eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
389 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ 🎙 سبک شور 🎙 🌺 امام علی علیه السلام 🌺 بند🌹 شیعه ام و نام و نشانم علیس طپش طپش هر ضربانم علیس به کوریه چشم همه منکرین شعاره موقع اذانم علیس 📿 اشهد ان علی ولی الله 📿 . بند🌹🌹 یک سر و گردن از همه سَرتره زَهره ی دشمنانشو میدَره کسی حریفش نمیشه تو میدون علی خودش یک صد و ده لشکره 📿 اشهد ان علی ولی الله 📿 بند🌹🌹🌹 مالک اشتر شده مات و مستش نبض مَیادین همه توی دستش دستمال زردو تا که سر میبنده لا یُمکن الفرار زِ ضرب شصتش 📿 اشهد ان علی ولی الله 📿 بند🌹🌹🌹🌹 قدرت و هیبت علی محشره نشونه هاش روی دَره خیبره هر کی مقابلش بایسته بی شک تا به خودش بیاد تنش بی سره 📿 اشهد ان علی ولی الله 📿 «التماس دعای خیر» 🖋شاعرین: رضایی 💠 اللهم عجل لولیک الفرج 💠
هدیه به امام حسن صلوات شور یا زمینه امام حسن بالاتر از بالایی تو اقاتر از اقایی تو غریبی توی خونتم تنها تر از تنهایی تو اهل مدینه زخم به روی جگرت می زاشتن اهل مدینه پاروی بال و پرت می زاشتن اهل مدینه حرمت تورو شکستن اقا اهل مدینه همگی سر به سرت می زاشتن بند دوم اسیر بلا شدی تو از غصه ها تا شدی تو اخرش واسه ی مادر تو کوچه عصا شدی تو هشت ساله بودی شدی از غمه کوچه پیر حسن هشت ساله بودی شدی از زندگی تو سیر حسن هشت ساله بودی تو کوچه غرور تو له شدش و هشت ساله بودی بغضه تو شدش گلو گیر حسن بند سوم دیدی تو داغ مکرر دیدی از جا کنده شد در دیدی اون نامرد ردشدش بی هوا از روی مادر چهل سالی می شه می کنی گریه برای خودت چهل سالی می شه می خوری غصه برای خودت چهل سالی می شه می کنی مرور غمه کوچه رو چهل سالی می شه می خونی روضه برای خودت رضا نصابی https://t.me/rozeneshinan
4_5906689254548833868.mp3
2M
‍ هدیه به امام حسن صلوات شور روضه ای امام حسن مجتبی شعر رضا نصابی به نفس استاد کربلایی نریمان پناهی در سنه کودکی از غصه پیرشدی از زندگی این دنیا تو سیر شدی در سن کودکی موی تو شد سپید از داغه مادرت پشتت ز غم خمید ای حسن جا ن ای حسن جان ای حسن جانم‌ ای حسن جان زانو بغل نکن هی اه نکش حسن تقصیر تو که نیست زهرا و می زدن تقصیر تو که نیست مادر پرش شکست در بین کوچه ها دیدی سرش شکست ای حسن جان ای حسن جان ای حسن جانم حسن جان در کوچه ها به تو زخمه جگر زدن نامردا مادرو پیشه پسر زدن دیدی که مادرت افتاده بر زمین دیدی که افتاده زهرا با سر زمین ای حسن جان ای حسن جان ای حسن جانم حسن جان رضا نصابی
4_5902111485131229239.mp3
11.89M
‍ هدیه به امام حسن صلوات واحد روضه ای امام حسن مجتبی شعر کربلایی رضا نصابی به نفس استاد کربلایی نریمان پناهی حسن شاهده سیلیه مادری حسن وارث غصه ی. حیدری حسن کشته ی کینه ی. همسری حسن از غمه کوچه ها مضطری حسن شاهده سیلیه مادری 2 به سینه داری غصه بسیار. حسن شده بر سرت دنیا اوار. حسن دیدی مادرو بین دیوار حسن دیدی سینه و زخم مسمار. حسن حسن کشته ی خونه روی. دری حسن شاهد سیلیه. مادری دیدی شب با بقض علی خو گرفت دیدی که علی سر به زانو گرفت دیدی مادرت دست به. پهلو گفت دیدی وقتی از محرمش. رو گرفت حسن دیدی تو روی. نیلوفری حسن شاهده سیلیه. مادری دم اخری گفتی از. کربلا گفتی از تنه افتاده. زیر پا گفتی ازگلوی جدا. از قفا گفتی از سر رفته. بر نیزه ها حسن روضه خونه تنه. بی سری حسن شاهده سیلیه مادری رضا نصابی
من کرم زاده ام و شهر کرامت وطنم گرد و خاک ره ارباب کرم خاک تنم "روزها فکر من اینست و همه شب سخنم" چه شد از بین همه بنده کوی حسنم هاتفی گفت اگر گرد رخ او همه اید چون در این دایره دعوت شده ی فاطمه اید با وجود تو کسی را هنری نیست که نیست تو که باشی ز فقیری اثری نیست که نیست من تو را دارم و دیگر خطری نیست که نیست و در این چرخ بجز تو خبری نیست که نیست زندگی را به تمنای تو خوش می دارم که من از فکر بجز تو بخدا بیزارم ای که با آمدن توست ، علی بابا شد و به لبخند تو غم از دل زهرا وا شد نوبتی باشد اگر نوبت این رسوا شد که بگویند به لطف تو گدا دارا شد آبرو یافته از لطف و عطای حسنم پس عجب نیست بگویم که برای حسنم همه را باب حیات است حسین بن علی ناجی وقت ممات است حسین بن علی که در اوج درجات است حسین بن علی تا که کشتی نجات است حسین بن علی بادبان است در این کشتی امداد حسن نه ؛ بگو آب حسن ،موج حسن ،باد حسن نیست بالاتر ازین درد در عالم دردی بین مردان بنشینی و نباشد مردی و نفهمند تو را صلح چرا می کردی همه هستند کنارت و تو تنهاگردی صبر را برده ای از رو و تمامش کردی کربلا را تو به تدبیر قیامش کردی چه سکوتیست تو کردی که چنین فریاد است و به تدبیر تو بنیاد ستم بر باد است نام تو لرزه ی بر قامت استبداد است وارث قدرت مولایی تو اولاد است قاسمت روز دهم یک تنه غوغا می کرد کربلا مات شد و خیره تماشا می کرد خیره گشتند و به ماه تو حسد ورزیدند صد حرامی همه با نیزه گلت را چیدند گریه می کرد حسین و همگی خندیدند بعد ازان پای سرش یکسره می نوشیدند مرگ مشتاقی او دید و بسی کم آورد عسل روی گلش چهره او هم آورد جگرت سوخت ، کنارت تو برادر داری زینب اینجاست غمی نیست تو خواهر داری گرچه یک خاطره از کوچه و مادر داری بی وفایی و حسد از بر همسر داری لیک مهمان سر نیزه نگشته سر تو میزبان لبه ی تیغ نشد حنجر تو 🔸شاعر: ____________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————