eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
4.9هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
333 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیران کانال👈 @msoghandi@y_a_m_h 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
الله علیها از غصه من دیده خون بار خبر داشت از سوختنم شعله بسیار خبر داشت اینکه چقدر زخم رسیده به وجودم خونی که چکید از سر مسمار خبر داشت سنگی که شکست آینه را خوب از اینکه من همره خود داشتم این بار خبر داشت از کوچه گذشتیم به هر شکل که میشد تنها حسن از این ره دشوار خبر داشت روزی دو سه دفعه ملک الموت بیاید جانم به لبم آمده ... انگار خبر داشت تا صبح نخوابیدن و تا شب همه اش درد تنها زغمم چشم پرستار خبر داشت فضه کمکم کرد روم راه وگرنه از حال بدمن در و دیوار خبر داشت من سعی نمودم بزنم شانه به مویش میگفت به گریه نکنم کار خبر داشت میرزائی
علیها سلام زمین بدون تو گم می‌کند بهارش را گرفته است جهان از تو اعتبارش را به جز تو هیچ کسی موقع مناجاتش نبرده است دل آفریدگارش را خدا به خاطر تو خلق کرد دنیا را سپس‌ سپرد به دست تو اختیارش را چه بنده ها که خدا آفریده است ولی عیان نمود فقط با تو شاهکارش‌را هر آنکه نوکری نوکر تو را کرده ست به قول مرشد ما، بسته است بارش را تو را زدند و علی‌مانده است در این بِین چگونه حفظ کند بغض ذوالفقارش را علی که دید،ولی‌کاش بعد‌از این دیگر میان شعله نبیند کسی نگارش را خوش است‌چاه که هم صحبت علی شده است خوش است وقف علی‌کرده روزگارش را به فرض کل درختان قلم شوند،_قلم چگونه وصف کند حُسن بی شمارش را برای آدمیان جا نمانده ،وقتی‌که احاطه کرده هزاران ملک مزارش را نرگسی
ای نام تو از نام خدا ، یا زهرا (س) ذکر تو شفای دردها ، یا زهرا (س) از بهر خدا به دوستان کن نظری حاجات همه روا نما ، یا زهرا (س) هستیم به زندان بلا و دشمن ما را ز بلا رها نما یا زهرا (س) ما جمله گرفتار و فقیر و بیمار از حق به طلب چاره ما ، یا زهرا (س) تو شافعه محشر و ما غرق گناه بخشای گناه جمله را ، یا زهرا(س) برده توشفاءمریضان یا زهرا علیک یا فاطمه زهرا (س
زهرا🌹 شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها مرو ای مهربان.جوان قد کمان ببین بی یاورم. کنار من بمان بیا بارفتنت قرارم را مبر تورا جان علی مرو ای همسفر مرو یا فاطمه خودم دیدم تورا.شدی نقش زمین چه خاکی بر سرم .شده زهرا ببین پس از تو میشود سلام َم بی جواب امیرالمومنین شده خانه خراب مرو یا فاطمه همه هیزم به دست.به کوچه آمدند چهل تایی تورا.به پیش من زدند حلالم می کنی؟ دو دستم بسته بود خودم دیدم شده همه صورت کبود مرو یافاطمه ▪️▪️▪️▪️▪️▪️
مرثیه فاطمه سلام الله علیها 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 مسیحای حیدر ، چرا نیمه جانی چرا ، سوخته از زمین و زمانی تو دار و ندار منی ، اندکی صبر در این ، بی شکیبی ، تو باید بمانی شب از فکر فردا که شاید نباشی به چشمم شده خواب ، یک درد جانی حبیبم ،شکیبم ، طبیبم ، تو تنها به این مرد بی کس شده هم زبانی به اجبار ، سر میکشی بغض خود را و پر میکشی ، سخت از دار فانی قراری به دل نیست ، زهرای حیدر تو باید غم سینه ام را بدانی چه شد پر کشیدی و رفتی تو از دست تو افتادی از پا به قد کمانی فدای تو که قبله گاهی به عالم تو که خاک پایت شده ، آسمانی تو که سجده گاه ، همه جن و انسی چرا فاطمه ، یاس من بی نشانی؟ اشعار مرثیه حضرت فاطمه سلام الله علیها ـ حسن لطفی اسماء بریز آب که قلبم مذاب شد این مرد از خجالتِ این چهره آب شد اسماء بریز آب که آتش گرفته ام دیدی چگونه خانه من هم خراب شد * من چند بار شُسته ام و هَم نیامده خونت هنوز می چکد از زخم تازه ات این سنگِ غسل شاهدِ پهلویِ سرخ توست ای خاک بر سرم چه کنم با جنازه ات * دریاب حالِ کودکانِ خودت را ببینشان با گریه آستین سرِ دندان گرفته اند حالا که وقتِ بُردنِ تابوتِ مادر است از من نشانِ خانه یِ سلمان گرفته اند * حالا عزایِ کندن قبرت گرفته ام حالا برای بردنِ تابوت مانده ام این جای تیغ کیست که بر بازوی تو است این نقش دست کیست که مبهوت مانده ام * آه ای غرورِ من پس از این وقتِ تسلیت لبخندها به دیدنِ یارِ تو می رسند برخیز ذوالفقارِ نبردِ مرا ببند فردا برایِ نبشِ مزارِ تو می رسند * باید که چند قبر برایت درست کرد باید مرا به جای تو در قبر جا دهند دست پدر رسید تو را گیرد از علی شاید که زخم آتش در را شفا دهند *** اشعار مرثیه حضرت فاطمه سلام الله علیها ـ سعید مرادی تا تو بودی فاطمه صبر و قراری داشتیم ای گل نیلی من باغ و بهاری داشتیم تا تو بودی فاطمه در شهر ختم المرسلین با تو در شهر پیمبر اعتباری داشتیم تا تو بودی خنده بر لبهای حیدر می نشست تا تو بودی فاطمه خوش روزگاری داشتیم تا توبودی فاطمه پشت و پناه مرتضی از تمام اهل یثرب انتظاری داشتیم تا توبودی گرمی بازار قلبم فاطمه ما بجز عشق تو با دنیا چه کاری داشتیم تا توبودی ماه من ای شمس نیلیِ علی در دل شبهای خود ماهم نگاری داشتیم تا توبودی ذکر لبهای علی بعد از نماز غیر ذکرت ما کجا ذکر و شعاری داشتیم تا توبودی ای جبیب خالق هفت آسمان بین مردم فاطمه عز و وقاری داشتیم تا توبودی یار من ای یاور قامت کمان ما کجا هر لحظه چشم اشکباری داشتیم تا تو رفتی فاطمه دنیا برایم تیره شد در فراقت روز و شبها سوگواری داشتیم تا تورفتی من غریب و بی کس و تنها شدم در عزایت روزها هم شام تاری داشتیم تا تورفتی از کنارم ای تمام هستیم روز و شب با یاد رویت بی قراری داشتیم تا تورفتی رفتم از دست ای تمام باورم روضه خواندیم و به یادت حال زاری داشتیم تا تورفتی زیر خاک ای خفته در زیر لحد ما دوچشم خیس همچون جویباری داشتیم
#•دست در دستِ حَسن بود.. و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ امیر کرمانشاهی ▪️✨✨▪️✨✨ دست در دستِ حَسن بود که بیرون آمد مِهر با ماه از اشراق مدینه سر زد سوی مسجد به شُکوه و عظمت گشت روان گوییا حیدر کرار رَوَد در میدان نه به کف دشنه و نه خنجر و تیغ و عَلَمی قصد کرده است کند فتح فدک را به دمی گام مردانه ي او لرزه به عالم انداخت گرد و خاکِ ره او خیبر دیگر می ساخت کوچه ها گرمِ تماشای خداوند جلال عرش در زیر قدمهاش رسیده به کمال خطبه آغاز شد و با سخنش شد محشر ذوالفقار آخته انگار علی در خیبر محضر هیبت او کوه اُحد زانو زد آسمان سجده به خاکِ قدم بانو زد بانگ زد دست از این خواب گران بردارید هر چه دارید همه از من و حیدر دارید سر این سفره اگر روزیِ خود را بستید همگی ریز خورِ حیدر و زهرا هستید گردش چرخ فلک نیز به دستان علی است در رگ ریشه زهرا به خدا جان علی است اگر از بند به بند تن من جان برود نگذارم که علی بی کَسِ تنها بشود حُرمتِ نان نمک، حق علی بود علی غرض از باغ فدک، حق علی بود علی آنچنان تیغ کلامش نفس از دشمن بُرد عاقبت پرچم حیدر به سَرِ مسجد خورد تا شنیدند حقیقت به رهش افتادند با خجالت فدکِ فاطمه را پس دادند حسنش بود که تکبیر مُکرر می گفت ون یکاد از نَفَسِ حضرتِ مادر می گفت آفرین بر تو و بر خطبه تو مادر من همه دیدند چطور آمده قرآن به سخن گرچه زن بود ولی نیست چو او مرد غیور کوچه ها از قدمش پرشد از احساس غرور ناگهان سایه ي یک پَست به دیوار افتاد بند بندِ فَلَک از دست ستم شد فریاد تیره شد کوچه و در شهر سکوتی پیچید دست شب رنگ سیاهی به رُخ دهر کشید کوچه ی تنگ و دلی سنگ، خدا رحم کند صورتِ حوریه و جنگ خدا رحم کند می وزید از دل کوچه خبری سرخ، کبود دیده ای تنگ حرامی به فدک دوخته بود دوربر را نظری کرد نباشد خبری یا مبادا که از این ره گذرد رهگذری هر چه مادر به عقب رفت عدو پیش آمد عاقبت تکیه به ناچار به دیواری زد ناگهان سایه ي دستی روی خورشید افتاد پسرش سینه سپر کرد مقابل استاد جگر شیر حسن داشت ولیکن افسرد دستی از روی سرش رد شد بر مادر خورد ضربه ای از دو طرف بود و خسوفی پر درد رحم بر بی کسی فاطمه دیوار نکرد آنچنان زد که فَلَک پر شده از ناله چنین همه گفتند به هم عرش خدا خورد زمین تلخ این بود حرامی به خودش می بالید تلخ تر این که به اشک حسنش می خندید با تمسخر نظرش سوی حسن تا افتاد پاره ها ی فدک فاطمه را دستش داد گفت این حق شما خنده کنان رفت که رفت با غرور از ستمش نعره زنان رفت که رفت مانده باقی حسن و فاطمه و بقیه راه دو قدم گریه و اشک و دو قدم ناله و آه با پر بال وشکسته نفسش بند آمد نَفَسِ همقدم و هم نفسش بند امد راه میرفت و به لب داشت به زحمت سخنی حسنم حرفی از این قصه مبادا بزنی راه کوتاه ولی کم نه از این فاصله شد هر قدم روی زمین خوردن او مسئله شد بذر ظلمی که در آن کوچه غمِ دشمن کاشت حاصلش عصر دهم لشگر کوفی برداشت برگ گُل از ستم و سیلی و غارت پژمرد دست نامحرم کوفی به پَرِ معجر خورد موسی علیمرادی
14000924-kermanshahi-roze2.mp3
3.17M
در دستِ حَسن بود.. و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه ۱۴۰۰✨◾️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از اشعار واحادیث امام زمان عج
چشمانم از سر صبح قدم های تو را می جويند يابن أمیرالمومنین من به گوشه چشمی از جانب شما اميد بسته ام... اميد، وقتي به خاندان شما باشد... "نااميدی"، كلمه ای گنگ می شود 🌼🌿🌼أللَّھُـمَ عـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا