eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
386 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عاقبت نور جلوه گر گردد شب تاریڪ ما سحر گردد آن سفر ڪرده باز برگردد روزگارفراق سر گردد میرسد با قدوم او برڪات به گلستان روی او صلوات خوش نسیم بهار می آید هر نفس عطر یار می اید آن بهشتی عذار می اید عاشقان را نگار می آید نام او را چه دلنشین شهدیست آن جمال محمدی مهدیست جلوه ی نور سرمدی دارد ڪرم و لطف بی حدی دارد عصمت از رجس و هر بدی دارد جلوات محمدی دارد آسمان ڪرامت و فضل است عاشق چهره ی ابالفضل است سرو قامت شبیه پیغمبر میتوان دید در رخش حیدر صورت اوست مجتبی یڪسر همچو ثارلله است پا تاسر در وجودش تمام ایمان است سوره ی عصر و قدر و انسان است یوسف مصر محو در رویش ذولفقاریست تیغ ابرویش انبیا یڪ به یڪ دعا گویش خوش نسیمی است بین گیسویش روز موعدمیرسد از راه او میاید به عشق ثارالله روز موعود پرچمی بر دوش با نوایی ڪه ڪعبه اش مدهوش سر دهد بانگ : اهل عالم گوش از طنینش جهان شود به خروش ظالمان را زوال پیدا شد نور صاحب زمان هویدا شد میرسد با ظهور او امداد شیعه از قید غم شود آزاد در مدینه ڪند ز مادر یاد چهار قبر بقیع شود آباد در جوار مدینه الزهرا پرچم یا علی شود برپا 🔸شاعر: ____________________ https://eitaa.com/rozeneshinan ♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
و باز افسوس فروردین نشد اسفندها باتو بیا تا وا شود دلهای ما از بندها با تو زمانش می‌رسد جایِ غم و اندوه‌ها داریم فقط  لبخند‌ها  لبخندها  لبخندها با تو مبارڪ ڪُن زمین را و خودت را آفتابی ڪُن ڪه در عالم بپیچد آتشِ  اسپند‌ها با تو ببر ما را به شادی‌های محض از تلخ ڪامی‌ها دلم قرص است شیرین می‌شود این قندها با تو تو ما را امتحان ڪردی و دیدی پایِ تو ماندیم  تو ما را خوانده‌ای محڪم شود پیوند‌ها با تو زمین این روزها غرقِ نشانی‌های موعود است چه نزدیڪ است می‌آییم با سربندها باتو چه دارد خاڪ ما ایرانیان سهم تو می‌گردند و عریان می‌شود شمشیرِ غیرتمند‌ها با تو به جان چشم هایت حالِ حَوِل حالنا داریم "بیا تا راست باشد عاقبت سوگند‌ها" با تو "قیصر امین پور 🔸شاعر: __________________ https://eitaa.com/rozeneshinan ♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
https://eitaa.com/rozeneshinan ♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
دوباره نیمه ی شعبان رسیده دوباره روز میلاد ِ تو ای یار زمین چرخیده حول محور تو هزار و یکصد و هشتاد و شش بار https://eitaa.com/rozeneshinan ♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
ای رونق فصل بهار أُمِّ إِسحاق ای دلخوشی روزگار أُمِّ إِسحاق تو فرق داری با همه ، از دار دنیا تنها تویی دار و ندار أُمِّ إِسحاق تو به حیات مادر خود جلوه دادی ای روشنی شام تار أُمِّ إِسحاق گویا خدیجه فاطمه آورده از نو بالا گرفته ڪار و بار أُمِّ إِسحاق امشب ملائڪ به تماشایت نشستند امشب ڪه هستی در ڪنار أُمِّ إِسحاق در چشمهای تو نجابت خانه ڪرده ای سوگلی باوقار أُمِّ إِسحاق دختر به خوبی تو این دنیا ندارد غمخوار بابا ! خانه دار أُمِّ إِسحاق نورٌ علی نورٌ علی نوری یقینا خورشید زاده ! شاهڪار أُمِّ إِسحاق بی شڪ به دنبال ڪمالات است اگر ڪه بوسه به دستت زد هماره أُمِّ إِسحاق در دامنش خاتون محشر پروریده صدها درود حق نثار أُمِّ إِسحاق ڪل میڪشم امشب به یمن مقدم تو ڪف میزنم به افتخار أُمِّ إِسحاق عطر خوش قنداقه ات می آید از راه با یاد تو مستم تَوَڪَّلتُ عَلَی الله خورشید روی بام دنیای حسینی فرزانه ای و ماه شب های حسینی باباست محو حُسن سیمای تو بانو یا اینڪه تو گرم تماشای حسینی سر تا به پا آیینه ی مادربزرگی هانیه ، حسنا ، زهره ، زهرای حسینی ای أَشبَهُ النّاسِ به زهرا بین فامیل محبوبه ی محجوب و زیبای حسینی إِنسیه ای اما شبیه به فرشته باید صدایت ڪرد "حورای حسینی" با مادری هایی ڪه ڪردی میتوان گفت در ڪودڪی أم أبیهای حسینی عالم فدای طرز بابا گفتن تو شیرین زبان! یڪ عمر رؤیای حسینی دل میبرد چادر نمازت از ملائك مأموم شبهای مصلای حسینی تو عصمت اللهی شبیه عمه هایت پیداست در خوی تو تقوای حسینی بابا از این لحظه دو تا غمخوار دارد تو زینب ڪبری نه صغرای حسینی حبل المتین از ریشه های چادر توست تو گرمی بازار فردای حسینی ای آبرو بر خلق داده ! خیر مقدم ارباب زاده ! شاهزاده ! خیرمقدم روحی لطیف آڪنده از احساس داری قلبی پر از مهر و دلی حساس داری سیب دو نیم فاطمه هستی و حتما در هر نفس هایت شمیم یاس داری جز حق برای هیچ ڪس ڪاری نڪردی مانند زهرا مادرت اخلاص داری لطف زیاد تو به بابا رفته انگار بنده نوازی و نگاهی خاص داری گرم است پشت تو به ڪوه انگار بانو تا تڪیه ای بر شانه ی عباس داری ما رعیتی ساده در این دربار هستیم خاتون ! نگاهی به عوام الناس داری ؟ جودِ حسن ، مهرِ علی ، احسانِ زهرا در تو نهفته ، بی گمان "میراث داری" آيینه دار نور ناب پنج تن تو زهرا ، حسین و مرتضی ، احمد ، حسن تو از عزم جزم ات دشمن احساس خطر ڪرد گوش فلڪ را هم رجزهای تو ڪر ڪرد آنقدر ای بانو بزرگی ڪه برایت هجده سر بر روی نی سینه سپر ڪرد محڪم قدم برداشتی عالم به هم ریخت پس همنشینی با عمو در تو اثر ڪرد شمشیر دشمن پیش تو از ڪار افتاد با شیوه ی تدبیر تو ڪلی ضرر ڪرد با ناله ات طوری به مسجد حمله بردی گویا دوباره فاطمه چادر به سر ڪرد ... با همت ات چیزی نماند از آل فتنه هشیاری تو شام را زیر و زبر ڪرد تاریخ بعد از این نخواهد دید قطعا ڪاری ڪه خشمت با بساط زور و زر ڪرد تا حرمله را از نفس انداخت آهت نفرین تو شمر و سنان را دربه در ڪرد تو مغز بادام امیر لافتایی آوازه ات امروز عالم را خبر ڪرد با گرد و خاڪ چادرت محشر به پا شد ڪرببلا با همت تو ڪربلا شد یا خود بخشڪان ریشه ی جور و ستم را یا ڪه به من بسپار شمشیر دو دم را "هَیهاتْ مِنَّ الذِّلّه" ام معنی اش این است از ڪودڪی نذر غمت ڪردم سرم را گلدسته هایت روی چشمم جای دارند دلواپسم این بارگاه محترم را قربانی راهت شدن مرزی ندارد مهرت ڪشانده هم عرب را هم عجم را عشق حرم ، شوق شهادت جمع ڪرده در صحن تو افغانیان با جنم را اهل امان نامه نه ، عباس تو هستم از من پذیرا باش دستان قلم را من إرباً أربا هم شوم روزی به دشمن هرگز نخواهم داد ڪاشی حرم را یڪ صبح جمعه منتقم می اید از راه در دست مهدی میدهد رهبر علم را قطعا نه تنها شهر خان طومان ڪه آن روز آزاد خواهد ڪرد مولا "قدس" هم را بر هر ستون "مسجد ألاقصی "نویسم با اذن او شعر شریف محتشم را باز این چه شورش است ڪه در خلق عالم است 🔸شاعر: ____________________ https://eitaa.com/rozeneshinan ♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
رسیده است به دل های مرده جان بدهد رسیده است ڪمی عشق یادمان بدهد نفس بریده ی نفسیم و امده ما را هوای تازه ای در اخرالزمان بدهد چه دختری ڪه به حظ حضور ڪوتاهش جهان خسته و درمانده را تڪان بدهد ستاره ای ڪه در افاق ناامیدی ها محبتش به همه راه را نشان بدهد در افتاب سیاه قیامت ڪبری به هر ڪه دلشده اش بوده سایه بان بدهد نسیم زلف دل انگیز روضه اش ڪافی ست به ما ڪه نقش زمینیم اسمان بدهد ڪسی ڪه مثل ابالفضل ڪاشف الڪرب است رسیده است ز غم ها به ما امان بدهد رقیه است ڪه دردانه ی حسین شده ست دوباره فاطمه ی خانه ی حسین شده ست بهار می رسد از ناز راه رفتن او گل عفاف شڪوفد ز عطر دامن او حجاب نور شده نقش چشم فاطمی اش حریر سبز بهشتی نشسته بر تن او هزار پنجره امید وا شود در دل به هر طلوع نگاه همیشه روشن او نگاه بان دمشق است پرچم حرمش بهشت ڪوچڪ دنیا شده ست مدفن او چه دلرباست ڪلام رقیه جان حسین و دلربا تر از ان شد پدر شنیدن او گلی ڪه نیست به دنیا شبیه و مانندش دل هزار چو من هست خار گلشن او ڪسی ڪه منڪر نام رقیه جان شده است بگو رود به جهنم ڪه هست مدفن او بهشت منتظر خنده های این دختر حسین ریخت جهان را به پای این دختر ز بس به فاطمه او مو به مو شباهت داشت ملڪ به خاڪ قدم های او ارادت داشت سه سال داشت ولی جاودانه شد تا حشر چقدر عمر ڪم این سه ساله برڪت داشت بزرگی از شب میلاد پا رڪابش بود بزرگ زادگی از نوع با اصالت داشت ستاره ای ڪه در اندازه های خورشید است شبیه ماه بنی هاشمی سیادت داشت ڪسی ڪه شانه ی عباس بوده معراجش عجیب نیست دل شیر داشت،غیرت داشت شڪار خنده ی او با علیِ اڪبر بود ز بس ڪه خنده ی این نازدانه قیمت داشت حسین دیده به برق نگاه خواهر خود عقیله سخت به این ڪودڪش عنایت داشت به شهرت حسنات جهانی اش سوگند ڪسی نگشته به بخشندگی به او مانند جمال قدسی او افتاب سیار است صدای گریه ی او ذولفقار ڪرار است چقدر طفل مسیحی دخیل بسته به اشڪ چقدر دور ضریحش دل گرفتار است شفا وزیده به جای نسیم از صحنش ضریح ڪوچڪ او تڪیه گاه بیمار است ز هر چه ناز جهان بود بی نیاز شدم ز بس رقیه به گریه ڪنش وفادار است ز بعد ڪرببلا قد خمیده ابله پا حدیث زندگی اش روضه روضه غمبار است ڪسی ڪه پرده نشین عفاف زینب بود اسیر چشم حرامی ڪوچه بازار است مسیر ڪوفه و شام و تمام چل منزل خراب زخم شڪاف سر علمدار است چه بار ها ڪه سر او به جاده می افتاد عمو به پیش رقیه چه ساده می افتاد 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan ♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
امشب حسين سر زده نوري به خانه اش ماهي كه سر گذاشته بر روي شانه اش عشقش، بهانه اش، نفس عاشقانه اش مينازد او چقدر به اين نازدانه اش امشب شكفته است به بستان گل حسين جانم فداي نغمه ات اي بلبل حسين با يك نگاه لطف تو چيزي محال نيست اين اعتقاد ماست به قرآن خيال نيست باب الحوائجي و برايت مثال نيست اين خانمي كه ديده ام عمرش سه سال نيست عمري نمي شود بگذاريم نور را وا كرده اي چقدر گره هاي كور را 🔸شاعر: ________________________
قائم مقامِ حضرت زهرای اطهر است در عفت و حجاب و حیا از همه سر است بابِ حوائج است شبیه عموی خود یعنی به دردهای گدا آشناتر است دریای بی ڪران و عظیم فضائلش از انتهای باور ما هم فراتر است اصلا بعید نیست به مُرده نفس دهد دستان ڪوچڪش به خدا معجزه گر است با قدسیان قافله هم خانه می شویم وقتی دهان به نام رقیه معطر است زینب حماسه ساخت وَ نقشِ رقیه هم در انقلاب ڪرب و بلا حداڪثر است افتاد بر زمین و نیفتاد از سرش ڪوچڪترین مدافع سرسخت معجر است سیلی حرمله وَرَمَش داد می زند تصویر پرڪشیدن او مثل مادر است فردوس هم برای غمش سینه میزنیم «نوڪر بهشت هم برود باز نوڪر است» 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan ♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
به روى پر جبرئیل آرمیده همانكه دلم را به مستى كشیده فرشته بیا در زمین بار دیگر ببین كودكى هاى زهرا رسیده عجب سیب سرخ قشنگى خداوند براى خود سیب سرخ آفریده گمان مى كنم اینكه مانند زهرا فداها ابوها ز بابا شنیده همانكه به پاكى بود شهره آمد به دامان خورشیدمان زهره آمد پدر، عاشق بوى پیراهنش بود و گرم طواف ضریح تنش بود میان همه خانواده یكى هم همیشه خراب عمو گفتنش بود سحرها سرش روى دامان بابا شبى هم پدر بر روى دامنش بود شبى كه رد ریسمان هاى این راه به جامانده بر بازو و گردنش بود همان شب كه از گریه او بى رمق شد و یك مرتبه روبرو با طبق شد سلام آنكه بى تو دلم وا نمى شد كویر زمین مثل دریا نمى شد اگركه نمى آمدى تا همیشه كسى مثل تو شكل زهرا نمى شد به غیر از تو و عمه زانوى سقا براى كس دیگرى تا نمى شد تو در كربلا تشنه،بى آب بابا ولى آب هم بود بابا نمى شد چه شد در میان بیابان بماند چه بهتر كه این راز پنهان بماند مسیح از نگاه تو درمان گرفته به یمن تو درشهر باران گرفته براى سفر تا خدا بار دیگر نخ چادرت را سلیمان گرفته نگاه شما مى برد سمت دریا كسى را كه راه بیابان گرفته تو مانند زهرا تو بانوى آبى تو هم بازى طفل ناز ربابى شبى كه بهارنگاهت خزان شد زمان وداع تو با كاروان شد زمین خوردى از ناقه،دربرهه اى كم تمام تنت پاره اى استخوان شد تو دیدى كه قران برنیزه رفته ورق در ورق خیزران خیزران شد تو دیدى كه بر نیزه مى رفت بابا و انگشترش قسمت ساربان شد خلاصه ترك خورد بغض گلویت پدر آمد اما بدون عمویت 🔸شاعر: ____________________ https://eitaa.com/rozeneshinan ♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
به روى پر جبرئیل آرمیده همانكه دلم را به مستى كشیده فرشته بیا در زمین بار دیگر ببین كودكى هاى زهرا رسیده عجب سیب سرخ قشنگى خداوند براى خود سیب سرخ آفریده گمان مى كنم اینكه مانند زهرا فداها ابوها ز بابا شنیده همانكه به پاكى بود شهره آمد به دامان خورشیدمان زهره آمد پدر، عاشق بوى پیراهنش بود و گرم طواف ضریح تنش بود میان همه خانواده یكى هم همیشه خراب عمو گفتنش بود سحرها سرش روى دامان بابا شبى هم پدر بر روى دامنش بود شبى كه رد ریسمان هاى این راه به جامانده بر بازو و گردنش بود همان شب كه از گریه او بى رمق شد و یك مرتبه روبرو با طبق شد سلام آنكه بى تو دلم وا نمى شد كویر زمین مثل دریا نمى شد اگركه نمى آمدى تا همیشه كسى مثل تو شكل زهرا نمى شد به غیر از تو و عمه زانوى سقا براى كس دیگرى تا نمى شد تو در كربلا تشنه،بى آب بابا ولى آب هم بود بابا نمى شد چه شد در میان بیابان بماند چه بهتر كه این راز پنهان بماند مسیح از نگاه تو درمان گرفته به یمن تو درشهر باران گرفته براى سفر تا خدا بار دیگر نخ چادرت را سلیمان گرفته نگاه شما مى برد سمت دریا كسى را كه راه بیابان گرفته تو مانند زهرا تو بانوى آبى تو هم بازى طفل ناز ربابى شبى كه بهارنگاهت خزان شد زمان وداع تو با كاروان شد زمین خوردى از ناقه،دربرهه اى كم تمام تنت پاره اى استخوان شد تو دیدى كه قران برنیزه رفته ورق در ورق خیزران خیزران شد تو دیدى كه بر نیزه مى رفت بابا و انگشترش قسمت ساربان شد خلاصه ترك خورد بغض گلویت پدر آمد اما بدون عمویت 🔸شاعر: ___________________ https://eitaa.com/rozeneshinan ♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
مثل شڪوفه رایحه‌ای دِلفریب داشت* گُلبرگهای روشنِ او بویِ سیب داشت چون روز چشمه‌ی دریای نور بود گُل بود اگر گُلِ زهرای نور بود یاسی سپید در شبِ عاشق شڪفته بود یاسی ڪه در حریر شقایق شڪفته بود آرام زیر بارش مهتاب خنده ڪرد آری به رویِ حضرتِ ارباب خنده ڪرد اما نسیم جرئت بوییدنش نداشت حتی فرشته رخصت بوسیدنش نداشت تنها نه خیره چشم سماوات مانده بود چشم حسین بر رخِ گُل مات مانده بود جانی دوباره با نَفَسش باغبان گرفت از شوق از طراوتِ رویش زبان گرفت زینب بیا و اوجِ عنایات را ببین در این قمات مادرِ سادات را ببین روح بلند عشق به محراب ڪوچڪ است انگار عڪس فاطمه در قاب ڪوچڪ است آئینه‌ی تمامِ تمنای من رسید دختر نگو ڪه اُمِ‌اَبیهایِ من رسید گرچه دل از تمامیِ آلِ عبا گرفت آخر به رویِ شانه‌ی عباس جا گرفت اما هزار حیف خزان شد بهارِ عشق بگذشت چون نسیمِ سحر روزگارِ عشق دُردانه‌ای ڪه شبنمِ گُل نوش ڪرده بود او را عمو به دوش قلم دوش ڪرده بود در گوشه‌ای خرابه نشین گشت ای دریغ با تازیانه نقشِ زمین گشت ای دریغ ویرانه پُر زِ بویِ طعام و شراب بود خیلی گرسنه بود و یتیمانه خواب بود بابا برای او گُل و پروانه می‌ڪشید بر گیسوان گُل زده‌اش شانه می‌ڪشید اما زِ خوابِ ناز پرید و پدر نداشت زلفی برای شانه ڪشیدن به سر نداشت 🔸شاعر: ____________________ https://eitaa.com/rozeneshinan ♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️