eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
346 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دست می گیری بر این پهلو علی را می کشی خم نمی آری بر این ابرو علی را می کشی گفته بودم بی تو می میرد علی، تردید نیست؛ با همین دست سر زانو علی را می کشی بوده ای بازو به بازو با من این ده سال عمر آخرش با زخم بر بازو علی را می کشی با سروش روشنت می بردی ام تا اوج عرش حال با این اشک بی هو هو علی را می کشی گیسوان لاله ها را شانه افشان می کنی با پریشانی این گیسو علی را می کشی رکن خلقت، دختر رحمت، تجلی کسا می نمایی مخفی از من رو علی را می کشی خواستی از مجتبی پنهان کند راز تو را با همین سوزی که دارد او علی را می کشی آه تو آیینه هایم را به باران خوانده است سیل جاری کردی از هر سو علی را می کشی صبر تو بیش از ستم پشت مرا خم می کند راه را بستی به گفت و گو علی را می کشی آفتاب از خانه ام پا می کشد بی روی تو شمع من بی فرصت سوسو علی را می کشی با دعایت آسمان را می نشانی ‌روی خاک دست بالا برده، با یا هو علی را می کشی بند از تسبیح عمرت وا نکن جان علی می روی در روضه مینو علی را می کشی بی تو گل کردن برای یاس هایت مشکل است می شوی پرپر، گل خوشبو علی را می کشی با وصیت نامه ات عمرم به پایان می رسد آخرش با صحبتی نیکو علی را می کشی 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
کویری تشنه ام دورم نکن از دور بارانت بخوان در زیر باران  در حرم این کهنه مهمانت نزن خط نام این زائر که رنجت می دهد گاهی نمی خواند اگر چه شاعرت با سبک میزانت دلم تنگ حرم شد دست و بالم بسته شد چندیست دو سالی می شود جا مانده ام از جمع یارانت تمام جاده ها باز است بر روی من الا طوس نمی خوانی مرا اقا چرا سمت خراسانت به شیرینی دیدار تو می ارزد عبوس تو چه عشقی می کند در محضرت طفل دبستانت فقط گل ها نباید از تو عطر تازه بردارند بخوان خار سر راه خودت را هم به بستانت شب میلاد درهای حرم تا اسمان باز است شود تقسیم بین عرشیان لطف فراوانت خدا دست تو را وا می گذارد در عطا کردن اگر چه بوده این هستی از اول هم به فرمانت کنار سفره خود می نشانی هر که می اید نمی ماند یقین دست کسی خالی از احسانت کبوتر ها چه حالی می کنند امشب بر این گنبد چه حالی می دهد موسیقی این سجع خوانانت برای کهکشان ها دیدنی تر می شوی امشب تماشا می کنند از ارتفاع ان زلف پیچانت حرم نزدیک شد گل دسته ها را دیدم از این جا دلم جلد حرم شد چون کبوترهای مهمانت نسیمت می وزد هر چند در این کوی و ابادی مرا همراه کن در جاده ها با موج طوفانت نگو: اهویی دشتم ز دستت بر نمی اید بفرما, صید راهت می شوم. با تیر مژگانت به سقاخانه ات بسپار جامم را کند لبریز دهد پیمانه ات را دست این بشکسته پیمانت اگر چه دشمنی از این مسافر بر نمی اید به بند خود در اور چون گذشته دشمن جانت غزل را از زیارت نامه ات لبریز خواهم کرد غزل, با نام تو, جان من است این جان به قربانت رضایت نامه ام را با رضایت امشب امضا کن پس از یک استکان چای با قند فریمانت 🔸شاعر: =========================== ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
هست این تقاضای روشن قبل از غدیر از محرم نوحه نگوید ادیبی، شعری نسازد فراهم وقتش می آید؛ نمایی غمنامه را رونمایی بگذار سربسته باشد در سینه قبل از محرم عشق خدا عشق آدم عشق زمین عشق افلاک در داستان غدیر و آن برکه باشد مجسم صبح می و مستی آمد، خم غدیر است در دست خم را غدیری بچرخان در کعبه همپای زمزم با این که هست آفتابی این جاده را کن چراغان وقتی نمانده قدم را در راه بگذار محکم کاری بکن که مسافر وقتی می آید نبیند در شاهراه ولایت یه نقطه ی گنک و مبهم دیدی؛ غدیری که داری از کربلا کم ندارد جایی ندارد؛ بگیری در عید این گونه ماتم بگذار علم بسته باشد تا چند روزی علمدار با بچه ها، هیاتی ها باشند در بزم باهم ساقی سرش گرم گرم جشن غدیر است حالا پیش از شما با عنایت بر جام ها می زند دم خم غدیری خداوند داده به این آفرینش ساقی می آید ببیند؛ چیزی ندارد زمان کم فردا نه، امروز برخیز خلعت بپوشان به گل ها بنواز چنگ و دف و نی در گوش گل ها منظم بوی محمد می آید با کاروان کن توقف دست علی را ببوس و با فاطمه باش محرم رزق محرم گرفته شاعر ز خم غدیرش دریا رسیده به دستش در زیر باران نم نم در نجف را نشانده در این غزلواره سید این جرعه از آبرو را دارد ز مولا مسلم سربسته این نکته ی ناب از آشنایی شنیدم "می گفت اگر بی غدیری هر روز داری محرم وقتی که عمار باشد جنس بشر جور جور است چشم بصیرت نیاز است چشم علی بین میثم" این است عیدی سید جز شعر چیزی ندارد از او شما می پذیرید این بیت از شعر کم کم باقیست "من کنت مولا"در کوه و در دشت و دریا ماندم چرا رفته بیرون، این حرف از گوش آدم 🔸شاعر : ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
* سفر آغاز شد دریا دلی قصد سخن دارد رسول عشق در زنجیر فکر پر زدن دارد اگر چه شاهدی دارد که جسمی بی کفن دارد برای چشم عالم یوسف او پیرهن دارد سرودن می شود آغاز بانو شور می خواند زنی این داستان را با صدای نور می خواند * چه بسم الله زیبایی نشانده بانویش برلب نمی افتد مسلم با چنین عشقی ز تاب و تب کند روز بداندیشان شهرآشوب را چون شب قیامت می کند در کوفه و شام بلا زینب نگاهش می رود سمت حسین و می کند اعجاز همین جا خطبه خوانی های بانو می شود آغاز * منم زینب، حسین من، اسیر عشق شیرینیت تمام هستی ام باشد بلاگردان آیینت گذشتم از سر دنیا برای حرمت دینت دعایم کن، بمانم در مسیرت، مرغ آمینت چه کردی با دلم دستت، یداللهی تر از موسی به اعجاز تو زینب مانده در این دشت، روی پا * شهادت را علم کردی. اسیران را علمدارم برای لحظه ای این پرچمت را بسته نگذارم خدا قسمت کند، درد و بلایت را خریدارم به آب دیده، گرد از چهره آن ماه بردارم مهیایم نمودی، می روم پیغمبرت باشم هماوازی هماهنگ و هوادار سرت باشم * خیالت راحت این پرچم ز دوش من نمی افتد بدان با اربعینت هم خروش من نمی افتد پیام روشنت، هرگز، ز گوش من نمی افتد حسینم واحسینم از سروش می نمی افتد بمان، ای سایه ی بر سر، کنار زینبت دائم که من دشمن شکن باشم، به هر شهری شوم عازم * منم زینب، تو می دانی؛ دلی پیغمبری دارم به وقت خطبه خوانی من بیان حیدری دارم پی احقاق حقت نطق های مادری دارم خوشم که با سرت در پیش رویم دلبری دارم می افتم از نفس اما نمی افتم ز پا هرگز نباشم روی گردان از تو و حسن القضا هرگز * برای بعد از این تدوین کنم دیوان خونت را به عالم می دهم با خطبه ها درس جنونت را سرپا می کنم این خیمه های سرنگونت را مفسر می شوم انا الیه الراجعونت را من از شور اباالفضلی پرم لبریز احساسم مطیع امر تو، جان برادر، مثل عباسم * خداحافظ برادر، در مکنون خدا در خون دل لیلایی ام گردیده دور قامتت مجنون به من پیغمبری دادی برادر از توام ممنون تمام خطبه هایم نیز باشد با همین مضمون حسینی آمدم رفتم حسینی از سر کویت مرا آزاد می بینی میان بند گیسویت * تمام آبرویم را برایت خرج خواهم کرد اگر جانی بماند پا به پایت خرج خواهم کرد قنوتم را برای کربلایت خرج خواهم کرد دلم را در میان روضه هایت خرج خواهم کرد برادر، هیچ کوتاهی ز زینب سر نخواهد زد اگر صبری بماند، او به محمل سر نخواهد زد * مرا آیینه باران در مسیرت کرده ای جاری به دستم داده ای یک کهکشان خورشید بیداری نمودی از تمام رازهایت پرده برداری خبردارم که از فردای زیبایی خبر داری چه با دل های عالم می کنی، فردا و فرداها دل و دین می بری از آسمان و دشت و دریاها * دمشقی را پس از مشق سکوت آزاد می سازم تمام شهر را لبریز از فریاد می سازم شب این شام را ویرانه از بنیاد می سازم پس از این هر دل آماده را آباد می سازم دفاع از حرم را با جوانان می کنم تصویر کجا خواب حرامی در حرم ها می شود تعبیر * حسینی های بعد از این، مکرر عشق می ورزند اذان گویت شوند و مثل اکبر عشق می ورزند به یاد کربلا سنگر به سنگر عشق می ورزند سری دارند و در راه تو بی سر عشق می ورزند همین عاشق ترین ها قاسمت را مقتدا گیرند به سمت کربلایت با نماز عشق می میرند * پس از این کربلا، کرب و بلاها شکل می گیرند چه عابس ها که با احساس در این راه می میرند اسیری هم که باشد مثل ما شیری به زنجیرند مسلح با سلاح نور و با آهنگ تکبیرند مسلم شور عاشورایی ات پایندگی دارد محرم بیش از این ها بعد از این بالندگی دارد * زمان روضه خوانی شد، شدم کرب و بلایی تر فراز ناقه، بی هودج، نشستم بر روی منبر تویی امن یجیب من که با عشقت شدم مضطر نما تایید خواهر را بر اوج نیزه ها با سر به چوب خیزران دادی لبت ای آیه الکرسی مدام از روی نی از خواهرت احوال می پرسی * خدا قوت برادر پای بند من شدی در راه هلال من چه می بینم به روی چهره ات ای ماه نمی سازی چرا ما را از آن راز تنور آگاه چه صبری داده ای بر زینب دل خسته یا الله به شاعر می شود لطفی کنی تا زائرت باشد اگر برگشت، برگردد و بهتر شاعرت باشد * 🔸شاعر: ____ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————