eitaa logo
روضه حاج عباس طهماسب پور
480 دنبال‌کننده
386 عکس
667 ویدیو
13 فایل
کانال تخصصی روضه همراه با متن با نوای دلنشین #حاج_عباس_طهماسب_پور هیئت محبان الزهرا سلام الله علیها #بابل 📲ارتباط با خادم کانال @youssof_62
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽؛ 💎 حضرت ‌زهرا علیهاالسلام خود می‌فرمایند : " عمر با پایش به در کوبید و آن را روی من برگرداند ، در حالیکه باردار بودم ؛ پس به‌صورت به زمین افتادم و زبانه می‌کشید و صورتم را می‌سوزاند ..." 😭😭😭😭😭😭😭😭😭
روضه حاج عباس طهماسب پور
❗️ #منتخب_روضه خانه ات آباد، چه خانه خرابم کرده ای 💥#حاج_عباس
🔸خانه ات آباد چه خانه خرابم کردی 🔸در میان سینه زنهایت،حسابم کردی ⬅️ 🔹اینکه ما هم عاشقت هستیم،لطف فاطمس 🔹مادرت امضا زده تا انتخابم کرده ای ⬅️ 👌آدمی بی خیر بودم خادم هیئت شدم 👌من گناه محض بودم،تو ثوابم کرده ای ✅یا حسینی گفتمو ایل و تبارم،مست شد ✅ناز شصتت ساقی مستان،شرابم کرده ای من دعای خیر زینب بودم از روز نخست که برای گریه کردن،مستجابم کرده ای تو اگر هم قهر باشی،باز میخواهی مرا لال باشد هر کسی گفته،جوابم کرده ای 💠پاسبان حرم سیدالشهدا،ابالفضل بوده هرکس میخواست وارد حرم سیدالشهدا بشه،به زبون امروزی حبیب ابن مظاهر تفتیتش میکرد 💠سلاحو ازش میگرفت اجازه از قمر بنی هاشم میگرفت و وارد حرم امام حسین میشد 🔹زهیر اومد... از دور ابالفضل اشاره کرد به حبیب ابن مظاهر نگردینش 💠با شمشیر و سلاح وارد شد حبیب ابن مظاهر تعجب کرد وقتی برگشت گفت تو کی هستی که اجازه گشتنتو به ما ندادن؟؟ 🔹با سلاح و شمشیر وارد حرم سیدالشهدا شدی گفت تا الانشو کاری ندارم، از این ببعد فقط حسینیم ❇️حرف دارما 💠قریب به دو سه روز، این آقا حسینی شد قریب به دوسه روز،محبت امام حسین تو دلش ایجاد شد 💠موقع جون دادن،سرش رو زانوی امام حسین بوده چقد خوشکل جون داد آقا... ❇️بچه بودم میگفتم حسین ❇️میومدم پا روضه هات،سینه میزدم میگفتم حسین ❇️از بچگی بابام یادم داده غریب دیدی بگو حسین 💠شهید دیدی بگو حسین 💠پسرم هر وقت آب خوردی،بگو حسین تو اگر هم قهر باشی،باز میخواهی مرا لال باشد هر کسی گفته،جوابم کرده ای مث بچه مرده ها،گریه برایت میکنم تو مرا از این جهت،مثل ربابم کرده ای مولای من حرف آتش نیست هروقتی گناهم شد زیاد تو مرا با خشکیه چشمم،عذابم کرده ای ✅بمیرم هروقت روضه خون،روضه میخونه نتونم گریه کنم ✅عذاب منه هیئتی،همینه ⬅️بخدا بیخود نبود وقتی امام صادق علیه السلام فرمود میخوای بدونی ایمانت قویه یا ضعیفه،3بار بگو ⬅️اگه اشک از چشات،جاری شده بدون ایمانت قویه ✅ 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸خورده زمین،پهلوون خیبر 🔸گلم جلو چشام شدی پرپر 🔸زمین زدن حیدرتو آخر 🔹دلم پُره یه آسمون، زهرا 🔹غربتمو دادن نشون، زهرا 🔹سخته عبور از کوچمون، زهرا 😔سه ماه صحبت گل یاسه 😔حسن که غصه هاتو میشناسه 😔خیلی به اسم کوچه حساسه ☑️مگه چه اتفاقی افتاده تو کوچه؟؟ 😭😭😭😭 هروقت از این کوچه رد میشیم،حسنم میلرزه 😭😭 هر وقت از کوچه رد میشیم،حال حسنم بد میشه 😭😭 😭آیینه خدا ترک خوردی 😭معلومه بی هوا کتک خوردی یه گریزی بزنم ها؟؟ نزن، ببین که مادرم جوونه ☑️کجا برد امیرالمومنین،دلتو؟! نزن ببین که مادرم جوونه دلش گرفته از زمونه میخواد پاشه حیف نمیتونه چرا؟؟ نزن اونکه با تو کاری نداره ببین که بار شیشه داره 😭😭😭😭 ✳️امروز اگه بمیریمم جا داره ان شاالله پا روضه بی بی جون بدیم ▪️بی تو شدم خونه نشین زهرا ▪️تنهاییمو فقط نبین زهرا ▪️جلو چشام خوردی زمین زهرا خانومم... شرمنده خانوم دل علی از میخ در،خونه چی پیش اومد و فضه میدونه روی تو افتاد در این خونه چرا علی رو صدا نزد بین در و دیوار چرا گفت یا فضه خضینی یه زن نمیتونه تو این شرایط یه مرد صدا بزنه حتی شوهر خودش باید یه زن بیاد کمکش کنه آخه محسنشو کشتن 😭😭😭 دل علی از میخ در خونه چی پیش اومد و فضه میدونه روی تو افتاد،در این خونه آتیش گرفتی امروز اگه این حرفارو نزنم،کی بزنم؟؟ در که نیم سوخته میسه،با یه اشاره هم میفته فاطمه پشت در داره مانع میشه کسی نیاد دستش به آقاش علی نخوره یه بزرگی میگفت قریب به چهل نفر پشت در بودن در افتاد رو فاطمه اون نامردا از رو در رد شدن صحنه رو تجسم کن خودت وقتی چشام به خون رو در خورد خیلی به غیرت علی برخورد 😭😭😭😭 علم پزشکی ثابت کرده مرد از شکم نفس میکشه زن از قفسه سینه 😭😭😭😭😭 حالا فکر کن این میخ با این سینه چیکار کرده؟؟ اون جریانی که دختر طلحه اومده عیادتش... گفت دختر طلحه سه ماه از قضیه در و دیوار و میخ میگذره هر بار نفس میکشم سینه ام... فضه میگفت خانومم روزی چنبار لباساشو عوض میکرد 😭😭😭😭😭 وقتی چشام به خون رو در خورد خیلی به غیرت علی برخورد محسنم ای وای یاد یه شعر قدیمی افتادم دری که ریشه داشت،شکست حرمت همیشه داست،شکست یه مادری تو اون میون یه بار شیشه داشت،شکست خداوکیلی دنیا نامرده خون چشات و صورتت زرده با دست و بازوی ورم کرده جارو کشیدی خدا رو شکر امروز حالت بهتره خودت داری کارای خونه رو میرسی با اون دستای لرزونش،موهای زینبو شونه زد،،، لباسارو شست آقا امیرالمومنین تا این وضعو دید گفت الحمدلله دعامون مستجاب شد حال خانومم خوب شده سه ماه خانوممو با این حال ندیدم همش منو میدید،رو میگرفت دست به پهلو میگرفت الحمدلله شکرلله همینجوری که داره کارای خونه رو میرسه، تمام سعیشو میکنه تا بچه ها چیزی نفهمن بچه ها که روز آخریه حالش خوبه یه روز خوش داشته باشن با حال خوب این خانوم امیرالمومنین دید یه چند قدم برنداشت جا قدمهاش جا رد خونه تو نگو فضه و اسما کشیدن جارو به خونه میدونم کار خودت بود،تو حیاط لکه خونه 😭😭😭😭 میدونم کار خودت بود تو حیاط لکه خونه امروز یه جور دیگه شد خونه برات نفس کشیدن آسونه موهای زینبو زدی شونه خودت نگاه به روز و حالم کن برو ولی منو حلالم کن شرمندتم من آن دوره عشق و وفا یادش بخیر اون روزگار باصفا یادش بخیر شب عروسی یادته بابات میگفت پیر شی بپای مرتضی یادش بخیر پیر شدی اما چه زود پیر شده کجای این عالم دیدی یه خانوم 18ساله دست به کمر بگیره راه بره؟؟ کجای این عالم دیدی یه خانوم 18ساله موهاش سفید بشه؟؟ 😭😭😭😭 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبونه، چند نفر کمک کردن برا تشییع جنازه اما میخواد وارد قبر بشه خودش وارد شد یکی از بالای قبر، باید جنازه رو تحویل بده 🔹حسن و حسین که بچه اند... نمیتونن 😭😭😭 چیکار کنه؟؟ 😭😭😭 😭😭😭😭 🔸با کی داره حرف میزنه، انگار خجالت کشیده 🔸چون یاسی که جوون گرفت،پس میده قامت خمیده 😭😭😭😭 ❇️یه دستی ار داخل قبر بیرون اومده شبیه دستای آقا رسول الله 🔰امیرالمومنین داره حرف میزنه، یا رسول الله ♻️تا ابد مجروح زخم کاریم ♻️وایِ من، از این امانت داریم 😭😭😭😭😭😭 نمیخواهم... رسمم اینجوریه البته هیجا رسم نیست بدنو شبونه دفن کنن اینی که خانوم حضرت زهرا فرمود: کَفِنّی و دَفِنّی بالّیل... ✳️شبونه غسلم بده، شبونه کفنم کن شبونه دفنم کن... ✳️اوناییکه اذیتم کردن نمیخوام تو تشییع جنازه من باشن ✅خیلی آزارم دادن ✅خیلی اذیتم کردن 🖤شبونه نداشتیم، اونم اینجوری غریبونه برا خانوم زهرا سلام الله علیها 🔅رسم اینه بدنو که دفن میکنن خونواده میشینن زبون میگیرن حرف میزنن، اونم برا جوون 🔅اونم برا جوونی مث حضرت زهرا سلام الله علیها 🛑هرکی داره حرف میزنه 🛑هرکی داره درد و دل میکنه 💠امام حسن از همه، بیشتر گریه میکنه ❌ایکاش اون روز نمیرفتم با مادر 😭😭😭 🔰تو این زبون گرفتنا یکی از اینایی که از زبون خانوم حضرت زینبه، غم و غصه های مادر معمولا برا دختره 🔸میخوام یه دونشو بگم ⬅️بابا که میبردن، طناب به دست نامردا ⬅️دیدم که مادر،رو خاک،، از پشت سر وان یکاد میخوند برای بابا 😭خدا اگه پهلوم شکست عیبی نداره فدا سر آقام،علی 🔸یا علی گفت، جونی گرفت خودش رو تو کوچه کشوند 🔸اون دستی که به پهلو داشت به شال حیدرش رسوند 🔹از هرکسی که بگذرم،من از قنفذ نمیگذرم 🔹یه جوری با غلاف زدش، از نفس افتاد مادرم 😭😭😭😭😭😭😭 ❇️یکی بیاد یکی بخاطر خدا،دست بابامو وا کنه ❇️یکی بیاد مغیره رو، از مادرم جدا کنه وای مادرم وای مادرم وای مادرم ... 😭😭😭😭😭😭😭 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
😔 مرور کوتاهی بر روزهای حزن حضرت عليهاالسلام بعداز شهادت رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) : ⚫️ روز به روز بر شدت بيماری سلام الله علیها افزوده ميشد. سينه شكسته و مجروح، بازوی ورم كرده، صورت سیلی خورده و نيلی، محسن سقط شده، غم از دست دادن پيامبر (صلوات الله علیه و آله)، و مظلوميت اميرالمؤمنين عليه السلام 😭😭 👈 بعد از اين وقايع و فجايع، آن حضرت بعضی روزها با دلی شكسته و محزون كنار قبور شهدای احد ميرفت و ميگريست، و مرگ خود را از خداوند طلب ميكرد 😭😭 😭 گاهی نزديك مدينه زير درختی می نشست و گريه و ناله ميكرد. 😭 🎋 منافقين، که دیدند اشکهای دارد رسوایشان می‌کند ، آن درخت را هم بريدند.😔 👈بعد از آن امير المؤمنين عليه السلام در آنجا سايبانی ساختند كه مشهور به «بيت الاحزان» شد. تا اينكه آهسته آهسته درد و جراحت‌های بدن نازنین شان بيشتر شد، و كار را به جایی رساند كه آن حضرت، در بستر بيماری افتاد 😔 آنگاه وصيت‌های خويش را به امير المؤمنين عليه السلام فرمود: 😔«شبانه مرا از زير پيراهن غسل بده و كفن كن و دفن نما. قبرم مخفی باشد و ابوبكر و عمر در تشييع و نماز من حاضر نشوند. ☝️عايشه و غير عايشه نيز بر جنازه من حاضر نشوند.😭 📚(بيت الاحزان: ص 262 247) 🏴 الا لعنة الله علی القوم الظالمین 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
💥بابا صحبت از کوفه و بازار و اسیری کردی از همان لحظه علمدار،بهم ریخت گفته ای کوفه میارند مرا،طوریکه همه کوچه و بازار بهم ریخت ‌ سخت است پیش پای مردم با سَر افتادن و سخت تر از آن به پیش دختر افتادن ماکه تو را با لا فَتایت میشناسیمت اصلا نمی آید به تو در بستر افتادن داری سفارش میکنی مارا به عباسَت خیلی خیالم جمع شد از معجر افتادن گفتی اسیرم میکنند اما نگفتی تو از خنجر کُندی به روی حنجر افتادن اما نگفتی از روی مرکب،زمین خوردن اما نگفتی از بلندی،با سر افتادن خیلی برای دخترت سخت است، هنگامِ با نیزه ای بر نیزه های دیگر افتادن ای وای از پیراهن غارت شده بعدش دنبال غارت کردن انگشتر افتادن فرمود آب، اما به پهلویش لگد میزد ای داد بیداد از به جان پیکر افتادن انصاف نیست اینگونه پیش چشم خواهرها با چکمه روی بوسه پیغمبر افتادن ای وای از شام غریبان و بیابان و در زیر پاها چادر یک دختر افتادن ... 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas