eitaa logo
روزنگار
827 دنبال‌کننده
61.8هزار عکس
28.9هزار ویدیو
1.5هزار فایل
مجله روزنگار ، حاوی مطالب مفید در موضوعات مختلف مرتبط با حال و هوای روز و کاربردی است. قدمت چندین ساله این کانال آنرا به مرجعی قابل جستجو تبدیل کرده است.
مشاهده در ایتا
دانلود
💢علت را از (ع) بشنوید علیه السلام : مردم با بيعت كردند در حالي كه به خدا سوگند من از او سزاوار تر وشايسته تر بودم، ولي از بازگشت و گرايش مردم به دوران كفر و جاهلّيت و كشيده شدن شمشيرها براي زدن گردن يكديگر، كردم و شنيدم و نكردم، سپس با بيعت كردند، در حالي كه از او سزاوارتر و شايسته تر بودم، ولي باز هم شنيدم وكوتاه آمدم تا به و برادر كشي باز نگردند. 📚جامع الاحاديث ج 12 ص 54 @Roznegaar
💢درگیری و مشاجره امام (ع) با عُمر ✅ (ع) بارها و بارها از توافق پنهاني قريشيان و به ويژه و پرده برمي داشت و تلاش هاي عمر را براي به خلافت رساندن ابوبكر ، در راستاي همين توافق مي دانست ✅ احمد بن يحيي بلاذري در انساب الأشراف مي نويسد: ...ابن عباس مي گويد : در زمان ابوبكر زماني كه علي (ع) با او بيعت نكرد ، ابوبكر، عمر بن الخطاب را دنبال ايشان فرستاد و به عمر گفت: علي را به سخت ترين و وجه ممكن پيش من بياور . در بين راه بين حضرت امير (ع) و عمر مشاجره اي درگرفت. علي (ع) به عمر گفت : شير خلافت را بدوش ، سهم تو محفوظ است. قسم به خدا حرص و ولع تو براي به حكومت رسيدن ابوبكر به خاطر اينست كه او بعد از خودش تو را به برگزيند. 📚أنساب الأشراف ج 1 ، ص 253 . ✅ این تصور اشتباه است که حضرت امیر (ع) بطور مطلق کرده و از حق خود دفاع نکردند بلکه در موارد متعدد در همان زمان هم خود را با بیان نمودند .... @Roznegaar
💢 آیا مسلمانان، در بر خلافت اجماع و اتحاد نظر داشتند؟ در رابطه با سئوال مي توان به تاريخ طبري، جلد 2، صفحه 456 و عقد الفريد، جلد 3، صفحه 62و السيره الحلبية، جلد 3، صفحه 482 مراجعه كرده و اين موارد اختلافات را در سقيفه ببينید. واقعا دردآور است؛ يعني نام اين شورا و گفتگو را هر چيزي مي توان گذاشت جز گفتگوي دوستانه يا شوراي خبرگان و ريش سفيدان یا اهل حل عقد. عبارت طبري را ببينيد طبري كه مورد تاييد همه أهل سنت است حتي خود إبن تيميه، نقل مي كند از عبدالله إبن عبد الرحمن: بعد از آن كه شد آمدند با بيعت كنند در اين حال سعدبن عباده را در زير دست و پا كردند يكي از ياران سعد گفت مواظب باشيد سعد زير دست پا له نشود گفت سعد بن عباده را بكشيد خدا دهد. عمر بالاي سر انصار ايستاد و گفت من ميخواستم طوري به تو بزنم كه تمام اعضاي بدنت متلاشي و له شود. سعد بن عباده با كه داشت ريش عمر را گرفت و كشيد عمر گفت: سعد گفت اگر يك مو از ريشم كنده شود يك دندان در دهانت باقي نمي گذارم. عمر آرام باش امروز جاي تندي نيست بعد سعد مي گويد: قسم به خداي عالم اگر چنانچه نيرو داشتم يك نمي گذارم در مدينه بماني و تو را به همان مكاني كه در آن زاده شدي و آنجا دنباله رو بودي و كسي به تو اهميت نمي داد تبعيد مي كردم. و بعد گفت من را ببريد به منزلم و بعد ابابكر فرستاد براي گرفتن از او سعد گفت به خداي عالم حاضرم تمام تيرهايي كه در كمان دارم را حاضر كنم به كمان گذارم و با شما مي جنگم و با شمشيرم در برابر شما كنم. ✅ اما آن قضاياي و كشتن مخالفين و همين سعد بحث ديگري است كه بعدا بحث مي شود. 📚إبن أبي الحديد در شرح نهج البلاغه، جلد 20، صفحه 21، إبن عقيل در نصايح الكافية، صفحه 172 به اين مطالب صراحت دارند كه عمر برگشت و گفت: سعد را بكشيد كه او است. خيلي در آور است كه جناب عمر در آنجا يك صحابي جليل القدر را منافق خطاب مي كند. آيا اين اهانت نيست. @Roznegaar
💢 چگونه ممکن است که یک صد هزار ، حدیث را شنیده باشند و هیچ کدام در اعتراض نکنند؟ ✅ اولا مساله از مسلم تاریخی است و در کانال بطور مفصل به آن پرداخته ایم و منابع و اسناد تاریخی را ذکر کرده ایم. ( این عبارات را در این کانال جستجو کنید: ) ✅ ثانیا حال سؤال این است که چرا چنین جمعیّتى، در برابر سقیفه، اعتراضى از خود نشان نداده و راه سکوت را در پى گرفتند؟! آیا این نکته نمی رساند که حدیث غدیر دلالت بر نداشته است!؟   در پاسخ باید گفت: اساساً عدم اعتراض صحابه در سقیفه، مورد نقض و ابطال است؛ زیرا بزرگانى چون ، ، و... در اعتراض به سران سقیفه، کوتاهى نکردند و حتى ، به سوى سردمداران شمشیر کشید. اما گروهى که سکوت را فراروى خود پسندیدند؛ یا به رعایت مصلحت و دورى از تفرق و خونریزى بود: مثل عباس عموى پیامبر و یا از روى ترس و تهدید عمّال خلیفه وقت. و یا این که خود از آمدن این گروه بهره هاى فراوانى می بردند. مانند نیاکان آنها و یا خاندان . همچنین گروهی دیگر بودند که نه از روی امتناع و تهدید، بلکه به سبب شناختی که از علی (ع) به عنوان حاکمی داشتند، دست از برداشتند. آخر این که بخشى از مردم نیز، از روى و نادانى، را به جاى حضرت على (ع) به خیال این که على (ع) است و به سفارش پیامبر در عمل مىکنند؛ به خلافت برگزیده و با او بیعت کردند.   حضرت على (ع) هم طبق وصیّت حضرت پیامبر اسلام، مأمور بود که نگذارد جامعه به دو کشیده شود، لذا ایشان ده ها بار در مواقع مختلف با استناد به حدیث غدیر تنها به مخالفت قولی اکتفا کردند. 📚السقیفة والفدک، ابى بکر احمدابن عبدالعزیز جوهرى، ص 50 @Roznegaar
💢چرا و بنا بر چه علی(ع) علیه و قیام نکرد؟ ✅ پس كه اگر و طرفدارانش را ياري نكنم، رخنه اي در آن بينم يا شاهد نابودي آن باشم، كه آن بر من سخت تر از رها كردن حكومت بر شماست، كه كالاي روزه دنياست و به زودي ايّام آن مي گذرد چنانكه سراب ناپديد شود، يا چونان پاره هاي ابر كه زود پراكنده مي گردد. پس در ميان آن آشوب و غوغا بپا خاستم تا آن كه باطل از ميان رفت، و استقرار يافته، و آرام شد. 📚 صبحي صالح، ص451، نامه 62؛ @Roznegaar
🌺 جواب 🍃 بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم روایت شده که روزی با (ص) نشسته بود. مردی آمد و شروع کرد به وی بگوید. 🍃 ابوبکر از او روی برگرداند و توجهی نکرد، لیکن او ناسزا گفتن خود را شدت بخشید. ابوبکر خشمگین شد و های او را پاسخ داد. در این هنگام رسول گرامی (ص) برخاست و روانه شد. 🍃 ابوبکر به دنبال ایشان رفت و گفت: یا رسول الله! چرا تا زمانی که آن مرد مرا دشنام می داد نشسته بودی و چون من پاسخ دادم، برخاستی؟ 🍃 حضرت فرمود: ای ابوبکر! تا زمانی که تو پاسخ نمی دادی و کرده بودی، فرشته ای آمده بود و از جانب تو جواب او را می داد؛ چون تو شدی، رفت و شیطان وارد شد. با آمدن ، من از جای برخاستم. 📚 تفسیر کشف الاسرار، رشیدالدین میبدی، ج 2، ص 276 @Roznegaar
💢انگیزه از غصب فدک  انگیزه ابو بکر از غصب فدک چه بود؟ ✅غاصبان فدک انگیرهای مختلفی از غصب آن داشتند؛ در این جا به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم: 1- امیرمؤمنان (علیه السَّلام) در نامه اى خطاب به عثمان بن حنیف می نویسد: غاصبان فدک انگیرهای مختلفی از غصب آن داشتند؛ در این جا به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم: 1- امیرمؤمنان (علیه السَّلام) در نامه اى خطاب به عثمان بن حنیف می نویسد: «بَلى کانَتْ فى أیْدِینا فَدَک مِنْ کُلِّ ما أَظلّته السَّماءُ، فَشَحَّت عَلَیْها نُفُوسُ قوم وَ سَخَت عَنْها نُفُوسُ قَوم آخَرینَ وَ نِعمَ الحَکَمُ اللّهُ». (آرى از میان آنچه آسمان بر آن سایه افکنده بود، تنها فدک در اختیار ما بود، گروهى بر آن بخل و حسادت ورزیدند، و گروه دیگر سخاوتمندانه رها کردند، و بهترین حاکم خدا است). 2. دارایی و درآمد فدک می توانست پایه های قدرت اهل بیت راتقویت کند؛ به نحوی که با حمایت از اقشار آسیب پذیر و تألیف قلوب مردم جبهه قدرتمندی علیه حاکمیت غاصب شکل می گرفت، خلافت از ارزش این امتیاز مطلّع شده بود که در همان روزهاى نخست، فدک را از دست خاندان پیامبر خارج کرد. 3. از طرفی خلافت نوپای غصبی به خاطر تقویت مالى پایه هاى حکومت خود و با عنوان کردن این ادعا که پیامبران چیزى از خود به ارث نمى گذارند، «فدک» را مصادره کرد. آنان حدیثى را دستاویز قرار دادند که قرآن آن را تکذیب مى کند؛ می گویند پیامبر فرموده: « نحن معاشر الانبیاء لا نورث ما ترکناه صدقة»؛ (ما گروه پیامبران، چیزی به ارث نمی گذاریم، هر آنچه ترک می کنیم صدقه است) در پاسخ به ادعای آنها باید گفت: چگونه پیامبران از خود ارث برجا نمى گذارند، در حالى که خداوند می فرماید:  «وَ وَرِثَ سُلیمانُ داودَ». ؛ ( سلیمان وارث داود شد) و می فرماید: «فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا». (به من فرزند پاکیزه اى عطا کن تا از من و از خاندان یعقوب ارث برند او را مورد رضایت خود قرار ده). اگر واقعاً پیامبران ارث نمى گذارند، چرا پیامبر آن حکم الهى را به دخترش زهرا (س) که تنها وارث او بود نگفت و به فردى که اصلًا با موضوع ارتباطی نداشت گفت 📚نهج البلاغه، نامه 45. سوره نمل، آیه 16. سوره مریم، آیه 5 و 6. @Roznegaar
#فاطمیه 🔹قالَت فاطمهْ الزهرا علیه االسلام :وَاللّهِ، لاکَلَّمْتُکَ ابَدا، وَاللّهِ لاَ دْعُوَنَّ اللّهَ عَلَیْکَ فی کُلِّ صَلوةٍ. پس از ماجرای هجوم به خانه حضرت، خطاب به #ابوبکر کرد و فرمود:به خدا سوگند، دیگر با تو سخن نخواهم گفت، سوگند به خدا، در هر نمازی تو را #نفرین خواهم کرد. (صحیح مسلم :ج 2، ص 72، صحیح بخاری :ج 6، ص 176) @Roznegaar
💢آیا خانه (س) برای تهدید و اجبار به بیعت به آتش کشیده شده است؟ طبق نقل طبرى و ابن أبى شيبه، عمر قسم مى‌خورد كه اگر اجتماع كنندگان در خانه اميرمؤمنان عليه السلام براى بيعت با ابوبكر بيرون نيايند، خانه را با اهلش به آتش خواهد كشيد و سلام الله عليها نيز سخن عمر را براى اميرمؤمنان عليه السلام و زبير يادآور شده و به خداوند سوگند مى‌خورد كه عمر به قسم خود وفا خواهد كرد: به خدا سوگند، گردآمدن اين افراد در خانه تو مانع از آتش زدن خانه نخواهد شد. هنگامى كه عمر رفت، علي (ع) و زبير به خانه بازگشتند، دخت گرامى پيامبر به علي و زبير گفت: عمر نزد من آمد و سوگند ياد كرد كه اگر اجتماع شما تكرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را كه قسم خورده است انجام مى‌دهد!. و از طرف ديگر اين مطلب قطعى است كه اميرمؤمنان عليه السلام به تهديد‌هاى عمر توجهى نكرد و حاضر به بيعت نشد.  محمد بن اسماعيل بخارى مى‌نويسد: حضرت فاطمه سلام الله عليها بر غضب نمود، با وى قهر كرد و با او سخنى نگفت تا از دنيا رفت، آن حضرت پس از پيامبر (ص) شش ماه زندگى كرد... و علي (ع) در اين شش ماه با ابوبكر بيعت نكرد. بنابراين سوگند عمر كه اگر بيعت نكنيد خانه را به آتش خواهم كشيد موضوعى قطعى و يقينى است و از طرفى اميرمؤمنان عليه السلام براى بيعت حاضر نشد؛ پس عمر تهديد خود را عملى كرده و خانه را به آتش كشيده است.  مسعودى شافعى در كتاب اثبات الوصيه تصريح مى‌كند كه عمر خانه را به آتش كشيده است: پس قصد خانه علي كردند و بر او هجوم آوردند و خانه‌اش را آتش زدند و او را به زور از خانه بيرون آوردند، سرور زنان ( فاطمه(س) ) را بين ديوار ودر فشار دادند تا فرزندش محسن به شهادت رسید. @Roznegaar
روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)آمدند در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند. پس راهب رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند ( أبوبکر نیز در بین جماعت بود ) و سوال کرد "خلیفه‌ی نبی و امین او چه کسی است؟" پس جمعیت حاضر ، را نشان دادند ، پس راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟ ابوبکر گفت ، نامم "عتیق" است راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است. راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ ابوبکر گفت "نه هرگز" پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست. ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟ راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از خلیفه ی مسلمین چند سوال بپرسیم ، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او میبخشیم تا بین مسلمانان قسمت کند و اگر نتوانست سوالات مارا پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم. ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس ، راهب گفت باید ب من امان نامه بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت در امانی ، پس سوالاتت را بپرس. راهب سه سوالش را مطرح کرد: 1)ما هو الشئ الذی لیس لله؟ چه چیزاست که از آن خدا نیست؟ 2)ما هو شئ لیس عندالله؟ چه چیزاست که در نزد خدا نیست؟ 3)ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟ آن چیست که خدا آن را نمیداند؟ پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت باید از عمر کمک بخواهم ، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد ، عمر که از پاسخ عاجز ماند پس بدنبال عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد ، و جمعیت گفتند چه سوالیست که میپرسی؟خدا همه چیز دارد و همه چیز را میداند. راهب نا امید گشته قصد بازگشت به روم کرد ، ابوبکر گفت : ای دشمن خدا اگر عهد بر امان دادنت نبسته بودم زمین را به خونت رنگین می کردم . سلمان فارسی که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به (ع) رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند. پس امام علی(ع) بهمراه پسرانش امام حسن (ع) و امام حسین (ع) میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند. ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جست و جویش هستی آمد ، پس هر سوالی داری از علی (ع) بپرس! راهب رو به امام علی (ع) کرده و پرسیدنامت چیست؟ امام علی (ع) فرمودند: نامم نزد یهودیان "الیا" نزد مسیحیان "ایلیا" نزد پدرم "علی" و نزد مادرم "حیدر" است. پس راهب گفت ، نسبتت با نبی (ص) چیست؟ امام (ع )فرمودند: او برادر و پسرعموى من است و نیز داماد او هستم. پس راهب گفت، به عیسی بن مریم قسم که مقصود و گمشده‌ی من تو بودی. پس به سوالاتم پاسخ بده و دوباره سوالاتش را مطرح کرد. امام علی (ع) پاسخ دادند: . فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا فلیس من الله ظلم لأحد و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک 🔹آنچه خدا ندارد ، زن و فرزند است. 🔹آنچه نزد خدا نیست ، ظلم است 🔹و آنچه خدا نمیداند ، شریک و همتا برای خود است پس راهب با شنیدن این پاسخها ، امام علی را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت: "أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمد رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة" ✳️به درستی که نامت در إلیا و در ایلیا و در علی و در کتابهای پیشین حیدر است ، پس براستی تو خلیفه ی بر حق پیامبری، سپس تمام هدایا را به امام علی (ع) تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد. 💠عزيزان کپی فضائل أمیرالمؤمنین (ع) توفيقيست كه نصيب هركسي نميشود. ⬅️ (ص)فرمود: هرکس فضائل علی ابن ابیطالب (ع)را نشردهد، مادامیکه از ان نوشته اثری باقیست ملائکة الله برای او استغفار می‌کنند) فقط حیدر امیرالمومنین است ✍منبع : کتاب الإحتجاج مرحوم طبرسی ره ، ج۱ ص: ۲۰۵ تا ۲۰۷ @Roznegaar
روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجد النبی آمدند، در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند. راهب‌‌‌‌ رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند ( أبوبکر نیز در بین جماعت بود ) و سوال کرد "خلیفه‌ی نبی و امین او چه کسی است؟" پس جمعیت حاضر ، را نشان دادند ، پس راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟ ابوبکر گفت ، نامم "عتیق" است راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است. راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ ابوبکر گفت "نه هرگز" پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست. ✍ ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟ راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از از آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از خلیفه‌ی مسلمین چند سوال بپرسیم، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او میبخشیم تا بین مسلمانان قسمت کند و اگر نتوانست سوالات ما را پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم. ✍ ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس، راهب گفت باید به من امان نامه بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت در امانی ، پس سوالاتت را بپرس. ✍ راهب سه سوالش را مطرح کرد: 1) ما هو الشئ الذی لیس لله؟ *چه چیزاست که از آن خدا نیست؟* 2) ما هو شئ لیس عندالله؟ *چه چیزاست که در نزد خدا نیست؟* 3) ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟ *آن چیست که خدا آن را نمیداند؟* پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت باید از کمک بخواهم ، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد، عمر که از پاسخ عاجز ماند پس بدنبال فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد، و جمعیت گفتند چه سوالیست که میپرسی؟ خدا همه چیز دارد و همه چیز را میداند. ✍ نا امید گشته قصد بازگشت به روم کرد ، ابوبکر گفت : ای دشمن خدا اگر عهد بر امان دادنت نبسته بودم زمین را به خونت رنگین می‌کردم. ✍ که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به (ع) رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند. پس امام علی ع بهمراه پسرانش امام حسن (ع )و امام حسین (ع ) میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند. ✍ ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جست و جویش هستی آمد ، پس هر سوالی داری از علی (ع) بپرس! راهب رو به امام علی (ع) کرده و پرسید نامت چیست؟ امام علی (ع) فرمودند: نامم نزد یهودیان *" "* نزد مسیحیان *" "* نزد پدرم *" "* و نزد مادرم *" "* است. پس راهب گفت ، نسبتت با نبی (ص) چیست؟ ✍امام (ع )فرمودند: او برادر و پسرعموى من است و نیز داماد او هستم. پس راهب گفت ، به عیسی بن مریم قسم که مقصود و گمشده‌ی من تو بودی. پس به سوالاتم پاسخ بده و دوباره سوالاتش را مطرح کرد. ✍امام علی (ع) پاسخ دادند: . فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا فلیس من الله ظلم لأحد و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک 🔹 *آنچه ندارد ، زن و فرزند است.* 🔹 *آنچه نزد خدا نیست ، است* 🔹 *و آنچه خدا نمیداند ، و همتا برای خود است* پس راهب با شنیدن این پاسخها ، امام علی را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت: "أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمد رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة" ✳️ به درستی که نامت در إلیا و در ایلیا و در علی و در کتابهای پیشین حیدر است ، پس براستی تو خلیفه‌ی بر حق پیامبری، سپس تمام هدایا را به امام علی (ع) تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد. 💠 *عزيزان !! تا حد امکان نشر دهید؛ زیرا: ⬅️ *پیامبر(ص)فرمود:هرکس فضائل امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع)را نشردهد، مادامیکه از آن نوشته اثری باقیست ملائکة الله برای او استغفار می کنند* منبع : کتاب الإحتجاج مرحوم طبرسی @Roznegaar
👤 توییت ✍️ ‏من امامِ فاطمه (سلام‌الله علیها) را امام می‌دانم! 1️⃣ منابع شیعه و سنی معتقد و معترفند هرکس بدون امام و بیعت او بمیرد به مرده است، فلذا جهنمی است. 2️⃣ طبق صحیح‌ترین حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) سیده زنان بهشت است. 3️⃣ دوباره طبق منابع معتبر سنی (سلام‌الله علیها) بدون بیعت با از دنیا رفت در حالی که از او خشمگین و ناراضی بود! ❓سوال مهم: یا حضرت زهرا العیاذبالله جهنمی است که نیست، یا خلیفه رسول الله نبوده و حضرت فاطمه در بیعت با امام و خلیفه‌ای دیگر (امام علی علیه‌السلام) از دنیا رفته است. @Roznegaar