🔰سحر بود و صدای نفس خسته ی یک مرد
🔰که آرام در آن کوچه به روی لب خود،زمزمه میکرد #یا_زهرا
✅غریب و تک و تنها در آن شهر
در آن وادیه غم ها
💎دلی خسته و پر از غم و شیدا
💎دلی زخمی، ترک خورده پر از روضه زهرا
شب راحتیه شیر خدا از همه ی مردم دنیا
#عجب_شام_عجیبیست
🔅روان بود سوی مسجد کوفه
قدم میزد و با هر قدمش اشک
❇️بهم ریخت در آن شب و لرزید به هر گام،دل حضرت زهرا دل حضرت زینب
💠غریب و تک و تنها
نه دیگر رمقی مانده در آن پا
نه دیگر نفسی در بدن خسته مولا
به چشمان پر از اشک و قَدی، تا
🌐پر از وصله عبایش
پر از پینه دو دستان عطایش
رسید او به در مسجد و پیچید در آفاق،نوایش
علی گرم اذانی ملکوتی و ملائک همه حیران صدایش
گل خلقت حق رفت روی منبر گلدسته و تکبیر زنان ساکت و خاموش
♻️زمین رام ،زمان محو تماشا همه ذرات جهان باز در آن بزم اذان
ناله آهسته یک مادر محزون کمان
گفت عجب شام غریبی شده امشب،
#امان_از_دل_زینب
💢و گلبانگ گشت تمام و شده بیتاب، دل خاکیه محراب
بُوَد منتظر مقدم ارباب
♨️علی آمد و مشغول مناجات
زمین گرم مُباهات
در آن جلوه میقات
عجب راز و نیازی
عجب سوز و گدازی
عجب مسجد و محراب و
عجب پیش نمازی
علی بود و خدا بود
خدا بود و علی بود
علی گرم دعا بود
خدا گرم صفا بود
علی بود به محراب عبادت
علی رکن هدایت
✴️همان مرد غریبی که به تاریکیه شب ها
به یک دوش خودش نان و یکی کیسه خرما
بَرَد شام یتیمان عرب را
علی، بود همان خانه نشین شاه عرب همسر #زهرا
🔵علی بود و نماز و دل محراب پر از عطر گل یاس
در آن لحظه حساس
🔶قیامی که تَجَلاش بُوَد،روز قیامت
رکوعی پر از بارش انگشتر خیرات و کرامت
چه زیباست کلامش
قعودش و قیامش
🔷ولی لحظه زیبای علی،با شَرری یک دفعه پاشید
از آن سجده که در آن،بدن فاطمه لرزید
لب تیغ ستم،بر سر خورشید درخشید
☑️فرود آمد و شیرازه ی توحید،فرو ریخت
علی ناله زد و آه علی با نَفَس فاطمه آمیخت
که ای وای خدا ... جان علی آمده بر لب
#امان_از_دل_زینب...
#ڪانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
🔰سحر بود و صدای نفس خسته ی یک مرد
🔰که آرام در آن کوچه به روی لب خود،زمزمه میکرد #یا_زهرا
✅غریب و تک و تنها در آن شهر
در آن وادیه غم ها
💎دلی خسته و پر از غم و شیدا
💎دلی زخمی، ترک خورده پر از روضه زهرا
شب راحتیه شیر خدا از همه ی مردم دنیا
#عجب_شام_عجیبیست
🔅روان بود سوی مسجد کوفه
قدم میزد و با هر قدمش اشک
❇️بهم ریخت در آن شب و لرزید به هر گام،دل حضرت زهرا دل حضرت زینب
💠غریب و تک و تنها
نه دیگر رمقی مانده در آن پا
نه دیگر نفسی در بدن خسته مولا
به چشمان پر از اشک و قَدی، تا
🌐پر از وصله عبایش
پر از پینه دو دستان عطایش
رسید او به در مسجد و پیچید در آفاق،نوایش
علی گرم اذانی ملکوتی و ملائک همه حیران صدایش
گل خلقت حق رفت روی منبر گلدسته و تکبیر زنان ساکت و خاموش
♻️زمین رام ،زمان محو تماشا همه ذرات جهان باز در آن بزم اذان
ناله آهسته یک مادر محزون کمان
گفت عجب شام غریبی شده امشب،
#امان_از_دل_زینب
💢و گلبانگ گشت تمام و شده بیتاب، دل خاکیه محراب
بُوَد منتظر مقدم ارباب
♨️علی آمد و مشغول مناجات
زمین گرم مُباهات
در آن جلوه میقات
عجب راز و نیازی
عجب سوز و گدازی
عجب مسجد و محراب و
عجب پیش نمازی
علی بود و خدا بود
خدا بود و علی بود
علی گرم دعا بود
خدا گرم صفا بود
علی بود به محراب عبادت
علی رکن هدایت
✴️همان مرد غریبی که به تاریکیه شب ها
به یک دوش خودش نان و یکی کیسه خرما
بَرَد شام یتیمان عرب را
علی، بود همان خانه نشین شاه عرب همسر #زهرا
🔵علی بود و نماز و دل محراب پر از عطر گل یاس
در آن لحظه حساس
🔶قیامی که تَجَلاش بُوَد،روز قیامت
رکوعی پر از بارش انگشتر خیرات و کرامت
چه زیباست کلامش
قعودش و قیامش
🔷ولی لحظه زیبای علی،با شَرری یک دفعه پاشید
از آن سجده که در آن،بدن فاطمه لرزید
لب تیغ ستم،بر سر خورشید درخشید
☑️فرود آمد و شیرازه ی توحید،فرو ریخت
علی ناله زد و آه علی با نَفَس فاطمه آمیخت
که ای وای خدا ... جان علی آمده بر لب
💔#امان_از_دل_زینب...
همان سجده ی آخر
که در آن فرق علی با لب شمشیر دو تا شد
که علی از غم بی فاطمه گی رست و رها شد
همان سجده ی آخر که حسن آمد
و یک بار دگر بر پدر خسته عصا شد
تن غرق به خون پدرش را
به درِ خانه رساند و به دعا گفت خدایا
کمک کن نرود جان ز تَن زینب کبری
به این حال، چو بیند پدرم را
دوباره حسن و یاد شب کوچه ی غم ها
دوباره حسن و قِصه ی پُر غُصه ی بابا
#بمانَد ...
که چه آمد سر زینب
سَرِ شیرِ خدا، زخمی و مجروح، نشد باور زینب
⬅️دوباره بدنی خونی و رخساره ی زرد و غم و بی تابیِ دختر
دوباره نفسی سوخته و غربت و بستر
دوباره به دل زینب کبری
شده تازه غم و غصه ی مادر
کنار بدنِ خسته ی حیدر
🍂فضای در و دیوار پُر از درد و مَحَن بود
نه صبری، نه قراری، به دل زینب و کلثوم و حسن بود
در آن سوی دگر باز به جوش آمده غیرت به رگ غیرت دادار
چه طوفانِ عجیبی شده بر پا به دلِ پاک علمدار
❇️در آن سوی دگر مرد غریبی، غریبانه پر از غم
فقط ناله زد و گفت که بابای غریبم
علی چشم گشود و به هر آن چه که رمق بود،
سوی صاحب آن ناله نظر کرد و بفرمود :
☘عزیزم! اگر چه که رسیده ست چنین جان به لب من
کنارم تو دگر گریه نکن، تشنه لب من
و رو کرد به عباس و صدا زد که بیا نور دو عینم
ابالفضل، عزیز دل من، جانِ تو و جانِ حسینم
و با دختر غمدیده ی خود گفت که ای محرم بابا
هنوز اول راهی
بیا همدم بابا
تو باید که تحمل کنی این رنج و مَحَن را
پس از من غم پرپر زدن و اوج غریبیِ حسن را
تو هستی و بلا، دختر بابا
تو و کرب و بلا، دختر بابا
تویی و بدن بی سر دلدار
تو و اذیت و آزار
نه عباس و حسین اند کنارت
تو و کوچه و بازار
زینب و یه مشت حرامی
😭😭😭😭😭😭
علی اشک شد و گفت، نگهدار همه طاقت خود را
برای غم فردا
علی رفت و صفا رفت ز خانه
دوباره غم تشییع شبانه
حسین و حسن و زینب و کلثوم
همه خسته و مغموم
و اندازه ی یک کوه، غم و درد به سینه
دوباره همه رفتند مدینه...
💢گذشت آن همه درد و پس از آن زینب کبری
به خود دید غم مرگ حسن را
پس از آن سفر کرببلا دید
غم رأس جدا دید
نه عباس علمداری و نه یاری و نه صبر و قراری
نه شاه و نه امیری
🌺نه شاهی و امیری
به تن جامه ی تاریک اسیری
از آن شهرِ پُر از غربتِ کوفه گذر کرد
ولی آه وجودش همه لبریز شد از درد
همان طفل یتیمی که علی بال و پَرَش بود
و از روز یتیمی پدرش بود
به همراه یتیمان دگر، غرق تماشا
😭😭😭😭😭
و در یاد ندارند دگر حرمت آن نان و نمک را
همه گرم تماشا، همه گرم تماشا
😭😭
♻️و انگار نه انگار که این طائفه ی حضرت زهراست
و انگار نه انگار که این خانم غم دیده همان زینب کبراست
به روی لبشان طعنه و دشنام
همه بر لبه ی بام
پَرانند همه سنگ به روی سر زینب
که ناگاه سری رفته به نیزه
😭😭😭
صدا زد که عجب شام غریبی شده امشب
امان از دل زهرا
💔#امان_از_دل_زینب"
😭😭😭😭
🔻#ڪانال_تخصصی_روضه
🔺#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔http://eitaa.com/rozehajabbas