eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
399 ویدیو
68 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
رفتی و خاطره ها پنجره را وا کردند هی نشستند و فقط گریه تماشا کردند صورتِ مرد در این هیمنه دیدن دارد گونه وقتی بشَوَد آینه دیدن دارد گونه اش آینه بندان به نظر می آید چقَدَر عشق به چشمانِ پدر می آید اشک و لبخندِ علی ، آه عجب تلفیقی نیست برّنده تر از تیغِ سکوتش تیغی بوی بدر و احد و خیبر و خندق دارد ذولفقاری که اگر دق بکند حقّ دارد قسمت این بود که من همدمِ بابا باشم بعد از این مثلِ خودَت اُمِ ابیها باشم بعد از این داغ که آتش به همه عالم زد i من خودم شانه به موهای خودم خواهم زد رفتی و مبدأ غم را به دلم آوردی با همه کودکی ام خوب بزرگم کردی میروم در دلِ آتش ، به خدا باکی نیست راستی مادرِ من! چادرِ من خاکی نیست آتش از داغِ غَمَت سوخته ، بی تاب شده از خجالت زده گی خاکِ رَهَت آب شده آب گفتم چقَدَر حرف به ذهنم آمد یک کفن باز از این چند کفن کم آمد غم نباید به گلِ فاطمه غالب بشود مانده تا زینبِ تو اُمِ مصائب بشود داغِ محسن چقَدَر زود زمین گیرت کرد پیش از آنی که خودت پیر شوی پیرت کرد جای آن لاله خدا یاس به ما خواهد داد محسنت رفته و عباس به ما خواهد داد آه... افتاده کنون بند به دستانِ پدر بعد از این حادثه سوگند به دستانِ پدر که منم شیرترین دخترِ این خطّه... منم دخترِ شیرِ خدا هستم و خود شیر زنم با همه دختری ام مرد تر از مردانم تا ابد پای حسین ابن علی میمانم شهر در سیطره ی شومِ شبی تاریک است باید آماده شَوَم روزِ دهم نزدیک است... 🔸شاعر: ___________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
این روزها شب وسحرت طول می کشد حتی دقیقه در نظرت طول می کشد تا دست ها به هم برسد لحظه قنوت در پیش چشم های ترت طول می کشد از کنج خانه تا دم در غصه می خورم از بس که راه مختصرت طول می کشد اینگونه پیش گر برود ای کبوترم درمان زخم های پرت طول می کشد با هر قدم که تکیه به دیوار می دهی از بین کوچه ها گذرت طول می کشد بگذر از این محله که در وقت حادثه تا مجتبی شود سپرت طول می کشد تنگ غروب می رسی و درک می کنم درد دل تو با پدرت طول می کشد گیرم به گریه دخترت آرام شد ولی آرام کردن پسرت طول می کشد گفتی مجال شرح دل شرحه شرحه نیست افسوس ..قصه جگرت طول می کشد تو می روی و تازه شروع غم من است گفتم به بچه ها سفرت طول می کشد گودال بود و روضه ی تو مادرانه بود مادر چقدر ذبح سرت طول می کشد _________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
از سینه دگر آه شرر بار نکش برخیز ولی منت دیوار نکش من شانه نخواستم به جان بابا از دست شکسته این قدر کار نکش ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
پروانه سوخت،روی زمین پیچ وتاب خورد مسمار روی بال و پرش با شتاب خورد او بار شیشه داشت و گفتا امان دهید اما به پهلویَش لَگَدی در جواب خورد سیلی اگر چه پیش نگاه علی نَخورد بر بازویَش غَلاف ولی بی حساب خورد تنها میان شعله دِفاع از علی نَکرد زهرا تَمام عمر غمِ بوتراب خورد نامرد بود ثانی و بعد از شرارتَش با قُنفذ و مُغیره نِشَست و شَراب خورد هر چند در سَقیفه بنایش نَهاده شد از برکه ی غدیر خُم این کینه آب خورد 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
فاطـمیه آمـــد و دلهـــا چو در آتش زدند شعله از کین علی (ع) دُرّ و گهـر آتش زدند داغ بابا بردل زهرا(س) عیان میشد که دید قلب جانسوز از شـــرر بار دگــر آتش زدند خانه وحی خــــدا خیر النســاء دارد به بر ملحدان بر خیمه ی خیر البشــر آتش زدند فاطمیه شد معلق گــــردش گردون سپهـر بانی پیدایش شمس و قمـــــر آتش زدند هر سـخن از انسیـه در پشت در کاری نبود چشمشان را بسته و باگوش کـر آتش زدند چشم زینب درپــی شمشیر بابا چون دوید دست بابا بـسته دید و بر نظــر آتش زدند گل که تاب شعلـه ی آتش ندارد پس چـرا؟ غنچه ی نارسته راخونین جگر در آتش زدند دست حیدر بسته بودازصبرو پیغام نبی(ص) این چنین شد خانه حیـدر اگــر آتش زدند فاخته نالد روز و شب ،ایوای و ایوای از پـدر مادری را در حضـــور دو پســـر آتش زدند 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
حرف از وصیت است!؟ چرا خوب می شوی چشم و چراغ خانه ی ما خوب می شوی نبضت اگر چه فاطمه جان کُند می زند! جدی نگیر بغض مرا، خوب می شوی جانِ حسن سفارش تابوت را نده! کوری چشم عایشه ها خوب می شوی کافور و سدر دست علی می دهی چرا!؟ عطرخوش بهشت خدا خوب می شوی حرف مرا دو تا نکنی پیش بچه ها! من قول داده ام که شما خوب می شوی 《اجل وفاتی》 تو غرور مرا شکست در شهر گفته ام همه جا خوب می شوی گفتم که کار می دهد این زخم دست ما! گفتی که بی طبیب و دوا خوب می شوی مویت اگر چه سوخت، عروس منی هنوز افتاده ای به گریه چرا؟ خوب می شوی غصه نخور جواب سلامم نمی دهند با غربتم کنار بیا خوب می شوی کمتر بگو حسین، صدایت گرفته است ای روضه خوان خانه ی ما خوب می شوی 🔸شاعر: __________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
کار داریم در این شعر فراوان با دَر گوییا خورده گره با غزلِ مولا ، در وَ قسم بَر ترکِ کعبه که حتی دیوار می شد از عشقِ علی پیشِ علی دَرجا در جانشینِ نبی الله که شد روزِ غدیر خستگی های پیمبر همه شد یکجا در شهر علم است نبی شهرِ طرب انگیزی که برایش به خدا هست علی تنها در می نشستند یتیمان همه شب منتظرش خیره بر در همگی تا بزند بابا در چیره بر قلعه ی قلبِ همِگان شد وقتی کَنده شد با دَمِ یا فاطمه اش از جا در شُد دَرِ قلعه ز جا کَنده ولی مرغِ دلم ناخود آگاه سفر می کُند از در تا در نکند در غزلم بسته شود دستانش نکند در غزلم باز شود با پا در میخِ در داغ شد و مادرمان زخمی شد او کنون تکیه به دیوار نماید یا در ؟! آنچنان با لَگدی باز شد آن در که همه فکر کردند که دیوار یکی شد با در آه! سادات ببخشند ولی خورد زمین در همین فاصله هم کنده شد از لولا در رد شدند آن همه نامرد از آن در با پا تا که افتاد به رویِ بدنِ زهرا در بچه سید نشدم دستِ خودم نیست ولی وسطِ روضه دلم گفت بگویم مادر کربلا جلوه ی هفتاد وسه تَن می شد اگر اندکی تاب میاورد در آن غوغا در آه! ای فاطمه؛ ای علتِ لبخندِ علی رفتی و بعدِ تو انداخت زِ پا او را در ما فقیریم و یتیمیم و اسیریم همه جز تو فریادرسی نیست بیا بُگْشا در با دعای فَرَجت از خودِ خورشید بخواه تا کمی باز کند روی همه دنیا در... 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
لاله ی نرگس عذار فاطمه عطر گیسویت بهار فاطمه یوسف گمگشته ی آل علی ای مسیحای تبار فاطمه بهجت قلب رسول خاتم است یاد تو ای گلعذار فاطمه ای براهت مانده تا صبح ظهور دیدگان اشکبار فاطمه جلوه کن ای مه ز چاه انتظار تا برآید انتظار فاطمه امشب آقا کربلایی یا نجف یا مدینه در کنار فاطمه چارده گلدسته میسازد ز نور اشکهایت بر مزار فاطمه انتقام حق مادر حق توست ای یگانه یادگار فاطمه تا نفس در سینه ها جاری بود شیعه باشد داغدار فاطمه کاش میشد جان بیمقدار من در رکاب تو نثار فاطمه 🔸شاعر: ____________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
گر پهلویم شکست فدای سرت علی محسن به خون نشست فدای سرت علی یک تار موی تو به دو عالم نمی دهم هستی هر آنچه هست فدای سرت علی ماهِ رخم که سایه ی خورشید را ندید حالا که نیلی است فدای سرت علی غصه مخور اگر پی احقاق حق، عدو... ... راهم به کوچه بست فدای سرت علی از چه نشسته ای به برم" شملةالجنین" این جای ضرب شصت فدای سرت علی 🔸شاعر: __________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
اصلا بیا من مادرت باشم تو دختر! شاید که خندیدی کمی با این بهانه وقتی به دستت نای بالا آمدن نیست من میزنم بر تار موهای تو شانه بعدش برایت لقمه میگیرم عزیزم هی ضعف کردی هی قرار از سینه بردی زینب فدایت! آب رفتی بین بستر یک چندوقتی هست که چیزی نخوردی حالا برای بیشتر مثل تو بودن از بقچه ات سر میکنم چادرنمازی یک امشبی را قول دادی که بخندی جان پدر گریه نکن هی بین بازی مثل خودت من گَرد میگیرم ز خانه بعدش غبار ذوالفقار پر ز هیبت‌... جای حسن را پهن کردم خاطرت جمع اینهم بفرما کاسه ی آب حسینت مثل تو هرشب می‌نشینم رو به قبله مثل همان شبها که سالم بود پهلوت همسایه ها را هم دعاشان میکنم من هرچند درب خانه را بستند بر روت شیرین زبانی میکنم شاید بخندی شاید نبینم لحظه ای محزونی ات را از فضه (شستن) یاد میگیرم بزودی تا که بشُویَم رخت‌های خونی ات را اما خودمانیم، خیلی کار سختیست! مادر شدن،جای تو بودن،غصه خوردن با سن اندک خانه داری کار سختیست زود است کار خانه را بر من سپردن 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
تا خورد با غصبِ فدک مادر به دیوار با گریه حک شد سورۂ کوثر به دیوار زد سیلی آن نامرد و یک آن بیهوا خورد- پیش حسن(ع) محکم سرِ مادر به دیوار با بی حیایی بر سر زهرا(س) تشر زد جبریل می زد آه بال و پر به دیوار روی زمین افتاد تا که گوشواره با گریه عالم تکیه زد مضطر به دیوار از صبحِ خلقت تا به صبح روزِ محشر لعنت فرستاده ست پیغمبر(ص) به دیوار لعنت بر آن دستانِ هیزم آوری که هر لحظه میزد آتشی دیگر به دیوار سر را علی(ع) شرمنده می انداخت پایین می رفت بالا شعله ها از در به دیوار شد بیشتر از پیش هر چه درد پهلو نزدیک میشد بیشتر بستر به دیوار «عجّل وفاتي» شد اجابت تا حسینش(ع) زل زد شبانه با دو چشم تر به دیوار تابوت را میساخت پنهانی و کم کم چون تکیه میزد گوشه ای دختر به دیوار در خانه تیغِ ذوالفقارش می کشید آه در کوچه میشد خیره تا حیدر به دیوار! 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
درد تنم به ضعف تنم گريه مي کند بر درد هاي من بدنم گريه مي کند از چشمِ زخمِ سینه ی من اشک خون چکد بر اين نفس نفس زدنم گريه مي کند امشب به زخم سينه من پيرهن گريست فردا به زخم من کفنم گريه مي کند پروانه وار زینب من دور بسترم بر اين چو شمع سوختنم گريه مي کند از درد شانه آه کشم آه میکشد شانه به موی او نزنم گریه میکند کشته مرا غمش که نشسته کنار من اين شير مرد بت شکنم گريه مي کند گاهي برای اين پر و بال شکسته ام گاهي براي پر زدنم گريه مي کند هربار روي خود ز علي مي کنم نهان گويد که رو نگیر، منم! گريه مي کند من میکنم نهان زعلی روی خویش را بيش از علي ولي حسنم گريه مي کند _________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————