eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
374 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در حریم نبوی داد زدن ممنوع است گریه و زاری و فریاد زدن ممنوع است پیش این قوم که از گریۀ ما می ترسند خواندن ادعیه و داد زدن ممنوع است در بر طایفه ای که همه دور از نورند حرفی از ظلمت و بیداد زدن ممنوع است بین این قوم که آتش به گل و غنچه زدند ناله بر مادر و اولاد زدن ممنوع است قتل اولاد علی را همه جایز دانند تیغ بر گردن جلاد زدن ممنوع است بنویسید براین طایفۀ اهل جهیم حرف فردوس به میعاد زدن است درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
فرق دارد جلوه اش در ظاهر و معنا حرم گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم کل معصومین معز المؤمنین در عالم اند قبرشان قبله است حالا بی حرم یا با حرم یک حرم در زینبیه یک حرم در شهر قم یک طرف زائر فراوان یک طرف تنها حرم مرتضی و فاطمه از هر نظر مثل هم اند هست تنها فرق بین حیدر و زهرا حرم اوج غربت در کدامین داغ معنا می شود اینکه شاهی از کفن محروم باشد یا حرم؟ فکر کن سبط نبی، حتی ندارد سنگ قبر خادم فرزند او دارد در این دنیا حرم شادی واهی کنید امروز را وهابیون چون که میسازیم با قتل شما، فردا حرم در مدینه کاخ ها با خاک یکسان می شوند بعد از آن از دور چون دُر می شود پیدا حرم گاه معنای حرم هرگز ضریح و بقعه نیست داشت تعبیری دگر در روز عاشورا حرم یک سوی زینب حرم یک سوی دیگر قتلگاه پیر شد در رفت و آمد های مقتل تا حرم ناله میزد مادری با اشک واویلا حسین ناله میزد خواهری با اشک واویلا حرم 🔸شاعر: درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
☑️ هشتم شوال سالروز تخریب قبور بقیع بس كه پنهان گشته گل در زیر دامان بقیع بوى گل می آید از چاك گریبان بقیع مرغ شب در سوگ گلهایی كه بر این خاك ریخت از سر شب تا سحر، باشد غزلخوان بقیع ناله هاى حضرت زهرا هنوز آید به گوش از فضاى حسرت آلودِ غم افشان بقیع گوش ده تا گریهی زار على را بشنوى نیمه شبها از دل خونین و حیران بقیع این حریم عشق دارد عقده ها پنهان به دل شعله ها سر می كشد از جان سوزان بقیع از دل هر ذرّه بینى جلوه گر صد آفتاب گر شكافى ذرّه ذرّه خاكِ رخشان بقیع هر گل اینجا دارد از خون جگر نقش و نگار وه چه خوش رنگ است گلهاى گلستان بقیع بسته ام پیمان الفت با مزار عاشقان خورده عمق جان من پیوند با جان بقیع اى ولىّ حق، تسلاّ بخشِ دلهاى حزین خیز و سامان ده به گلزار پریشان بقیع سینه این خاكِ گلگون، هست مالامالِ درد كوش اى غمخوار رنجوران به درمان بقیع اى جهان آباد كن، برخیز و مهر و داد كن باز كن آباد از نو، كوى ویران بقیع چون ببیند هر غروبش مات و خاموش و غریب سیلِ خون ریزد «شفق» از دل به دامان بقیع 🔸شاعر: درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
وقتی که استعاره قلم را فرا گرفت.. جای حسن ع نوشت غریب و عزا گرفت.. اشکی لطیف گونه او را که بوسه زد.. با بغض و گریه دست به سوی خدا گرفت..   باز این چه شورش است که در خلق عالم است.. آه این قبور خاکی اولاد خاتم است؟؟   تعبیر میشود بخدا خوابهایمان.. روزی شود شراب عسل آبهایمان.. گردد بقیع و دورو برش یکسره حرم.. جانم فدای گنبد اربابهایمان..   گرچه حریم بهر امامان مکتب است.. اذن دخول گریه به سالار زینب است.. وقتی شکست حرمت صحن و سرای تو.. زهرا س گریست از غم بی انتهای تو.. غربت کشیده ای چقدر حضرت غریب.. جانم بسوخت زین همه درد و بلای تو..   فوج ملایکه ز غمت اشک میفشاند.. جبریل آمدو به مزار تو روضه خواند..   آن روز شوم غم به دل بوتراب ع شد.. تنها بقیع نه، خانه عالم خراب شد.. یک مشت حرمله به دل ما شرر زدند.. آری دعای عایشه ها مستجاب شد..   قلب خدا هم از غم عظمایتان شکست.. تخریب قبرهای ائمه شجاعت است؟؟   تا جان به پای ایل و تبارت گذاشتیم.. مرهم به قلب خسته و زارت گذاشتیم.. آورده ایم پرچم عباس ع را ولی.. گنبد نداشتی به مزارت گذاشتیم..   حالا بگو خدای کرم ای امیر عشق.. گریم به حال قبر شما یا که بر دمشق؟؟   گرچه ثقیل لحظهء سخت وداع بود.. کس غم نداشت، زینب کبری س شجاع بود.. اما چه بود سخت تر از آن وداع تلخ.. اینکه حریم عمه ما بی دفاع بود..   باید که خون گریست ازین غصه شیعیان.. خمپاره میزنند به گنبد حرامیان..   خمپاره ها نشست به جان امام عصر عج.. گریه ربود تاب و توان امام عصر عج.. فرقی میان زینب و زهرا که نیست، باز.. آتش زدند بر در خوان امام عصر عج..   آقا بیا! به جان رقیه س هوا پس است.. دستم به دامنت بخدا شیعه بی کس است.. 🔸شاعر: درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
نه ضریحی , نه رواقی و نه سقاخانه ای چشم ها اینجا نمی بینند جز ویرانه ای زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی کفتری پیدا نخواهد کرد آب و دانه ی سنگ اگر باشد در اینجا آب خواهد شد دلش کوه خواهد بود اگر اینجا نلرزد شانه ای چشم هایش ساغر خون دلش شد هر کسی بی صداکرده ست نذرخاک ها پیمانه ای روضه خواندن,گریه کردن, فاتحه ممنوع شد پاسخش چوب است وقتی که بجنبد چانه ای روز و شب گرم طواف قبله های خاکی اند با دوچشم کاسه ی خون دسته ی پروانه ای کافران مامور اجرای امور دین شدند قبله باز افتاده در دست بت بیگانه ای عاقبت یک روز خواهد ساخت روی این قبور گنبدی از شعرهایش شاعر فرزانه ای 🔸شاعر: درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
✅ زبانحال یک زائر بقیع... مینویسم کمی از لحنِ گرفتارِ بقیع کمی از حالِ خودم ، ساحتِ خونبارِ بقیع زائری خسته و سَرگشته و بیمارِ بقیع میگذارد سَرِ خود را ، سَرِ دیوارِ بقیع لَعنتُ اللّه به اولادِ ابوسفیان ها شِمرها ، حرمله ها ، در همه ی دوران ها خواست آرام بگیرد دلِ بارانیِ او رنگِ اِحرام بگیرد دلِ بارانیِ او زِ لبش کام بگیرد دلِ بارانیِ او ختمِ انعام بگیرد دلِ بارانیِ او چوبِ نامرد رسید و به سَرَش خورد ولی... دست کوتاه نکرد از کَرَمِ خوانِ علی باز هم رو به بقیع ، گریه کنان... بی تابی دست بَر سینه ، دو تا چَشم ، پُر از بی خوابی نه حَرَم ، گنبد و گلدسته ، نه حوضِ آبی قبرِ اولادِ علی بود و شبی مهتابی اشک میریخت ، به لب ذِکرِ ”حسن جانی” داشت خاطراتی زِ سَفَرهای خراسانی داشت ناگهان مرغِ دلش راهیِ مشهد شد و بعد... از دَرِ "شیخِ طبرسی"ِ حَرَم رَد شد و بعد... سخت ، مشغولِ «أَأَدْخُلْ به محمد؟» شد و بعد... اشک ، بینِ حَرَم و چَشمِ تَرَش سَد شد و بعد... السّلام حضرتِ سلطان ، به فدایت پدرم سال ها در پِیِ این بارگهت دَر به دَرَم اشک میریخت ، کمی دردِ دلش وا میکرد وسطِ گریه ی خود ، طرحِ معمّا میکرد زیرِ لب "آمدم ای شاه" که نجوا میکرد... دلش آرام شد و خوب تماشا میکرد چه حریمی و عجب صحن و سرایی آقا تو مُلَقّب به غَریبُ الغُرَبایی آقا...؟ نوبتِ جامعه شد ، لحظه ی دیدار رسید وقتِ دل دادنِ بَر حضرتِ دلدار رسید راه را باز کن ای گُل ، به دَرَت خار رسید باز هم زائرِ آلوده ی هر بار رسید... بینِ این جامعه ی گرم ، دلش پَرپَر شد بُرد نامِ حسن و... باز دو چشمش تَر شد داشت اطرافِ حَرَم ، مرثیه خوانی میکرد اشک ها از دلِ او خانه تکانی میکرد وسطِ گریه کمی یادِ جوانی میکرد پیشِ اربابِ خودش چربْ زبانی میکرد دست دَر پنجره انداخت ، که آرام شود مثلِ یک مرغِ نشسته به سَرِ بام شود... آه... از خواب پرید و جگرش تیر کشید چند تا صورتِ قبری که به تصویر کشید... فکر او دستِ قضا بود ، به تقدیر کشید خواب هایش همه انگار به تعبیر کشید زیرِ لب گفت: «حسن جان به خداوند قسم، میشوی صاحبِ یک گنبدِ زیبا و حَرَم...» 🔸شاعر: درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
آید آنروز که آییم به ایوان طلات با چراغ و علم و پرچم و گلدان طلات چارده صحن بسازیم برای حرمت چارده باب شود باز به دالان طلات اسم هر باب بنام یکی از معصومین زینت سر در هر باب به عنوان طلات وسط صحن که افتد حرم پیغمبر دور تا دور بسازیم شبستان طلات صوت منصور شود نذر کمیل سحرت چارده صحن کند پخش ز رضوان طلات سی شب ماه مبارک حرمت می چسبد هر سحر روضه یاس است و گلستان طلات تازه آنجاست که ما روضه مادر داریم پشت هر در سخن از غنچه پرپر داریم 🔸شاعر: درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
اینها که همیشه جنگ را باخته اند تخریب کنند گوئیا ساخته اند زود است که بشنویم درشهر رسول بین الحرمین ، راه انداخته‌اند https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان
قبوربقیع روزگاری شیعیان صحن وسرابودبقیع گوشه ای حال مناجات و بکا بودبقیع دل ماشوق پریدن سره آن گنبد داشت گنبدوباره گهش. غرق صفا بودبقیع نرود ازنظرم خاطره های حرمش گوشه ی صحن پرازشاه وگدا بودبقیع شده ویرانه عجب صحن وسرای توراچرا دل من درحرم وصحن تو جا بودبقیع صحن ویران شده ات بازمراویران کرد شاهدغریت تو فقط خدابودبقیع مرگ برآل سعودوهمه ی بنیادش روزگاری بخداغرق صفا بودبقیع شاهدغربت آن صحن وسرا(مجنون) است دل او بر دره تو غرق دعابودبقیع قبور بقیع- -شاعر.آرمین غلامی (مجنون) 🌴انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به حضرت حجه بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف لطفاً (مجنون کرمانشاهی ) درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
5شوال-سالروز ورود مسلم به کوفه ابن العقیل بودودلیری سواره بود مردی که در سپهر شجاعت ستاره بود درکوفه او اجازه جنگ آوری نداشت آماده باش، منتظر یک اشاره بود آمدبه کوفه تاکه بگیردوفا وعهد از این که مانده بود دلش پرشراره بود هجده هزارنامه زمردم روانه کرد در جستجوی یافتن راه چاره بود آمدحسین تاکه به عهدش وفا کند در حلقه محاصره صدها سواره بود مسلم اسیرمردم وقومی زبیوفاست دیدی که زخم هاش فزون از شماره بود کوفه میا که شد سرمسلم جدازتن برخاک کوچه پیکر مسلم ستاره بود کوفیه میا که دست به دستان تیغ بود آقا سه شعبه در پی ذبحی دوباره بود شرمنده ام که نوشتم حسین بیا آقامیاکه پیکر من پاره پاره بود کوفه میا که غارت خیمه کند عدو دعوا سر کشیدن یک گوشواره بود -آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
قبور بقیع -شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) طواف میکنم امشب دوباره گرد بقیع شدم گدای گدایان کوچه گردبقیع شنیده ام که مزاربقیع شده ویران فدای پا به رکابان غرق درد بقیع ارادتی به تو وصحن خاکیت دارم منم گدای غلامان فرد فرد بقیع دراین عزای غریبانه صحن توخالیست نمیخورم بخدا من دگربه درد بقیع هوای صحن بقیع کرده این دل (مجنون) کبوترم به سرای همیشه زرد بقیع -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 🌴انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به حضرت حجه بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف لطفاً مجنون کرمانشاهی درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
گلویم خشک از بغض است و چشمانم ز باران تر پریشان است احوال من از حالی پریشان تر مزار جانشینیان نبی را بی نشان کردند و می دانند خود را از مسلمانان مسلمان تر گمان ذره ها خاموشی خورشید بود اما نفهمیدند بیش از پیش می گردی فروزان تر ولی می بینم این بدکارها از کار خود روزی پشیمانند این دنیا و آن دنیا پشیمان تر دلت آرامگاه پنج جنت آفرین باشد بهشتی را ندیدم از بهشت تو گلستان تر تو را قدری نهان است ای زمین خاکی یثرب ولیکن در وجود خاکیت قدریست پنهان تر رسیده زائری بی جان که جان گیرد ز دیدارت چه می بیند که برمی گردد از پیش تو بی جان تر تو می باری به حال زائر و زائر به حال تو تو از دل می شوی ویران تر و دل از تو ویران تر برایت خواب ها دیدیم روزی آستانت را بنا خواهیم کرد از طوس هم حتی چراغان تر 🔸شاعر: درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
. چارتا گل چونکه دٙرهم شد گلابش بهتر است با همین توجیه این وادی شرابش بهتر است چار خورشید است بر انگشتر دست بقیع اینچنین جنس نگینش از رکابش بهتر است در کرم در علم در بحث صبوری در اصول مطلب این خاک از جلد کتابش بهتر است کو ضریح و کو حرم؟اینجا فقط جاییست که غالبا طرح سوالش از جوابش بهتر است تا بفهمی ماجرای کوچه را مثل حسن اصلا اینجا در زیارت اضطرابش بهتر است مرقد و گلدسته ها خوبند اما نزد ما کوری چشم عدو اینجا خرابش بهتر است هرچه سوزان باشد و هر قدر با شدت بقیع از زمین کربلا که آفتابش بهتر است گرچه مانع می شود اما به دستی بسته نیست اینچنین از شام و از کوفه طنابش بهتر است حرف ها را میزنند اما سری بر نیزه نیست پس شنیدن گاه از دیدن عذابش بهتر است گرچه می گردد کباب از حرف، قلب ما ولی مجلس اینجا از آن مجلس کبابش بهتر است 🔸شاعر: درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
غصه نخور کبوتر ، دوباره پر می گیری ایشالا از فاطمه ، اذن سفر می گیری پر می زنی با گریه ، برای این گداها از حرم خاکیه ، زهرا خبر می گیری غصه نخور کبوتر ، تمومی داره دوری هر طوری باشه باید ، بریم بقیع یه جوری بریم با بال خاکی ، زائر مجتبا شیم آخه حسن غریبه ، آخه تا کی صبوری؟ زخم دل مجتبی ، توی کوچه نمک خورد نگو نگو که مادر ، بین کوچه کتک خورد میون درب و دیوار ، گذاشتنش نامردا یه بار شیشه داشتش ، سالم نموند ترک خورد غم دلمو شکسته ، خون روی در نشسته سینه ی یک پرستو ، با میخ در شکسته اشکای دونه دونش ، میریزه روی گونش میگه علی علی جان ، با نفسای خسته 🔸شاعر: درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
✅ سالروز تخریب قبور ائمه(ع) شُرطه های مدینه بدبین اند دلشان سنگ و دست سنگین اند کارشان بی گناه را زدن است زائرِ بی پناه را زدن است حرف زخم است و استخوان،ای وای بشکند دستهایشان، ای وای پشتِ در آنکه اهلِ دعوا بود قوم و خویش یکی از اینها بود مادری بود و آهِ خونجگری زخمیِ لشکری چهل نفری شاخه یاسی که ریشه داشت،شکست مادری بارِ شیشه داشت شکست 🔸شاعر: درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
#تخریب_بارگاه_ائمه_بقیع از این همه خوب در جهان خوب تری  محبوب تری اگر چه مخروب تری تا کور شود هر آنکه نتواند دید  بی گنبد و بی ضریح محبوب تری @rozeneshinan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖋به قلم: غلامی_مجنون_کرمانشاهی کون ومکان تحت اختیار حسین است ارض وسماوات ریزه خوار حسین است خوشا دلی که شود ملتمس او هرچه به دهر است بیقرار حسین است ایل و تبارش رسد به خیر وبرکت آنکه گدابر دره دربار حسین ا ست گر به در ه زندگی صدگره ات هست وا شدن مشکلات کار حسین ا ست هست نصیب دلش جنت الاعلیِ هرکسی که زایر مزار حسین ا ست رسیده بر مشامش عطر خوش یار آنکه دراین شهر همجوار حسین ا ست گرفته او دودست عالم وادم با دلی رئوف افتخار حسین ا ست جودوکرم تا ابد لطف کم اوست خواهش کم کم ز انتظار حسین است شفای هر چه مریض درمطب اوست این همه ازلطف بیشمار حسین ا ست (مجنون )به غیرازشما کسی ندارد این دل من تا به ابد زار حسین است @rozeneshinan
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
ای آشنای غربت پیمبر چشیده جرعه از سبوی کوثر تو بهترین مدافع ولایی شهید روزگار لافتایی تو حامی حقیقی رسولی تو دلخوشی حضرت بتولی تویی مدافع غیور اسلام نشان فخری و غرور اسلام هر آنکه دیده رزم بی امانت ادب کند به غیرت جوانت تویی تو شیر بیشه ی شجاعت طلایه دار عشقی و اطاعت به لشگر نبی تویی علمدار دلت ز عشق مرتضاست سرشار عموی با وفای مصطفایی فدایی حسین و مجتبایی تو شاهد نبرد ذولفقاری تو مایه ی غرور و افتخاری به معرکه تو صاحب حکایات علی به رزم تو کند مباهات چنان سِتَبر سینه ات سپر بود که سهم نیزه ی ستم جگر بود دلت اگر ز تیر کین نشان داشت آُحُد به زیر پای تو امان داشت چه همّتی که در ره ولایت شهید عترتی، امید عصمت شهادت تو منحصر به فرد است به مُثله گشتنت هزار درد است اگرچه میخ سینه را ندیدی چه نیزه ای به سینه ات خریدی ندیده ای نشان زخم سیلی ندیده ای کبود، یاس نیلی امان ز درد پهلوی شکسته امان ز ریسمان و دست و پای بسته امان ز گریه های بیت الاحزان امان ز سوز ناله های لرزان چه آفتی به گلشن فدک خورد مگر چه شد که فاطمه کتک خورد 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
یا سیّدالکریم دلم آشنای تو ابن الکریم هستی و من هم گدای تو ای از حسن نسب ای جان اهل بیت عبدالعظیم هستی و عبد خدای تو این یاکریم ها به امیدی ز گنبدت پرواز می کنند همه در لوای تو وقتی به بارگاه تو سائل روانه شد چشمش به رحمت است وَ لطف و عطای تو همسان شده زیارت تو با حسین،لیک مدفن به ری شدی و ری کربلای تو با زمزم کمیل، شب جمعه در حرم انسی عمیق دارم وجانم فدای تو شب های جمعه که دل تنگ کربلاست شابدُالعظیم آیم وصحن وسرای تو در روز رحلت تو،کلّ اهل ری بر سینه می زنند همه در عزای تو در آخر غزل شده ام شرمسار تو دارم امید بر تو و یکدم لقای تو 🔸شاعر: درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
عبد خدای بود و مقامش عظیم بود از نسل خاندان امامی کریم بود در مکتب فضیلت و تقوا فهیم بود پرهیزگار و عابد و زاهد ، حکیم بود محبوب پیشگاه خدای علیم بود در عمرخویش صاحب طبعی سلیم بود دست نوازشی به سر هر یتیم بود اخلاق او لطیف تر از هر نسیم بود زیرا صراط زندگی اش مستقیم بود درسایه امید و ولایت مقیم بود هر گل که دیده ایم به ناز و نعیم بود این بوستان عشق بهشتی شمیم بود هر کس که زائرحرم این کریم بود نام گرامیش اگر عبدالعظیم بود گر از کرامتش همه کس فیض می برد عطرحدیث آل رسول از لبش چکید تنها نبود پیک خوش الحان باغ عشق آموخت درس بندگی از اهلبیت نور غیر از خدا نداشت نیازی به هیچ کس لبخند مهربانی و گرمش چو آفتاب گل سیرتان عشق به مدحش سروده اند اند پیوسته او به منزل مقصود می رسید هفتاد و نُه بهار ز عمرش گذشت و باز در گلشن همیشه بهار حریم او هر کس که رو نمود بر این آستانه گفت پروانه بهشت بدستش دهد خدا عبد حقیر اوست « وفایی» اگر چه باز دل در جوار حضرت عبدالعظیم بود 🔸شاعر: درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
گنجشک آستانه همای سعادت است جارو نمودن ِ حرم تو لیاقت است دارُالشّفاست صحن تو یا سیّدالکریم بخشش در این حریم عجب نیست عادت است اینجا بهشت سینه زنان محرّمی ست کرب و بلای کشور دین و سیاست است بوی بقیع می رسد از هر رواق تو این بارگاه مَرهم زخم ولایت است شبهای جمعه بوی خوش سیب می رسد باور کنید فاطمه گرم زیارت است تفسیر ری نی و می و اشک است و بی کسی ری حکم نی نشینی ُّو سنگ و قرائت است قاریِّ روی نی هدف سنگ و خیزران ناموس حق مسافر بزم جسارت است اشک رقیّه می چکد و ذکر العجل… آوای هر خرابه نشین تا قیامت است 🔸شاعر: درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
بسم الله الرحمن الرحیم.. یاسیدالکریم دوعالم فدای تو لب باز می کنم که بگویم ثنای تو  آقاتو در شجاعت و هیبت نمونه ای در غیرت و شکوه و شهامت نمونه ای  هستم گدای کوی تویاسید العرب ای انتهای جاده ی مردانگی، ادب  تویکه تاز عرصه ی جنگی وهر نبرد ای آشنای بی کسی وغصه ها ودرد  هنگام رزم و حادثه هستی مرد دلیر خورشید آسمانی وبردل تویی امیر دنیافدای این همه جود و کرامتت هرگل به باغ شاهدلطف وسخاوتت  تو صاحب تمام صفات حمیده ای دل را به نور حضرت حق پروریده ای   همواره بوده سرّ و یقین در اطاعتت آقا زبانزده همه گشته عبادتت بر قلبهای خسته امیده دوباره ای  در آسمان ری توبه دلها ستاره ای -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
گنجشک آستانه همای سعادت است جارو نمودن ِ حرم تو لیاقت است دارُالشّفاست صحن تو یا سیّدالکریم بخشش در این حریم عجب نیست عادت است اینجا بهشت سینه زنان محرّمی ست کرب و بلای کشور دین و سیاست است بوی بقیع می رسد از هر رواق تو این بارگاه مَرهم زخم ولایت است شبهای جمعه بوی خوش سیب می رسد باور کنید فاطمه گرم زیارت است تفسیر ری نی و می و اشک است و بی کسی ری حکم نی نشینی ُّو سنگ و قرائت است قاریِّ روی نی هدف سنگ و خیزران ناموس حق مسافر بزم جسارت است اشک رقیّه می چکد و ذکر العجل… آوای هر خرابه نشین تا قیامت است 🔸شاعر: درگاه شاعران روضه نشینان 👇👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
بوی خون آید از دل صحرا خاک عالم به سر چه رخ داده بین لشگر به پاشده غوغا حمزه دیگر ز پای افتاده  مصطفی را خبر کنید آید تاکه دستان هنده(لع) را گیرد دیراگر آیداز تماشای بدن پاره پاره می میرد  یوسفی گیر گرگ افتاده وای بر حال پیکر حمزه فکرپوشاندن تن او باش آید از راه خواهر حمزه  زخم این سینه را به هم آور بر دعا دست خویش بالا کن زود بر پیکرش عبا انداز فکر گیسوی خواهرش را کن  سرزمین احد غبار آلود گرچه از شور و گریه ها غوغاست حمزه و هر بلا سرش آمد گوشه ای از غروب عاشوراست  کی به پیش نگاه این خواهر تشنه لب سر ز تن جدا کردند بهر تشییع پیکری بی سر ده نفر نعل تازه آوردند 🔸شاعر : درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
حمزه که جان عالم و آدم فدای او لب باز می کنم که بگویم رثای او  مردی که در شجاعت و هیبت نمونه بود در غیرت و شکوه و شهامت نمونه بود  شیر خدا و شیر نبی فارس العرب در انتهای جاده ی مردانگی، ادب  هم یکه تاز عرصه ی جنگ و نبردها هم آشنای بی کسی اهل دردها  هنگام رزم و حادثه مردی دلیر بود خورشید آسمانی و روشن ضمیر بود  شب های مکه شاهد جود و کرامتش گل داشت باغ شانه ی او از سخاوتش  او صاحب تمام صفات حمیده بود دل را به نور حضرت حق پروریده بود  الگوی اهل سرّ و یقین بود طاعتش یعنی زبانزد همه می شد عبادتش  در آسمان مکه ی دلها ستاره بود بر قلبهای خسته امیدی دوباره بود 🔸شاعر : درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
بسم الله الرحمن الرحیم ◾گریز روضه‌ی قتلگاه حمزه بانیزه ای زپا افتاد در پیش چشم مصطفی جان داد زخم تنش واشده درمیدان روی سرش نبی به سوگ افتاد روی او همچو ماه تابنده است پاره پیکر ز کینه‌ی هنده است عریان گشته تن وسر وبدنش داغش بر سینه‌ی نبی زنده است دیدم غم از روی نبی ریزد دیدم ماتم سوی نبی ریزد رنگ رخ نبی پرید از غم غصه ها از کوی نبی میریزد کناره جسم بی سرش آمد پیش آن گل پرپرش آمد ندید ه جسم او اگرخواهر اوبا چشم پر اخترش آمد با خار وخس تنش پوشیدند بین عبا پیکر او دیدند خواهر او ندید جسمش را از دور وبوسه از تنش چیدند دیدم تنی به قتلگه افتاد روی خاکا پیکر شه افتاد زینب واین همه حرامی وای بر خاک تیره روی مه افتاد گودال ونیزه ای سپاهش بود به سوی خیمه ها نگاهش بود رگهای سر بریده شد ازهم درحنجره بریده آهش بود جسم بی سر تو دیده ای خواهر از داغ غم خمیده ای خواهر مشتاق بوسه ای درآن گودال به رگهای بریده ای خواهر از نیزه ها و تیر وآن خنجر پاره پاره، شدی تو ای ،بی‌سر دعوای خولی و سنان و شمر بودازبهره غارت آن پیکر غلامی (مجنون کرمانشاهی) درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
بسم الله الرحمن الرحیم..: امامزاده ابراهیم باغ رضوان برجمیع خاکیان این بارگاست جلوهٔ جنت به چشم آسمان این بارگاست کیست ابراهیم، نامش بوده وابن الکرم پاس بخش این امانت را به‌جان این بارگاست ابن موسی باشد ودرصحن اوخیل ملک بقعه ای زیبا چنین عرش‌آستان این بارگاست روز وشب شمع و چراغ آستانش روشن است اختری ازبهر آن افلاکیان این بارگاست ماه اینجا سرفرود آرد به پیش حضرتش در دل هر ذره خورشیدی نهان این بارگاست این مبارک بقعه را حاجت به نور ماه نیست شاهداین مدعا برآسمان این بارگاست درحریم قدسی او یک نیستان ناله است یک سبد آلاله در آغوش جان این بارگاست گنبدش‌تابد بر آن خورشید سوزان روزها بر پر و بال ملائک سایبان این بارگاست میشود جاری گلاب گریهٔ اهل نظر بی‌نهایت چشمهٔ اشک روان این بارگاست بشکند صحن وسرایش پشت هرزیباجمال قدرت حمل چنین بار گران این بارگاست کیست این آقا که هرعاقل شده دیوانه اش پرعنایت با کم و کیف جهان این بارگاست در پناه این حرم هرکس بیاید سرخوش است ارتباط آدمی با قدسیان این بارگاست حضرت شاها، دوعالم بردرت باشدگدا زندگی کردن به عمر جاودان این بارگاست قرن‌ها بگذشته بر این ماندن ورفتن بسی لیک امیدهمه پیرو جوان این بارگاست بارها دراین حرم حاجت روا گردیده ام منظر فصل دل انگیر جهان این بارگاست آخر اینجا قصه‌گوی رنج بی‌پایان اوست ناله و غم کاروان در کاروان این بارگاست خفته دراین بقعه مردی ازتبار فاطمه از تو ای انسیة حورا، نشان این بارگاست راز محبوبیت قبر تو را با ما نگفت تا به کی مهر خموشی بر دهان این بارگاست تا که تنها می‌شوم ایم به پابوسی شان تا ابد درانتظار میهمان این بارگاست درمیان این سرا قرآن ناطق دیده ام میزبان مهدی صاحب زمان این بارگاست قبضهٔ عمرم در این وادی به پایان میرسد بنگر ای (مجنون )فقط خط امان این بارگاست غلامی (مجنون کرمانشاهی) درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
بنويسيم از مسير بهشت بايد از اين سعود پاک نوشت بايد از عزتي فرا تر گفت نه عمو ، ياور پيمبر گفت تا که آن پير سر بلند آمد نفس هر که بود بند آمد آمده عبد عشق خود باشد مرد رزم آور احد باشد سمت او تا که هر که مي آيد لرزه اي حول مکه مي آيد جهل اعراب را به رزم آورد قلم اين جلوه را به نظم آورد گر که الگوي هر نبرد شده او جوانيست پيرمرد شده خون کفر از شجاعتش جاري دين حق در ابهتش جاري شرح صدرش به قدر اسلام و شير مردان صدر اسلام و قدر ظرفش اگر چه ظرفي نيست چشمه اي از علي ست حرفي نيست سجده ي عشق او قبول شده بازوي لشکر رسول شده دين کجا کار با نفر دارد ؟!! چه کسي اين وسط جگر دارد !؟ مرد وقتي که نيتش زيباست در ره حق حميتش زيباست کشته ي غمزه ي رسول الله حضرت حمزه ي رسول الله عشق اينگونه جلوه گر مي شد حمزه اينگونه خون جگر مي شد رقص خون در مقابل دلبر پيش چشمان اشک پيغمبر خون به مردان رند مي آيد... و صد افسوس هند مي آيد بدني پاره پاره واويلا دل بي راه چاره واويلا کار اين دل چه چيز جز آه ست واي من چون صفيه در راه است از خجالت زمين خجل شده بود خاک از خون حمزه گل شده بود خواهرش مي رسيد وا مي ماند بايد اين نعش پاره را پوشاند احمد آرام عباش را وا کرد خار و خاشاک را مهيا کرد قصه با اين رويه مي گذرد غصه هاي صفيه مي گذرد قاتلش آن طرف عرق مي خورد برگ تاريخ دين ورق مي خورد صحبت از يک عموي ديگر شد غم و اندوه شيعه از سر شد روضه هايي که مو به مو گفتند کودکاني عمو عمو گفتند شده اوضاع خيمه ها در هم دشت و يک مشت مرد نا محرم تا عمو رفت هي کتک خوردند بي هوا گوشواره را بردند کاش اينجا هم اي نبي بودي فکر اندوه زينبي بودي !! چه عذابي کشيد اين خواهر تا به نيزه رسيد اين خواهر پيش چشمان خواهري مضطر رفته بر روي ني ز پهلو سر 🔸شاعر: درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan