نوحه شهادت حضرت زینب سلام الله علیها به سبک حاج اکبر ناظم
دختر شاه لافتی زینبم
شاهد داغ کربلا زینبم
گرچه قدکمانم
ولی خطبه خوانم
شد زنده با نُطق کلامم
خونِ شهادت امامم
از مادرم درس وفا گرفتم
شجاعت از شیر خدا گرفتم
گرچه من اسیرم
ولی ماده شیرم
رسوا نمودم شامیان را
زدم به هم حرامیان را
گرچه شبیه کوهِ اُستوارم
جان دادن رقیّه زد شرارم
دختر سه ساله
شد شبیه لاله
با ناله قلبم را تکان داد
پیش سر بریده جان داد
#روضه_دفتری
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@rozeh_daftari1
زمان:
حجم:
184.4K
گوشواره
من زینبم اخت الحسینم
🎤کربلایی پرندوش
#روضه_دفتری
تعدادی دو بیتی و رباعی
حضرت زینب(س)-مدح و مرثیه
تصویر تمام کربلا زینب بود
تفسیر پیام کربلا زینب بود
در عشق و فداکاری و ایمان و وفا
زهرای قیام کربلا زینب بود.
مؤید
×××
زیبایی گلشن علی زینب بود
پرورده دامن علی زینب بود
بر خصم شکست داد ولی خود نشکست
آیینه نشکن علی زینب بود.
مؤید
×××
در فضل، محیط بیکرانی زینب
در صبر، بسیط آسمانی زینب
ای خورده به سینه ات مدال عظمت
بانوی همیشه قهرمانی زینب.
مؤید
#روضه_دفتری
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@rozeh_daftari1
#روضه_موسی_ابن_جعفر_ع
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن و یا رحیم
از آتش دل من صحبتی نکن نامرد
سکوت صبر مرا غیرتی نکن نامرد
بزن ، بزن ، تمام تنم را کبود کن ،اما
به نام فاطمه بی حرمتی نکن نامرد …
خبر پیچید ، گفتن آقا موسی ابن جعفر و آزاد میکنن...
مردم همه مقابل زندان جمع شدن...
پیر و جوان...
یکی میگه اگه آقا رو ببینم دستش و می بوسم...
یکی میگه اگه آقا رو ببینم میگم آقا دلم برات تنگ شده بود …
یکی میگه آگه آقا رو ببینم میگم آقا تو کودکی کس و کارم می گفتن موسی ابن جعفر....
چشم به راحت بودم الحمدالله زیارتت کردم....
هر کسی با یه آرزویی....
یکی می گفت آقا جان...
آگه آقا رو ببینم میگم آقا ترسم این بود بمیرم و نبینمت …
یه مرتبه دیدن آروم آروم لنگه های در باز شد...
جمعیت بلند شدن...
گفتن الان آقا رو آزاد میکنن...
همه آماده بودن گل بریزن …
یه وقت دیدن آقا رو گذاشتن رو لنگه ی در دارن میارن…
در زیارت آقا موسی ابن جعفر اومده...
میگه سلام من بر اون بدنی که سرش از لنگه در آویزان بود …
“هذا امام الرافضة”
مردم اومدن زیر بدن آقا رو گرفتن..
آقا چهارده سال زندان بوده...
لاغر و ضعیف شده ، پس چرا سنگینی میکنه؟!!
همچین که عبا رو کنار زدن....
بمیرم...
دیدن هنوز غل و زنجیر به دست و پای موسی ابن جعفره...
گریه کن ها بسم الله …
چقدر جمعیت اومدن برا تشیع جنازه آقا موسی ابن جعفر...
پسر عزیزش امام رضا اومد …
اما نمیدونم خبر داری یا نه...
این همه جمعیت اومدن...
اما دخترش بی بی معصومه نبود…
گریه کن بابا دختره …
دختر نبود برا بابا گریه کنه...
اما یادت باشه تاریخ نشون داده اگه دختر نره...
بابا میاد …دلت و ببر گوشه خرابه شام...
نیمه ی شب صدا زد عمه ...
دلم برا بابام تنگ شده …
سر بریده ی حسین …
اما این دختر سرو بغل گرفت...
صدا زد...
“مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی”
بابا.....کدوم نانجیبی چوب به لب و دندانت زده....
بابا کدوم نانجیبی رگهای گردنت و بریده …
بابا بابا....
کی منو تو این سن کمم یتیم کرده...
خرابه بودو شب وسینه ای که پر درد است
به عکس روز گذشته هواعجب سرد است
ستاره ها همه از حال من خبر دارن
به قلب کوچک من آسمانی از درد است
نسیم میوزد صورتم چه میسوزد
خدا کند که بمیرم ،سرم چه آوردن
صل علیک یا اهل بیت النبوة
#روضه_دفتری
زمان:
حجم:
1.94M
#روضه_موسی_ابن_جعفر_ع
مداح:پرندوش
#روضه_دفتری
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #متن_روضه
#⃣ #شهادت_امام_سجاد
....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ....
اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَحْمَةِ اللهِ الْوَاسِعَة
"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ *تو هم شب شهادت امام سجاد از مدینه و قبرستان بی شمع و چراغ بقیع با پای دلت برو كربلا..*
مرغ دل یک بام دارد دو هوا
گه مدینه می رود گه کربلا
*حسين جان! راستي راستي دلم برا كربلات تنگ شده آقاجان!... امشب بحق آقازاده ات امام سجاد ویزای کربلای مارو امضا کن... حالا با توجه همه با هم سلام بدیم: به نیابت از امام زمان و شهدا و امواتمون: اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ"
السلام علیک یاعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ یازَینَ العابِدینَ یَابنَ رَسوُلِ اللّه...*
نالۀ واعطشا بر جگرش می افتاد
آب میدید به یادِ قمرش می افتاد
بی سبب نیست که از جملۀ بَکّائون است
اشک از گوشۀ چشمانِ ترش می افتاد
*حضرت نزدیک به چهل سال برا باباش ابی عبدالله گریه کرد، یه روز کنیز آقا گفت: آقاجان! بس نشده این همه گریه می کنید؟ آب می بینید گریه می کنید، غذا می بینید گریه می کنید، حضرت فرمود: یعقوب یازده پسر داشت، یکیش یوسف بود، چند وقت از نظرش دور شد میدونست یوسف زنده است؛ سه بار چشماش از گریه سپید شد، اما من بالای نیزه، هجده سَرِ یوسف دیدم ...*
شیرخواره بغل تازه عروسی میدید
یادِ لالایِ رباب و پسرش می افتاد
*وقتی به آقا زین العابدین عرض کرد آقا مختار خروج کرده قَتَلِه ی کربلا رو به درک واصل کرده، دونه دونه رو گفت، یه مرتبه حضرت فرمود از حرمله چه خبر؟ گفت آقا این همه رو گفتم سراغ حرمله رو چرا میگیرید؟ فرمود: آخه حرمله جگر ما رو کربلا سوزوند..*
با دلی خون شده میگفت که الشام الشام
تا به بازار مدینه گذرش می افتاد
*به خدا همه مصیبتای کربلا عظیمه، اما وقتی به امام سجاد گفتن: کجا بیشتر به شما سخت تر گذشت؟ فرمود: الشام الشام الشام، توی شام آبروی مارو بردن...*
جلوی پای سکینه دم دروازۀ شهر
از رویِ نیزه علمدار سرش می افتاد
میشکست آینۀ صبر و غرورش را زجر
تا به جانِ اُسرا با کمرش می افتاد
روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد
گوسفندی جلویش ذبح که میشد، یادِ
خنجرِ کُند و گلویِ پدرش می افتاد ....
✍ #رضا_قربانی
*همچنین که از کربلا برگشتن مدینه وقتی بشیر اومد خبر آورد برا اهلِ مدینه، دسته دسته مردم میومدن بیرون از مدینه میگفتن آقا چطوری شد باباتون رو کشتن ؟ ... فقط یه جمله جواب می داد میگفت: فقط همین رو براتون بگم حیوانات هم کربلا آب خوردن .... میفرمود: أنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبرا ... من فرزندِ اون آقایی ام که با قتلِ صبر کشتنش ... یعنی چی آقا؟ یعنی یواش یواش کشتنش، یعنی اول با نیزه زدن ... بعد با شمشیر زدن، تازه سنگ میزدن ... سنگاشون که تموم شد ریختن تو گودال...*
روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد
قربان آن آقا که انگشتر ندارد
یک تکه ای سالم همه پیکر ندارد
جایی برای بوسه ی مادر ندارد
*مَردم من روز دوازدهم خودم رو رسوندم کربلا؛دیدم بدن ها همه عریان افتاده، همه رو غارت کردن، بین بدن ها گشتم بابامو پیدا کردم، نگاه کردم دیدم دست هاش بریده، رگ ها بریده، بدن پر از زخمه، خودمو انداختم رو بدن بابام، رگ های بریده رو بوسه زدم، هی گشتم دورو برم یه چیزی پیدا کنم این بدن رو جمع کنم، گفتم: بنی اسد! حصیر دارید بیارید.
بابامو جمع کردم،میان حصیر گذاشتم ... دیدم یه عضو بدن کمه، سر که بالای نیزه ست... اومدم دور و بر کربلا هی نگاه کردم، بنی اسد گفتن: آقا چی گم کردی؟ گفتم: ساربان کربلا میخواست انگشترو ببره ... انگشت بابام رو هم قطع کرد ... ای حسین...
ساربان آمد انگشتر رو در آره، دست ابی عبدالله ورم کرده، خون آلوده، انگشتر چسبیده، انگشتر خون آلوده، هر کار کرد در بیاره نتونست، خنجرشو در آورد... انگشت رو با انگشتر...
با تمام وجود فریاد بزن، دو دستت بیاد بالا، امشب شبی نیست دستت پایین باشه، فرمود: دستی که به سمت ما دراز بشه ما خجالت میکشیم خالی برگرده، ببین هر کی اومد تو گودال دست پر برگشت، حتی ساربان، دستت بیاد بالا...فرج امام زمان، سلامتی رهبرمون، نابودی آمریکا و اسرائیل، سه مرتبه بلند ناله بزن: یا حسین..*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
#⃣ #روضه_دیر_راهب
#⃣ #دیر_راهب
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #متن_روضه_کوتاه
#⃣ #متن_روضه
#⃣ #فيش_روضه_اسارت_آل_الله
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #متن_روضه
....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ....
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيم
"يا رَبَّ الحسین، بِحق الحسین، اِشف صَدر الحسین، بظهور الحُجّة ، يا رب الحُجّة، بحق الحُجّة، اشف صدر الحُجّة، بظهور الحُجّة
صلی الله علیک یا اباعبدالله...
یه سلام امشب مثه اون راهبِ نصرانی بدیم، انشالله جوابمون رو ابی عبدالله بده بعد براش جون بدیم... همه با هم:
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ ...
بیا ببین دلِ غمگینِ بی شکیبا را
بیا و گرم کن از چهره ات شبِ ما را
"منو جدا شدن از کویِ تو خدا نکند"
که بی حرم چه کنم غصه هایِ فردا را
خیالِ کربُبلایت مرا هوایی کرد
بگیر بالِ مرا تا ببینیم آنجا را
*یا اباعبدالله! من وعدۀ اربعین به این دلم دادم، من وعدۀ زیارت به این دلم دادم ... من وعده دادم اربعین آقام منم می پذیره ... حسین جان ... ما رو هم قبول کن آقا..*
به موجِ سینه زنانت قسم غلام توام
که بُرده گریۀ ما آبرویِ دریا را
خدا کند که بیایی شبی به روضۀ ما
شنیده ام که به سر، سر زدی کلیسا را
خوشا به پنجۀ راهب که شانه ات می زد
به آنکه بُرد دل راهبانِ ترسا را
به پیر مرد غریبی که شُست گیسویت
گرفت از سر و رویِ تو خاکِ صحرا را
راهب نصرانیِ، مسیحیِ، از صبح دل تو دلش نیست ، یه خوابی دیده عیسی مسیح بهش گفته مهمون داری ... نزدیک غروب از دور یهو دید یه سیاهی داره نزدیک میشه ، اومد بیرون با دقت نگاه کرد دید یه قافله ای داره میاد ... همینجور که قافله نزدیکتر میشد نگاه میکنه به چهرۀ این قافله، خدا این قافله عجب عجیب غریبِ ... یه مشت مردایِ جنگی، یه مشت اسیر زن و بچه ... اینا کی ان؟.. نکنه اینا همون مهمونایی ان که عیسی مسیح به من وعده داده .. یه نگاهی درستی کرد دید بالایِ نیزه یه تعداد سرُ زدن ... یکی از سَرا مثل خورشید داره نور میده ... خدایا چقدر نورانیِ این سر مبارک ... این همون مهمونیِ که عیسی به من وعدۀ اومدنشو داده...
زن و بچه های اسیر رو جمع کردن پشت کلیسا، زن و بچه ها کنار هم ، آروم آروم داره غروب میشه، هوا داره سرد میشه ، لباس نامرتب تن این بچه ها ...
شب که شد همه خوابیدن، راهب نصرانی اومد جلو، به یکی از نیزه دارا گفت یه خواهشی ازت دارم.
_چیه؟ راهب چی میگی؟ گفت میتونم ازت خواهش کنم این سر نورانی امشب مهمون من باشه؟.. گفت اینجوری نمیشه، باید عطایی بدی... قبول کرد پولی داد و سر رو از بالایِ نیزه پایین آورد ..
خوشا به بزم عزاخانه اش که تا دَمِ صبح
شنید پیشِ سرَت روضه هایِ زهرا را
چرا بُرید سرت را به رویِ دامنِ من
چرا نشاند به خون این دو چشم زیبا را
چگونه سنگ شکسته جبین و دندانت
چگونه زخم تَرَک داده رویِ لبها را
✍ #حسن_لطفی
اِبن شهر آشوب در مناقبش نقل میکنه منم نقل میکنم، سر رو آورد با احترام در رو بست خدایا این سر کیه اینجوری دل منو میلرزونه؟..
شنید داره هاتفی صدا میزنه: طوبیٰ لَک، طوبیٰ لَک .. خوش به سعادتت .. خوش به سعادتت ..
خدایا چه خبره؟.. کیه این هاتف؟ .. دید نه، این سر عجیب غریبه، هی صدا زد با من حرف بزن، یه ذره با من حرف بزن ، دید نمیشه یهو صدا زد یا ربّ بِحَق عیسی تَأمُرُ هذا الرأس بتَکَلُّم مِنّی... خدايا بحق عيسي به این سر امر کن با من حرف بزنه .. یهو دید لبا داره به هم میخوره...
میگه گوشامو جلو بردم بینم چی میگه صدا اومد راهب میخوای چی بشنوی؟ صدا زد شما کی هستی؟ خودتو به من معرفی کن، میگه دید دوباره لبا داره به هم میخوره،میخوای منو بشناسی؟ ..أنا ابنُ محمدٍ المصطفی، أنا ابنُ علیٍ المرتضی، أنا ابنُ فاطمةِ الزهراء ...
راهب داره گوش میده، یهو دید لبا داره بازم به هم میخوره، صدا داره میاد راهب : انا المَظلوم، انا الغَریب، انا العَطشان ... راهب دیگه نتونست تحمل کنه خم شد وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ صورت رو روی صورت ابي عبدالله گذاشت... بعد سرِ مقدس ابی عبدالله رو با گلاب شست،سر رو از خون و خاک پاک کرد.
میخوام یه جمله بگم،اونایی که اهل روضه باشن از من جلوتر میرن،سر شسته اومد شام،تمیز،معطر،اما وقتی تو خرابه رقیه بغلش کرد، دید همه محاسنش خونیِ،لباش ترک خورده و پاره پاره است،دید دندوناش شکسته است...صدا زد: بابا!بابا! حالا فهمیدم دیروز چوب خیزران یزید کجا میخورد، ای حسین...
همه به نیت فرج،به نیت شفای مرضا، سلامتی رهبر،نابودي آمريكا و اسرائيل همه نیت کنن،هیچکی نیست بگه من بی حاجت اومدم،همه سه مرتبه ناله بزنید: یا حسین!...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
حاج محمدرضا بذری4_5818684051803865668.mp3
زمان:
حجم:
3.5M
ویژه #شهادت
#نوحه_امام_حسن_عسکری_ع
#زمینه
مداح #حاج_محمد_رضا_بذری👌
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
غمزده ی زهر جفایی
نداری تو آه و نوایی
داری میشی کرببلایی
(امام حسن غریب مادر)4
(مادر غریبت دوباره سینه زن شده
ذکر دل خستم بازم حسن حسن شد)2
به یاد اون غریبی که
دلش پر از محن شد
تو کوچه های بی کسی
عصای دست من شد
(مثل حسن غربت کشیدی
از آدما خیری ندیدی
به آخر دنیا رسیدی)2
(امام حسن غریب مادر)4
(به پیش نگاهم این قدِ دست و پا مزن
من و نسوزون و مهدیت و هی صدا مزن)2
دیگه آتیش غربتش
تو سینه ها پا میگیره
پر کشیدی و این پسر
برات و عزا میگیره
اسمش همش روی لبامه
شمشیر اون بین نیامه
همیشه فکر انتقامه
(امام حسن غریب مادر)4
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
#روضه_دفتری👇
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@rozeh_daftari1
4_5798601635131297844.mp3
زمان:
حجم:
2.99M
#زمینه
#شهادت_امام_عسکری_ع
#نوحه_امام_عسکری_ع
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
بى قرارم كه ز اندوه و غمت مى سوزم
بى قرارم كه از اين عمر كمت مى سوزم
سامراى تو نشد قسمت من آقاجان
دارم امشب ز فراق حرمت مى سوزم
مى سوزم ، با حال مضطرى
مى سوزم ، با ديدهء ترى
يا مظلوم ، يا امام عسكرى
يا مظلوم ، يا امام عسكرى…
-
مثل زهرا تو به ايام جوانى رفتى
تا كه شد فصل بهار تو خزانى رفتى
چه كند مهدى تو بعد تو با تنهايى
بايد اكنون به كنارش تو بمانى ، رفتى!
مى لرزد ، با لرزش تنت
مى سوزد ، از داغ رفتنت
مى ريزد ، اشكش به دامنت
يا مظلوم، يا امام عسكرى…
-
پسرت بود نبودى تك و تنها آقا
پسرت بود كه چشم تو نگردد دريا
تو بگو آب همه آب به دستت بدهند
پسرت بود كه عطشان نروى از دنيا
اى واى از ، عطشانِ كربلا
روى خاك ، عريان شده رها
مَجْزوزُ ، الرّأسِ مِنَ القَفا
يا مظلوم ، سلطان كربلا…
#علی_اصغر_انصاریان ✍
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
#روضه_دفتری👇
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@rozeh_daftari1
@simaye_haram1_13550270989.mp3
زمان:
حجم:
19.39M
#شهادت
#نوحه_امام_حسن_عسکری_ع
#سبک #زمینه
مداح #حاج امیر کرمانشاهی👌
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
السلامُ علی ساکن سامرا
اَستَجیرو بِکَ یا امام الهُدی
مولا مولا به فدای صحن و مرقد تو
پر زد پر زد دل من تا بام گنبد تو یا عزیز الله
جز نوکری ات آقا ما را نبود عهدی
ما بر سر پیمانیم یا ابالمهدی
یا سیدی یا مولا یا عزیز الله
ای بهشتم حسن سرنوشتم حسن
گر قلم میشدم مینوشتم حسن
اسم زیبات همه شب شد ذکر مستی من
شیش گوشه حرم زیباته هستی من یا عزیز الله
من نوکر و تو ارباب آقا تو مرا دریاب
هر شب دل من را تو میبری سرداب
یا سیدی یا مولا یا عزیز الله
ای عزیزم حسین ای پناهم حسین
ای امیرم حسین پادشاهم حسین
وقت مردن تو بیا حالا که من اومدم
هر چی باشم دو ماهه که برات سینه زدم ای آقا
ای بیرق تو مصباح ای کشته اشک و آه
نفسی بفداک یا ابی عبد الله
یا سیدنا المظلوم ابی عبد الله
شصت و نه روزه که گریه کردم برات
خونه من شده مجلس روضه هات
شصت و نه روز به لب من ذکر و خیر حسین
دل نسپردم به کسی در دنیا غیر حسین ابی عبد الله
عشق تو به دل دارم اسم تو به لب آقا
ما را تو به پا بوست بطلب آقا
یا سیدنا المظلوم ابی عبد الله
ما پای همین پرچم دل بسته و همراهیم
ما مزد عزاداری از فاطمه میخواهیم
سینه زنای کربلا بیاین به پا بوس آقا
سفره این دو ماهه رو جمع میکنه امام رضا
خداحافظ پیرهن مشکی و شال عزا
حلالم کن اگه بد نوکری بودم آقا ای آقا
وقت مردن تو بیا حالا که من اومدم
هر چی باشم دو ماهه که برات سینه زدم ای آقا
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
#روضه_دفتری👇
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@rozeh_daftari1