🏴 اشعار #شب_عاشورا
_____________________
#امام_حسین
آن شب که بودی انتخاب ظلمت و نور
قومی در آغوش خدا، قومی ز حق دور
یک سو صف حق، سوی دیگر بود باطل
قومی پی دلدار و قومی بنده ی دل
آن سو خیامِ نار و این سو خیمه ی نور
آن سو سراسر دیو و دد، این سو همه حور
خلقت میان این دو خیمه ایستادند
قومی به آن قومی به این سو رو نهادند
ای دوست خود را در کدامین خیمه دیدی
یار حسینی یا طرفدار یزیدی؟
خود در چه قومی کرده ای احساس، خود را؟
بگشای چشم عبرت و بشناس خود را
آن سو زحق دل ها جدا بود و جدا بود
این سو خدا بود و خدا بود و خدا بود
آزاد مردان دور ثارالله بودند
از سرنوشت خویشتن آگاه بودند
همچون عروسان،مرگِ خون را طوق کردند
غسل شهادت در سرشک شوق کردند
بنوشته بر رخسار خود با اشک دیده
تنها حیات ما جهاد است و عقیده
در انتظار صبح فردا بی شکیبند
هر یک زهیرند و بُریرند و حبیبند
عباس گوید: وقف خاک دوست، هستم
این دیده،این پیشانی،این سر،این دو دستم!
من زاده ی آزاده ام البنینم
مشتاق شمشیر و عمودِ آهنینم
فردا کنم دریای خون، دشت بلا را
چون روی خودگلگون کنم کرب وبلا را
اکبر که از سر تا قدم پر از خدا بود
ممسوس در ذات خدا، از خود جدا بود
پیش از شهادت حال با شمشیر می کرد
آیینه ی دل را نشان تیر می کرد
دریای خون آغوشِ مولا بود بر او
زیباتر از دامان لیلا بود بر او
قاسم عروس مرگ را در بر گرفته
گویی دوباره زندگی از سر گرفته
ازبس که داردمرگِ خون را چون عسل،دوست
بر قامتِ رعنا زره پوشیده از پوست
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_عاشورا
_________________
#امام_حسین
غروبی لخته لخته صبح را در خود به غارت برد
چه پیش آمد که تاریکی، کواکب را اسارت برد
بگو آن نانجیب از تو مگر غیر از کرامت دید
که هم انگشت و هم انگشترت را با جسارت برد
چه رزقی زرفروش پست از بازار گرمت داشت
چقدر او گوشواره با خودش بهر تجارت برد
چه بايد گفت با طفلت اگر از سرخي ات پرسد؟
گرفت آيينه را خون يا كه رنگت را حرارت برد؟
سرت انشگشترت پیراهنت عمامه ات را آه...
یکی با فکر گندم دیگری حرص عمارت برد...
از آن بالا که میبینی بگو طفلت کجا مانده ست
که آرام دل از زینب نگاه بی قرارت برد
به خون فریاد زد گر دین نداری باش آزاده
سپاه کوفه اما آبرو از این عبارت برد
غزل مصرع به مصرع واژه واژه قتلگاه توست
من آن هیچم، نگاهت بود، شعرم را زیارت برد
🔸شاعر:
#فاطمه_معصومی
__________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_عاشورا
_____________
#امام_حسین
عشق، سر در قدمِ ماست اگر بگذارند
عاشقان را سر سوداست اگر بگذارند
ما و این کشتی طوفانزده در موج بلا
ساحل ما دل دریاست اگر بگذارند
دشت از هُرم عطش سوخته و هالۀ غم
سایهبانِ گل زهراست اگر بگذارند
آب بر آتش لبهای عطشناک زدن
آخرین نیّت سقاست اگر بگذارند
دوش در گلشن ما بلبل شیدا میگفت:
باغ گل، وقف تماشاست اگر بگذارند
هرچه گل بود، ز تاراج خزان پرپر شد
وقت دلجویی گلهاست اگر بگذارند
طفل ششماهۀ من زینت آغوشم شد
جای این غنچه همینجاست اگر بگذارند
این به خون خفته، که عالم ز غمش مجنون است
تشنۀ بوسۀ لیلاست اگر بگذارند
چهرهاش آینۀ حُسن رسولالله است
آری این آینه زیباست اگر بگذارند
این گل سرخ که از گلبُن توحید شکفت
آبروی چمن ماست اگر بگذارند
در عقیق لب من موج زند دریایی
که شفابخش مسیحاست اگر بگذارند
یوسف مصر وجودم من و، این پیراهن
جامۀ روز مباداست اگر بگذارند...
🔸شاعر:
#محمدجواد_غفورزاده
______________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
.
#ذکر_دو_دمه_شب_عاشورا
#خواهره_غم
🔘🔘🔘🔘
خواهره غم دیده ات گردد به قربان سرت
ای برادر جان حسین (ع)
قدری اهسته برو بوسه زنم برحنجرت
ای برادر جان حسین(ع)
#مجیدمرادزاده_غلام_قنبر
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
4_5841554714000360633.ogg
90.2K
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#شورشب_عاشورا_مقتل
🎼#سبک_نوشته_مقتل
#داری_میری_و
😭😭😭😭
☑️بنداول
داری میری و/ زینب وجا میذاری
داری میری و /رو دلم پا میذاری
داری میری و/ من وتنها میذاری
داری میری و/ منم و اهل حرم
داری میری و /بگو من کجا برم
داری میری و/می ریزه برگ و برم
داری میری و
....
باغم وغصه مأنوسم داداش
میری و تنها میپوسم داداش
به وصیت مادرم باید
زیرگلوتو ببوسم داداش
السلام علی سیدالشهدا «ع»
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
☑️بنددوم
نوشته مقتل/زینب بی سرپناه
نوشته مقتل/با فغان واشک و آه
نوشته مقتل/میدوید توقتلگاه
.....
نوشته مقتل/موهاتو میکشیدن
نوشته مقتل/که سرت رو بریدن
نوشته مقتل/رو تنت می دویدن
افتاده بودی زیر دست و پا
زیر بارون تیرو نیزه ها
وقتی سرت رو میبرید عدو
مادره تو هی میزدت صدا
السلام علی سیدالشهدا «ع»
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
☑️بند سوم
نوشته مقتل می زد هر کی می رسید
نوشته مقتل شمر نا نجیب رسید
نوشته مقتل خنجر کندو کشید
نوشته مقتل
......
نوشته مقتل بی محابا زدنت
نوشته مقتل غریب گیرآوردنت
نوشته مقتل وحشیونه کشتنت
نوشته مقتل
......
نوشته لحظه های اخرت
نشست با چکمه روی پیکرت
ضربه می زد به حنجرت حسین
از قفا پیشه چشمه خواهرت
السلام علی سیدالشهدا «ع»
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
☑️بند چهارم
نوشته مقتل با عصا می زدنت
نوشته مقتل بی هوا می زدنت
نوشته مقتل همه جا می زدنت
نوشته مقتل
.....
ببخشن سادات شمر بی حیا و پست
ببخشن سادات روسینت با پا نشست
ببخشن سادات گیسوتو گرفت به دست
ببخشن سادات
.....
نوشته توو مقتله مستند
هرکس رسید یه ضربه ای میزد
حتی با سنگ و چوب کعبه نی
یا با غلاف یاضربه ی لگد
السلام علی سیدالشهدا «ع»
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
#شعرای_آیینی
#کربلایی_رضا_نصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
4_6030868673315472654.mp3
2.14M
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#واحدزنجیرزنی_شب_عاشورا
#مرو_زپیشم
🌷🌷🌷
✅بنداول
مرو ز پیشم
روح و روانم
امیده جانم برادرم
بنگر به حالم
شکسته بالم
خوش می روی سوی مادرم
وصیت مادر
بوده که هنگام
وداعت تاجه سرم
بوسه بگیرم
زحنجرتو
لب تشنه ام ای برادرم
💧💧💧
ای یار زینب سالار زینب
ای تشنه لب ای حسین من
💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦
✅بنددوم
صدای شمشیرو تیر نیزه
اید زمیدان اه ای خدا
هرکس که امد با یک سلاحی
حتی به چوب و سنگ جفا
گردیده قربان باکام عطشان
برادرم شاه کربلا
خواهر بمیرد تو رانبیند
این گونه ای برزیر دست و پا
ای یار زینب سالار زینب
ای تشنه لب ای حسین من
💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦
✅بندسوم
ایدصدایی زعمق گودال
که یابنی حسین من
جانم به لب امده بگو تو
سرت چه شد نور عین من
چه کرده دشمن بااین سرو تن
بگو که پیراهنت کجاست
بادست تو ساربان چه کرده
بگوکه انگشترت کجاست
ای یار زینب سالار زینب
ای تشنه لب ای برادرم
______________________
#شاعرسبک_سازڪربلایے_مجیدمرادزاده
https://eitaa.com/rozeneshinan
هدایت شده از 🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
4_338925932435735462.ogg
225.3K
مرو ز پیشم
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_عاشورا
_________
#امام_حسین
شبِ حرم شبِ احرام شامِ تاسوعاست
میان خیمهیِ اصحاب روضهی زهراست
شب است و باز به گِردِ خیام میگردد
دوباره دورِ خیامِ امام میگردد
صدایِ پایِ نگهبان خیمه میآید
دوباره خواب به چشمانِ خیمه میآید
کسی خیالِ حرم را نمیکند تا اوست
سکینه صحبتِ غم را نمیکند تا اوست
عَلَم به دوشِ علمدار تا قدم میزد
هراس را به دلِ دشمنان رقم میزد
اگر صدایِ قدمهاست جایِ غربت نیست
میان لشکرِ دشمن نگرد جرات نیست
به مَشک سمتِ حرم بُرده آب را عباس
حرام کرده به بیگانه خواب را عباس
گذشته نیمهای از شب مدام میگردد
شب است و باز به گِرد خیام میگردد
که دید بِینِ سیاهیِ شب کسیآید
زِ دور سمتِ امیر عرب کسیآید
به خشم خیره شده شیرِ هاشمی غُرید
نَهیبِ غُرشِ عباس در فضا پیچید
که هستی اینهمه جرات به خویشتن دادی؟
و دودمانِ خودت را به سوختن دادی؟
عَلَم ندیده ای از دور با علمدار است
چگونه آمده ای چشم خیمه بیدار است
اگر قدم زِ قدم رویِ خاک برداری
قدم به خاک نخورده دو چاک برداری
کلام او که به پایان رسید جانش سوخت
صدایِ نالهی زینب شنید جانش سوخت
به رویِ چشمِ زمین ماهِ خاندان اُفتاد
زمین به پیشِ قدمهایِ آسمان اُفتاد
مرا ببخش چرا آمدید تا اینجا
سلام حضرت بانو شما کجا اینجا
دو چشمِ خستهیِ خاتون کربلا وا شد
تمام زمزمه اش ذکرِ واحسینا شد
رسیدهام که ببینی مرا قراری تو
وصیتِ پدرم را به یاد داری تو
گرفت دست تو و گفت ای توانِ حسین
همیشه جانِ تو و جانِ کودکانِ حسین
چه شد که خاک به دامان و چنگ بر جامه است
ببین به خیمهمان صحبتِ امان نامه است
جهان به چشمِ علمدار تار تر شده بود
تمامِ قامتِ عباس شعله ور شده بود
میانِ شب عرقِ شرم از جبین میریخت
سرش به زیر چه اشکی بر آن زمین میریخت
گرفت چادرِ بانو و بال و پَر میزد
برایِ غربت او داد از جگر میزد
سوار رفرف خود شد توان به مرکب داد
علم به دوش گرفت و توان به زینب داد
کشید تیغ دو سر را به دورِ سر چرخاند
سپاه را به نگاهی به جنبشی لرزاند
رگی به صفحهی پیشانیاش تورم کرد
تمام لشکرِ شب دست و پایِ خود گم کرد
دوباره مرکبِ خود را به رقص آورده
شبیه سینهی آتش فشان تلاطم کرد
به بیرقی که به دوشش نهاده موج اُفتاد
امیر سمت حرم آمد و تبسم کرد
کشیده نعره که امشب امانتان بِبُرم
برای حرف امان نامه دودمانتان بِبُرم
به زخم تیغ علی بازوانتان شکنم
به ضربهای همهی استخوانتان شکنم
رسید ظهرِ دهم نوبت علمدار است
تنش به رویِ زمین های گرم خونبار است
وزید سوزِ حزینی به خیمهگاهِ رباب
که ای برادرِ تشنه برادرت دریاب
میان علقمه خونش به راه اُفتاده
دو چشم خون شده و از نگاه اُفتاده
کنارِ پیکرِ او بویِ یاس پیچیده
شکسته مادری آنجا به آه اُفتاده
حرامیان همه با نیزه های خود رفتند
امیر مانده و در قتلگاه اُفتاده
حسین می رسد و جمع میکند او را
میانِ راه چرا تکه ماه اُفتاده
به پا بخیز که سمت حرم کسی نَرَود
ببین به خیمه ی زینب نگاه اُفتاده
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
______________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_عاشورا
_____
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
لحظه های آخر است دیگر
هرکسی هر چه داشت رو میکرد
پیرمردی سنگ می آورد
و یکی نیزه را فرو میکرد
دیگری پاره های جسمش را
تیر میزد و رفو میکرد
ویکی هم گرفته پیکان را
در دهان و در گلو میکرد
یک ضریح دیده اند پنداری
هرکسی حاجتی از او میکرد
بهترین جایزه ها را شاید
شمر نامرد آرزو میکرد
از همه بی آبرو تر بود
آنکه او را پشت و رو میکرد
🔸شاعر:
#حامد_اشتری
______________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_عاشورا
_____
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
لحظه های آخر است دیگر
هرکسی هر چه داشت رو میکرد
پیرمردی سنگ می آورد
و یکی نیزه را فرو میکرد
دیگری پاره های جسمش را
تیر میزد و رفو میکرد
ویکی هم گرفته پیکان را
در دهان و در گلو میکرد
یک ضریح دیده اند پنداری
هرکسی حاجتی از او میکرد
بهترین جایزه ها را شاید
شمر نامرد آرزو میکرد
از همه بی آبرو تر بود
آنکه او را پشت و رو میکرد
🔸شاعر:
#حامد_اشتری
______________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸