eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
386 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹بسم‌الله الرحمن الرحیم انا‌لله و انا الیه راجعون؛ با عرض تسلیت به ملت قهرمان فلسطین و امت اسلامی و رزمندگان جبهۀ مقاومت و ملت شریف ایران، شهادت اسماعیل هنیه و یکی از همراهانش را تسلیت عرض می نماییم درگاه شاعران روضه نشینان @rozeneshinan
داغ اسماعیل پس از سیدابراهیم😭 🥀🥀🥀 باز هم، شهدِ شــــــهادت، قسمت هابیل شد بعد ابـــــراهیم، بر دل، داغ اسماعیل شد این همه خون و شهادت،این همه داغ عظیم بی گمان،الوعده، وقتِ مــــرگِ اسرائیل شد نصراله بابامیر @rozeneshinan
4_5863997417065564830.mp3
3.44M
هدیه به امام حسین. صلوات. اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم شور و زمینه روضه. دوره تو بلوا شده قتلگات غوغا شده سره غارت تنت دعوا شده.   وای. حسین. وای. حسین. وقتی دست و پا زدی مادر رو صدا زدی با نگات آتیش به قلبه ما زدی وای. حسین. وای. حسین. بی هوا زدن تورو از جفا زدن تورو پیر ه مردا با عصا زدن تورو. وای حسین.      وای. حسین.    پیشه چشم من اخا افتادی. روی خاکا تنه تو پشت و رو می کنه با پا وای. حسین. وای. حسین افتادی از روی زین با صورت روی زمین روی سینت میشینه شمر لعین وای. حسین.      وای. حسین.  روی سینه آت پرید خنجر ه کندوکشید سره تو از پشت گردن می برید وای حسین. وای حسین. ای شیب الخضیبه من داداش غریبه من بعد تو غصه میشه نصیبه من وای. حسین.      وای. حسین. اول استخاره کرد پیرهنت رو پاره کرد اون که قصد بردنه گهواره کرد وای. حسین. وای حسین اومد بالا سره تو می بوسه خواهره تو رگای بریده ی حنجره تو وای. حسین.   وای.  حسین.  زیره پاس پیکره تو روی نیزه س سره تو ماجرایی داره انگشتره تو وای. حسین. وای حسین. رفته غارت بدنت  حتی این پیروهنت بوریا شده حسینم کفنت وای.   حسین.     وای. حسین. رضا نصابی
خلخال رباب را به غارت بردند از کوچه به کوچه با وقاحت بردند ناموس پرست ها به صورت بزنید ناموس حسین را اسارت بردند 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
کشته ما را کشتهٔ دور از وطن یابن الشبیب روضه خوانی کن برای جدّ من یابن الشبیب اشک میریزم برای لحظه ای که مانده بود سر به روی نیزه، رویِ خاک؛ تن یابن الشبیب تا که غارت شد عقیقش، شک ندارم میرسید- ناله هایِ "وا حسینا" از یمن یابن الشبیب با خبر بود از چنین داغی که وقتِ احتضار گفت: "لا یومَ لا کیومکْ" را حسن(ع) یابن الشبیب ضربهٔ شمشیر می آمد پس از زخم ِ زبان بعد از آن دشنام و حرف بد زدن یابن الشبیب ابتدا "خدّ التریب" و انتها "شیبُ الخضیب" دُور تا دُورش ملائک لطمه-زن یابن الشبیب تار و پودش سخت نیزه خورد و در گودال شد- وقتِ غارت؛ پاره پاره پیرهن یابن الشبیب نعلِ تازه پایِ مرکَب را قویتر میکند نامرتّب شد سراپایِ بدن یابن الشبیب مهربان بود و پذیرایِ هزاران زخم شد پیکرش شد عاقبت با خون کفن یابن الشبیب عمه جانم رفت و از داغ اسارت سالهاست کاملا سربسته میگویم سخن یابن الشبیب بی برادر، بی پسرها، بی برادرزاده ها پیر شد از یک شبه تنها شدن...یابن الشبیب رفت با داغِ عزیزانش پس از کوفه به شام سخت بود اینگونه ماندن در وطن یابن الشبیب! 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
آن روز پر عذاب زیادم نمی رود فریاد آب آب زیادم نمی رود جسم حسین بی سرو عریان به روی خاک در بین آفتاب زیادم نمی رود تیر سه شعبه و گلوی طفل شیر خوار بی تابی رباب زیادم نمی رود معجر کشیدن از سر طفل سه ساله و رخسار بی نقاب زیادم نمی رود رگهای پاره پاره و فریاد شیعتی از حنجر کباب زیادم نمی رود 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
سر سفره به غدا که نظرش می افتاد فکر اطفال گرسنه به سرش می افتاد شیرخواره بغل ِتازه عروسی میدید یادِ لالایِ رباب و پسرش می افتاد گله میکرد ز چشم بد بازاریها سر بازار همینکه گذرش می افتاد گوسفندی جلویش ذبح شد و رفت از حال به دلش روضه ی ذبح پدرش می افتاد این چهل سال فقط سینه زد و گفت حسین یاد گودال فقط سینه زد و گفت حسین یاد روزی که‌ ز خیمه نگران زد بیرون با عصا گریه کنان سینه زنان زد بیرون بی رمق جانب گودال نظر می انداخت دید با یک سر آشفته سنان زد بیرون از تن شاه لباس عربی را بردند نیزه از هرطرف پیکر آن زد بیرون چادر فاطمه را هم‌ بخدا خونی کرد خون‌ آن حنجر خشکیده چنان بیرون‌ زد حاجت این دل غمدیده روا میشد کاش آن چهل منزل در پیش دوتا میشد کاش دور ناموس خدا حلقه نامحرم بود خواست کاری بکند حیف که‌ فرصت کم بود آنطرف‌ چشم  نوامیس بدستانش بود اینطرف برروی دستش گره ای محکم بود هرکه‌ پرسید ز بازار فقط گفت الشام.. گفت‌ آنقدر بدانید که‌ خولی هم بود وسط مجلس می تکیه به زینب دادم چون که بر عرش خدا تکیه زدن حقم بود گذر از شام به جز طعنه و آزار چه داشت سهل ای کاش که همراه خودش پارچه داشت 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————