#مرثیه_ی_حضرت_ام_کلثوم_س_ در #بازگشت_به_مدینه
@roze_daftari
حضرت ام کلثوم (س) در حالى که همراه کاروان کربلا عازم شهر مدینه گردید
میگریست و این اشعار را میخواند:
مدینةِ جدِّنا لا تَقبَلینا
فَبِالحَسَراتِ وَ الاَحزانِ جینا
اى مدینه جد ما! نپذیر ما را، که ما با حسرت و اندوه ها بازگشتیم؛
الا فَاخبِر رَسُولَ اللهِ عَنّا
بِانّا قَد فُجِعنا فی اَبینا
ای مدینه! از جانب ما به رسول خدا(ص) خبر بده، که ما در مصیبت فقدان پدرمان، دردمند و اندوهبار شدیم؛
خَرجنا مِنکَ بالاَهلینَ جمعا
رَجعنا لا رِجالَ وَ لا بَنینا
از تو با همه خویشان بیرون رفته، و چون بازگشتیم نه مردان و نه کودکانى با ماست؛
و کُنّا فِی الخُروجِ بِجَمعِ شَملٍ
رَجَعنا حاسِرینَ مُسلِبینا
در هنگام خروج جمع ما کامل بود و اکنون در بازگشت برهنه و غارت شدهایم؛
و کُنّا فى اَمانِ اللهِ جَهرا
رَجَعنا بِالقَطیعَةِ خائِفینا
در ظاهر در امان خدا بودیم و اکنون که بازگشتیم هنوز بر ستم ظالمان و بریدن پیمانشان بیمناک هستیم؛
و مَولانَا الحُسَینُ لَنا اَنیسٌ
رَجَعنا و الحُسَینُ بِهِ رَهینا
انیس ما مولایمان حسین بود، و چون آمدیم حسین را در کربلا گرو گذاردیم؛
فَنَحنُ الضّائعاتُ بِلا کَفیلٍ
و نَحنُ النّائِحاتُ عَلى اَخینا
مائیم که سرگردان و بدون کفیل شدیم، مائیم که بر برادر خود نوحه کردیم؛
و نَحنُ السّائراتُ عَلَى المَطایا
نَشالُ عَلَى الجَمالِ المُبغِضینا؟
و مائیم که بر شتران حمل شدیم، و ما را بر شتران درشت خوى سوار کردند؛
و نَحنُ بَناتُ یس و طه
و نَحنُ الباکیاتُ عَلى اَبینا
ما دختران یاسین و طاهائیم، و مائیم که در سوگ پدر خود گریستیم؛
وَ نَحنُ الطّاهِراتُ بِلا خِفاء
و نَحنُ المُخلِصونَ المُصطَفونا
پاکان بدون خفاء مائیم، و مخلصان و برگزیدگان مائیم؛
و نحنُ الصّابراتُ عَلَى البلایا
و نحنُ الصّادقون النّاصِحُونا
ما بردباران بر بلا هستیم، و ما راستگویان ناصحیم؛
الا یا جَدِّنا بَلَغتَ عِدانا
مُناها وَ اشتَفىِ الاعداءُ فینا
اى جد ما! دشمنان ما به آرزویشان رسیدند، و تشفى یافتند به سبب قتل ما؛
لَقَد هَتکُوا النّساءَ و حَمَّلُوها
عَلى الاَقتابِ قَهراً اَجمَعِینا
«حرمت زنان را هتک نمودند و تمام آنها را به اجبار بر جحاز بی روپوش شتران حمل کردند»
📚 الدمعة الساکبه
📚 نفس المهموم
📚 سوگنامه آل محمد(ص)
@roze_daftari
.
#بازگشت_به_مدینه
#روضه_بازگشت_به_مدینه
🔸بشیر آمد و شهرِ مدینه بر هم ریخت
🔸مدینه بر سرِ خود خاکِ غصّهوغم ریخت
بشیر بن جذلم میگه: هنگامى که به مدینه نزدیک شدیم، على بن الحسین دستور داد که ، خیمه ها را برپا کنند و بمن فرمود: اى بشیر! خدا پدرت رو رحمت کند، او شاعر بود، آیا تو نیز مى توانى شعر بگویى؟
گفتم: آرى، اى پسر رسول خدا، من نیز شاعرم.
فرمود: وارد مدینه شو وخبر شهادت ابى عبدالله(علیه السلام) و ورود ما رو به مردم مدینه برسان
🔸مدینه از غمِ کـرب و بلا به سر میزد
🔸صدایِ قاصدِ غم شعله بر جگر میزد
بشیر میگه به مسجد النبى رسیدم و صدامو به گریه بلند کردم و گفتم:
«یا أَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ بِها * قُتِلَ الْحُسَیْنُ فَأَدْمُعی مِدْرارُ
اَلْجِسْمُ مِنْهُ بِکَرْبَلاءَ مُضَرَّجٌ * وَالرَّأسُ مِنْهُ عَلَى الْقَناهِ یُدارُ»
(اى مردم مدینه، دیگر مدینه جاى ماندن شما نیست، زیرا حسین [آقاى شما] کشته شد که اشک من این گونه سرازیر است.
پیکر او در کربلا به خاک و خون غلطیده و سر مقدسش بالاى نیزه، شهر به شهر گردانده شد).
🔸آهای شهرِ مـدینه... حسین را کشتند
🔸تمـامِ آبـرویِ عالـَمـین را کشتند
على بن الحسین(علیه السلام) با عمه ها و خواهرانش در آستانه شهر فرود آمده اند
🔸عزیزِ فاطـمه را تشنه سَر بریده ستم
🔸 به یادِ فاطمه و فاطمیّه سوخت حرم
بشیر میگه:، حتّى زنان مدینه از خانه هایشان با موهاى پریشان بیرون ریختند و درحالى که از شدّت مصیبت صورت هاى خود را مى خراشیدند و بر صورت هاى خود لطمه مى زدند، صدا به گریه و زارى بلند کردند. (هیچ مرد و زنى را گریان تر از آن روز ندیدم و بعد از وفات رسول خدا، روزى تلخ تر از آن روز بر مسلمانان نگذشت)
🔸بگو به حضرتِ امُّ البنـین چه شد پسرهایش
🔸دو دست و چشم و علمدار و مشکِ سقّا پَر
بشیر اومد محضر #حضرت_ام_البنین
عرضه داشت خانم جان...
بچه هات رو در کربلا کشتند...
بی بی فرمودند...
ای بشیر...
أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین
بشیر از حسینم چه خبر...
عرضه داشت...
بی بی جان نبودی...
دستهای عباست رو قطع کردند...
عمود آهنین به فرقش زدند...
فرمود ای بشیر...
اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن علیه السلام
@roze_daftari
تمام بچه هام فدای حسین...
همه عالم فدای حسین...
🔸 نشسته است سرِ شاهِ دین رویِ نیزه
🔸 تـَنی به زیرِ سمِ اسبها شـده روضه
مردم به سرعت به مکانى که کاروان در آنجا بود، رفتند
دیدم على بن الحسین بیرون آمد، در حالى که پارچه اى در دست داشت که با آن اشک هایش را پاک مى کرد. کسى چارپایه اى آورد و حضرت روى آن نشست، درحالى که پیوسته اشک هایش جارى بود و نمى توانست جلوى گریه اش را بگیرد.
مردم که این صحنه ها را دیدند، صداى گریه آنان بلند شد و از زنان و دختران مدینه نیز ناله و شیون برخاست؛
🔸 بـِبار تا به قیامت که حرفِ غارت شد
🔸نصیبِ دخـترِ زهرا چرا اسارت شد؟!
عبدالله بن جعفر هم اومده و داره دنبال خانمش میگرده
،یک به یک محمل ها رو داره سر میزنه،رسید به محمل زینب،نشناخت خانومش و ،پرسید: خانوم من زینبُ ندیدی ؟بی بی یه نگاه کرد به عبدالله،وگفت: عبدالله، حق داری منو نشناسی آره من اون زینبی نیستم که از پیش تو رفتم، آخه :
🔸 انشب که از مدینه سفر کردم اختیار
🔸 همراه بود؛ قاسم و عباس و اکبرم
🔸 مویم سیاه بود ولی معجرم سپید
🔸 مویم سفید شد، سیه گشت معجرم
عبدالله جلو چشایِ من سر حسین رو بریدند ...
هی روضه خوند و هی عبدالله گریه کرد
،همه حرفا که تموم شد گفت بی بی یه گلایه دارم ازت ... شنیدم برا علی اکبر زودتر از داداشت رفتی ... بالا سر قاسم رفتی،بالا سر شهدای بنی هاشم رفتی،...
مگه بچه های من قابل نبودند،چرا نرفتی بالا سرشون؟!
گفت عبدالله تو دیگه چرا از من این سوال و میکنی؟بحق داداشم قسم،ترسیدم نگاش به نگاه من بیفته ازمن خجالت بکشه،گفتم حسین ،خجالت زد ام نشه
حسین...
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
@roze_daftari
.
#روضه_بازگشت_به_مدینه
#بازگشت_به_مدینه
قافله رسید به مدینه،روز جمعه بود وارد مدینه نشدن" بشیر آمد وارد مدینه شدهی صدا زد "یا اَهْلَ یَثْربَ لامُقامَ لَکْمْ بِها" تو خونه هاتون دیگه نمونید ...." چرا ؟؟؟ آخه:*قُتِلَ الْحُسَیْن فَاَدْمُعی مِدْرارٌ .....*فقط یه جلوش رو اشاره کرد" چه جوری کشتنش؟؟ اَلجِسْمُ مِنْهُ بِکَرْبَلاءمُضَرَّجٌ ، وَالرَّأسُ عَلَی الْقَناهِ یُدارُ ...."
قافله به استقبال آمدن به دنبال بشیر آمدن بیرون مدینه به استقبال قافله ی ابی عبدالله ...." چی جوری وارد مدینه شدن بماند، هر کی رفت سراغ یه بانویی" زن ها اومدن نزد سکینه . همه کنار قبر پیغمبر جمع شدن دیدن دختر علی زینب سلام الله علیها ؛یه پیراهن پاره پاره،یه پیراهن غرق به خون،سوراخ سوراخ رو، رو قبر پیغمبر پهن کرد" سفره ی روضه رو پهن کرد ... دیدن دیگه نمی شه با زینب حرف زد ... اومدن سراغ سکینه ... گفتن آی بانو از کربلا تا مدینه کجا به شما بیشتر سخت گذشت؟ فرمود هیچ جا برا ما مجلس یزدید نمی شد .... سر بریده ی بابای غریبم میان تشت ... همه مشغول لهو و لعب،خوشگذرانی و می گساری بودن،ما رو به طنابی بسته بودن ......
ای حسین .........
@roze_daftari
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
.
❣﷽❣
🏴#بازگشت_کاروان_به_مدینه
🏴 سوگواری ام البنین(س) برای فرزندان
پس از واقعه کربلا بشیر به فرمان امام سجاد(علیه السلام) وارد مدینه شد تا خبر بازگشت اسرای آل الله(ع) را بدهد، در راه ام البنین(س) به بشیر برخورد فرمود:
ای بشیر از امام حسین(ع) چه خبر داری؟
بشیر گفت: ای ام البنین خدا تو را صبر دهد که عباست کشته شد.
ام البنین(س) فرمود: از حسین مرا خبر ده.
بدین گونه بشیر خبر شهادت یک یک فرزندانش را به او داد اما ام البنین(س) پیاپی از امام حسین(ع) خبر می گرفت و می گفت فرزندان من و آن چه در زیر آسمان است فدای حسینم باد و چون بشیر خبر قتل آن حضرت را به او داد صیحه ای کشید و گفت: ای بشیر رگ قلبم را پاره کردی! و صدا به ناله و شیون بلند کرد...
معاویه بن عمار از امام صادق (ع) روایت کرده که ام البنین به بقیع می رفت و بر پسران خویش شیون می کرد، ناله ای غم انگیز و جانگداز که مردم بر گرد او جمع می شدند و گوش می دادند و گریه می کردند. حتی مروان هم که از بزرگ ترین دشمنان خاندان رسالت بود می آمد و زاری او را می شنید با آن سنگدلی گریه می کرد.
📚منبع:
اصفهانی؛ مقاتل الطالبیین؛ ص ۸۵
#بازگشت_به_مدینه
#روضه_بازگشت_به_مدینه
.@roze_daftari
هدایت شده از روضه دفتری
🔯اشعار دوبیتی شهادت
ثامن الحجج آقا امام رضا ع
⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕....
✏شعراز.آرمین غلامی.
(مجنون کرمانشاهی)
👇👇👇👇👇👇👇👇
@roze_daftari
غلام حضرت دلدار گشتم
برای دیدنش بیمار گشتم
بنام ضامن آهو اسیرم
خوشم چون عبداین دربارگشتم
🎾🎾🎾🎾🎾🎾🎾
رضافرزندختم المرسلین است
رضا عشق امیرالمومنین است
یدالله فوق ایدیهم کلامش
رضاشاهنشهه روی زمین است
⬅➡⬅➡⬅➡⬅➡
تویی سرحلقه ی رندان هستی
رضا ای جان وای جانان هستی
چه داند.آنکه باشدبی تومولا
بدستت بعدحق .فرمان هستی
✴✴✴✴✴✴✴✴
رضاجان مرغ بستان توهستم
هزاری در گلستان توهستم
به دام زلف مشکینت اسیرم
طفیلی در دبستان توهستم
🔵🔴🔵🔴🔵🔴🔵🔴🔵
درمدح رضا غزل سرابایدشد
بر درگه سلطان چوگدابایدشد
سرمست لقای دلبرت گرکه شوی
آنوقت گدای این سرا بایدشد
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
بایاد رضاسیروسفربایدکرد
زآغاز طریق .ترک سربایدکرد
گرنوکریش راننمایم .ای وای
در روزجزابسی ضرر باید کرد
🔵🔴🔴🔵🔵🔴🔴🔵🔵
همواره مرا محرم اسرار رضابود
بی ارزشم ومرا خریدار رضابود
آنجاکه دلم خوش بره دلدار نشیند
سرمستی ام از لطف همان یار رضابود
🌺🌻🌹🍀🌷🌸🍁🍃🍀🍀
شده ام شیفته ی صورت نیکوی رضا
منه (مجنون)شده ام عاشق آن روی رضا
همه شب گشته شعارم به خلایق همه جا
که منم خاک کف پای سگ کوی رضا
🌳🍂🌿🌾🍄🌵🌴🌺🌹🍀
@roze_daftari
..
هدایت شده از روضه دفتری
دوبیتی های شهادت امام حسن
چشمان تو غرق خون و لبها پر آه
آتش به دلت شراره ميزد ناگاه
هر قطرۀ خون، روي لب تو ميگفت:
« لا يوم كيومك أباعبدالله »
........
از آن همه بيكسي سخن ميگويند
از شعلۀ آه و سوختن ميگويند
بالاي سرت زينب و عبّاس و حسين
بر سينهزنان حسن حسن ميگويند
یوسف رحیمی
❣﷽❣
🌹#دوبیتی_امام_حسن_ع
من گدایم من گدایم یا حسن
من گدای بی نوایم یا حسن
تو گُل زهرایی و من خار تو
عشق تو داده بهایم یا حسن
@roze_daftari
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
هر چه دارم از تو دارم یا حسن
هر چه خواهم از تو خواهم یا حسن
گر نبودم کنیز خوبی تو را
باز امید شفاعت از تو دارم یا حسن
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
ای مسیحای مسیحا پرور عالم حسن
ای به دستت رشته عشق بنی آدم حسن
گر که بی نام و نشانم یا امام مجتبی
خاک بوس آستانم یا امام مجتبی
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
غربت آن نیست که سر بر سر نی
ره کند با سپه دشمن طی
غربت آن است که، فردی مظلوم
شود از کینه یارش مسموم
غربت آن است که بعد از کشتن
بارش تیر ببارد به بدن
تیر بارید ز بس بر بدنت
بدنت گشت یکی با کفنت
سینهها از الم، فروخته شد
تن و تابوت بهم دوخته شد
ای بیاد تو دل هستی، خون
وی حساب غمت از حد بیرون
قلب احمد که برایت خون بود
به همه مردم عالم فرمود:
روز محشر که همه گریانند
اشک ریزان حسن خندانند
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
غمِ مادر نمك پاشِ دلم شد
جگر در طشت خونين حاصلم شد
خدايا بعد عمري اشك و ماتم
سراخر زهرِ يارم قاتلم شد
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
یا حسن ع ناقابلم
اما گرفتار توأم
یا حسن ع دستم تهی
اما خریدار توأم
بر سر بازار حُسنت
نقد جان آورده ام
نیست قابل لیک
هر چه بود آن آورده ام
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
يا حسن دست منو دامان تو
ياحسن درد من و درمان تو
من چه گويم از يم احسان تو
من به دل دارم همه ايمان تو
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
تو کریم اهل بیتی
من گدای اهل بیت
دست خالی رد مسازم
ای صفای اهل بیت
خوب میدانم که میدانی
چه هستم یا حسن
ذره ام، هیچم ولی
دل بر تو بستم یا حسن
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
حسن قبری ملال انگیز دارد
حسن صبری شهادت خیز دارد
سلام ما به قبر بی چراغش
قلوب شیعیان سوزد ز داغش
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
تو را زهرا به دامان پروریده
رسول الله اوصاف تو خوانده
تو زهرا و علی را نور عینی
امید زینب و عشق حسینی
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
حسینم را بگو آید کنارم لحظه ای از غم
که گویم درد دل با یادگار مادرم امشب
بیا آخر دم آخر مرا دیگر حلالم کن
که مهمانم به جنت نزد جد اطهرم امشب
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
جگر صبر کباب بود از صبر حسن
گریه ممنوع بود بر سر قبر حسن
نه فقط شعلهٔ داغش زده آتش به دلم
قبر بی شمع و چراغش زده آتش به دلم
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
مدتی هست که جان رفته برون از بدنم
تحت درمان شفاخانه ی بیت الحسنم
من به تنهایی از این باده نخواهم نوشید
همه ی اهل جهان را حسنی خواهم کرد
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
غارت زده منم که کنارت نشسته ام
غارت زده منم که ز داغت شکسته ام
غارت زده منم که تو را خاک می کنم
تابوت را ز خون تنت پاک می کنم
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
دارد دلم سوز و محن
با نغمه مرغ چمن
دم یا حسین باشد اگر
در بازدم گویم حسن
💔جانم حسن جانم حسن...
دو چشم دارم هر یکی
از دیگری سیلاب تر
چشمی برای بی حرم
چشمی برای بی کفن
💔جانم حسن جانم حسن🖤
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
ای اهل مدینه فتنه بنیان مکنید
بر آل علی این همه عصیان مکنید
گر لاله نریزید به تابوت حسن
شرمی ز رسول، تیر باران نکنید
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
بر درد دل خلق کریم است حسن
هر چند ز درد غم نصیب است حسن
مهدی بکنار قبر او میگرید
تا خلق نگویند غریب است حسن
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
ذکرِ اسمت میشود مشکل گشای دردها
گفتنِ یک یاحَسن ...صد چارهسازی میکند
#دوای دردم حسن
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
پرچم یا حسنم روز قیامت بالاست
علتش غربت و آن نام غریبانهٔ توست
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
هر کس که کند گریه به مظلومی او
هرگز نشود کور به روز محشر
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
حسن زیباترین اسم دو دنیاست
کرامت از سراپایش هویداست
اگرچه عالمی هست ریزه خوارش
ولی مظلومترین فرزند زهراست
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
مستان ولائیم و به خود مینازیم
سر رابه ره عشق حسن میبازیم
یک بار دگر به کوری آل صعود
قبر پسر فاطمه را میسازیم
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
امشب به لبم ذکر حسن جان دارم
در کنج دلم کلبه ی احزان دارم
از روضه ی « لا یوم کیومِ » آقا
تا آخر عمر آه سوزان دارم
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
ای جان جهانیان فدایت
هستی همه سائل و گدایت
ای تکیه گه گناه کاران
دیوار بقیع با صفایت
گریان نبود به روز محشر
چشمی که بگرید از برایت
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
از غربت تو اشک دمادم داریم
دائم به لب پنجره شبنم داریم
این درد دل ماست ، خودت می دانی
در خاک مدینه یک حرم کم داریم
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
عوض لاله و گل بر بدنت
چوبهٔ تیر نشسته به تَنَت
پیش چشمان حسین و عباس
خون بریزد ز حجاب کقنت
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
حسنی هستم و از حشر چه باكی دارم
كه سر و كار غلامان حسن با زهراست
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
شد تیر باران پیکرش
مقابل برادرش
قاسم خونین جگرش
ناله زند بر پدرش
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
┈#روضه_دفتری
@roze_daftari
بوی جدایی می رسد از گریه هایم
بر داغ هجرانت حسین جان مبتلایم
در این دو ماهی که عزادار تو بودم
آیا قبولم کرده ای ای مقتدایم؟
🖤🖤🖤🖤
روضه ونوحه های جدید آخر ماه صفر دانلودشد👌
پیشنهادمیکنم بیای تواین کانال👇
#استوری
#پروفایل
#نوحه
#روضه
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین 👇
https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93
.
.
#روضه_ترکیبی
#روضه_حضرت_رسول_صلی_الله_علیه_وآله
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#آخر_صفر
@roze_daftari
بسم الله الرحمن رحیم...
یا رحمن یا رحیم...
🔸ای امت رسول قیامت بپا کنید
🔸لبریز جام دیده ز اشک عزا کنید
ایام مصیبت پیغمبر خدا...
و از طرفی هم ایام شهادت آقای غریب...
کریم اهل بیت امام حسن مجتبی است
🔸در ماتم پیمبر و تنهایی علی
🔸باید برای حضرت زهرا دعا کنید
از فردا دیگه ایام تنهایی و غربت امیرالمومنین شروع میشه...
دیگه مادرمون زهرای مرضیه یتیم میشه...
🔸داغ پیغمبر است و بلاییست بس عظیم
🔸حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم
دلت اینجا نباشه...
با پای دل بریم مدینه...
ای مدینه...
عجب روزهایی رو دیدی...
🔸حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم
امان از یتیمی ...
مثل فردایی پیغمبر خدا در بستر بیماریه...
زهرای مرضیه مثل پروانه دور بستر بابا میگرده...
هی به صورت زیبای بابا نگاه میکنه...
اشک میریزه...
میگه بابا جان یا رسول الله خوب میشی بابا...
بلاخره از بستر بیماری بلند میشی بابا...
خیلی سخته برای خونواده ای...
ببینند بابا تو بستر بیماری باشه و...
نتونن کاری کنن...
هی رسول خدا بیهوش میشدن...
هی به هوش می اومدن...
بچه ها طاقت نیاوردند...
حسن و حسین اومدن...
خودشون رو انداختن روی سینه ی پیغمبر...
رسول خدا رو در آغوش گرفتند...
گریه میکنند...
تا امیرالمومنین اومد بچه ها رو از رو سینه پیغمبر خدا بلند کنه...
حضرت چشمان مبارک رو باز کردند...
فرمودن علی جان...
بگذار بچه ها کنارم باشن...
بگذار با بچه ها وداع کنم...
حسنش رو در آغوش گرفت...
حسینش رو در آغوش گرفت...
لحظات آخره...
دیگه دست های پیغمبر خدا رمق در بدن نداره...
هر طوری بود با بچه ها وداع کرد...
یکوقت دیدند حضرت آروم آروم چشماشون رو از این دنیا بستند و...
راحت شدند...
عرضه بداریم یا رسول الله... آقا...
شما خیلی در دنیا اذیت شدید...
خیلی به شما ظلم کردند...
اما لحظات آخر وقتی چشمان مبارک رو باز کردین...
یک طرف حسن و حسین کنارتون بودن...
یک طرف امیرالمومنین کنارتون بودن...
یک طرف هم زهرای مرضیه مثل پروانه دور بستر شما...
دل ها بسوزه برای غریبِ مدینه...
برا اون آقایی که لحظات آخر وقتی چشماش رو باز کرد دید:
همه دور بسترش جمعن .. سرش رو پای خواهرش ، عباس یه گوشه از حجره سر رو دیوار گذاشته داره اشک می ریزه ..
داداشاش یه جور دارن گریه می کنن .. خواهرا یه طور ..
همه رو داره نگاه می کنه امام حسن.. اما تا نگاهش افتاد به ابی عبدالله دید حسین داره گریه میکنه ؛ فرمود داداش تو دیگه گریه نکن..
چرا گریه نکنم؟! اماممُ دارم از دست میدم.. (هیچ کی مثل ابی عبدلله،امام مجتبی رو نشناخت.. فرمود یک بار جلوتر از برادرش حرف نزد.. این ادبُ ابالفضل داره یاد می گیره..) چرا گریه نکنم؟! یه وقت نگاه کرد دید امام مجتبی داره گریه می کنه.. فرمود لایوم کیومک یا اباعبدالله .. هزار تا حرف داره.. هزار تا اشاره داره.. یکیش اینه:
یعنی داداش این لحظۀ آخر سر من رو زانوی زینبِ .. همه دور من جمع شدید گریه می کنید....اما یه لحظه ای برای تو میرسه حسین همه دارن هلهله میکنن .. نه اینکه سرت رو دامن کسی نیست .. یه وقت زینب داره نگاه می کنه... میبینه نانجیب داره وارد گودال میشه .. "والشمر جالس علی صدرک.."*
دستِ گداییتُ بیار بالا بلند بگو یا حسین ..
.#روضه_دفتری
@roze_daftari
🕊﷽🕊
☑️#روضه_پیامبر_ص 2
🔘#دفتری_پیامبر 2
☑️#کانال_روضه_دفتری
🔘#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا س
🔹براحمد و محمود و محمد صلوات
🔹برشافع رهروان عبد خدا روح مؤید صلوات
🔹بر خلق و ملک بر همه رُسُل تاج سر است
🔹بر تاج سر تمام انبیاء عالم محمد صلوات
🔸بر تور جمال پاک احمد صلوات
🔸بر عطر وجود حی سرمد صلوات
🔸بر وَجه نکویُ خُلق نکوی رسول
🔸بر خاتم الانبیاء محمد صلوات
🌿#السلامعلیکیامظلومیارسولاللهیاامامالرحمهیاسیدناومولانااناتوجهنا.
▪️نبی در بسترو زهرا کنارش
▪️عزیزقلب او شد بی قرارش
▪️بگوید دخترم کمتر نوا کن
▪️برای رفتن بابا دعا کن
⬅️ نمی دونم مدینه رفتی یا نه...
گنبد خضرای پیغمبرو دیدی یا نه...
ان شالله روزی هممون باشه مدینه..
گنبد خضرای پیامبر رو زیارت کنیم..
(یارسول الله آقا جان ..)
آقاجان...این دلا برا مدینهات تنگه آقا..
🕊آقا برات کاری نداره...امروز یه نگاه بکنی...برات کاری نداره یه مُهر تأیید بزنی، منم مدینه ای بشم..
آقا....هنوز خیلیا مدینه رو ندیدن...
هنوز خیلیا قبرستان بقیع رو ندیدند...
امروز بگو خدا.... به حق اون پیامبری که میگفت آی مردم من از شما اجر رسالت نمیخوام...
اما دو چیز رو بینتون امانت و یادگار میزارم....یکی کلام خدا قرآنه....یکی اهل بیت منه...
آی مردم فاطمه پاره تن منه..
آخ علی غریبه...(علی مظلومه....2)
آی مردم حسنین میوه دلِ منند...
آخ بمیرم برات یا رسول الله..چه کردند با فاطمه ات...
⬅️هر دختری بابا از دست بده مردم دورش جمع میشن...تَسلاش میدن...دلداریش میدن...تسلیت میگن...دسته های گل میارن...
☑️ آخ دل عالم بسوزه برا اون دختری که داغ بابا دید....اما بجای گُل دسته های هیزم آوردند...درب خونشو آتش زدند...
اون خونه ای که پیغمبر اذن ورود میگرفت وارد میشد....اومدن در خانه فاطمه شو آتش زدند....
فاطمه شو بین در و دیوار قرار دادند...
( بمیرم برات زهرا جان....)
🔹آی حاجت دارا.... ناله دارا ...آی جوون دارا....
🔘خانم فاطمه زهرا بین درو دیوار دوتا ناله زد..میدونی چی بود....
اولین ناله بیبی این بود... صدا زد ..
یا ابتا یارسول الله...
بابا بیا ببین با فاطمت چه کردند...
بابا بیا ببین اون سینه ای که تو میبوسیدی...بین در و دیوار گذاشتند...
یه نالهٔ دیگه ای هم زد فاطمه....
صدا زد
یا فِضه خُزینی..
فضه بیا پهلومو شکستند...
.فضه بیا محسنمو کشتند...
⏪کاری کردند با دختر پیغمبر...
صدازد علی جان شبانه غسلم بده...
شبانه بدنم و کفن کن...
شب بدنم رو بخاک بسپار...
امان از دل امیرالمومنین ع ...
(هااا ناله بزن برا غربت امیرالمومنین ع...)
علی غریبه علی مظلومه....
⏺بدن زهراشو کفن کرد...خدا غریبانه بدن زهرارو تشیع کرد ...همچین که رسید نزدیک قبر فاطمه اش...
(دیدید وقتی مادری از دنیا بره...میگن محارم مادر بیان...کمک کنند بدن نازنین مادرو درون خانه قبر بزارند...)
خدا سلمان محرم نیست...اباذر محرم نیست...محارمش بچه های کوچکشند...
خدا چه کنه علی..
اگه بره درون قبر کسی نبود فاطمه رو به علی بِده...
اگه بیرون قبر باشه چطور فاطمه رو وارد خانه قبر کنه..
آخ بمیرم یه وقت دید دو تا دست شبیه دستای پیغمبر....
💠علی جان اِلَیَّ...اِلَیَّ
علی جان بِده امانتمو... بِده فاطمه مو....
شاید گفته باشه یا رسول الله...آقا جان ...ازت خجالت میکشم آقا ...
(چرا)
چون امانتی که شب عروسی بمن دادی ..سیلی خورده نبود...
آخ تازیانه خورده نبود...
پهلو شکسته نبود...
......
✳️هر چقدر ناله داری به غربت امیرالمومنین ع ..به مظلومی امیرالمومنین... صدای نالتو بلند کن 3 مرتبه ناله بزن یگو...
🍁یا حسـیـــــن
🔸درلحظه هاي آخر،امّيدوارم ارباب
🔸آیی و من ببينم، يك دم رخِ شما را
🔸در لحظه وفاتم، چشم انتظارم ای شاه
🔸آسان كنی زلطفت جان دادنِ گدارا(عاصی)
⬇️صلوات حذف نشه لطفا⬇️
🎋هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها(صلوات)🎋
☑️طریقه سرچ آسان.☑️
#دفتری_پیامبر
#دفتری_حضرت_زهرا س
#دفتری_علی_ع
#دفتری_حسن_ع
#دفتری_حسین_ع
#دفتری_سجاد_ع
#دفتری_باقر_ع
#دفتری_صادق_ع
#دفتری_کاظم_ع
#دفتری_رضا_ع
#دفتری_جواد_ع
#دفتری_هادی_ع
#دفتری_عسکری_ع
#دفتری_امام_زمان_عج
#دفتری_پنج_تن
#دفتری_ورودیه
#دفتری_وداع
#دفتری_شام_غریبان
#شام_غریبان
#دفتری_عباس_ع
#دفتری_علی_اکبر_ع
#دفتری_قاسم_ع
#دفتری_علی_اصغر_ع
#دفتری_خدیجه_س
#دفتری_زینب_س
#دفتری_ام_البنین_س
#دفتری_رقیه_س
#دفتری_معصومه_س
#دفتری_فاطمه_صغری
#دفتری_ام_کلثوم_س
#دفتری_مسلم ع
****
#روضه_پیامبر_ص
#روضه_حضرت_زهرا_س
#روضه_حضرت_علی_ع
#روضه_امام_حسن_ع
#روضه_امام_حسین_ع
#روضه_امام_سجاد_ع
#روضه_امام_باقر_ع
#روضه_امام_صادق_ع
#روضه_امام_کاظم_ع
#روضه_امام_رضا_ع
#روضه_امام_جواد_ع
#روضه_امام_هادی_ع
#روضه_امام_عسکری_ع
#روضه_امام_زمان_عج
#روضه_حضرت_عباس_ع
#روضه_حضرت_علی_اکبر_ع
#روضه_حضرت_قاسم_ع
#روضه_حضرت_علی_اصغر_ع
#روضه_حضرت_زینب_س
#روضه_حضرت_ام_البنین_س
#روضه_حضرت_رقیه_س
#روضه_حضرت_ام_کلثوم_س
#روضه_فاطمه_صغری_س
#روضه_حضرت_معصومه_س
#روضه_اربعین
#روضه_شهید_سلیمانی
#روضه_حضرت_خدیجه_س
#روضه_حضرت_مسلم_ع
#ختم_پدر
#ختم_مادر
♡☆♡☆♡☆♡
✍ان شاالله مطالب بیشتر در کانال بارگذاری خواهد شد..
May 11
.
#بازگشت_به_مدینه
#روضه_بازگشت_به_مدینه
🔸بشیر آمد و شهرِ مدینه بر هم ریخت
🔸مدینه بر سرِ خود خاکِ غصّهوغم ریخت
بشیر بن جذلم میگه: هنگامى که به مدینه نزدیک شدیم، على بن الحسین دستور داد که ، خیمه ها را برپا کنند و بمن فرمود: اى بشیر! خدا پدرت رو رحمت کند، او شاعر بود، آیا تو نیز مى توانى شعر بگویى؟
گفتم: آرى، اى پسر رسول خدا، من نیز شاعرم.
فرمود: وارد مدینه شو وخبر شهادت ابى عبدالله(علیه السلام) و ورود ما رو به مردم مدینه برسان
🔸مدینه از غمِ کـرب و بلا به سر میزد
🔸صدایِ قاصدِ غم شعله بر جگر میزد
بشیر میگه به مسجد النبى رسیدم و صدامو به گریه بلند کردم و گفتم:
«یا أَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ بِها * قُتِلَ الْحُسَیْنُ فَأَدْمُعی مِدْرارُ
اَلْجِسْمُ مِنْهُ بِکَرْبَلاءَ مُضَرَّجٌ * وَالرَّأسُ مِنْهُ عَلَى الْقَناهِ یُدارُ»
(اى مردم مدینه، دیگر مدینه جاى ماندن شما نیست، زیرا حسین [آقاى شما] کشته شد که اشک من این گونه سرازیر است.
پیکر او در کربلا به خاک و خون غلطیده و سر مقدسش بالاى نیزه، شهر به شهر گردانده شد).
🔸آهای شهرِ مـدینه... حسین را کشتند
🔸تمـامِ آبـرویِ عالـَمـین را کشتند
على بن الحسین(علیه السلام) با عمه ها و خواهرانش در آستانه شهر فرود آمده اند
🔸عزیزِ فاطـمه را تشنه سَر بریده ستم
🔸 به یادِ فاطمه و فاطمیّه سوخت حرم
بشیر میگه:، حتّى زنان مدینه از خانه هایشان با موهاى پریشان بیرون ریختند و درحالى که از شدّت مصیبت صورت هاى خود را مى خراشیدند و بر صورت هاى خود لطمه مى زدند، صدا به گریه و زارى بلند کردند. (هیچ مرد و زنى را گریان تر از آن روز ندیدم و بعد از وفات رسول خدا، روزى تلخ تر از آن روز بر مسلمانان نگذشت)
🔸بگو به حضرتِ امُّ البنـین چه شد پسرهایش
🔸دو دست و چشم و علمدار و مشکِ سقّا پَر
بشیر اومد محضر #حضرت_ام_البنین
عرضه داشت خانم جان...
بچه هات رو در کربلا کشتند...
بی بی فرمودند...
ای بشیر...
أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین
بشیر از حسینم چه خبر...
عرضه داشت...
بی بی جان نبودی...
دستهای عباست رو قطع کردند...
عمود آهنین به فرقش زدند...
فرمود ای بشیر...
اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن علیه السلام
تمام بچه هام فدای حسین...
همه عالم فدای حسین...
🔸 نشسته است سرِ شاهِ دین رویِ نیزه
🔸 تـَنی به زیرِ سمِ اسبها شـده روضه
مردم به سرعت به مکانى که کاروان در آنجا بود، رفتند
دیدم على بن الحسین بیرون آمد، در حالى که پارچه اى در دست داشت که با آن اشک هایش را پاک مى کرد. کسى چارپایه اى آورد و حضرت روى آن نشست، درحالى که پیوسته اشک هایش جارى بود و نمى توانست جلوى گریه اش را بگیرد.
مردم که این صحنه ها را دیدند، صداى گریه آنان بلند شد و از زنان و دختران مدینه نیز ناله و شیون برخاست؛
🔸 بـِبار تا به قیامت که حرفِ غارت شد
🔸نصیبِ دخـترِ زهرا چرا اسارت شد؟!
عبدالله بن جعفر هم اومده و داره دنبال خانمش میگرده
،یک به یک محمل ها رو داره سر میزنه،رسید به محمل زینب،نشناخت خانومش و ،پرسید: خانوم من زینبُ ندیدی ؟بی بی یه نگاه کرد به عبدالله،وگفت: عبدالله، حق داری منو نشناسی آره من اون زینبی نیستم که از پیش تو رفتم، آخه :
🔸 انشب که از مدینه سفر کردم اختیار
🔸 همراه بود؛ قاسم و عباس و اکبرم
🔸 مویم سیاه بود ولی معجرم سپید
🔸 مویم سفید شد، سیه گشت معجرم
عبدالله جلو چشایِ من سر حسین رو بریدند ...
هی روضه خوند و هی عبدالله گریه کرد
،همه حرفا که تموم شد گفت بی بی یه گلایه دارم ازت ... شنیدم برا علی اکبر زودتر از داداشت رفتی ... بالا سر قاسم رفتی،بالا سر شهدای بنی هاشم رفتی،...
مگه بچه های من قابل نبودند،چرا نرفتی بالا سرشون؟!
گفت عبدالله تو دیگه چرا از من این سوال و میکنی؟بحق داداشم قسم،ترسیدم نگاش به نگاه من بیفته ازمن خجالت بکشه،گفتم حسین ،خجالت زد ام نشه
حسین...
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
،.
#روضه_حضرت_رسول_صلی_الله_علیه_وآله
#ماه_صفر
بسم الله الرحمن رحیم...
یا رحمن یا رحیم...
🔸ای امت رسول قیامت بپا کنید
🔸لبریز جام دیده ز اشک عزا کنید
ایام مصیبت پیغمبر خدا...
و از طرفی هم ایام شهادت آقای غریب...
کریم اهل بیت امام حسن مجتبی است
🔸در ماتم پیمبر و تنهایی علی
🔸باید برای حضرت زهرا دعا کنید
از فردا دیگه ایام تنهایی و غربت امیرالمومنین شروع میشه...
دیگه مادرمون زهرای مرضیه یتیم میشه...
🔸داغ پیغمبر است و بلاییست بس عظیم
🔸حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم
دلت اینجا نباشه...
با پای دل بریم مدینه...
ای مدینه...
عجب روزهایی رو دیدی...
🔸حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم
امان از یتیمی ...
مثل فردایی پیغمبر خدا در بستر بیماریه...
زهرای مرضیه مثل پروانه دور بستر بابا میگرده...
هی به صورت زیبای بابا نگاه میکنه...
اشک میریزه...
میگه بابا جان یا رسول الله خوب میشی بابا...
بلاخره از بستر بیماری بلند میشی بابا...
خیلی سخته برای خونواده ای...
ببینند بابا تو بستر بیماری باشه و...
نتونن کاری کنن...
هی رسول خدا بیهوش میشدن...
هی به هوش می اومدن...
بچه ها طاقت نیاوردند...
حسن و حسین اومدن...
خودشون رو انداختن روی سینه ی پیغمبر...
رسول خدا رو در آغوش گرفتند...
گریه میکنند...
تا امیرالمومنین اومد بچه ها رو از رو سینه پیغمبر خدا بلند کنه...
حضرت چشمان مبارک رو باز کردند...
فرمودن علی جان...
بگذار بچه ها کنارم باشن...
بگذار با بچه ها وداع کنم...
حسنش رو در آغوش گرفت...
حسینش رو در آغوش گرفت...
لحظات آخره...
دیگه دست های پیغمبر خدا رمق در بدن نداره...
هر طوری بود با بچه ها وداع کرد...
یکوقت دیدند حضرت آروم آروم چشماشون رو از این دنیا بستند و...
راحت شدند...
عرضه بداریم یا رسول الله... آقا...
شما خیلی در دنیا اذیت شدید...
خیلی به شما ظلم کردند...
اما لحظات آخر وقتی چشمان مبارک رو باز کردین...
یک طرف حسن و حسین کنارتون بودن...
یک طرف امیرالمومنین کنارتون بودن...
یک طرف هم زهرای مرضیه مثل پروانه دور بستر شما...
دل ها بسوزه...
برا اون آقایی که لحظات آخر وقتی چشماش رو باز کرد ببینه...
و الشمر جالس علی صدره
شمر روی سینه حسین
هر کجا نشستی صدا بزن...
ای غریب حسین...
یک نفر دیگه هم اومد کنار ابی عبدالله...
خواهرش زینب کبری اومد کنار برادر...
اما دیر رسید...
از بالای تل زینبیه یه نگاه کرد دید دارن بردارش حسین رو سر میبرن...
چکار کنه بی بی زینب،
یا الله...
دستهاش رو گذاشت روی سر...
صدا زد...
وا محمدا...
واعلیا...
یا رسول الله منو ببخشید آقا...
چیزی نگذشت...
یکدفعه زینب کبری ببینه...
زمین و زمان بلرزه در اومد...
هوا متغیر شد...
نگاه کرد دید...
سر حسینش روی نیزه...
🔸سری به نیزه بلند است در مقابل زینب
🔸خدا کند که نباشد سر برادر زینب
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
#روضه_حضرت_رسول_صلی_الله_علیه_وآله
#ماه_صفر
گریز دوم:
تا امیرالمومنین اومد بچه ها رو از روی سینه پیغمبر خدا بلند کنه...
حضرت فرمودن علی جان...
بگذار بچه ها کنارم باشن...
با دست هایی که رمق نداشت...
حسن و حسینش رو در آغوش گرفت...
عرضه بداریم یا رسول الله...
لحظات آخر طاقت نداشتید ببینید بچه ها رو از کنار شما دور کنند...
اما ای کاش شما کربلا میبودین...
وقتی دختر ابی عبدالله اومد کنار بدن بابا...
صدا زد عمه جان زینب...
(هذا نعش من)
عمه جان این بدن کیه
خدایا با بدن حسین چکار کردند...
دختر... بدن بابا رو نمیشناسه...
سر در بدن نداره...
همه بدن غرق خون...
انگشت و انگشتر نداره...
صدا زد جانان عمه...
این بدن بابای غریبت حسینه...
خودش رو انداخت روی بدن بابا...
شروع کرد به درد و دل کردن...
یدفعه دیدن چند نفر با تازیانه دارن می آیند...
خدایا اینا میخوان چکار کنن...
کنار بدن بابا ...
هم دختر رو زدن هم عمه جانش زینب رو زدن...
یدفعه دختر بی تاب شد...
صدا زد بابا...
أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة
بابا بلند شو ببین...
دارن عمه جانم زینب رو میزنند...
🔸با همان دستی كه زهرا را زدند
🔸در كنار ِ پیكرت ما را زدند
هر کجا نشستی...
دهانت رو خوش بو کن...
بگو یا حسین...
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
-
#روضه_حضرت_رسول_صلی_الله_علیه_وآله
#ماه_صفر
عرضه بداریم یا رسول الله...
طاقت نداشتید ببینید...
نور دیدگان شما حسن و حسین رو از روی سینه ی شما بلند کنن...
اما نبودید ببینید با این گل های شما چه کردند...
منو ببخشید یا رسول الله...
بعد شما...
🔸از دو طشت آمد نوای شور و شین
🔸گاه از طشت حسن، گاه از حسین
🔸اندر اینجا قلب زینب خسته بود
🔸و اندر آنجا دست زینب بسته بود
یا رسول الله...
🔸از دو لب های حسن خون میچکید
یا رسول الله...
چقدر سفارش کردید...
فرمودید حسنم غریبه...
یک روز تکه های جگرش داخل طشت در مقابل زینب...
🔸از دو لب های حسن خون میچکید
بگم یا نه آی کربلایی ها...
🔸خورد لب های حسین چوب یزید
یه روزی هم سر مقدس حسینت داخل طشت در مقابل یزید...
هی با چوب خیزران به لب و دندان حسینت میزد...
🔸خورد لب های حسین چوب یزید
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
-
4_5809669044298583425.mp3
1.22M
❣﷽❣
🔳 #سینه_زنی_امام_حسن_ع
🔳 #سبک حاج اکبر ناظم
🔳 #سبک حسین سرباز ره دین بود
@roze_daftari
به گوش دلها رسد این زمزمه. کریم طاها پسر فاطمه
کشته شد، از جفا
امامِ مجتبی
خون شد دل زینب کبری.
🔳واویلتا آه و واويلا
نور دلِ فاطمه و مرتضی. گفتا به زینب خواهرش از وفا
کن مرا ، یاوری
ای که چون، مادری
طشت برایم کن مهیا
🔳واویلتا آه و واويلا
خواهر خبر کن نور هر دو عینم
شهید دشت کربلا حسینم
می روم، زین جهان
سوی باغ جنان
راحت شوم از جور همسر. مهمان شوم در نزد مادر
🔳واویلتا آه و واويلا
چون که حسین فاطمه خبر شد. آگه ز لخته لختهُ جگر شد
گفت وبا، مجتبی
آن عزیز خدا
با رفتن تو ای برادر. افتاده بر جان من آخر
🔳واویلتا آه و واويلا
جان برادر ای همه نیازم
با قاسم و عبداللهم چه سازم
داغ تو زد شرر
خم شد از، من کمر
بی تو مدینه با صفا نیست
خنده دگر بر لب ما نیست
🔳 واویلتا آه و واويلا
(مصطفی جعفری)
@roze_daftari
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
❣﷽❣
🍁#زمزمه_امام_رضا_ع
🌟#سینه_زنی_امام_رضا_ع
🍁#سبک : اباصالح التماس دعا
🌟#روضه_امام_رضا_ع
🍁#ترکی
🌟#آقای_مرحوم_منصوری
به عشق تو مبتلا شده ام
بینوا شده ام ای رضا جانم
به دور از بیگانه ام که به تو
آشنا شده ام ای رضا جانم
🌟🍁رضا جانم ( ای رضاجانم)3
به عشق تو ...
تو مهمان ملک ایرانی
غریب شهر خراسانی
ای رضا جانم2
(به دل مهر اولیا دارم
هوای موسی الرضا دارم)
دیده بر احسان شما دارم2
تو دلدارو یار محترمی
شاهد حرمی ای رضا جانم
سلیمان خطهٔ عجمی
صاحب کَرَمی جان جانانم
(فدای آن بارگاه تو
ملائک باشد سپاه تو)2
می سپارم جان را به راه تو
تو ای نور پرتو ازلی
یادگار علی ای رضا جانم
سُراید خوش نغمه مرغ دلم
با نوای جَلی مِهر تابانم
(تو نور چشم اَحبایی
گل گلزار تولایی)2
بضعه طاها جان زهرایی
تویی سلطان سریر وفا
حامی ضعفا ای رضا جانم
پناه عالم امام هُدی
ضامن غربا شاه شاهانم
(تو مهمان ملک ایرانی
غریب شهر خراسانی)2
یادگار شاه شهیدانی
🌟🍁رضا جانم (ای رضا جانم)3
🍁هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🍁
@roze_daftari
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
دعای پایانی
آخر مجلس مداحی امام حسین
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک
اللهم حفظ قائدنا الخامنه ای
خدایا آبروی ما مریز
خدایا گناهان ما بریز
خدایا ما را ببخش و بیامرز
خدایا تا ما را نیامرزیدی از این دنیا
مبر
خدایا عاقبت همه ما را ختم به خیر قرار
بده
خدایا ما را لحظه ای و کمتر از لحظه ای به خودمان وامگذار
خدایا شهادت در رکاب امام عصر (عج) رو نصیب همه ما بگردان
خدایا قلب آقا امام زمان (عج) را از همه ما راضی و خشنود بگردان
خدایا همه بیماران و جانبازان و شیمیایی ها را لباس عافیت بپوشان
خدایا هر کسی هر حاجت خیریه و شرعیه ای داره
به هدف اجابت برسان
خدایا دعاهای امام زمان (عج) و رهبر و
مراجع را در حق همه ما به هدف اجابت برسان
خدایا هر آنچه خیر است برای همه ما قرار بده و هر آنچه شر است از همه ما دور بگردان
خدایا لیاقت و سعادت حضور در مناسک حج
را برای همه ما به خصوص پدر و مادر و استاتیدمون قرار بده
خدایا رهبرمون رو درپناه الطاف خداوندی
حفظ و هدایت و از جمیع بلیات ارضی و سمایی مصون و محفوظ بدار
خدایا آخرین کلام ما در این دنیا و اولین
کلام ما در آن دنیا را نام زیبای خانوم حضرت زهرا (س) قرار بده
خدایا هرآنچه که تو بهتر میدانی و به صلاح
ماست از خزانه پرفیض الهی و از تفضل و رحمتت
نصیب ما بگردان
دعای آخر مجلس حاج منصور ارضی
روش دیگر ادامه دعای آخر مجلس اینگونه است:
اَللّهُمَّ اِنّا نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظيمِ الاْعْظَمِ، اَلاْعَزِّ
الاْجَلِّ الاْکْرَمِ، بحقِّ امامِ زمانِنا، بِدَمِ المظلوم ده مرتبه يا اَللّهُ يا
اَللّهُ يا اللّهُ…
یا رحمن یا رحیم یا مُقَلِبَ القُلوب ثَبِت قُلوبَنا علی دینِک و علی مُحَبَهِ
الحُسَین فِی الدُّنیا و الاَخِرَه
الهی يَا حَمِيدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ
يَا عَالِي بِحَقِّ عَلِيٍّ
يَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَه
يَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ
یا قدیم الاحسان بحق الحسین (ع)
بعد از مقدمه می توان دعای آخر مجلس را اینگونه ادامه داد:
اللهمَ عَجّل لِوَلیِکَ
الفَرَج (۲)
بار پروردگارا
فرج امام زمان (عج) را برسان
در ظهور ولی نعمت
ما تعجیل بفرما
قلب آقامون از
ما راضی و خشنود بدار
چشمان آلوده به
گناه و معصیت ما به دیدار حضرتش منور بگردان
خداوندا به آبروی
چهارده معصوم، به ناله های امام زمان، قلم عفوت بر جرم و جرایم این بنده حقیر بکش
خداوندا به پهلوی
شکسته بی بی زهرا، آبروی ما مریز، گناهنمون ببخش و بریز
خداوندا آنی و
کمتر از آنی ما را به خود وا مگذار
همه مریض ها علی
الخصوص مرضای اسلام، جانباز ها، شیمیایی ها، اونایی که الان روی تخت بیمارستان ها هستند،
همه کسانی که ملتمس دعا بودند الساعه از شفاخانه کرمت شفای عاجل عنایت فرما
@roze_daftari
# روضه ابوالفضل العباس ع💚🌴
خدا یا شرح غم خواندن چه سخت است
زداغ لاله پژمردن چه سخت است
نمی دانی که با دست بریده
ز پشت اسب افتادن چه سخت است
اگر تیری درون چشم باشد
نمی دانی زمین خوردن چه سخت است
(آقا جان )
شنیدم دستهایت را بریدند
شنیدم چشم نازت را دریدند
چون طفلان این سخن ها رو شنیدند
همه از هم خجالت می کشیدند
وای بمبرم برات آقا جا
امد دم خیمه خیمه طفلان دید بچه ها روی شکمشون رو روی زمین مرطوب نهادند تا از تشنگی شان کاسته شود
غیرتش به جوش آمد
صدا زد:سیدی ، مولای من ، سینه ام تنگ شده اجازه بده برم میدان
امام حسین فرمود: می خواهی بروی برو ، اما اول برای بچه هایم قدری آب بیار
خودش را به طرف شریعه فرات رسانید مقداری اب به کف دست گرفت اما
یاد لب تشنه برادر ، یاد تشنگی بچه های برادر افتاد
اب را روی اب ریخت به سوی خیمه ها حرکت کرد
اما دشمنان دستهای نازنینش را جدا کردند
اما هنوز امید داره هنوز اب داره
وای بمیرم
امان از اون لحظه ای که تیر به مشکش زدند وقتی تیر به مشک اباالفضل اصابت کرد همه اب روی زمین ریخت
امیدش نا امید شد
الهی امیدت نا امید نباشه عزیز دلم
یک عمود اهن هم به فرق نازنینش زدند
از روی اسب به زمین افتاد
صدا زد : برادر برادرت را در یاب
اه امان از اون لحظه ای که امام حسین امد علقمه دید دستهای علمدارش بریده تمام بدن قطعه قطعه صدا زد برادرم کمرم شکست الهی هیچ کسی داغ برادر نبینه الهی غم برادر نبینی عزیز دلم
دلم خون دلم خون ایهاولناس
گرفته علقمه بوی گل یاس
ولی قدر چمن را بلبل افسردا می داند
غم مرگ برادر را برادر مرده می داند
ز کوشش های عباس و سکینه گشته ام معلوم
که اب را لعل لب خشکیده می داند
😭😭😭😭😭😭😭😭😭
اجرای سبک:🎤 بانوای مداح اهل بیت ع استاد کربلایی محمد دیدبان
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
😭😭😭😭😭😭😭
التماس دعا
آقاست گدای او فقیرش مشمار
🏴 وداع با ماه صفرحضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام گریز حضرت اباعبدالله علیه السلام🏴
وداع ما با ماه صفر هست،منم وداع امام رضا رو بخونم و از همه التماس دعا "
السَّلَامُ عَلَى مَنْ أَمَرَ أَهله وَ عِيَالَهُ بِالبکاء عَلَيْهِ قَبْلَ وُصُولِ الْقَتْلِ" زن و بچش رو جمع کرد،تو همون مدینه پشت سر من گریه کنید" آقا گریه پشت سر مسافر شگون نداره،فرمود دیگه از این سفر برنمیگردم مدینه" 🔸وقت رفتن زشهر پیغمبر
گفت باید به غربتم گریید🔸دیگر این شهر را نمی بینم🔸بر غم بی نهایتم گریید
خواهرا،امشب جای حضرت معصومه گریه کنید*
گریه بر من رواست معصومه
این مسافر که بر نمی گردد
دیدن قبرمادرم زهرا🔸روزی من دگر نمی گردد🔸رفت و قسمت نشد که این خواهر
ما میگیم خوب شد قسمت نشد،یه خواهر بابرادر همسفر شد،دیگه بسه
رفت و قسمت نشد که این خواهر
همسفر با برادرش باشد
رفت و قسمت نشد که برگردد
زائر قبر مادرش باشد
*کجا بردنش؟!*
رفت و دور از مزار پیغمبر
در غریبی ز زهر کین جان داد
کنج حجره به خود می پیچید
همچو مادر به روی خاک افتاد
میگم و رد میشم
اثر زهر کینه کاری بود
صورتش شد کبود واویلا
ذکر پایانیش در این عالم
لب خشکیده بود یا زهرا ...مادر .. مادر ..
فیض آمادست،بگم شام غریبانیه محدث قمی هم فیض ببره،دل شب زنای نوقان تازه عروساشونو داشتن میبردن خونه ی شوهر،دیدن یه بدنی رو غریبانه دارن تشیع میکنن،پرسیدن،گفتن این بدن امام رضاست(غربت و ببین)این تازه عروسا به شوهراشون گفتن مهریه هامون حلالتون،اجازه بدید بریم بدن جگرگوشه ی فاطمه رو دفن کنیم
چی جوری دفن کنن؟!! برگشتن،هر چی هر کی براشون گل آورده بود،پس گرفتن،گفتن باید این بدن رو گل بارون کنیم،آوردن گلها رو ریختن،بدن زیر این گلها دفن شد،قربونت برم که زنها واسطه ی دفنت شدن"(فهمیدی چی میخوام بگم؟!!)یه همچین اتفاقی تو تاریخ یه بار دیگه هم افتاده،اونم مال کربلاست .... زنای بنی اسد اومدن به نامرداشون گفتن،مهریه هامون حلال،اجازه بدید این بدن ها رو بریم دفن کنیم .... لذا تو زیارت ناحیه به ابی عبدالله می گی:
*أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى*
قربونت برم که روستایی ها دفنت کردن" اما من میخوام بگم یا امام رضا(خود حضرت رضا فرمودا):إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ " اگه میخوای برا کسی گریه کنی،بر حسین ما گریه کن "یا امام رضا بدنتو وقتی میخواستن دفن کنن،تلی از گل و کنار زدن ...."
اما لایوم کیومک یا اباعبدالله ....."
به به ، رحمت خدا بر این ناله ها،60 شبه داری میگی حسین،دیگه بستونه،بازم دلت کربلا میخواد؟!!نشست کنار گودال،چه کنه زینب؟!!
نیزه شکسته ها رو کنار بزن ....
نه نه .... دونه دونه اینا رو بیرون آورد، شمشیرا رو از بدن بیرون آورد،تازه بدنی که زیر سم اسب رفته ....اما ادب اقتضا میکنه روضه ی خود امام رضا رو بگم،برا ابی عبدالله اینجوری روضه خواند"
به خدا ما که هنوز یه دل سیر براش گریه نکردیم" چقد زود داره این سفره جمع میشه،چه شبای خوبی بود چه روزای خوبی بود،صبح و شاممون با تو شروع میشد ...." ان شاالله عمرمونم با تو تموم بشه آقا؛ ان شاالله تو بیای بالا سرمون" امام رضا فرمود: یابن شبیب إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ" چرا؟ علتشم فرمود،اگه نمی گفت جرات نمیکردیم اینجوری بگیم:*فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ* اخه مثل یه مذبوح سر از بدنش جدا کردن" یدونه شباهتشو بگم،میخوام بگم شباهتش اینه،تو ماها اگه بخوان یه گوسفندی رو سر ببرن،یه مذبوحی رو ذبح کنن،همه دورش جمع میشن،همه خوشحالن، هر کی میگه من از این مذبوح سهمی دارم ...... ( فهمیدی چی گفتم؟!!) همه دورش حلقه زدن ... اخنس گفت عمامه ش رو من میبرم .... بجدل گفت انگشترشو من میبرم ..... خولی گفت سرشو من میبرم ..... همه دارن شادی می کنن
#حجت_الاسلام_میرزامحمدی
#امام_رضا_علیه_السلام
#سیدالشهدا_علیه_السلام
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#روضه
هدایت شده از روضه دفتری
4_582764905300492325.mp3
2.38M