eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
4.9هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
333 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیران کانال👈 @msoghandi@y_a_m_h 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🎤 خسته ام از این همه غم از شب تار جدایی ای تمام دلخوشی ام ای رضاجانم کجایی لحظه ی آخر بیا ای نور چشمان تر من کن نظاره ای رضاجان غرقِ در خون پیکر من یابن الزهرا نور عینی نور چشمان حسینی گرچه در زندان هارونم اگر در کاظمینم از همینجا زائر شش گوشه ی جدم حسینم در دلم دارم تمنا بعد از این رنجی که بردم کاش میشد مثل جدم سرجدا جان میسپردم یابن الزهرا نور عینی نور چشمان حسینی کاش این جسم مرا بر خاک غم ها میکشیدن کاش مانند عمویم دست من را میبریدن کاش تا روز ازل از غصه جان بر لب نمایم بی کفن بر خاک غم من هم سه روز و شب بمانم یابن الزهرا نور عینی نور چشمان حسینی شعله ور از آتش غم در شب تنهایی ام من غرقه ی دریای اشکم کشته شد شیدایی ام من من که با اشک دو دیده سوده ی الماس سُفتم کنج تنهایی نشستم با حبیبم راز گفتم من که عمری کنج زندان ناله ی دلگیر دارم روی جسمم صد اثر از حلقه ی زنجیر دارم کس ندارد از دل زارم خبر یا رب غریبم همرهم دارم نشان از سلسله بر تن حبیبم یابن الزهرا نور عینی نور چشمان حسینی تاب کرده طاقتم را غصه های بی کرانه گاه ضرب سیلی و گه ضربه های تازیانه هر کجا زد دشمنم با تازیانه بر سر من زنده میشد پیش چشمم خاطرات مادر من یابن الزهرا نور عینی نور چشمان حسینی یک نفر میزد مرا اما چه گویم زین همه سوز مادر من با چهل تن در کشاکش بود آن روز صد بهارم بر خزان آمد نگار من نیامد چشم من مانده به ره اما قرار من نیامد یابن الزهرا نور عینی نور چشمان حسینی 1384 .👇
تو را بردند نامردان.mp3
3.85M
تو را بردند نامردان از این زندان به آن زندان 🎙 #️⃣ #️⃣ 🖤🖤🖤🎤🎤😭😭 تو را بردند نامردان از این زندان به آن زندان شدی با خون دل مهمان از این زندان به آن زندان شنیدم در غل و زنجیر با توهین پی در پی تو را انداخت زندانبان از این زندان به آن زندان مناجاتت دو چندان شد پس از هر سجده ات رفتی صدای جذبه قرآن از این زندان به آن زندان به جای آه و نفرین ذکر میگفتی و جاری شد دعای بارش باران از این زندان به آن زندان عبایت را کشیدند و امان از هتک حرمت ها شدی حیران و سرگردان از این زندان به آن زندان تو را بردند نامردان از این زندان به آن زندان ... سر افطار خوردی تازیانه های محکم را به جای آب و قدری نان از این زندان به آن زندان به دست سندی بن شاهک ملعون زمین خوردی بمیرم با تنی لرزان از این زندان به آن زندان سکوت و کظم غیظت زهر دشمن را دو چندان کرد چه مظلومانه دادی جان از این زندان به آن زندان به یاد جد لب تشنه گلویت سوخت و خواندی فدایت ایها العطشان از این زندان به آن زندان .