عباس… (همه مردم میدونستند این مجنون عباسه…این آقا ابالفضل العباس رو خیلی دوست داره) یه دختری خدا بهش داد، دخترش سرطان خون گرفت, همه جا بردنش برا مداوا، دکترا گفتن این دختر رفتنیه، موندنی نیست، دیگه قادر نیست حرکت کنه، دختر ۵ ساله نمیتونه راه بره. (بعضیا بهش طعنه میزدن، میگفتن این ابالفضلیه …این چرا درمونده شده، تو ثروتی که داشت سهمشو با عباس جدا میکرد ، چرا ابالفضل محلش نمیده، چرا نگاش نمیکنه ) یه شب دلش خیلی شکست گفت آقا من بی ادب نیستم… اما دیگه مردم زخم زبونم میزنن، منو خجالت زده نکن ، آقا جان یا باب الحوائج منو جلو بچه ام شرمنده نکن. با گریه خوابش برد… نصف شب دید دخترش صداش میزنه… بابا بلند شو بابا… (اوج) دید بچه سالمه ، رو پا ایستاده… (دخترم عزیزم چی شده بابا) صدا زد بابا ,خوابیده بودم ، دیدم یه آقایی بلند قامت ، دستی در بدن نداشت، گفت دخترم برو باباتو‌ صدا کن... بهش بگو حالت خوب شده ، بگو عباس سلام رسوند ، به بابات بگو ...یه عمر سهم ابالفضل دادی اینم سهم ابالفضل… ابالفضل برات جبران کرد… 🔰یا ابالفضل …۳ حاجت دارا کجا نشستند،گرفتارا کجا نشستند، (اوج) آخ مریض دارا کجا نشستند ، جوون دارا کجا نشستند … (باب الحوائج کربلاست…) ⬅️امان امان… ⬅️یه لحظه رو یاد کنم و التماس دعا (شفا همه مریضا بلاخص مرضای منظور ) 🔰تا صدای ناله ابالفضل از سمت علقمه بلند شد… اخا … ادرک اخا … برادر حسین برادرتو دریاب… (میتونی تصور کنی چی به دل حسین گذشت اون لحظه، یه چشمش سمت خیمه ها یه چشم سمت علقمه) سراسیمه خودشو رسوند کنار بدن ابالفضل… اما چه ابالفضلی … 📿برام عزیزی …(ابالفضلم داداش …) 📿برام عزیزی … 📿اینجوری دست و پا نزن بهم می‌ریزی 📿از اون قد رشید تو نمونده چیزی 📿 هنوز علمدار منی، پاشو پاشو 📿همه کس و کار منی، پاشو پاشو 📿هیچکی ازت آب نمیخاد, پاشو پاشو 📿فقط میگن عمو بیاد پاشو پاشو ابالفضلم پاشو بریم خیمه, آخ سکینه چشم انتظاره… رقیه ام چشم انتظاره آخ رباب چشم انتظاره نگاه کرد دید عباسش داره گریه می‌کنه… عباسم داداش… چرا گریه می‌کنی … گفت حسین جان… الان که من افتادم ، داداش اومدی سرمو به دامن گرفتی … آخ حسینم …گریه ام برا اون لحظه ایه که سرت زمین بیفته…اما کسی نیست سر تو به دامن بگیره (دشتی) 💢کرم یک قطره و دریا اباالفضل 💢گرفتاری بگو یک یا اباالفضل 💢بود مشکل گشای خلق عالم 💢در این دنیا و آن دنیا اباالفضل ‼️هر چقدر ناله داری به امید ناامید شده ابالفضل دستتو بیار بالا … حاجتتو مدنظر بگیر سه مرتبه ناله بزن بگو یا ابالفضل… ⭕️و سیعلم الذین ظلمو ای منقلب ینقلبون صلوات حذف نشه لطفا👇 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 @roze_daftari ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
6206712.mp3
2.81M
❣﷽❣ 🔳 🔳 👌👌 🔳 تموم زندگیم قربون عباس فدای دیده ی پرخون عباس سرناقابلی داروم که اون هم کنوم فرش کف ایوون عباس 🔳اباالفضل. ابالفضل. یاابوفاضل دوای هرچه دردی یاابالفضل طبیب دوره گردی یاابالفضل. ندیدوم مثل تو من در دو عالم خدایی خیلی مردی یاابالفضل 🔳ابالفضل یاابالفضل. یاابوفاضل 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 @roze_daftari ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ حضرت علی اکبر(ع) شب هشتم محرم(2) بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَدا ما بَقیتُ وَ بَقِی اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِی بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. ♦️بی سبب نسیت چنین معرکه بر پا شده است ♦️وسط خیمه ی ما روضه مهیا شده است ♦️دست دشمن چه قَدَر نیزه و تیغ و تیر است ♦️هر کدامش به طریقی به تنت جا شده است ♦️پیرمردی که عصایش به سرت می کوبید ♦️به هوای سر تو از سر جا پا شده است ♦️ساربان هم که طمع کرده به تو خاتم من ♦️ناگهان در وسط معرکه پیدا شده است ♦️هفتمین دفعه که من یا ولدی می گویم ♦️چشم اگر باز کنی قدّ منم تا شده است ♦️از پراکندگی پیکر تو معلوم است ♦️بند بند تو ز سر تا نوک پا وا شده است ♦️مادرت کو که ببیند پسران خود را ♦️همه ی دشت پر از اکبر لیلا شده است ⬅️شب هشتم ماه محرم دلها رو روانه کنیم کربلا کنار شش گوشه ابا عبدالله پایین پای امام حسین دست توسل بزنیم به درگاه جوان امام حسین گمان مدار که گفتم برو، دل از تو بریدم نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم محاسنم به کف دست بود و اشک به چشمم گهی بخاک فتادم گهی زجای پریدم [دلم به پیش تو، جان در قفات، دیده به قامت خدای داند و دل شاهد است من چه کشیدم دو چشم خود بگشا و سؤال کن که بگویم ز خیمه تا سر نعش تو من چگونه رسیدم ز اشک دیده لبم تر شد آن زمان که به خیمه زبان خشک تو را در دهان خویش مکیدم] علی جانم نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه خولی زمانه کشت مرا لحظه ای که داغ تو دیدم دنبال علی راه افتاد از شیخ جعفر شوشتری نقل شده حسین به احتضار افتاد گفتن مانند محتضر چشمای حسین تو حدقه دور می خورد خدایا تو شاهد باش بر این قوم کسی رو به میدان می فرستم اشبه الناس خلقا و خلقا برسول الله هر وقت مشتاق می شدیم به چهره پیغمبر نگاه کنیم نگاه به چهره علی اکبر می کردیم برای بعضیا تانی می کرد اجازه نمی داد اما تا علی آمد اجازه داد چه غوغایی شد تو خیمه لحظه وداع علی خواهرا عمه ها همه دور علی رو گرفتن طبق برخی نقل ها آمد فرمود علی رو رها کنید علی من غرق در ذات خدا است علی اکبر امام حسین وارد میدان شد مردم! :انا علی ابن الحسین بن علی مثل جدش امیرالمومنین به هر طرف لشگر که حمله می کرد لشگر و به هم می زد همه از جلوی علی فرار می کردن آرایش جنگی دشمن به هم می خورد اما یه وقت حسین یه ناله ای شنید یا ابتاه علیک منی السلام بابا دیگه نگران تشنگی و لبای خشک من نباش این رسول خدا با کاسه بهشتی آمده گفتن برا بعضیا با عجله میومد اما از مقتل شیخ حر عاملی نقل می کنن تا نزدیک بدن علی شد گفتن سقط من الفرس از روی اسب به زمین افتاد آرام آرام روی زانو خودشو رسوند به علی فجلس علی التراب یه نگاهی به بدن علی کرد اما عجب بدنی آخه نوشتن تا او ملعون ضربه رو زد علی خودشو انداخت روی اسب اسب گویا آموزش دیده بود باید علی رو برمی گرداند به خیمه اما خون جلوی چشما اسب رو گرفت مرکب به جای اینکه علی رو به خیمه ها برگردونه.. رفت وسط لشکر دشمن. چه کردند با علی اکبر.. حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله.. انشاالله داغ جوان نبینی دور تا دور علی اکبر رو گرفتند.. یکی با شمشیر میزنه...یکی با نیزه میزنه یکی با سنگ میزنه... بدن علی اکبر رو قطعه قطعه کردند.. ابی عبدالله سریع خودش رو رسوند.. کنار بدن علی جانش.. ولی دیگه پاها رمق نداره. روی زمین نشست.. دید جوونش رو قطعه قطعه کردند.. خدایا حالا حسین چکار کنه.. سر علی رو به دامن گرفته..دلش آرام نشد هی صدا میزنه.. ولدی علی.. دید جواب نمیده.. دوباره صداش زد.. ولدی علی.. علی جواب نمیده.. دلش طاقت نیاورد.. سر رو به سینه چسباند دلش طاقت نیاورد. یدفعه دیدند.. ابی عبدالله صورت به صورت علی جانش چسباند.. هی صدا میزنه. عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا علی جان بابا.. اُف بر این دنیا بعد از تو علی.. حالا حسین میخواد علی جانش رو به سمت خیمه ها ببره.. هرکاری کرد دید رمق در بدن نداره.. یه نگاه به سمت خیمه ها..صدا زد 🔸جوانان بنی هاشم بیاید 🔸علی را بر در خیمه رسانید 🔸خدا داند که من طاقت ندارم 🔸علی را بر در خیمه رسانم حسین آرام جانم..حسین روح و روانم الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون التماس دعا ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
--❅ೋ❅💚💔💚❅ೋ❅-- ﷽ (ع) (وداع و خروج اسرا از کربلا)  این دل تنگم هوای کربلا دارد حسین💔💔                                 مرغ جانم میل دیدار ترا دارد حسین سالها دم از تو و کربلایت می زنم                             گر شود قسمت مرا صد بار جادارد حسین گر که هستم رو سیاه اما بود مویم سپید                    این سپیدی با تو بودن را ندا دارد حسین گر چه هنگام نماز کعبه باشد پیش رو                         قبله ای جز کربلا دل در کجا دارد حسین💔💔 هر چه بشکست از بها افتاد غیر از دل که دل        چون شکست  از داغ تو قدر و بها دارد حسین می شود آیا که مژگانم کند جارو کشی                    خاک پاک زائرت را چون شفا دارد حسین                                     کی شود گوشه قبرت را ببرگیرم چو جان                                    در میان قتلگاه مردن صفا دارد حسین روز یازدهم محرم است ، روز عزا ست ، امروز امام زمان عزادار است برای عمه اش زینب گریه می کند همه😭😭 زن و بچه ها را سوار کرد ، اما کسی نیست زینب را سوار کند یک وقت دیدند زینب سرش را برگرداند ، طرف گودال قتلگاه صدا زد : حسین جان پاشو زینبت را سوار کن ، خودش را انداخت روی بدن پاره پاره برادر،(یاد امام ، شهدا ، اموات ) . صدا زد : حسینم چرا انگشت و انگشتر نداری                                                چرا عَمّامه بر سر نداری چرا این حنجرت خشک است و بی آب                                  مگر عباس آب آور نداری زبان بگشوده زخم سینه تو 💔                                           مگر ای کشته تو مادر نداری یک وقت دختر امام حسین از تو محمل صدا زد : بابا پاشو ببین دارند  عمه ام را تازیانه می زنند  😭😭😭 دعای فرج
🕊﷽🕊 2 ✨ کرب و بلا آب و هوای داره ✨دو بار‌گاه باصفایی داره (رفتی ؟؟خدایی دیدی؟؟) ✨روی یکی از این حرم های زیبا ✨نوشته یا حسین عزیز زهرا (دلت رفت کربلا؟) ✨اون یکی با سیم دلت می شه وصل ✨روسر درش نوشته یا اباالفضل (یا اباالفضل)3 امروز گرفتارا بگن یا ابالفضل امروز مریض دارابگن یا ابالفضل مشکل دارابگن یا ابالفضل ✨آخ همه دار و ندارم را بگیرید ✨ولی عباس را از من نگیرید ⬅️ بگو آقا میدونی گرفتارم میدونی مریض دارم میدونی حاجت دارم،میدونی مشکل دارم آبرو دارم یا اباالفضل یا ابالفضل بگو آقا ارمنیا میان در خونت جواب میگیرنُ برمیگردند، آقا غیرمسلمونا صدات می زنند ناامید برنمی‌گردن، بگو آقاجون من گریه کن داداش حسینتم، آقاجان دلت میاد دست خالی برگردم، امیدمو ناامید نکن آقا جان، آقا خودت میدونی دست خالی برگشتن چقدر سخته، آقا امروز امیدمو ناامید برنگردون.... ⬅️(اوج)امروز خدارو قسم بده به حق اون آقایی که کربلا امیدش ناامید شد.. آقایی که خجالت کشید... بگو آقا نزار دست خالی برگردم... امان امان2 (بگمو نالشو بزنی؟) دستاشو از بدن جدا کردند.. تیر به چشم نازنینش زدند... آخ عمود آهن به فرق نازنینش زدن... ⬅️(اوج)همچین که از بالای مرکب با صورت به زمین آفتاد..... آخ صدا زد ..... برادر... برادر تو دریاب... الهی نبینی داغ برادرتو... (اگه برادر داری الهی داغشو نبینی) آی برادر دارا یه وقت دیدن عزیز زهرا حسین ع داره میاد... اما دیگه پاهاش قدرت نداره... دوزانو اومد کنار بدن اباالفضل... سر عباسُ از زمین برداشت رو زانو گذاشت.. ✨ کمتر بزن بازوی خود را بر زمین اباللفضل ( داداش) ✨ شرمنده ام کردی گل ام البنین اباالفضل ✨بودُ امیدم مرا یاری کنی ✨ سالها بهرم علمداری کنی ✨آخ بی برادر گشتمُ پشتم خمید2 🌾 دیده بگشا که طبیبت سر بالین آمد 🌾دیده بگشا که حسین با دل خونین آمد 🌾 دیده بگشا ای سرو بخون غلطیده 🌾 تا نگویند حسین داغ برادر دیده 🌾هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها(صلوات)🌾 کانال روضه دفتری👇👇 @roze_daftari ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
شیر سرخ عربستان و وزیر شه خوبان، پسر مظهر یزدان ، که بدی صاحب طبل و علم و بیرق و سیف و حشم و با رقم و با رمق اندر لب او ماه بنی هاشم وعباس علمدار و سپهدار و جهانگیر و جهان بخش و دگر نایب و سقا شه باوفا اباالفضل صاحب لوا اباالفضل معدن سخا اباالفضل نور هل اتی اباالفضل * * * دید کاندر حرم خسرو خوبان، شده بس ناله و افغان و پر از شیون طفلان، همه شان سینه زنان، نوحه کنان، موی پریشان، دل بریان، سوی عباس شتابان، که عمو جان چه شود جرعه ی آبی برسانی به لب سوختگان، کز عطش آتش بگرفته گلوی ما. شه باوفا اباالفضل صاحب لوا اباالفضل معدن سخا اباالفضل نور هل اتی اباالفضل * * * غضب آلود ز غیرت شد و عباس بشد موی تنش راست، زجا خواست، بخود گفت که عباس، تو اشجع به همه ناس، عجب از تو است که با این همه مردی و شجاعت، شود از صولت تو زهره ی شیر فلکی آب، عجب آسوده نشستی و روان شو بنما آب مهیا. شه باوفا اباالفضل صاحب لوا اباالفضل معدن سخا اباالفضل نور هل اتی اباالفضل * * * پس علم کرد قد سرو دل آرا، به سرش تاج زمِغفِر که زدی طعنه به قیصر، به تنش کرده زره چشمه ی او تنگتر از چشم حسودان بد اختر، به کمر بست یکی تیغ مهندس به میان سرو، دو پیکر، به سردوش یک اسپر به مثل گنبد مینا شه باوفا اباالفضل صاحب لوا اباالفضل معدن سخا اباالفضل نور هل اتی اباالفضل * * * پس ز اصطبل برون کرد، یکی توسن صرصر تک و ، فرخ رخ و طاووس دم و یال پر انبوه به پیکر چو یکی کوه، خط و خال چو آهو، که از شیهه ی اوگوش فلک کر شد و رفتی به ثریا. شه باوفا اباالفضل صاحب لوا اباالفضل معدن سخا اباالفضل نور هل اتی اباالفضل * * * پس بیاویخت بدوش دگر خویش، یکی مشک چو مشکی که بدی خشک تر از لعل لب ماه مدینه، گل گلزار سکینه، به فغان گفت که یا بنت اخا، ناله مکن، ضجّه مزن، ز آنکه عموی تو نمرده روم الحال کنم بهر تو من آب مهیا شه باوفا اباالفضل صاحب لوا اباالفضل معدن سخا اباالفضل نور هل اتی اباالفضل * * * پور حیدر چو یکی مرغ سبک روح، مکان کرد روی عرشه ی زین، روح الامین، گفت که ای احسنت از آن مادر فرزانه، که آورد چو تو شیر دل و ناموری را که دو زانوش گذشتی ز سرو گوش فرس یکسره هی هی به تکاور زدی همچون علی عالی اعلی شه باوفا اباالفضل صاحب لوا اباالفضل معدن سخا اباالفضل نور هل اتی اباالفضل * * * پس به تعجیل سوی شط فرات آمده، مانند سکندر، زپی آب حیات آمده، آن شیر غضنفر، نظری کرد بر آن آب، که چون اشکم ماهی بزدی موج بفرمود که ای آب، عجب موج زنی، لیک نداری خبر از تشنگی عترت طاها شه باوفا اباالفضل صاحب لوا اباالفضل معدن سخا اباالفضل نور هل اتی اباالفضل * * * پس به تکبیر بزد نعره، همان شیر به جولان شد و در صحنه ی میدان شد و پاشید زهم لشکر کفار، یکی گفت که ای قوم گریزید که این است ابوالغزه تُهَمتَن، لقبش ماه بنی هاشم و باشد پسر حیدر صفدر، شده منسوب به سقا شه باوفا اباالفضل صاحب لوا اباالفضل معدن سخا اباالفضل نور هل اتی اباالفضل * * * از چه ای آب، عجب می روی، اما خبرت نیست، سکینه، گل گلزار مدینه، رخ مهش بفسرده، زعطش غش بنموده، آخر ای آب تویی مهریه فاطمه اما پسرش شد ز تو محروم، همان سید مظلوم، الهی که گل آلود شوی، تا به ابد (شوقی) غمدیده از این غم شده دیوانه و شیدا شه باوفا اباالفضل صاحب لوا اباالفضل معدن سخا اباالفضل نور هل اتی اباالفضل
تک_(شیر_سرخ_عربستا‌ن).mp3
1.53M
این حماسه زیبا رو هم می‌تونید بخونید👆
303.3K
تشنگان حرم عشق همه گوش کنید... آب را از نظر خویش فراموش کنید... *** ناله واعطشا را همه خاموش کنید آب را از نظر خویش فراموش کنید می رسد دم به دم از علقمه فریاد حسین کیست این لحظه کند روی به امداد حسین تشنگان حرم عشق همه گوش کنید... آب را از نظر خویش فراموش کنید... * خیمه ها را همگی جمله سیه پوش کنید آب را از نظر خویش فراموش کنید جسم عباس علمدار زمین افتاده با لب تشنه نگهبان حرم جان داده تشنگان حرم عشق همه گوش کنید... آب را از نظر خویش فراموش کنید... * علم اشک و عزا را همه بر دوش کنید آب را از نظر خویش فراموش کنید کیست مردانه چو عباس علم برگیرد رمق از پیکره ظلم و ستم برگیرد تشنگان حرم عشق همه گوش کنید... آب را از نظر خویش فراموش کنید... * گل نثار تن صدپاره عباس کنید با گل بوسه همه حرمت وی پاس کنید جسم صدپاره عباس در آغوش کنید آب را از نظر خویش فراموش کنید *تشنگان حرم عشق همه گوش کنید... آب را از نظر خویش فراموش کنید...
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀▪️▪️▪️ نهم محرم حضرت عباس(ع) گریز حضرت علی اصغر(ع) بسم الله الرحمن الرحیم... یا رحمن و یا رحیم... اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ♦️خدایا شرح غم خواندن چه سخت است ♦️ز داغ لاله افسردن چه سخت است ♦️اگر تیری درون چشم باشد ♦️نمیدانی زمین خوردن چه سخت است ♦️نمیدانی که با دست بریده ♦️ز پشت اسب افتادن چه سخت است ♦️نمیدانی که با چشمان خونین ♦️جمال فاطمه دیدن چه سخت است ♦️کنار علقمه با مشک خالی ببین شرمنده گردیدن چه سخت است ⬅️دلها را روانه کنیم بین الحرمین کنار حرم با صفا اقا ابوالفضل شب نهم محرمه آه حاجت مندان آه مریض دارها آه گرفتارها که درگوشه ای ازاین مجلس نشسته اید انشاالله به آبروی آقا اباالفضل حاجت روا بشیدمی دونم آقا اباالفضل هیچ کس رادست خالی رد نمی کند شفای همه مریضها انشاالله همه اموات فیض ببرند عزاداران کسانی بودند دربین من شما که در سال‌های قبل در این ایام شب تاسوعا برای آقا اباالفضل عزاداری می کردند اما جایشان خالیست روحشان از این مجلس ومحفل فیض ببرند حالا دلت اماده شد بریم کربلا برات روضه حضرت عباس بخونم همه اموات فیض ببرند در روز عاشور وقتی که اصحاب اباعبدالله.. از - جوانان بنی هاشم شهید شده بودن عباس آمد خدمت اباعبدالله.برادرم سینه ام تنگ شده.از زندگی سیر شده ام اذن میدان به من بده تا از دشمنان خونخواهی کنم.اباعبدالله ابتدا اجازه نداد به عباس که به میدان رود ولی صدای العطش بچه ها بلند بود.صدای ناله ی کودکان بلند شد.فرمود: عباسم برو مقداری آب برای این بچه ها فراهم کن.عباس سوار بر اسب عازم شد.میسر نشد آب فراهم کند.برگشت قضیه رو به اباعبدالله گفت.باز صدای العطش بچه ها بلند شدبار دیگر عباس سوار بر اسب عازم میدان شد.مشک بر دست دارد.عده ای از این دشمنان رو به درک واصل کردتا.به شط فرات رسید.کفی از آب رو به لب های خشکیده ی خود نزدیک کرد.پس از آن همه عملیات ها هوای گرم کربلا-زمین سوزان کربلا-لب خشکیده بود.آب رو به دهان نزدیک آورد.ولی به یادلب تشنه بچه ها به یاد حسین که لب ها تشنه است.عباس تو آب بنوشی و اهل خیام تشنه باشند.آب رو بر شط فرات ریخت.برگشت مشک پر از آب کرد.عمر سعد صدا زد اگر عباس مشک را به خیمه ها برساند-حسین قطره ای آب بنوشد دیگر اثری از ما باقی نخواهد گذاشت.ظالمی پشت یکی از نخل ها پنهان شده بود.حمله ور شد دست ابالفضل رو جدا کرد.عباس مشک را به دست دیگر گرفت.ظالمی دست دیگر عباس رو جدا کرد.عباس مشک رو به دندان گرفت.هنوز امید داشت که مشک رو به خیمه ها برساند.وقتی امید عباس به یأس مبدل شد که تیری به مشک اصابت کرد.مشک بر زمین افتاد.و آب فرو ریخت.دیگر عباس چگونه به خیمه ها برگردد.عمودی بر فرق مبارک عباس فرود آمد که عباس بر زمین افتاد.صدا زد اخا ادرک اخاک العباس.برادرم.عباس رو دریاب.حسین خود رو به بالین عباس رسوند.چه عباسی-چه برادری.دستها در یک طرف.مشک سوراخ شده در یک طرف.شمشیر در یک طرف.دست به کمر زدصدا زد الان انکسر ظهری حالا.کمرم شکست دیگه حسین.بی برادر شد.زبان حال داره عباس می دونی چرا تو رو به نام برادر صدا کردم آخه تا اون لحظه حسین رو به نام برادر صدا نکرده بود.به خاطر اینکه قبل از از اینکه سر من روی زانوی تو باشه سر من روی زانوی مادرت فاطمه قرار گرفته یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر ازاین مجلس ومحفل فیض ببرند گریزی هم داشته باشیم به روضه علی اصغر امام حسین انشاالله همه اموات فیض ببرند ابی عبدالله قنداقه علی اصغرش رو آغوش گرفت. اومد در مقابل دشمن ایستاد. علی اصغرش رو روی دستاش بلند کرد. صدا زد.. ای نانجیبها.. شما با من سر جنگ دارید.. اگه به من حسین رحم نمیکنید.. این طفل شش ماهه که کاری نکرده. یه نگاه به لبهای خشکیدش بندازید. ببینید. اگه بهش آب بدید میمیره. اگه آب هم ندید میمیره اگه حرف من حسین رو قبول ندارید خودتون بیایدببرید علی اصغرو سیرابش کنید. دشمن داره نگاه میکنه.میگن خیلی ها به گریه افتادن. ابی عبدالله داره حرف میزنه. شاید اینها دلشون بسوزه. یکدفعه دیدند. حرمله نانجیب تیر سه شعبه از کمان رها کرد.خدا لعنت کنه تورا حرمله مادرهای که درگوشه ای از این مجلش نشسته ای نمیدونم بچه شش ماهه دارید یا نه. اگه بچه شش ماه دارین. الان یه دست زیر گلوش بکشید ببینید آیا طاقت دارید یه زخم روی بدنش ببینید یا نه. فقط همینو بگم ابی عبدالله نگاه کرد. دید تیر سه شعبه. گوش تا گوش علی رو دریده. علی اصغر روی دستها بابا جان داد حسین آرام جانم..حسین روح وروانم الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون التماس دعا ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀▪️▪️▪️ حضرت عباس (ع) شب نهم محرم بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمان یا رحیم اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ♦️خدا كند كه كسي تير اينچنين نخورد ♦️بدون دست به يك لشگرِ لعين نخورد ♦️سه شعبه تا كه رها شد نشستم و گفتم ♦️خدا كند كه به آن چشم ِ نازنين نخورد ♦️بدونِ دستْ كسي كه تنش پُر از تير است ♦️خدا كند ز بلندي فقط زمين نخورد ♦️كنار ِ پيكرت افتاده استخوانِ سرت ♦️خدا كند كه كسي گُرز ِ آهنين نخورد ♦️به رويِ دست زدم تا كه دادمت از دست ♦️بدونِ تو كه كسي آب بعد از اين نخورد ⬅️اجرومزده همه شما برادران و خواهران وعزاداران با بی بی دوعالم فاطمه زهرا(س) انشاالله درهر گوشه ای از این مجلس ومحفل نشسته آید حاجت روا بشید شب نهم محرم شب تاسوعای حسینی است امشب دیگه کسی آرام نباشه روضه اباالفضله بریم در خانه اباالفضل، همون اباالفضلی که باب الحوائجه... دست توسل بزنیم ..درسته کربلا دستاشو قطع کردند اما دست عالمی را گرفته اگه حاجت مندی بسم الله... اگه گرفتاری بسم الله... اگه مریض داری بسم الله ...اگه جوون داری بسم الله..... ⏪نمیدونم با چه نیتی امشب اومدی تو مجلس اباالفضل دامن مادر اباالفضل بگیر بخدا عباس مشکل گشاست... مشکل گشایی میکنه... عباس درد بی درمونو دوا میکنه... یاد شهدا امام شهدا روح رئیس جمهور محترم وهمراهان اموات جمع حاضر فیض ببرند حالا دلها آمده شد برات روضه اباالفضل بخونم همه اسیران خاک فیض ببرند ⬅️آقا ابوالفضل درروز عاشورا صدا زد حسین جان بادر برادر برادر درخون تپیده ات را دریاب صدای ابوالفضل به گوش امام حسین رسید آمد کنار بدن پاره پاره برادر.. دید برادر دست دربدن ندارد.. تیر به چشم برادر اصابت کرده... فرق ابوالفضل تا به ابرو شکسته امام حسین صدا زد .. عباسم برادر آیا وصیتی دارید صدا زد چرا برادر سه وصیت دارم 🔻وصیت اول برادرجان خون ازچشمم پاک کن تا یک بار دیگرتو برادرم راببینم حسین جان یک بار دیگر عزیز زهرا راببینم 🔻وصیت دوم تا زنده هستم مرا به خیمه مبر برادرجان چون به سکینه ات وعده آب دادم مرا به خیمه مبر تا که حالتی دارم چراکه ز روی سکینه خجالتی دارم سکینه اب طلب کرد وپاره شد جگرم نشد که قطزه ابی برای او ببرم 🔻اما وصیت سوم برادر حسین جان سلام من را به خواهرم زینب برسان بگو زینب جان وقتی رفتی مدینه سلام من را به مادر چشم انتظارم ام البنین برسان انشاالله هیچ مادری را چشم انتظار فرزند نکنه بگومادرجان اجل مهلت نداد بیام یک باردیگر ببینمت مادر.. 🔸صبابیا مددی کن که سخت دلگیرم 🔸سلام من را برسان نزد مادر پیرم 🔸بگو گذشت آمدن من دگر به وطن مادر 🔸غرض که جان تو و طفلهای بی کس من مادر حسین آرام جانم ..حسین روح وروانم علي لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون احمد بهزادی التماس دعا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀▪️▪️▪️▪️ ۱۴۰۳/۳/۱۳
قابل توجه ذاکرین و خطیبان گرامی 📣 محرم رسید سریع تر عضو کانال بشید.👇👇👇 ارسال سبک های جدیدمحرم از مداحان مطرح کشوری ⚡️🔥 ✔️اولین و فعال ترین کانال درایتا با ارسال مطلب بروز و مناسبتی بزن رو لینک واردشو👇 https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن روضه 1 🔸ای اهل حرم میرو علمدار نیامد یا ابوالفضل العباس 🔸ای اهل حرم میرو علمدار نیامد 🔸سقای حرم سید و سالار نیامد یاابوالفضل العباس باب الحوائج... اقا جان.... امشب اومدیم در خونه شما اقای من... آقا امشب کلیمی ها... امشب مسیحی ها میان در خونتون... دست خالی ردشون نمیکنی آقا... من که یه عمره گدای در خونه شمام.... میشه یه نگاهی هم به مجلس ما کنید آقا.... خدا ميدونه ... اینها همشون عاشق شما هستند... امشب به عشق ابالفضل اومدند آقا... به یه امیدی اومدند آقا... خیلی ها مریض دارند... گرفتارند...حاجت دارند... 🔸سقای حرم میر و علمدار نیامد روز عاشورا وقتی صدای غربت ابی عبدالله بلند شد... ابالفضل العباس سریع خودش رو رسوند کنار برادر... صدازد ‌آقا جانم... قَدْ ضَاقَ صَدْرِي دیگه سینه ام تنگ شده... دیگه طاقت ندارم صدای غربتت رو بشنوم... ‌ اجازه میدان بده ... ابی عبدالله فرمودند.. برادرم... يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي تو علمدار منی .‌.. تو پرچمدار منی .. عباسم میخای بری برادرت رو تنها بگذاری... تمام دلخوشی بچه ها تویی عباسم... این بچه ها میان نگاه میکنند میبینند... هنوز خیمه عباس برپاست خوشحال میشند... فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ میخواهی بری اول برا بچه ها آب بیار عباسم... صدا زد سمعا و طاعتا مولای... عباس علمدار مشک و گرفت... حرکت کرد... اما دید صدای غربت بچه های حسین بلنده... هی بچها میگن االعطش العطش... خدا ميدونه چه کرد صدا العطش بچه ها با دل عباس... رفت به سمت شریعه ی فرات... دیدن مشک رو پر از آب کرد ... دست برد زیر آب... میخواد آب بنوشه اما... ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته یادش اومد از لب تشنه ی حسین... یادش اومد از لب تشنه علی اصغر یادش اومد از لبان تشنه بچه های ابی عبدالله... آی عباس تو میخای آب بنوشی... درحالیکه بچه های حسین توی خیمه ها تشنه اند... صداشون به ناله بلنده... هی میگن العطش... برگشت به سمت خیمه ها... یه نانجیبی خدا لعنتش کنه... دست راست حضرت رو قطع کرد... صدا زد... وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني بخدا اگه دست راستم رو قطع کنید من از دینم دست برنمیدارم... یه نانجیبی هم دست چپ آقا رو قطع کرد... (یارب مکن امید کسی را تو ناامید) همه ی امید اباالفضل اینه آب رو به خیمه ها برسونه... @roze_daftari 🔸ای مشک تو لااقل وفاداری کن 🔸من دست ندارم تو مرا یاری کن 🔸من وعده آب تو به اصغر دادم 🔸یک جرعه برای او نگهداری کن چهار هزار نفر کمان دار دور آقا رو گرفتند... هرکسی تیری از کمان رها میکنه... یک تیر آمد و به مشک اصابت کرد... آب روی زمین ریخت..‌. ‌یا زهراا ... همین جا بود که دیگه امید اباالفضل نا امید شد... آقا جانم ابالفضل ....اینام امشب به یه امیدی اومدن درخونه ی شما آقا... فَوَقَف متحیرا متحیر ایستاد... دیگه دست دربدن نداره... آب هم نداره... با چه رویی برگرده به سمت خیمه ها... در همون حالت تیری آمد و به چشم مبارک.... ای وای... ای وای... هرچی سر رو حرکت داد این تیر از چشم بیرون نیومد... سر رو خم‌ کرد... ‌‌ نانجیب... آنچنان با عمود آهنین بر فرق ابالفضل زد... صدای ناله اش بلند شد... (یا اخا ادرک اخاک) برادر حسین به فریادم برس یاصاحب الزمان منو ببخشید آقا... هر کسی از بلندی بر زمین میخوره... اول کاری که میکنه دستانش را سپر میکنه... عباس که دست در بدن نداشت... بمیرم باصورت به زمین افتاد... تا صدای ابالفضل رو ابی عبدالله شنید... خودش رو سریع رساند کنار برادر... خدایا چکار کردن با برادرم... اومد کنار بدن عباسش نشست... صدا زد... 🔸گر نخیزی تو زجا کار حسین سخت تر است برادرم عباسم پاشو ببین دیگه تنها شدم 🔸نگران حرمم آبرویم در خطر است آی برادر خوبم... بلند شو ببین بچه ها بهونه ی آب گرفتند نه... میگن دیگه آب هم نمیخواهیم... بگید عموجانمون عباس برگرده... 🔸قامت خم شده را هر که ببیند گوید‌ برادر ببین دیگه قدم خمیده... 🔸بی علمدار شده دست حسین بر کمر است نگاه کرد به بدن عباسش... دید دستهای برادر رو قطع کردن... تیر به چشم عباسش زدند... عمود آهنین به فرقش زدند... بدن رو قطعه قطعه کردند... طاقت نیاورد... دستهاش رو گذاشت روی کمر... صدا زد... اَلآن اِنْکَسَر ظهری، وَقَلَّتْ حیلتی ، وَشَمَتَ بی عدوّی الان کمرم رو شکستند... بلند شو عباسم ببین دشمن داره به من میخنده... 🔸تا تو بودی خیمه ها آرام بود 🔸دشمنم در کربلا ناکام بود 🔸تا تو بودی خیمه ها پاینده بود 🔸اصغر ششماهه ی من زنده بود 🔸تا تو رفتی چهره ها نیلی شدند 🔸دستها آماده سیلی شدند @roze_daftari
متن روضه حضرت ابوالفضل ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ همیشه روی لبم ذکر یا اباالفضل است چرا که حضرتِ مشکل گشا اباالفضل است دو دست داده به راهِ خدا و پس چه عجب اگر که معنیِ دستِ خدا اباالفضل است به جمله جملۀ یا كاشِفَ الْكَرْوب قسم که استجابتِ صدها دعا اباالفضل است *جانم اباالفضل.. چقدر منتظرِ همچین شبی بودم شبِ عباس بیاد .. به همه میگم نوکر اباالفضلم .. خدا ما رو از سایۀ دستِ بریده اش جایِ دیگه نبره ..* نمونه است اباالفضل و درِ مسیرِ حسین کسی که شد همه چیزش فدا اباالفضل است از ابتدا به من آموخت مادرم تنها دوایِ دردِ گرفتارها اباالفضل است چه ترس دارد از آتش ، چه ترس از دوزخ اگر شفاِعتِ هر شیعه با اباالفضل است *فردایِ محشر تو اون شلوغیا میگن همه چشمارو ببندین سر هارو بندازین پایین چه خبره؟.. همه کارۀ محشر میخواد بیاد .. میخواد مادرمون فاطمه بیاد .. وقتی بی بی واردِ محشر میشه پیامبر میگه عزیزِ دلم برا شفاعت چی آوردی؟.. میفرماید دست بریدۀ عباس بسنده میکنه..* چه ترس دارد از آتش ، چه ترس از دوزخ اگر شفاِعتِ هر شیعه با اباالفضل است خود امام زمان گفته است می آید به مجلسی که در آن ذکرِ یا اباالفضل است بگیر ذکر اباالفضل با امام زمان(عج) ببین که بر لبِ آقایِ ما اباالفضل است *فیض ببرن همه گذشتگان ، اونایی که سال های قبل با ما بودن ، سینه میزدن ..: سقای دشت کربلا ، اباالفضل .. دستش شده از تن جدا ، اباالفضل .. *خواهرا و برادرا با آقاتون حرف بزنید .. خودش فرمود هر وقت خواستید روضۀ منو بخونید اینطور بخونید :هر کی میخواد از بلندی رو زمین بیوفته ناخودآگاه دستشُ جلو میاره .. من دست نداشتم تیر به چشمم بود .. یا الله ..* چو دید تشنۀ لب هایِ خشکِ او دریاست به آب خیره شد و ناله اش زِ دل برخواست که آب از چه نگردیدی از خجالت آب تو موج میزنی و تشنه یوسفِ زهرا ز یک طرف تو زنی نعره از جگر در بحر ز یک طرف حرم بانگ العطش بر پاست قسم به فاطمه هرگز تو را نمی نونشم که در تو عکس لب خشک سیدالشهداست ز خون دیدۀ من رویِ موج بنویسید که از تمامی طفلان تشنه تر سقاست خدا گواست که با چشم خویشتن دیدم سکینه را که لبش خشکُ دیده اش دریاست درون بحر همه ماهیان به هم گویند حسین تشنه و سیراب وحشیِ صحراست نوشته اند به لب هایِ خشک من ز ازل که تشنه کام گذشتن زِ بحر شیوۀ ماست ز شیرخواره برایت پیام آوردم پیام داده که ای آب غیرت تو کجاست؟ صدای نعرۀ دریا به گوش جان بشنو که موج آب هم این طرفه بیت را گویاست سلام خالق منّان سلام خیر النّاس سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس @roze_daftari
متن روضه حضرت ابوالفضل @roze_daftari رفته امیر لشکرش را پس بگیرد از کوفیان آب آورش را پس بگیرد رفته بگوید تشنگی ها برطرف شد تا حرف هایِ دخترش را پس بگیرد یک دستش اکبر بود که کشتند او را باید که دست دیگرش را پس بگیرد از مشک باید آبروی رفته اش را از تیر ها چشم ترش را پس بگیرد *همه ی نگرانی ها یک طرف نگرانی های زینب یک طرف .. میگه تا عباس دارم غصه ندارم تا عباس بالا سر بچه هاست غم و غصه ندارم .. همین که میدان رفت هول و هراس تو دل زینب اومد .. گفت خدا کنه برگرده ..* زینب پریشان است بی دستان عباس حالا چگونه معجرش را پس بگیرد ؟! حسین آرام جانم … *اجازه بدید زبان حال بگم .. همین که عباس میدان رفت زینب می اومد معجر های بچه ها رو محکم میکرد .. رقیه بیا معجرت رو محکم ببندم .. سکینه خلخال هارو به من بده عمو داره میره .. خودش فرمود به اون عالم روضه ی منو اینطور بخوانید :.. مگه تو کربلا بودی چه بلایی سر من آوردن اولین کاری که کردن از پشت یه نخل اون نامرد شمشیرشُ کشید اون دستی که مشک روش بود قطع کرد .. مشکُ به دست چپم گرفتم .. چند قدم جلوتر یه نامرد دیگه دست چپمُ قطع کرد .. نمیخوام مشک رو زمین بیوفته .. مشکُ با دندوناش گرفت .. میدونه اینا الان سراغ مشک میان ، همینطور که با دندون گرفته بود نامرد حرمله چشمهایِ قمر بنی هاشمُ نشونه گرفت .. چشم نابینا شد دیگه جایی رو نمیبینه .. کجا بره ؟! .. گفت فقط یه کاری میکنم مشکُ کسی تیر نزنه .. سرشُ پایین آورد مشکُ تو بغلش گرفت کلاه خود از سرش افتاد .. گفتن اینجوری نمیشه .. این مشکُ رها نمیکنه .. باید یه بلایی سرش بیاریم مشکُ رها کنه .. همه ی بدنش مشک و پوشونده بود .. گفتن الان یه بلایی سرش بیاریم مشکُ رها میکنه .. یه مرتبه یه صدایی بلند شد .. همینجوری که خون از فرقش میرفت مشکُ تیر بارون کردن .. افتاد رو زمین گفتن اینجوری نباید رهاش کنیم ، انتقام علی رو باید از عباسش بگیریم .. کیا شمشیر دارن ؟!.. کیا نیره دارن ؟!.. کیا کعب نی دارن ؟! همه اومدن .. انقدر به بدن عباس زدن … سقای دشت کربلا اباالفضل دستش شده از تن جدا ابالفضل یک گل کنار علقمه فتاده دستش شده از تن جدا اباالفضل چهارتا صورتِ قبر کنده بود اول میومد سر بچه ی اولیش می نشست گریه میکرد ، گریه هاش که تموم میشد میرفت سر قبر دومی سومی اما چهارمی که میرسید میگفت عباسم من برا تو گریه نمیکنم .. آخه تو گریه کن داری .. آخه تو مادر داری .. منِ ام البنین مادرتم .. برا حسینی گریه میکنم که مادر نداره .. آرزوی قمرت نقش بر آب است حسین بعداز این خیمه ی خورشید خراب است حسین دست عباس که افتاد حرم ریخت بهم نگرانی پس از این حفظ حجاب است حسین مشک ساقی هدف تیرُ کمان ها شده است گوییا بخت علمدار به خواب است حسین آب پاکی به روی دست ابالفضل که ریخت ناله ی اهل حرم وای رباب است حسین حرف تاراج حرم در دل لشگر پیچید گوییا غارت این خیمه ثواب است حسین عاقبت خیمه ی خورشید ستونش افتاد بعد از این ام بنین خانه خراب است حسین…. @roze_daftari
😭توی روضه ی عباس هرچه قدر هم بلند بلند گریه كنی،نمی تونه كسی منع ت كنه،چرا؟آخه میگی اربابم ابی عبدالله اینطوری ناله زده،و فبكاء،بكاءً شدیدا،😭😭 نیم نگاه و گوشه چشمی به ما داشته باش تا لحظات زندگانی مان را با آبِ حیات دین آبیاری کنیم.😭😭 @roze_daftari ✋سلام بر ابوالفضل عبّاس، فرزند امیرمؤمنان آن کسی که برای برادرش ازجان خود گذشت، آن کس که از دیروزش برای فردایش گذشت، آن که فداییِ برادر، مراقب او، تلاشگر برای رساندن آب به او و کسی که دست‌هایش بُریده شد بود. خداوند قاتلانش، یزیدبن رُقاد حیتی و حَکیم بن طُفَیل طایی را لعنت کند! آوازه دلاورمردی هاى حضرت عباس (ع) چنان در گوش عرب آن روزگار طنین افکنده بود که دشمن را بر آن داشت تا با اقدامى جسورانه، وى را از صف لشکریان امام جدا سازد. به همین منظور، شمر بن ذی الجوشن کلابی که از قبیله‌ام البنین سلام الله علیها بود، مأموریت یافت که به حضرت عباس (ع) و سه تن از برادرانش امان نامه دهد. وی، در عصر روز تاسوعا (نهم محرم) به نزدیکی خیمه‌گاه امام حسین (علیه السلام) رفت و با صدای بلند فریاد زد: «أَیْنَ بَنُوا أُخْتِنَا» خواهر زادگانم کجایند؟ امام حسین (علیه السلام) که منظور شمر را دانسته بود، به برادران خود فرمود: پاسخ شمر را بدهید، اگر چه او فاسق است ولیکن با شما قرابت و رابطه خویشاوندی دارد. حضرت عباس (ع) به همراه سه تن از برادرانش (عبدالله، جعفر و عثمان) در نزد شمر حضور یافته و از او پرسیدند: حاجت تو چیست؟ شمر گفت: شما خواهر زادگان منید. بدانید تا ساعاتی دیگر شعله‌های جنگ برافروخته می‌گردد و از یاران حسین بن علی (ع) کسی زنده نمی‌ماند. من برای شما امان نامه‌ای از عمر بن سعد آوردم. شما از این ساعت در امان ما هستید، مشروط بر اینکه از یاری برادرتان حسین (ع) دست برداشته و سپاهش را ترک کنید. حضرت عباس (ع) که کانون غیرت، حمیت و وفاداری بود، بر او بانگ زد و فرمود: بریده باد دستان تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه تو.‌  ای دشمن خدا! ما را فرمان می‌دهی که از یاری برادر و مولایمان حسین (ع) دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و ناپاکان در آوریم. آیا ما را امان می‌دهی ولی برای فرزند رسول خدا (ص) امانی نیست؟ شمر از پاسخ دندان شکن فرزندان‌ام البنین (س)، ناامید و خشمناک شد و با سرافکندگی به خیمه‌گاه خویش برگشت. عصر عاشورا، پس از شهادت اصحاب و ياران، حضرت عباس عليه السلام تنهايي و بي كسي امام را نتوانست تحمل كند. محضر امام(ع) رسيد و رخصت ميدان رفتن و جانفشاني خواست و عرضه داشت : برادر جان! اجازه ميدان مي دهي؟ امام حسين(ع) گريه شديدي كردند و فرمودند: برادر! تو پرچمدار مني. @roze_daftari عباس(ع) عرض كرد: «سينه ام تنگي مي كند و از زندگي سـير گشتـه ام.» امام(ع) فرمودند: مقداري آب براي اين طفلان تهيه نما. جناب قمر بني هاشم(ع) مشك به دوش گرفت و روانه ميدان شد. با سپاه حريف، درباره آوردن آب به خيمه ها سخن گفت. وقتي از آن ها مأيوس شد، نزد امام(ع) بازگشت و طغيان و سركشي دشمن را به عرض رسانيد. در اين حال صداي العطش كودكان فضاي خيمه ها را پر كرده بود. سقّا نگاهي به چهره معصوم كودكان انداخت و بدون تأمل سوي شريعه فرات برگشت و به نگهبانان شريعه حمله كرد و جمع كثيري را كشت و وارد شريعه شد دست زير آب برد تا مقابل صورت آب را بالا آورد. «ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته» به ياد لبان خشكيده حسين و اهل بيتش افتاد و آب را برگرداند به شريعه. هنگام بازگشت، دشمن راه را بر او بست. حضرت براي محافظت از مشك به سمت نخلستان رفت و دشمن نيز به دنبالش. از هر طرف تير و نيزه به سمتش پرتاب مي كردند از هر طرف تير و نيزه به سمتش پرتاب مي كردند، تا اينكه زره از انبوه تيرها همچون خار پشت به نظر مي رسيد. ابرص بن شيبان دست راست حضرت را قطع نمود، حضرت مشك را به دوش چپ انداخت و با دست چپ جنگيد و اين گونه رجز خواند: «وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني»،به خدا قسم اگر دست راستم را قطع كنيد، من از حمايت از دينم دست بر نمي دارم. در اين هنگام دست چپ حضرتش را حكيم بن طفيل از مچ قطع كرد. مشك را به دندان هاي مبارك گرفته سعي مي كرد آب را به خيام برساند. لذا خود را به روي مشك انداخت. در اين حال دشمن تيري به چشم و تيري به مشك زد، حكيم بن طفيل با گرزي آهنين فرق مبارك را نشانه گرفت و ضربتي وارد کرد و او را بر زمين انداخت. عباس(ع) عرضه داشت: «يا ابا عبد الله عليك مني السلام»، اي اباعبد الله بر تو سلام، مرا درياب. امام خود را به نعش برادر رسانيد، وقتي قمربني هاشم در بالين امام حسين(ع) جان سپرد، حضرت فرمودند: «الان انْكَسَر ظَهري»، عباسم الآن كمرم شكست و چاره ام از هم گسست.. @roze_daftari
امروزهوای روضه سقاگرفته ام امروزدل ازاهالی دنیاگرفته ام یابن الحسن(عج)بهانه دیدارحاضراست چون روضه عموی شماراگرفته ام آسیم سربه روضه ی سقارسیده ای من هم بپای منبرتان جاگرفته ام @roze_daftari یاصاحب الزمان.مجلس مجلسه عموتون ابوالفضل العباسه...مجلس بنام قمرمنیربنی هاشم ابوالفضل العباس نوجوان بودیروز ازمنزل بیرون اومد.اروم اروم اومدکنارقبرستان بقیع..اومدکنار قبرای خاکی...شروع کردبه حرفزدن..مادراگه من بودم نمیزاشتم اون نامرددست روی شمابلندکنه مادراگرمنه عباس بودم نمیزاشتم تازیانه بربدنت بزنند...یوقت امیرالمومنین امدن منزل.دیدن ام البنین مضطربه.چشده خانوم؟یاعلی،عباسم ازصبح ازمنزل بیرون رفته هنوزبرنگشته،فرمودند یاام البنین عباس بچه نیست.برمیگرده،امادیدن مادره دلنگرانه بچشه.اروم اروم اقااومدبیرون روانه قبرستان بقیع شدند.میدونست پسرش کجاست؟اماهرچی نزدیکترمیشدصدای نجوایی میشنید،اروم اومددیدن ابوالفضل باادب ایستاده دست به سینه هی میگه مادر..مادراگرمن بودم انروزچنان سیلی بصورت اون نامردمیزدم.دستشو میشکستم..چشده عباسم؟روبرگرداند،بابا یاامیرالمومنین.صبح که ازمنزل بیرون اومدم صدایی میومد:هی میگفت:ولدی؟صدایی ازسمت قبرستان بقیع.میگه خودمورسوندم صداازاینجا میاد.ینفرهی صدامیزد پسرم؟عزیزم؟میوه دلم امااینوبگم،صدازدمادر،من اومدم به دیدنت .یروزیم شمابیا کربلا؟اومداکجااومد؟ اون لحظه ایکه یوقت شنیدن صدازد:یااخاادرک اخا😢برای اولین بارپسرفاطمه رابرادرخطاب کرد چه شد؟تعجب کردند؟یک عمری: تومرا سیدوسرور خواندی؟ چشداین باربرادرخواندی؟ اما میگن هرکی ازبلندی میخواد.به زمین بیفته دستشوجلوصورت میگیره تاصورت ضربه نخور؟ اینوبگم؟پسرام البنین دست دربدن نداشت. عباس داره به زمین می افته؟روی اسب بود.دستاشوقطع کردن،مشک به دندان،بدن تیرباران شده/تصورشم سخته ها😢 اما ینفرداره این صحنه رومیبینه؟اونم زینب کبری است.اونم پسرفاطمه حسین بن علی😔 نگاه کردن چخبرشده؟بدن غرقه به تیر.مشک ازش اب میریزه.فرق شکافته.تیربرچشم آخ/چنان برزمین افتاد.اومدسرعباسوبه دامن گرفت.برادرم چشدعباسم؟چشداینبار مرابرادر خطاب کردی؟درنفسهای اخرش فرمودند:اقاجان مادرت فاطمه امدبسرم/اومراخواندوصدازدپسرم تااومدم زمین بیفتم،صدازد:ولدی.عباسم.مادر.. امادیدن نفس بالانمیاد.ههمه دیدن باباداره برمیگرده؟چه برگشتنی؟زینب داره نگاه میکنه؟ چشدبرادرم؟علمدارم کجاست؟ یدست به کمرویدست به قبضه شمشیر.چشدحسینم.فرمودند:زینبم.بریداماده بشیدبرااسیری.دیگه علمدارندارم😢 امامیگن: وقتی سیلی خوردی بگو یازهرا(س) وقتی گرفتارشدی.دستاتوبستن بگویاعلی(ع) وقتی بی یاورشدی بگو یاحسن(ع) وقتی تشنه شدی بگویاحسین(ع) وقتی شرمنده شدی بگویااباالفضل(ع) اما:ینفروسراغ دارم،هم تشنع بود.هم بی یاوربود هم سیلی خورد.هم شرمندش کردن.هم اسیرش کردن(آخ امان ازدل زینب)😢 💔💚💔💚 @roze_daftari
متن روضه 1 ای اهل حرم میرو علمدار نیامد یا ابوالفضل العباس ای اهل حرم میرو علمدار نیامد سقای حرم سید و سالار نیامد یاابوالفضل العباس باب الحوائج... اقا جان.... امشب اومدیم در خونه شما اقای من... آقا امشب کلیمی ها... امشب مسیحی ها میان در خونتون... دست خالی ردشون نمیکنی آقا... من که یه عمره گدای در خونه شمام.... میشه یه نگاهی هم به مجلس ما کنید آقا.... خدا ميدونه ... اینها همشون عاشق شما هستند... امشب به عشق ابالفضل اومدند آقا... به یه امیدی اومدند آقا... خیلی ها مریض دارند... گرفتارند...حاجت دارند... سقای حرم میر و علمدار نیامد روز عاشورا وقتی صدای غربت ابی عبدالله بلند شد... ابالفضل العباس سریع خودش رو رسوند کنار برادر... صدازد ‌آقا جانم... قَدْ ضَاقَ صَدْرِي دیگه سینه ام تنگ شده... دیگه طاقت ندارم صدای غربتت رو بشنوم... ‌ اجازه میدان بده ... ابی عبدالله فرمودند.. برادرم... يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي تو علمدار منی .‌.. تو پرچمدار منی .. عباسم میخای بری برادرت رو تنها بگذاری... تمام دلخوشی بچه ها تویی عباسم... این بچه ها میان نگاه میکنند میبینند... هنوز خیمه عباس برپاست خوشحال میشند... فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ میخواهی بری اول برا بچه ها آب بیار عباسم... صدا زد سمعا و طاعتا مولای... عباس علمدار مشک و گرفت... حرکت کرد... اما دید صدای غربت بچه های حسین بلنده... هی بچها میگن االعطش العطش... خدا ميدونه چه کرد صدا العطش بچه ها با دل عباس... رفت به سمت شریعه ی فرات... دیدن مشک رو پر از آب کرد ... دست برد زیر آب... میخواد آب بنوشه اما... ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته یادش اومد از لب تشنه ی حسین... یادش اومد از لب تشنه علی اصغر یادش اومد از لبان تشنه بچه های ابی عبدالله... آی عباس تو میخای آب بنوشی... درحالیکه بچه های حسین توی خیمه ها تشنه اند... صداشون به ناله بلنده... هی میگن العطش... برگشت به سمت خیمه ها... یه نانجیبی خدا لعنتش کنه... دست راست حضرت رو قطع کرد... صدا زد... وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني بخدا اگه دست راستم رو قطع کنید من از دینم دست برنمیدارم... یه نانجیبی هم دست چپ آقا رو قطع کرد... (یارب مکن امید کسی را تو ناامید) همه ی امید اباالفضل اینه آب رو به خیمه ها برسونه... ای مشک تو لااقل وفاداری کن من دست ندارم تو مرا یاری کن من وعده آب تو به اصغر دادم یک جرعه برای او نگهداری کن چهار هزار نفر کمان دار دور آقا رو گرفتند... هرکسی تیری از کمان رها میکنه... یک تیر آمد و به مشک اصابت کرد... آب روی زمین ریخت..‌. ‌یا زهراا ... همین جا بود که دیگه امید اباالفضل نا امید شد... آقا جانم ابالفضل ....اینام امشب به یه امیدی اومدن درخونه ی شما آقا... فَوَقَف متحیرا متحیر ایستاد... دیگه دست دربدن نداره... آب هم نداره... با چه رویی برگرده به سمت خیمه ها... در همون حالت تیری آمد و به چشم مبارک.... ای وای... ای وای... هرچی سر رو حرکت داد این تیر از چشم بیرون نیومد... سر رو خم‌ کرد... ‌‌ نانجیب... آنچنان با عمود آهنین بر فرق ابالفضل زد... صدای ناله اش بلند شد... (یا اخا ادرک اخاک) برادر حسین به فریادم برس یاصاحب الزمان منو ببخشید آقا... هر کسی از بلندی بر زمین میخوره... اول کاری که میکنه دستانش را سپر میکنه... عباس که دست در بدن نداشت... بمیرم باصورت به زمین افتاد... تا صدای ابالفضل رو ابی عبدالله شنید... خودش رو سریع رساند کنار برادر... خدایا چکار کردن با برادرم... اومد کنار بدن عباسش نشست... صدا زد... گر نخیزی تو زجا کار حسین سخت تر است برادرم عباسم پاشو ببین دیگه تنها شدم نگران حرمم آبرویم در خطر است آی برادر خوبم... بلند شو ببین بچه ها بهونه ی آب گرفتند نه... میگن دیگه آب هم نمیخواهیم... بگید عموجانمون عباس برگرده... قامت خم شده را هر که ببیند گوید‌ برادر ببین دیگه قدم خمیده... بی علمدار شده دست حسین بر کمر است نگاه کرد به بدن عباسش... دید دستهای برادر رو قطع کردن... تیر به چشم عباسش زدند... عمود آهنین به فرقش زدند... بدن رو قطعه قطعه کردند... طاقت نیاورد... دستهاش رو گذاشت روی کمر... صدا زد... اَلآن اِنْکَسَر ظهری، وَقَلَّتْ حیلتی ، وَشَمَتَ بی عدوّی الان کمرم رو شکستند... بلند شو عباسم ببین دشمن داره به من میخنده... تا تو بودی خیمه ها آرام بود دشمنم در کربلا ناکام بود تا تو بودی خیمه ها پاینده بود اصغر ششماهه ی من زنده بود تا تو رفتی چهره ها نیلی شدند دستها آماده سیلی شدند
فاطمیه 🏴🏴🏴🥀 روضه حضرت عباس (ع) گریز فاطمه زهرا(ص)🥀 مداح احمد بهزادی🥀 بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمان یا رحیم اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ دلها را روانه کنیم بین الحرمین کنار حرم با صفا اقا ابوالفضل آه حاجت مندان آه مریض دارها آه گرفتارها هرحاجتی دارید از بی دست کربلا درخواست نماید انشالا حاجت روابشید شفای مریضها انشالا همه اموات فیض ببرند السلام علیک یا ابوالفضل العباس یا قمربنی هاشم بارگاه با صفای در کربلا دارد ابوالفضل تاقیامت عاشقان بی ریا دارد ابوالفضل هر که ازصدق وصفا بنمودرو درخانه او دیدازراه وفا جو روسخا داردابوالفضل گر دوای دردخواهی روکن درخانه او ازبرای در بی درمان شفا دارد ابالفضل تالب شط فرات آمد ولی لب تشنه برگشت همت مردانگی بین تا کجا دارد ابوالفضل قربان مرامت قربان ادبت قربان حرم و بارگاهت یا ابوالفضل یادم امدآن زمانی که حسین باچشم گریان دید درخون غوطه ورقدو رسا دارد ابوالفضل آقا ابوالفضل درروز عاشورا صدا زد حسین جان بادر برادر برادر درخون تپیده ات را دریاب صدای ابوالفضل به گوش امام حسین رسید آمد کنار بدن پاره پاره برادر دید برادر دست دربدن ندارد تیر به چشم برادر اصابت کرده فرق ابوالفضل تا به ابرو شکسته امام حسین صدا زد 😭 عباسم برادر آیا وصیتی دارید صدا زد چرا برادر سه وصیت دارم وصیت اول برادرجان خون ازچشمم پاک کن تا یک بار دیگرتو برادرم راببینم حسین جان یک بار دیگر عزیز زهرا راببینم😭 وصیت دوم تا زنده هستم مرا به خیمه مبر برادرجان چون به سکینه ات وعده آب دادم😭 مرا به خیمه مبر تا که حالتی دارم چراکه ز روی سکینه خجالتی دارم سکینه اب طلب کرد وپاره شد جگرم نشد که قطره ابی برای او ببرم😭 اما وصیت سوم برادر حسین جان سلام من را به خواهرم زینب برسان بگو زینب جان وقتی رفتی مدینه سلام من را به مادر چشم انتظارم ام البنین برسان انشالا هیچ مادری را چشم انتظار فرزند نکنه😭 بگومادرجان اجل مهلت نداد بیام یک باردیگر ببینمت مادر😭😭 صبابیا مددی کن که سخت دلگیرم سلام من را برسان نزد مادر پیرم بگو گذشت آمدن من دگر به وطن مادر غرض که جان تو و طفلهای بی کس من مادر😭 ایام فاطمیه وعزاداری فاطمه زهرا (ص) انشالا درهرگوشه ای ازاین مجلس نشسته ای حاجت روا بشید دلها بره مدینه ، فرمودند : اسماء برایم آب بیاور وضو گرفتند ، به روایتی غسل کردند ، خود را معطر نمودند ، جامه نو به تن کرد آخر فاطمه می خواهد به ملاقات رسول الله برود ، یک جامه به بدن کشیدند فرمودند  : اسماء ساعتی صبر کن ، مرا صدا بزن اگر دیدی جواب ندادم بفرست مسجد امیر المؤمنین را خبر کنند ، اسماء می گوید: ساعتی بعد زهرا را صدا زدم ، دیدم جواب نمی دهد ، همین که جامه را از روی زهرا کنار زدم دیدم فاطمه جان داده ، صدای ناله اسماء بلند شد ، گریبان خود را چاک زد  حَسنین وارد خانه شدند اسماء هیچوقت سابقه نداشت مادر این موقع بخوابد . دوید امام حسین کنار بستر مادر همین که بدن مادر حرکت داد  دید مادراز دنیا رفته صدا زد : یا اَخاه آجَرَکَ اللهُ فی ِ الوالِدَةِ .😭 امام حسن آمد کنار بدن مادر صورت به صورت مادر گذاشت ، امام حسین صورت به کف پای مادر ، صدا می زند مادر من حسینم با من حرف بزن . اینجا صورت به کف پای مادر جوانش گذاشت کربلا هم خم شد کنار بدن علی اکبر ، صورت به صورت غرق خون میوه ی دلش علی اکبر گذاشت ، همه بگوئیم یا حسین .😭 لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات تایپ مداح اهل بیت (ع)احمدبهزادی✍ صلوات شادی روح پدرومادرم 🥀🥀🥀🥀🥀🥀
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ شب دهم محرم امام حسین (ع) گریز حضرت عباس (ع) بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم ْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن ⬅️آجر و مزده شما برادران و خواهران عزاداران با بی بی دوعالم فاطمه (س)انشاالله به آبروی ابا عبدالله در هر گوشه ای از این مجلس ومحفل نشسته آید حاجت روا بشید شب دهم محرمه شب عاشورای حسینی است روضه برات بخونم همه اموات فیض ببرند ♦️امشب شب «انّاالیه راجعون» است ♦️فردا زمین‌ کربلا، دریای خون است عزیزان عزادارشب عاشوراست این ایام هم داره تمام میشه... امشب بگیم خدایا شکرت...زنده بودیم یه عاشورای دیگه هم به ما توفیق دادی... بیایم در خانه امام حسین... نميدونم توی مجلسمون امشب کسی هست تا الان اشکش جاری نشده باشه امشب باید خوب عزاداری کنی.... معلوم نیست سال بعد زنده باشیم... بیایم برای عزیز زهرا اشک بریزیم..یانه. خدا ميدونه خیلی ها ازعزیزان سال قبل دربین من و شما بودند توی همین مجالس ها شرکت می نمودنداما.. الان زیر خاک خوابیدن... آرزو دارند یک بار دیگه برگردند و... فقط یک بار بگن حسین...قدراین شبها رابدانیم آماده ای بریم کربلا بسم الله.. از امشب دیگه مصیبتهای بی بی زینب شروع میشه... از امشب دیگه باید ما هم بگیم... 🔸آخ امان از دل زینب 🔸چه خون شد دل زینب امشب کربلا چه خبره... خدا به داد دل زینب برسه. دید صدای هلهله دشمن میاد. اومد کنار برادر عرضه داشت. چه خبر شده حسینم. قراره چه اتفاقی بیفته. ابی عبدالله فرمود خواهرم زینبم... الان پیغمبر خدا رو در خواب دیدم. صدازد حسینم تو به زودی به ما ملحق میشی. ایی وای.. ای وای.. جدم پیغمبر فرمود فردا کنار منی. تا این حرف و بی بی زینب کبری شنید. دیگه طاقت نیاورد صدای ناله اش بلند شد. یعنی حسینم میخواهی بری. منو تنها بگذاری. باورم نمیشه برادر. تمام دلخوشی من تویی حسین. وقتی جدم رسول خدا رو از دست دادم... صبر کردم داداش. جلو چشمام مادرم پرپر شد. صبر کردم داداش فرق شکسته ی بابام امیرالمومنین رو دیدم. صبر کردم. تکه های جگر برادرم حسن رو دیدم صبر کردم... الان تمام دلخوشیم تویی داداش حسین جان چطوری می خواهی منو تنها بگذاری زینب بدون تو میمیره. 🔸امان از دل زینب 🔸چه خون شد دل زینب ابی عبدالله خواهر رو آروم کردم... هر کجا خانم زینب کبری بی تابی میکرد... ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد... روز عاشورا هم وقتی ابی عبدالله ميخواست بره میدان. دید خواهر خیلی بی تابی میکنه. اگه دست ولایت حسین نبود زینب جان داده بود خدا. زینبم خواهرم... تا صدای الله اکبر منو میشنوی بدونید من هنوز زنده ام زینب کبری... تا صدای تکبیر برادر رو میشنوه دلش آروم میگیره اما امان از اون لحظه ای که دیگه صدای تکبیر برادر رو نشنید همین جا بود که دیگه. 🔸همه از خیمه ها بیرون دویدند 🔸ولی سالار زینب را ندیدند ⏪امدند جلوی زلجناح حلقه زدندهر کدام سوالی میکنه یکی سوال میکنه بگو ذوالجناح بابایمان چه شدیکی سوال میکنه  بگو ذوالجناح عمویمان عبا س چه شد یکی سوال میکنه ببینم ذوالجناح برادرمان علی اکبر چه شد یک وقت دیدند سکینه امد عنان ذوالجناح به دست گرفت بگو ببینم ذوالجناح تو که بی وفا نبودی آیا آن لحظه ای که بابایم را شهید کردند آیا بهش آب دادند یا نه    دیدند ذوالجناح سر به زمین می کوبه یعنی بابایتان را با لب تشنه شهیدش کردند یک وقت ذوالجناح به سمت گودال قتلگاه حرکت کرد زینب  وکودکان پشت سر ذوالجناح  ای می دویدند ای به زمین می خوردند بلند می شدند تا رسیدند به تل زینبیه عزیزانی که کربلا رفتند میدوند تل زینبیه نزدیک قتلگاه است اما زبان حالی دارد بی بی زینب 🔶گلی گم کردم می جویم او را 🔶به هر گل می رسم می بویم او را 🔶گل من یک نشانی در بدن داشت 🔶یکی پیراهن کهنه به تن داشت یاد شهدا اما شهدا اموات جمع حاضر این مجلس ومحفل فیض ببرند شب عاشوراست عزیزان این ده شب هم تمام شد بگید خدا رو شکر که زنده بودیم و توانستیم در عزاداری سالار شهیدان ابا عبدالله شرکت کردیم عرض آخرم و گریز به روضه قمر بنی هاشم و التماس دعا آقا اباالفضل به به شیخ کاظم سبطی، فرمودند هر سواری که میخواد روزمین بیفته اول دستاش رومیذاره با صورت رو زمین نیوفته، من که دست نداشتم بتونم عمود قرار بدم آخ بیمرم آقا با صورت به زمین افتاد 🔸باید به لبم جگر می آمد ،عباس! 🔸در پیش تو عمر سرمی آمد، عباس! 🔸ای کاش که بیش از به زمین افتادن 🔸از چشم تو تیر در می آمد ،عبّاس! 🔸مبهوت شدم توانِ گفتارم نیست 🔸یارایِ سخن ندارم و یارم نیست 🔸ای حرمله این تیرنبوده آخر 🔸یک نیمه ی صورتِ علمدارم نیست با همین تیر،علی اصغر رو ذبح کرد الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون التماس دعا ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
☘🌾روضه جانسوز شب نهم🌾🌿 🍃➖🍃➖🍃➖🍃➖🍃➖🍃➖🍃➖ " یا کاشِفَ الْکَرْب، عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْن، اِکْشِفْ کَرْبى بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْن" عباس "بابُ الحسینِ" هر وقت میری کربلا،قبل از اینکه بری حرم ابی عبدالله،اول میری حرم اباالفضل اجازه می گیری بعد وارد حرمِ سید الشهدا میشی،اینکه شب تاسوعا،قبل از شب عاشوراست،دلیلش همینِ،امشب عباس اومده وسط،به من و تو بگه:هر حرفی داری به من بزن،هر حاجتی داری بگو،من باب الحوائجم،فردا شب دیگه همه برا حسین گریه کنن،فردا شب دیگه کسی حاجت نیاره،فردا شب دیگه کسی مریض نیاره،درد نیاره،گرفتاری نیاره،فردا شب شبِ آخرِ حسین و زینبِ،امشب هر کار داری،تو می دونی و عباس،حالا با این حالت بگو: " یا کاشِفَ الْکَرْب، عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْن، اِکْشِفْ کَرْبى بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْن،...." *امام زمان می فرمایند:مجلسی که به نام عَموم باشه خودم رو میرسونم...شب تاسوعایی نمیشه دعامون این نباشه: "اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن...." میگه:شاگردای علامه بحرالعلوم دیدن روز تاسوعا،علامه عمامه از سرش برداشته،پا برهنه تو بین الحرمین،هی به سر میزنه،هی میگه:"علی العباس واویلا.." گفتن:آقا! شما عالمید،مو سفید کردید،این همه شاگرد،چرا اینجوری عزاداری می کنید؟ علامه فرمود:برید کنار،شما ندیدید اونی که من دیدم..چی دیدی آقا؟ میگه: دیدم روز تاسوعا حجة بن الحسن،سرِ برهنه،هی به سر میزنه،هی میگه:"علی العباس واویلا.." حالا دستت رو بذار رو سرت،اگه 9 شب دست رو سرت نذاشتی،امشب بذار،اصلاً یادت باشه،از امشب به بعد،دست رو سر گذاشتن از عباس به بعد باب شد،تا عباس بود کسی دستش رو روی سرش نذاشت،این دست رو سر گذاشتن یعنی:چه خاکی به سرم شد،چه بلایی سرم اومد... زینب تا دید عباس رفت،دو تا دست رو سرش گذاشت.... "یاصاحب الزمان،اَلغوثُ اَلاَمان......." اگر شبی ز جمالش نقاب بردارد فَلَك نگاه خود از آفتاب بردارد به غیر نام ابالفضل هیچ نامی نیست كه اینچنین ز دلم اضطراب بردارد *تو سخترین لحظات فقط کافیِ،بگی: یا اباالفضل..آدم بی اختیارم میگه،انگار ما اینجور بزرگ شدیم... فقط من و تو اینجوری نیستیم ،ابی عبدالله هم کربلا هر وقت گیر می کرد،می گفت: یا اباالفضل..عباس کجاست؟...* {خروشِ رود و دریا، یا اباالفضل.. پناهِ اهلِ دنیا، یا اباالفضل.. به حق دستایی که قلم شد بگیر این دست ها را یا اباالفضل..} "سقای دشتِ کربلا،اباالفضل،اباالفضل،اباالفضل آبی رسان بر خیمه ها اباالفضل،اباالفضل،اباالفضل" ___ ️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️. روضه جانسوز شب نهم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ نهم محرم حضرت عباس (ع) فاطمه زهرا(ص) بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ دلها را روانه کنیم بین الحرمین کنار حرم با صفا اقا ابوالفضل آه حاجت مندان آه مریض دارها آه گرفتارها هرحاجتی دارید از بی دست کربلا درخواست نماید انشالا حاجت روابشید شفای مریضها انشالا همه اموات فیض ببرند السلام علیک یا ابوالفضل العباس یا قمربنی هاشم بارگاه با صفای در کربلا دارد ابوالفضل تاقیامت عاشقان بی ریا دارد ابوالفضل هر که ازصدق وصفا بنمودرو درخانه او دیدازراه وفا جو روسخا داردابوالفضل گر دوای دردخواهی روکن درخانه او ازبرای در بی درمان شفا دارد ابالفضل تالب شط فرات آمد ولی لب تشنه برگشت همت مردانگی بین تا کجا دارد ابوالفضل قربان مرامت قربان ادبت قربان حرم و بارگاهت یا ابوالفضل یادم امدآن زمانی که حسین باچشم گریان دید درخون غوطه ورقدو رسا دارد ابوالفضل آقا ابوالفضل درروز عاشورا صدا زد حسین جان بادر برادر برادر درخون تپیده ات را دریاب صدای ابوالفضل به گوش امام حسین رسید آمد کنار بدن پاره پاره برادر دید برادر دست دربدن ندارد تیر به چشم برادر اصابت کرده فرق ابوالفضل تا به ابرو شکسته امام حسین صدا زد 😭 عباسم برادر آیا وصیتی دارید صدا زد چرا برادر سه وصیت دارم وصیت اول برادرجان خون ازچشمم پاک کن تا یک بار دیگرتو برادرم راببینم حسین جان یک بار دیگر عزیز زهرا راببینم😭 وصیت دوم تا زنده هستم مرا به خیمه مبر برادرجان چون به سکینه ات وعده آب دادم😭 مرا به خیمه مبر تا که حالتی دارم چراکه ز روی سکینه خجالتی دارم سکینه اب طلب کرد وپاره شد جگرم نشد که قطره ابی برای او ببرم😭 اما وصیت سوم برادر حسین جان سلام من را به خواهرم زینب برسان بگو زینب جان وقتی رفتی مدینه سلام من را به مادر چشم انتظارم ام البنین برسان انشالا هیچ مادری را چشم انتظار فرزند نکنه😭 بگومادرجان اجل مهلت نداد بیام یک باردیگر ببینمت مادر😭😭 صبابیا مددی کن که سخت دلگیرم سلام من را برسان نزد مادر پیرم بگو گذشت آمدن من دگر به وطن مادر غرض که جان تو و طفلهای بی کس من مادر😭 ایام وعزاداری محرمه وتاسوعای حسینی است انشاالله درهرگوشه ای ازاین مجلس نشسته ای حاجت روا بشید دلها رو از کربلا ببرم مدینه بی بی ، فرمودند : اسماء برایم آب بیاور وضو گرفتند ، به روایتی غسل کردند ، خود را معطر نمودند ، جامه نو به تن کرد آخر فاطمه می خواهد به ملاقات رسول الله برود ، یک جامه به بدن کشیدند فرمودند  : اسماء ساعتی صبر کن ، مرا صدا بزن اگر دیدی جواب ندادم بفرست مسجد امیر المؤمنین را خبر کنند ، اسماء می گوید: ساعتی بعد زهرا را صدا زدم ، دیدم جواب نمی دهد ، همین که جامه را از روی زهرا کنار زدم دیدم فاطمه جان داده ، صدای ناله اسماء بلند شد ، گریبان خود را چاک زد  حَسنین وارد خانه شدند اسماء هیچوقت سابقه نداشت مادر این موقع بخوابد . دوید امام حسین کنار بستر مادر همین که بدن مادر حرکت داد  دید مادراز دنیا رفته صدا زد : یا اَخاه آجَرَکَ اللهُ فی ِ الوالِدَةِ .😭 امام حسن آمد کنار بدن مادر صورت به صورت مادر گذاشت ، امام حسین صورت به کف پای مادر ، صدا می زند مادر من حسینم با من حرف بزن . اینجا صورت به کف پای مادر جوانش گذاشت کربلا هم خم شد کنار بدن علی اکبر ، صورت به صورت غرق خون میوه ی دلش علی اکبر گذاشت ، همه بگوئیم یا حسین . حسین آرام جانم..حسین روح وروانم الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون احمد بهزادی التماس دعا ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
شب دهم محرم: روضه اباعبدالله علیه السلام