eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
4.9هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
331 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیران کانال👈 @msoghandi@y_a_m_h 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شعر سبک دشتی برای شهادت حضرت زهرا س 😭😭 خدا داند دلم خون گریه می کرد به حالم دشت و هامون گریه می کرد ندیدم زخم پهلو را در آن شب  ولی دیدم کغن خون گریه می کند   شب آمد بر سرت تنها نشستم زپا افتاده و در خود شکستم برای مرگ من پس باشد این داغ که من با دست خود چشم  تو بستم منبع: کتاب اشک غم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
،🎥 چادرت را بتکان 👤کربلایی محمدحسین 📌ایام شهادت 👌 بروزترین کانال مداحی‌ اهلبیت ع 👇 ایتا ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @nohevarozechahardahmasomsoghandi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 ویژه 📌به عشق تو هستم حسینی ▪️ بروزترین کانال مداحی‌ اهلبیت ع 👇 ایتا ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @nohevarozechahardahmasomsoghandi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 ویژه 📌یاس سپیدم ▪️ایام شهادت 📽 بروزترین کانال مداحی‌ اهلبیت ع 👇 ایتا ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @nohevarozechahardahmasomsoghandi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟💫🌾💫 💫🌻🌼 🌾🌼 💫 روضه و گریزهای ایام فاطمیه چگونگي غسل و كفن فاطمه 📜 روايت شده: كثير بن عبّاس در اطراف كفن حضرت زهرا (س) اين جمله‌ها را نوشت: تَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلّا اللَّهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ : «زهرا (س) گواهي مي‌دهد كه خدائي جز خداي يكتا نيست و محمّد (ص) رسول خدا است». و از روايت مصباح الانوار ظاهر مي‌شود كه پارچه‌هاي كفن حضرت زهرا (س) خشن و ضخيم بود، زيرا در آن كتاب روايت شده: «هنگامي كه فاطمه (س) در حال احتضار قرار گرفت، ظرف آبي خواست و با آن غسل كرد، سپس بوي خوش خواست و با آن حنوط نمود (يعني طبق دستور اسلام، مقداري از بوي خوش مثل كافور را بر هفت محل سجده نهاد) سپس پارچه هائي خواست، جامه‌هاي خشن و ضخيم آوردند، آنها را به خود پيچيد». و روايت شده كه حضرت زهرا را با هفت پارچه كفن كردند .(١) 👆آرى براي حضرت زهرا كفن مهيا كردند آن هم با ٧ پارچه ، اما جان همه عالم فداى فرزند غريبش امام حسين عليه السلام وقتى كه امام سجاد عليه السلام آمد براي دفن بدن فرمود تكه اي بوريا بياوريد ، بدن مطهر پدر را درون بوريا پيچيد و درون قبر گذاشت ... 📚 منبع ١- رنجها و فريادهاى فاطمه سلام الله عليها ( ترجمه بيت الاحزان ) صفحه ٢٥٤
📖 🔊 مناجات با امام زمان عج 🔘 روضه سلام الله علیها 🔻 * کم نکن سایۀ لطفت زِ سرم آقاجان گرچه من جنس خرابم، بخرم آقاجان آنقدر فکر و خیالم شده دنیا دیگر از غم و غصۀ تو بی خبرم آقاجان *تو چقدر غریبی ما یارتیم .. تو چقدر غریبی که ما خاطرخواهتیم .. امام مجتبی علیه السلام فرمودن اگه به تعدادِ انگشتانِ دست یار داشتم قیام میکردم .. به خودت قسم تو از امام حسنم غریب تری آقا .. همه اینا الکیِ پا عمل میرسه اول خودم .. من پات نیستم .. اما به خودت قسم دوست دارم ..* یک قدم محضِ رضایِ تو نشد بردارم *السَّلاَمُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأُمَمَ ..* یک قدم محضِ رضایِ تو نشد بردارم اصلاً انگار فقط دردسرم آقاجان در بساط غمتان مدعی‌ام ، اما حیف غافل از ناله و اشکِ سحرم آقاجان پر و بالم شده زخمی ، تو بلندم کردی کمکی کن که به سویت بپرم آقاجان *رفیق ، رفیقی نیست که تو خوشی ها فقط باشه .. نقل کردن علامۀ امینی رحمت الله علیه که دارایِ اون سکنات و مقامات بوده ، بهش گفتن علامه این همه داری خرج میکنی ، عمرُ جوونیُ زندگیتُ همه رو تو این سفر اون سفر ، این شهر اون شهر ، این کشور اون کشور ، مدارک جمع کردی مستندات برایِ اینی که علی رو رو کرسیِ حقیقتِ خودش بنشانی ، این همه در رابطه با زهرایِ مرضیه مطلب نوشتی ، خوب اگه علامه و مرجع نمیشدی ، چی کار میکردی ؟ گفت اگه من علامه نبودمُ و مرجع نمی شدم زندگیمو تو یه توبْره میریختم میرفتم تو بیابونا ، (خُب ..) تا آخرِ عمرم گریه میکردم و لطمه میزدم برا بلایی که سرِ زهرا آوردن .. ما اصلاً چیزی نمیدونیم .. بزار روضه مُ اینجور بگم .. یه وقت من عصبانی ام میگم فلانی پاشو برو فلانیُ بزن .. یه وقتم من عصبانی ام میام سلاحِ طرفُ بر میدارم ... نوشتن حرومی این شمشیرُ گرفت ، یه جوری زد .. بگم صدا ناله ت بلند شه .. نه با قلاف با آهنِ بالایِ غلاف یه جوری زد به زهرا ..* پر و بالم شده زخمی ، تو بلندم کردی کمکی کن که به سویت بپرم آقاجان غیر این خانه پناهِ دگری نیست مرا *رفیق تو این دورِهمی ها ، شب نشینی ها ، دید و بازدیدا شده یه بار برا امام زمان دعا کنی ، یادش کنی ؟ .. انقده بی معرفتیم ..* غیر این خانه پناهِ دگری نیست مرا باز کن دربه رویم ، پشتِ درم آقاجان تا به اینجا که رسیدم مدد سلطان است راهی‌ام کن دم ایوانِ حرم آقاجان بعد مشهد ، سفرِ کربُبَلا می‌چسبد یک شب جمعه بیا و ببرم آقاجان شاعر: اباصالح .. دلم یه کربلا می خواد اباصالح .. دلم یه گنبدِ طلا می خواد اباصالح .. دلم امام رضا می خواد ____ بی نام تو زهرا گره ای وا شدنی نیست هرگز نفسی بی تو مسیحا شدنی نیست بوسیدن دستان تو معراج رسول است فرزند کسی ، ام ابیها شدنی نیست اصلاً چه نیازی به پسر داشت پیمبر نسلِ نبوی جز به تو احیا شدنی نیست تو منحصراً بانیِ این چرخِ کبودی در خلقت ما نقش تو حاشا شدني نيست _ دستار بسته ای که نبینم سرت شکست جایِ شکستگی به همه جای جایِ توست تکرارِ ضربه ها که به یک جا نمی خورد جای قلاف بر سرُ بر دستُ پای توست _ همین که درد زِچشم تو خواب میگیرد تمام جانِ مرا اضطراب میگیرد بیا به همسرِ خود لحظه ای تبسم کن دلم از این همه حالِ خراب میگیرد گشوده دخترِ تو آیه‌هایِ قرآن را نشسته رویِ سرِ خود کتاب می‌گیرد عوض شده است در این خانه کارها امشب حسین پیشِ لبت ظرفِ آب می‌گیرد خدا کند که نبینند پهلوانی را که آستین رویِ ردِ طناب می‌گیرد حاج حیدر خمسه
🔊 روضه حضرت زهرا و امام حسین علیه السلام بریز آب روان اسماء ... *بابا آب ریختن آهسته داریم ... مگه آب رو کِسی بریزی درد داره؟؟؟آخه نیگا کرد دید همه وَرَمِ ....* بریز آبِ روان اسماء ولی آهسته آهسته... *وصیت کرده بود علی از زیر پیراهن غسلم بده ... اسماء میگه آب می آوردم ... از یه طرف بدنُ می شست از یه طرف نگاه به بچه ها ... صدا گریه تون بلند نشه ... آستین به دهن ...(من یه مادر شهید دیدم تو این معراج شهدا هی می خواست به رو خودش نیاره ...یهو دیدم چادرش تو دهنِشِ ...) می خواست جیغ نزنِ ...ایشاالله دچار نشی ... اگه نتونی داد بزنی شک ندارم سکته می کنی ...." میگه رفتم آب بیارم یهو دیدم صدا علی میاد ... علی که بچه ها رو آروم می کرد صدا دادش بلندش شدِ .... دیدم افتادِ رو زمین ... با آب به هوشش آوردم ... آقا ... شما بچه ها رو آروم ... چطور خودت ...؟؟گفت : اسماء ... بازو رو دیدی ...؟؟ دست رد نمی شد .... * تکرارِ ضربه ها که به یکجا نمی خورد جای قلاف بر سرُ بر دستُ پای تو ... گذاشت بی ادبی پا به روی چادر تو ...2 به زیر ضربه در آن گیرُ دار زهرا بود بدنُ شست ... تنها کاری ازش نمیاد ... تا حالا بهشت زهرا حتما رفتید" باید یه نفر تو قبر باشِ ... از بالا جنازه رو تو قبر میدن ... یه نفری نمیشه ... آخ ... رفت تو قبر ... کِسی نیست کمکِش کنه ... اومد بیرون ... خدا علی رو کمک کن ... همۀ مقاتل اینو نوشتن ... دید دوتا دست از قبر بیرون اومد ... من این دست ها رو میشناسم ... دست های پیغمبرِ .... امانتی مو بده ... یه گریز بزنم،، اینجا امیرالمومنین بدن یه جوان هجده ساله رو بلند کرد بااحترام دفن کرد اما من بمیرم برای اون آقایی اومد بالا سرِ یه جوون هجده سالش هر جای ِ بدنُ بلند می کرد ... یه جا می اُفتاد .هر چه نگاه کرد دیدیک نفر نیست کمکش کند. یک وقت رو کرد طرف خیمه ها و فرمود: جوانها بیایید جنازه پسرم را بردارید
ما نوکر و تحت نظر حضرت زهرا مشمول دعای سحر حضرت زهرا ما را بنویسید گدا ... یا که نه اصلا ... دیوانه ... وَ یا دربدر حضرت زهرا او مادر ماهاست ، همین است بولله پس ما همه دختر پسر حضرت زهرا فخرم همه این است ، که در مجلس روضه ... خوانند ، مرا کارگر حضرت زهرا بر چارقدش حضرت جبریل ، دخیل است این چادر مشکی ست ، پَر حضرت زهرا فرزند به بار آوَرَد همچون حسنینش این است کمی از هنر حضرت زهرا زهراست فقط تاج سر حضرت حیدر حیدر بشود تاج سر حضرت زهرا خاموش شود آتش جانسوز جهنم با قطره ای از چشم تر حضرت زهرا ای کاش ، که بودیم ، در آن روزِ دوشنبه در پشت همان در ، سپر حضرت زهرا این مصرع آخر شده حرف دل نوکر ایکاش که ما رم بخره حضرت زهرا رضا قاسمی
. روضه جانسوزحضرت زهراس _ گریز روضه حضرت رقیه(س)قسمت اول ▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪ از صفای ضریح دم نزنید حرفی از بیرق و علم نزنید گریه های بلند ممنوع است *اگه دلت مدینه میخواد اینجا گریه هاتون رو بکنید،اونجا فقط باید نگاه کنی ..." اصلا قانون مدینه اینه،مدینه فقط باید نگاه کنی* خودم دیدم که دشمن مادرم را *اگه مدینه میخوای بری یه دل سیر گریه کن ..."مدینه هر کی گریه کنه میزننش ..." مدینه هر کی گریه کنه بهش اهانت میکنند" یا زهرا،دلمون برای گریه تنگ شده بود* گریه های بلند ممنوع است روضه كه هیچ ، سینه هم نزنید كربلا رفته ها ، كنار بقیع حرفی از صحن و از حرم نزنید سلام من به بقیع و به چهار قبر خرابش *یاامام حسن مدینه میخوام* زائری خسته ام نگهبانان به خدا زود می روم نزنید زائری داد زد كه نا مردان 3 تازیانه به مادرم نزنید *مادرمو نزنید...؛ منو بزنید...؛ مادرمو نزنید...* غربت ما بدون خاتمه است مادر ما همیشه فاطمه است كاش درهای صحن وا بشود شوق در سینه ها به پا بشود كاش با دست حضرت مهدی این حرم نیز با صفا بشود كاش با نغمه حسین حسین این حرم مثل كربلا بشود در كنار مزار ام بنین طرحی ازعلقمه بنا بشود پس بسازیم پنجره فولاد هر قدر عقده هست وا بشود چارتا گنبد طلایی رنگ چارتا مشهد الرضا بشود *یا صاحب الزمان،اگه لایق دونستی رو ما حساب کن،لباس کارگری میپوشیم میایم بقیع رو میسازیم،قبل ازاینکه شروع کنیم اگر اجازه بدید با کارگرای حرم های ائمه اطهار همه دور هم جمع میشیم،یه ذره روضه میخونیم،آماده بشیم،دلامون جلا بگیره..." در وسط کوچه،امشب منو رد نکن...؛ با یه امیدی آمدم...* این بقیعی كه این چنین خاكی است رشك پروانه های افلاكی است در هوایش ستاره می سوزد سینه با هر نظاره می سوزد هشت شوال آسمان لرزید دید صحن و مناره می سوزد بارگاه بقیع ویران شد دل بی راه و چاره می سوزد این حرم مثل چادر زهراست كه در اینجا دوباره می سوزد این حرم مثل خیمه ی زینب كه در اوج شراره می سوزد سالها بعد قدری آن سو تر چند قرآن پاره می سوزد *خب روضمو جمع کنم،مسیر رو ضه رو کجا بردن؟حرم بقیع خراب شد،خرابه شد،ویرانه شد،من یه خرابه ی دیگه هم سراغ دارم* دلم از خرابه دیگه خونه امشب ... مزاحم شدم من برا عمه زینب ... *چی میشه منم بیام از حرمت دفاع کنم؟چی میشه منم در این خرابه بایستم؟* دلم از خرابه دیگه خونه امشب مزاحم شدم من برا عمه زینب میسوزم تو این تب ( صورت من کبوده و زرده حرف دلم گلایه و درده یه دختر شامی رو دیدم که روسری منو سرش کرده ) 2 یه دنیا درد دل دارم بابا ازاون شب سرد توی صحرا *چی شد؟! نمیگم بهت بابا* موی سرم سپیده و قدم شده شبیه مادرت زهرا 2 دعا کن بمیرم برم از خرابه برای همیشه سه سالت بخوابه که موندنم عذابه دوری تو طاقتمو برده دیر برسی دختر تو مرده تموم راه شام و بازارو عمه به جای من زمین خورده تو این خرابه نفسم تنگه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖▪▪▪▪▪▪▪▪▪ *بابا ، بابا ، کی به لب هات سنگ زده؟!* (تو این خرابه نفسم تنگه چرا رو لب هات اثر سنگه)2 راستی تو بازار حراجی ها دیدم سر خاتم تو جنگه 2 *روضه ی بقیع میخوندیم چی شد؟دلامون کجا رفت؟اینم برای امام زمان میگم* یکی نیست بپرسه گناهم چی بوده؟ چی بوده که رنگم پریده،کبوده تو آتیش و دوده نگفتی که سه ساله جون میده واسه تصدق یکی نون میده خسته شدم بس که تو این بازار یکی همش ما رو نشون میده جای طناب مونده رو گردن ها حتی حیا نکردن از زن ها از روی ناقه افتادم ، گفتم الهی هیچ زنی نشه تنها 2 *بابا یاد مادرت افتادم که تو کوچه ها تنها گیرش آوردن،بابا امام حسن نتونست کاری برای مادرش کنه* از روی ناقه افتادم ، گفتم الهی هیچ زنی نشه تنها اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ .