🔸آقا بیا که غربت شیعه ز حد گذشت
🔸این سال ها بدون حضور تو بد گذشت
🔹هر روزمون بدون حضورت یک قرن بود
🔹از این فراق تلخ، مگر میشود گذشت??
#غریب_آقا… #آقا
😭😭😭
🔵دیر اومدم بازم شب جمعه سر قرار
🔵تو نیستی و اشک میباره بی اختیار
🔵عمرم، تموم دارو ندارم فدای یار
🔵فردا میای و دیگه تموم میشه انتظار
🔴اینجا غریبه نیست، محبان مادریم
🔴یکبار دیگه جمع شدیم محضر شما
🔴سوزونده سینه هامونو، غم های فاطمه
🔴مثل دل امام حسن، بین کوچه ها
#غریب-مادر… #حسن
😭😭😭
☑️سنگینه دستت… نزن
☑️ببند چشاتو، حسن
☑️نزدیک خونه بیا
☑️میرسه الان، بابا
✔️بلند شد از رو زمین
✔️میلرزم از ترس،ببین
♨️شب اول برای روضه رفتم اذن از مادر گرفتم
♨️با غم و مهر حسین، دستور تا آخر گرفتم
♨️چون که رخصت داد مادر
♨️سبقت از عود و گلاب و نافه و عنبر گرفتم
🔥آمدم در روضه با احساس حس پنجگانه
🔥 صادقانه بیکرانه شاعرانه عاقلانهش عاشقانه
☄پس برای روضه های سخت، آنطوری که دیدن جایگاه ویژه ای دارد
☄برای روضه ی مادر، شنیدن جایگاه ویژه ای دارد
🍁برای روضه ی غیرت، ولیکن چشم و گوشم را گرفتم
🔘تا نفهمم درد یعنی چه…
🔘هم چشامو گرفتم، هم گوشامو گرفتم
🔘تا نفهمم روضه ی آقامو
⚪️گرفتم گوش را تا نشنوم طعم صدای خوردن سیلی به روی زن، کنار مرد یعنی چه??
🔶برای روضه ی غیرت، برای خاطر مولا برای درک آقایم
🔶فقط با حس بوییدن به متن روضه می آیم
🔷همینکه بو کشیدم، آمد از شش سمت، بوی یاس
🔷ولی در عطر این گل، طعم پر رنگ کبودی نیز شد احساس
🍃به جز بوی کبود یاس، بوی عود هم آمد
🍃مشامم سوخت زیرا بر مشامم بوی داغ دود هم آمد
🍁چنان که حرف تیز میخ را در اصل، گوش چوب میفهمد
🍁کسی که خورده سیلی، بوی خون را خوب میفهمد
🌾چه بوی گرم خونی میرسد از راه در اینجا
🌾و من از بوی خاک و بوی غم فهمیدم آمد اشک های شاه در اینجا
☘کنار در، مشامم پر شده دیگر
☘می آید بوی یاس و بوی دود و بوی خاک و بوی خاکستر
💔و در پایان روضه، آه بوی تند سیبی ناگهان آمد
💔گمانم که حسین بن علی از خانه به سمت مادرش، سینه زنان آمد
❇️میان روضه ی مادر،رسیده بر مشامم بوی خاک کربلا آخر
❇️که هر جا سر گذارم، میگذارم سر به سجده روی خاک کربلا آخر
☑️ما گِلِمون از کربلاست
☑️هرجا باشیم سر از کربلا در میاریم
#حسیـــــــن
😭😭
✅حواس پنجگانه پرت شد از مادر و آمد سوی گودال
✅رسیده خواهری با پنج حس کامل خود اسب خونین را به استقبال و زینب میرود از حال با اندوه مالامال
🔆حواس اهل خیمه کاملاً از کار افتادن
🔆پس از این اهل خیمه روی خار و سنگ ها بسیار افتادن
💠در اینجا تا صدای اسب ها آمد
😭برای خیمه واضح شد که پیکر بر نمیگردد
😭فقط حس ششم میگفت دیگر بر نمیگردد
😭فقط حس ششم میگفت با زینب، برادر بر نمیگردد
😭😭😭
#کانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas