eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
357 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زمين ميان هياهوي بعثتش گم شد و نقشبند لب آسمان تبسّم شد نسيم شوق وزيد و جهان به خود باليد به پيش چشم زمين آسمان تجسّم شد کدام لاله به گلزار عاشقي گل كرد؟ كه بلبل غزل اينگونه در ترنّم شد دميد روح طراوت به پيكر تاريخ و سيب سرخ محبّت نصيب مردم شد و شوره زار دل از بوي باور باران شبيه مزرعه ي خوشه هاي گندم شد شكست هيبت پوشالي هُبل هايي كه بين آتش ايمان و عشق هيزم شد گرفت رنگ يقين لحظه هاي پر ترديد پر از هواي شعف كوچه ي تألّم شد پريد از قفس غم كبوتر ذهنم و تا حوالي خورشيد در تلاطم شد و خواست تا كه قلم وصف گل كند امّا غزل ميان هياهوي واژه ها گم شد 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
آسمان را چه شده؟ ماه به رقص آمده است از چه خورشید به ناگاه به رقص آمده است کهکشان از چه شد آگاه به رقص آمده است خاک و افلاک به همراه به رقص آمده است در زمین زمزمه پیچیده خبرچیست مگر؟ این همه ولوله از آمدن کیست مگر؟ نور لبخند تو از روز ازل می ریزد مثل آن هاله که از زلف زحل می ریزد تا ز لبهای تو ای ماه! عسل می ریزد از زبان قلمم شهد غزل می ریزد شعر من خواست به تصویر کشد چشم تو را واژه در واژه به تفسیر کشد چشم تو را زیر پایت همه ی کون و مکان می رقصد خنده بر چهره ی هر پیر و جوان می رقصد آسمان روی زمین با دل و جان می رقصد «نفس باد صبا مشک فشان» می رقصد کوچه ها پر شده از عطر نفس های خدا باز کن پنجره را رو به تماشای خدا دومین مرتبه خورشید به تکرار رسید شهر بالیده به خود، لحظه ی دیدار رسید عشق با قامت حُسنِ "حَسن" این بار رسید کور شد هرکه در این عشق به انکار رسید مردی از طایفه ی شوکت و مجد آمده است زیر پایش همه ی شهر به وجد آمده است 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————— _یاری_خدا _کرونا_را_شکست _میدهیم╯
به سمت عشق کشاندی نگاه آئین را ببر به سمت حقیقت، قبیله ی دین را تو صبح صادقی و صادقانه می گویم ز سمت چشم تو دیدم طلوع آئین را تو پیر میکده ی مکتب و هزاران مست چشیده از لب لعلت کلام شیرین را برای وصف تو ذهنم قلم گرفت به دست ز شش جهت بکشد رشته ی مضامین را به باغ پُر ثمر واژه واژه ی کلمات کشانده خاطر تو شاعر غزل چین را پیِ اجابت تو دست پر ز خواهش من گره بزن به نگاهی دعا و آمین را میان بغض و غریبی، بقیع بی زائر به دوش شهر نشانده سکوت سنگین را بنا کند دل من روی قبر خاکی تو ضریح و گنبد و گلدسته های زرّین را شکست بغض من و بین اشک غم چیدم برای مرثیه ات واژه های غمگین را 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
بوی بهشت دارد اگر سرزمین تو خیل ملائکند کنون همنشین تو گل کرده است باز در این فصل عاشقی جا پای جابرت، قدم زائرین تو بعد از قیام سرخ تو دیگر عجیب نیست این محشر به پا شده در سرزمین تو پیوند خورده تاول پاهای زائرت با زخم پای دخترک نازنین تو موکب به موکب آمده تا در عمود عشق بوسه زند به تربت پاک جبین تو با واژه های مرثیه اش زائرت شده این شاعر شکسته ی با غم عجین تو با پای دل قدم به قدم می روم،اگر جا مانده ام ز قافله ی اربعین تو بارانی ام، به شوق تسلایت آمدم این گونه های خیس من و آستین تو 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
دارد از دور صدای جرسی می آید شهر را ولوله افتاده کسی می آید هاتفی گفت که فریادرسی می آید «مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید» آمدی با تب باران و زمین بیتاب است آسمان در تب و تاب قدم مهتاب است آسمان زیر قدم های تو دیدن دارد عکس مهتاب ز روی تو کشیدن دارد آمدی با نفست، بال و پرم بخشیدی تا خدا، مرغ دلم شوق پریدن دارد باغ لب های تو لبریز تبسم شده است میوه ی عشق ز لبخند تو چیدن دارد جاده ی عشق نفسگیر، ولی خاطر من هم سفر با تو شده شوق رسیدن دارد جبرئیل آمده با خود خبری آورده صوت قرآن ز لبان تو شنیدن دارد آمدی شهر به یکباره گرفتار تو شد عشق همسایه ی دیوار به دیوار تو شد آمدی با نفست شهر دلآویز شود کوچه ها با قدمت خاطره انگیز شود شهر بالیده به خود زیر قدم های خدا آمدی تا بنشینم به تماشای خدا آمدی تا که به تصویر کشی ایمان را تا خدا کم بکنی فاصله ی انسان را با تو ای همنفس پنجره ها، آمد عشق بی خود از خود شده در پوست نمی گنجد عشق خواستم از تو بگویم که قلم حیران شد واژه در واژه غزل مثنوی ام حیران شد شعر با عشق سرودن چقدر شیرین است در غزل فکر تو بودن چقدر شیرین است با خیال تو نفس در نفس آئینه غصه از سینه زدودن چقدر شیرین است کاش در خواب منِ خسته بیایی، گاهی بعد از آن چشم گشودن چقدر شیرین است ای همه هستی من بی تو دلم می گیرد مثل آن ماهی بی آب، دلم می میرد با من ای عشق بمان تا که بمیرم با عشق تا خدا کم شود این بار مسیرم با عشق 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
اي ماه نقره پوش ولا مي شناسمت وي بيكرانه صبر خدا مي شناسمت ناموس كبريايي و دست فرشته اي دائم گرفته دست تو را مي شناسمت گاهي شبيه مادرت آيينه مي شوي در چشم آفتاب ولا مي شناسمت دستت قنوت مي شود و ربّناي تو يعني تمام روح دعا مي شناسمت ايوب سجده كرده شكيبايي تو را با ماجراي كرب و بلا مي شناسمت بانو چقدر مثل علي حرف مي زني با خطبه زير درد و جفا مي شناسمت گاهي كه مي كِشي غزلم را به سمت عشق با رقص بكر قافيه ها مي شناسمت بستم دخيل هر گره اش کورِ كور شد وا مي شود به دست شما مي شناسمت مثل كبوتري كه به شوق تو مي شود در آسمان عشق رها مي شناسمت 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
بوی بهشت دارد اگر سرزمین تو خیل ملائکند کنون همنشین تو گل کرده است باز در این فصل عاشقی جا پای جابرت، قدم زائرین تو بعد از قیام سرخ تو دیگر عجیب نیست این محشر به پا شده در سرزمین تو پیوند خورده تاول پاهای زائرت با زخم پای دخترک نازنین تو موکب به موکب آمده تا در عمود عشق بوسه زند به تربت پاک جبین تو با واژه های مرثیه اش زائرت شده این شاعر شکسته ی با غم عجین تو با پای دل قدم به قدم می روم،اگر جا مانده ام ز قافله ی اربعین تو بارانی ام، به شوق تسلایت آمدم این گونه های خیس من و آستین تو 🔸شاعر: _______________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
بوی بهشت دارد اگر سرزمین تو خیل ملائکند کنون همنشین تو گل کرده است باز در این فصل عاشقی جا پای جابرت، قدم زائرین تو بعد از قیام سرخ تو دیگر عجیب نیست این محشر به پا شده در سرزمین تو پیوند خورده تاول پاهای زائرت با زخم پای دخترک نازنین تو موکب به موکب آمده تا در عمود عشق بوسه زند به تربت پاک جبین تو با واژه های مرثیه اش زائرت شده این شاعر شکسته ی با غم عجین تو با پای دل قدم به قدم می روم،اگر جا مانده ام ز قافله ی اربعین تو بارانی ام، به شوق تسلایت آمدم این گونه های خیس من و آستین تو 🔸شاعر: _______________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
اي ماه نقره پوش ولا مي شناسمت وي بيكرانه صبر خدا مي شناسمت ناموس كبريايي و دست فرشته اي دائم گرفته دست تو را مي شناسمت گاهي شبيه مادرت آيينه مي شوي در چشم آفتاب ولا مي شناسمت دستت قنوت مي شود و ربّناي تو يعني تمام روح دعا مي شناسمت ايوب سجده كرده شكيبايي تو را با ماجراي كرب و بلا مي شناسمت بانو چقدر مثل علي حرف مي زني با خطبه زير درد و جفا مي شناسمت گاهي كه مي كِشي غزلم را به سمت عشق با رقص بكر قافيه ها مي شناسمت بستم دخيل هر گره اش کورِ كور شد وا مي شود به دست شما مي شناسمت مثل كبوتري كه به شوق تو مي شود در آسمان عشق رها مي شناسمت 🔸شاعر: ___________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️