eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
381 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
صلّ اللّٰهُ عَلیکِ یٰا عَمَّةَ المَهدی عج یٰا رُقَیّــة س ای رُخت آیات قرآن کریم سِرِّ بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم ای ز رویت نور زهرا س مُنجَلی نور چشمانِ حسین بنِ علی ع ای به حق خیرُالنِّسٰا را آینه تابشِ نور حق از این روزنه چشمهایت قبلۀ حور و ملَک سفرۀ فیضِ الٰهی را نمک ای سروشِ عشق در گوش حسین ع زینتِ گلزار آغوش حسین ع روز و شب زمزم گرفته زمزمه بر لبش نامِ تو را چون فاطمه س عزّتت معنیٰ نماید جاه را آیۀ ألْعِزَّةُ لِلّٰه را ای نگاهت همچو لبخندت ملیح ماتِ إعجاز سَراَنگُشتت مسیح همچنان زهرا س تو هم اُمِّ أبی کٰاشِفُالْکَرْبِ حسین و زینبی بوی مویت عطر ناب یاس بود مست بویت حضرتِ عبّاس بود نورِ مه را نور لبخندت شکست تا در آغوشِ علی اکبر نشست ای نگاهت چشمۀ لُطف و کرم مایۀ آرامش أهلِ حرم صبر را صبرِ تو معنا میکند کربلا را عرش اعلیٰ میکند ای حسین بن علی را هست و بود مٰا رَأَیْتِ عمّه از نورِ تو بود ای صدای غربتِ خَیْرُالْأنام عشق در حُبِّ تو باشد، وَالسَّلام سوگ بر چشم تو باشد بیقرار داغ از اشکِ تو دارد اعتبار آبرویت آبروی آب بُرد از دلِ سقّای دلها تاب برد پرتوِ روی تو مهتابِ زمین انعکاس نور زَیْنُ الْعٌابدین خاک پایت قبلۀ عرش برین رشته ای از چادرت حَبْلُ الْمَتین خاک پایت سَرمۀ چشمِ ملَک در تو پیدا سِرِّ أللّٰهُ مَعَک @rozeneshinan
‍ سرود میلاد حضرت رقیه(س) شکوفه ی بهار مولا اومد فرشته ای از آسمونا اومد رسیده نوگلی ز ام اسحاق رقیه ی حسین به دنیا اومد دلبر باباس به به نامش چه زیباس ثانی زهرا زهرا زینت دنیاس اومده عشقه عشقه حضرت عباس حسین سرشت اومده خوده بهشت اومده بگو به عاشقای مجنون دنیای عشق اومده ماه دمشق اومده بگو اومد رقیه خاتون نوگل باغ حسین۳رقیه خاتون مدینه داره امشب شور و حالی جای فاطمه امشبه چه خالی میخونه جبرییل توو عرش اعلا رسیده نوه ی مولی الموالی دلای عاشق عاشق دلای بی تاب از دل دریا اومد گوهر نایاب اومده دنیا دنیا کوثر ارباب پای شما میمونم به زیرلب میخونم هزارتا لعنت به امیه توو رگ و خون منه ورد زبون منه فدای تو بی بی رقیه نوگل باغ حسین۳ رقیه خاتون رقیه مرهمه غمه حسینه رقیه دم و بازدمه حسینه خلاصه ی کلام میدونی چیه رقیه همه عالمه حسینه میبینه بی بی حال این نوکرارو میگیرم امشب اذنه ایوون طلارو سفر سوریّه و کرب وبلارو اومدم امشب بگم به عشقه زینب بگم یه آرزو دارم توو سینم میخام بازم ببینم توو موکبا میشینم زائر راه اربعینم نوگل باغ حسین۳ رقیه خاتون ابوذر رئیس میرزایی ❇️باحضور یکصدو سی شاعر خوشنام کشور ✳️سبکهای خام و بروزبرای هر مناسبت✳️ ✅با روضه نشینان بروز باشید 👇👇👇👇👇👇👇 https://telegram.me/joinchat/BELnMjv2DPLwmVDRQ2ISoQ
💢اللهم عجل لولیک الفرج💢 ✴️✴️✴️✴️✴️✴️✴️✴️ 1400/01/14 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 🔘بند اول🔘 آخره ماهه شعبان،غنچه ای واشده (یه گل اومد که بااون دنیا زیبا شده2) به یُمنه مقدمش شده مدینه چون گلشن (ازنوره رخسارش تمومه عالمین روشن2) ❣رقیه جان خوش آمدی❣ ❇️❇️❇️ 🔘بند دوم🔘 گذاشته پا به دنیا تالِّیه فاطمه (رقیه بنت الحسین ثانیه فاطمه2) نوای شادی میرسه از خونه ی مولا (مدینه پُر شده زِ عطر و بوی کربلا2) ❣رقیه جان خوش آمدی❣ ❇️❇️❇️ 🔘بند سوم🔘 میبره دل از عباس صورته چو ماهش ( اکبره لیلا شده مجنون نگاهش 2 ) داره زِ فاطمه نشان خوی و خِصاله او (شبیهِ مرتضی علی قُرصه جَماله إو 2 ) ❣رقیه جان خوش آمدی❣ ❇️❇️❇️ 🔘بند چهارم🔘 ضریحه کوچیکه تو چقدر باصفاس (حریمه تو برا ما بی بی دارالشفاس2) از کودکی دلم شده به نامه رقیه ( یه عمره که اسیر شدم به دامه رقیه2) ❣رقیه جان خوش آمدی❣ ✏️: ❇️باحضور یکصدو سی شاعر خوشنام کشور ✳️سبکهای خام و بروزبرای هر مناسبت✳️ ✅با روضه نشینان بروز باشید 👇👇👇👇👇👇👇 https://telegram.me/joinchat/BELnMjv2DPLwmVDRQ2ISoQ
امشبی آیاتِ قرآن آیه آیه می رسد لطفِ حق از برکتِ بی بی رقیه می رسد اخترِ برجِ حیا و مَه رخِ زیبا جبین یمنِ نامش نورِ رحمت نازل آید بر زمین نامِ او باشد رقیه دخترِ نیکو خصال در کمال و معرفت مانندِ خورشیدِ جلال بَه چه دختر این چنین فرخنده و زیبا بوَد در وقار و هیبتش چون مادرش زهرا بوَد میوه ی باغ حسین است و چراغِ هر دو عین افتخارش بس، که باشد او همان بنتِ الحسین(ع) ناز می ریزد به بابا آن لبِ خندانِ او صورتِ بابا تبرٌک از کفِ دستانِ او چونکه بابا با خبر از سینه ی سوزانِ او یک شبی را شامِ ویران می شود مهمانِ او مَه رخِ زیبا وشِ عالی نسَب شیرین کلام نورِ لبهای پدر او را رقیه کرده نام از بطانِ عرش می آید دمادم این نوید مقدمش بر اهلِ عالم افتخار است و سعید آفتاب و ماه و انجُم می شود پابندِ او دختری با این وجاهت کس ندید مانندِ او گوهرِ عرفانِ عالم روی ماهش در صدف اخترِ برجِ حیا و دُرٌِ دریای نجف او سه ساله هست و امٌا در وجاهت عقلِ کُل هست میمون و مبارک بر حسین این تاجِ گل پاک طینت دختری و آسمانِ عزٌ و جاه روزِ محشر هر نگاهش شیعیان را دادخواه @rozeneshinan
شعر روضه حضرت رقیه س لطفا اگر حقش ادا میشه بخوانید 🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤 اندکی من به چشم سو دارم از مدینه چه رنگو بو دارم از تمامی دردهام امشب با سری گفتگو دارم معجرم را همین که غارت کرد دید شانه میان مو دارم پنجه در موی من چنان انداخت این همه درد از همو دارم آنقدر من صدا زدم بابا به خدا درد در گلو دارم مثل زهرا شدم چقدر شبیه ارث گویا که من از او دارم تا مرا تازیانه زد گفتم بس کن ای بی حیا عمو دارم آه ۰بابا چقدر بر تن خود اثر چکمه عدو دارم ای پدر تو نگو به دخترکت رنگ نیلی چرا به رو دارم 🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤 التماس دعا سید رضا صالحی مشهد مقدس
چشمه‌های خروشان تو را می‌شناسند  موج‌های پريشان تو را می‌شناسند  پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی ريگ‌های بيابان تو را می‌شناسند نام تو رخصت رويش است و طراوت زين سبب برگ و باران تو را می‌شناسند هم تو گل‌های اين باغ را می‌شناسی هم تمام شهيدان تو را می‌شناسنی از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی ای که امواج طوفان تو را می‌شناسند بوی توحيد مشروط بر بودن توست ای که آيات قرآن تو را می‌شناسند گرچه روی از همه خلق پوشيده داری آی پيدای پنهان تو را می‌شناسند اينک ای خوب، فصل غريبی سر آمد چون تمام غريبان تو را می‌شناسند کاش من هم عبور تو را ديده بودم کوچه‌های خراسان تو را می‌شناسند 🔸شاعر: ___________________________
من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو سرتا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو  تو هر چه خوبی من بدم ، بیهوده بر هر در زدم  آخر به این در آمدم ،باشم کنار خوان تو  من از هر دررانده ام ، من رانده ی وامانده ام  یا خوانده یا نا خوانده ام ،اکنون منم مهمان تو  پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد هر در به رویم بسته شد، جز درگه احسان تو  گفتم منم در می زنم ،گفتی به تو سر می زنم  من هم مکرر می زنم ،کو عهد و کو پیمان تو؟  سوی تو رو آورده ام، ای خم سبو آورده ام  من آبرو آورده ام، کو لطف بی پایان تو؟  حال من گوشه نشین، با گوشه ی چشمی ببین  جز سایه ی پر مهرتان، جایی ندارم جان تو  من خدمتی ننموده ام، دانم بسی آلوده ام اما به عمری بوده ام، چون خار در بستان تو 🔸شاعر: ___________________________
زیر ایوان طلایت بخت با من یار شد شور و حالم قیل و قالِ کوچه و بازار شد هرکسی عُمّان نخواهد شد مگر در خانه ات در حرم بودم، دلم گنجینه ی اسرار شد از گداها شهر ما یکباره خالی تر شد و در حرم کم کم گداهای شما بسیار شد چون دلش میخواست راه گفتگویش وا شود زائرت از عمد پای پنجره بیمار شد پیش تو فرقی ندارد حال دارا با ندار هرکسی بار دعا آورد، بارش بار شد یک ضمانت کردی و صیاد آهو را رهاند چاقوی صیاد از آن تاریخ،ضامن دار شد 🔸شاعر: ________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
شب جمعه است و دلم کرببلا می خواهد کربلا هم که دلِ غرقِ صفا می خواهد چه کنم من که ندارم بجز این قلبِ سیه دلِ من از تو حسین قدری دوا می خواهد روضه ی آب و عطش گر چه ملول است و ولی دلِ بشکسته و صد شور و نوا می خواهد شب جمعه شد و مادر به حرم آمده است وا که این صحنه عجب حال و هوا می خواهد آخر این غرقِ گنه را چه به این حال و هوا دلِ من جرعه ای از آبِ شفا  می خواهد کی شود قسمت من هم بشود کرببلا دلم عطرِ حرمِ شاهِ ولا می خواهد 🔸شاعر: ___________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
دلتنگ توام دلی که درجان من است بیچارگی از دوری تو کار من است ای هستی من تمام هستم نذرت مهرت به دلم نگین عقبای من است نوکر کوی تو بودند همه اجدادم نوکری ارثیه از جانب اجداد من است این که هستم در این خانه ز لطف زهراست این هم از مرحمت مادر مولای من است هر شب از عشق تو بر سینه و بر سر زده ام گریه و سینه زنی ضامن فردای من است کاش آن لحظه که آیند نکیر و منکر تو بیایی و بگویی, که مهمان من است لحظه ی آخر مرگم که نفس بند آید بنهی پا به سرم لذت دنیای من است دل خود را به کجا برم که آرام شود خاک کوی تو فقط دارو و درمان من است خواب دیدم در و دیوار حرم را یکشب تکه آئینه ای از, این دل تنهای من است گوشه ای از حرمت حور و ملک دیدم که زین سبب شد حرمت وادی سینای من است شب جمعه, حرم و صحن و سرایت آقا حسرت روز و شب سینه ی غمبار من است میرسد ناله ی زهرا که بنی قتلوک نبرید از بدنش سر, که این جان من است "میلاد" حقیقی ام بود روزی که بین الحرمینش بشوم خاک, تمنای من است 🔸شاعر: ___________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
روی جسمَش نیزه وتیر و سِنان افتاده بود زیر خنجر سر پناه کاروان افتاده بود شمر،باچَکمه به روی سینه اش می ایستاد در کنارش مادری قامت کمان افتاده بود جای خود را با لَگَد های سَنان تعویض کرد خنجر کُندی که دیگر از توان افتاده بود یادگار مادر او را به غارت برده اند جامه ی شاهی به دست این و آن افتاده بود شمر از گودال بیرون آمد و از بخت بد برق انگشتر به چشم ساربان افتاده بود نعل ها طوری عمل کردند که از پیکرش گوشه ی گودال قدری استخوان افتاده بود در نگاه تار او اهل حرم می سوختند قرعه ی آتش به نام کودکان افتاده بود روی نیزه بستن سَر، کار آسانی نبود از قضا این کار، دست کاردان افتاده بود بارش ظلمت بیابان را به خون آغشته کرد بر زمین آیات ناب آسمان افتاده بود 🔸شاعر: __________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————