✅ اشعار #شب_پنجم_محرم
_______________________
#عبدالله_بن_الحسن
سر می نهد تمام فلک زیر پای او
دل می برد ز اهل حرم جلوه های او
عبدالله است و ایل و تباری کریم داشت
با این حساب عالم و آدم گدای او
انگار قاب کوچکی از عکس مجتبی
هر لحظه می تپد دل زینب برای او
او حس نمی کند که یتیم است و خون جگر
تا با حسین می گذرد لحظه های او
بالاتر از تمامی افلاک می نشست
وقتی که بود شانۀ عباس جای او
نیمش حسن و نیمه دیگر حسین بود
بوی مدینه می رسد از کربلای او
مثل رقیه روح و روان حسین بود
او همچو عمه دل نگران حسین بود
🔸شاعر:
#مسعود_اصلانی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار #شب_پنجم_محرم
_______________________
#عبدالله_بن_الحسن
سر می نهد تمام فلک زیر پای او
دل می برد ز اهل حرم جلوه های او
عبدالله است و ایل و تباری کریم داشت
با این حساب عالم و آدم گدای او
انگار قاب کوچکی از عکس مجتبی
هر لحظه می تپد دل زینب برای او
او حس نمی کند که یتیم است و خون جگر
تا با حسین می گذرد لحظه های او
بالاتر از تمامی افلاک می نشست
وقتی که بود شانۀ عباس جای او
نیمش حسن و نیمه دیگر حسین بود
بوی مدینه می رسد از کربلای او
مثل رقیه روح و روان حسین بود
او همچو عمه دل نگران حسین بود
🔸شاعر:
#مسعود_اصلانی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
#امام_رضا #مرثیه_امام_رضا
ساکت و بی صدا زمین خوردن
زپر پا یک عبا، زمین خوردن
بی تعادل شدن شکسته شدن
وسط کوچه ها زمین خوردن
ارثی از مادر است که حالا
می رسد به شما زمین خوردن
ناله های تو را در آوردند
آتش زهر با زمین خوردن
صورتت را چقدر خاکی کرد
یا اما رضا زمین خوردن
سوزش زهر سینه کافی بود
حال دیگر چرا زمین خوردن؟
پشت درهای حجره می گفتی
ای جوادم بیا زمین خوردن.....
....بال من را شکست و زخمی کرد
خسته کرده مرا زمین خوردن
آخرین لحظه بود در نظرت
داغ کرب و بلا زمین خوردن
یا امام رضا چه می بینی
سر بردن و یا زمین خوردن؟
دست بسته به افتادن
یا که از نیزه ها زمین خوردن
روی پیراهنی نشانده ببین
چقدر در پا زمین خوردن
🔸شاعر:
#مسعود_اصلانی
_________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_پنجم_محرم
___________________
#عبدالله_بن_الحسن
سر می نهد تمام فلک زیر پای او
دل می برد ز اهل حرم جلوه های او
عبدالله است و ایل و تباری کریم داشت
با این حساب عالم و آدم گدای او
انگار قاب کوچکی از عکس مجتبی
هر لحظه می تپد دل زینب برای او
او حس نمی کند که یتیم است و خون جگر
تا با حسین می گذرد لحظه های او
بالاتر از تمامی افلاک می نشست
وقتی که بود شانۀ عباس جای او
نیمش حسن و نیمه دیگر حسین بود
بوی مدینه می رسد از کربلای او
مثل رقیه روح و روان حسین بود
او همچو عمه دل نگران حسین بود
🔸شاعر:
#مسعود_اصلانی
__________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 #حضرت_رقیه #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
ماجرایست ماجرای سرت
به لبم بود روضه های سرت
همه جاپشت نیزه ی سرتو
دخترت رفت پابه پای سرت
حسرت دخترت فقط این است
سرمن بود کاش جای سرت
نیزه دارتو باهمه لج کرد
دردسرشد پدربرای سرت
لب نی، سنگ، بی هوا سیلی
هرچه آمد سرم فدای سرت
چقدر مشکل است تشخیصت
نا مرتب شده نمای سرت
چه به این روز دختر آوردی
از سر نیزه سردر آوردی
جای سالم نمانده در تن من
آه زجر آوراست ماندن من
پاره شد تا لباس من خندید
چقدر بی حیاست دشمن من
چقدر وحشیانه می انداخت
غل وزنجیر رابه گردن من
بازوی من شکست وبی حس شد
مثل عمه شده شکستن من
غیرت عمه رابه جوش آورد
به روی خاک ها نشستن من
پدرم با سر آمده یعنی
شده نزدیک وقت رفتن من
شانه ام تیر می کشد بابا
بار زنجیر می کشد بابا
از روی ناقه دخترت افتاد
مثل افتادن پرت افتاد
سرت از روی نیزه های بلند
تاکه افتاد خواهرت افتاد
سر اصغر کنار ناقه من
از روی نیزه با سرت افتاد
او یک تازیانه وحشی
به سروروی دخترت افتاد
بی هوا تاکه زجر من را زد
دخترت یاد مادرت افتاد
گفتم ای شمر بشکند دستت
چشم من تا به حنجرت افتاد
شب آخر رسیده می دانم
عمر من سر رسیده می دانم
🔸شاعر:
#مسعود_اصلانی
__
با روضه نشینان بروز باشید ⬇️
https://telegram.me/joinchat/BELnMjv2DPLwmVDRQ2ISoQ
🏴 اشعار #شب_چهارم_محرم
========================
#طفلان_حضرت_زینب
#حضرت_زینب
لشکر کوفه به میدان دو برادر میدید
کربلا بار دگر عرصهی محشر میدید
وقت تکبیر شد و گفت که ماشاءالله
پسر فاطمه رزم دو دلاور میدید
بین میدان بلا رزم ِ نمایان کردند
رزمشان کاش که میشد خود مادر میدید
عاقبت هر دو نفر را به دم تیغ زدند
بدنی داشت به خود زخم مکرر میدید
بیهوا نیزه تنی را به زمین دوخت و رفت
حنجری داشت به خود تیغهی خنجر میدید
کاکل هر دو به دستان حرامیها بود
دو بدن داشت به خود زخم برابر میدید
چشم ارباب پس از اکبر و قاسم به زمین
بار دیگر دو بدنپاره و بیسر میدید
خونجگر بین حرم مادرشان بیتاب است
شد دلش قرص که همپای غم ارباب است
🔸شاعر:
#مسعود_اصلانی
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————