6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویژه شهادت حضرت مسلم بن عقیل ع با مداحی کربلایی محمد رفیعی
عرفه آمد و مهمان حسینیم همه
خیره بر رحمت دستان حسینیم همه
عرفه آمد و ما کرب و بلایی نشدیم
بازهم پارهگریبان حسینیم همه
وسط روز رسیدیم و همه میبینند
عاشق و بی سر و سامان حسینیم همه
دردمندانه به دنبال طبیبی هستیم
در پی نسخهی درمان حسینیم همه
حرفِ جود است بیا ذکر کریم آوردم
عاشق ذکرِ حسن جانِ حسینیم همه
ذکرِ العفو نگفتیم ولی بخشیدند
ما بدهکار به احسان حسینیم همه
او مناجات کند کار همه می گیرد
تشنهی وادی عرفان حسینیم همه
عید قربان شده نزدیک، بگو با اصحاب
در ره عشق به قربان حسینیم همه
اشک ما خرج برای غم اغیار نشد
روزگاریست که گریان حسینیم همه
آتش سینهی ما از غم یک بی کفن است
داغدارِ تن عریان حسینیم همه
**
چشمهایش سرِ تشنهشدن از کار افتاد
کشتگانِ لب عطشان حسینیم همه
ساربان هم نشد از رحمت دستش محروم
ماتْ از جود فراوان حسینیم همه
خیزران... سنگ... نوکِ نیزه... مراعات کنید
ما اسیر لب و دندان حسینیم همه
#محمد_جواد_شیرازی
#روز_عرفه
هرشب با بیقرار اصفهانی
(پند حکایت شماره ۱۰۸ )
عید قربان مبارک
################
عید قربان است و من قربان دوست
من فدای خنجر بُرّآن دوست
من به پای خود به مسلخ آمدم
تا دهم جان بر سر پیمان دوست
امتحان عاشقی باشد میان
جان دهم من بر سر فرمان دوست
همچو اسماعیل من هم عاشقم
روز عید است و منم مهمان دوست
من در این وادی شدم مست خدا
بی خود ازخود گشته و حیران دوست
آمدم با پای خود ذبحم کنی
سر دهم رنگین کنم دامان دوست
عاشقت هستم بیا جانم بگیر
چون که من باشم بلاگردان دوست
تا قیامت واله و شیدا منم
(بیقرارم) (جانِ من) قربان دوست
پرویز بیابانی ( بیقرار اصفهانی)
حاجيان جمعند دور هم همه
حاجيان جمعند دور هم همه
پس کجا رفته حسين فاطمه
او به جاي موي سر ، سر مي دهد
قاسم و عباس و اکبر مي دهد
حجّ او داغ جوانان ديدن است
دور نعش اکبرش گرديدن است
مسلخ او خاک گرم کربلاست
موقف او زير سمّ اسبهاست
سعي حجّ او صفا با خنجر است
مروه اش قبر علي اصغر است
او رود حجي که قربانش کنند
در يم خون سنگبارانش کنند
آمدم حاجی
(شعر طنز)
آمدم حاجی که قربانم کنی
نان سنگک پخته بریانم کنی
آمدم گردم بلا گردان تو
چنجه گردم من کنار نان تو
آمدم حاجی که تقسیم ام کنی
قطعه قطعه نیک تقدیم ام کنی
آفرین حاجی شوی حاجت روا
نذر تو باشد قبول پیش خدا
(بیقرارم)سهم من حاجی کجاست
گردهی برمن صله مزدت دعاست
(بیقرار اصفهانی)
عیدتان مبارک
🌼『اِمام زَمانی ها』🌼:
#سلام_امام_زمانم❤️
ای بلندترین واژه هستی
شما در اوج حضور ایستاده ای
و غیبت ما را می نگری
و بر غفلت ما می گریی
از خدا میخواهیم
پرده های جهل و غفلت از
دیدگان ما کنار رود
تا جمال دلربای شما را بنگریم
🌤اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ🌤
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#شعر_مهدوی
امام منتظر
كی شود یا رب، امام منتظر مهدی بیاید
در دل ما آروزیش، بر لب ما گفتگویش
دیگر ای دست دعا بر گیر دامان اجابت
مسلمین را بگذرد ایام ذلت با ظهورش
اهل عالم را اگر افكنده عصیان در تباهی
ظالمی بر پا نخیزد خون مظلومی نریزد
خون مظلوم شهید كربلا جوشد به عالم
طول غیبت شیعیان را بس ملال انگیز باشد
آن ولی اللهِ غایب ازنظر، مهدی بیاید
چشم محرومان بسویش، كی ز در مهدی بیاید
تا زمان گیرد شتاب و زودتر مهدی بیاید
عزت اسلام باز آید اگر مهدی بیاید
غم مخور كز بهر اصلاح بشر مهدی بیاید
ظلم از عالم گریزد دادگر مهدی بیاید
از پی خونخواهی خون پدر مهدی بیاید
#اللهم-عجل-الولیک-الفرج
🌹۰🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
بسم الله الرحمن الرحیم:
|⇦•حالا که اومدی پیشم...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده #شب_سوم_محرم۱۴۰۲ به نفس سیدمهدی میرداماد •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
"يَا سَرِيعَ الرِّضَا ، اِغْفِرْ لِمَنْ لاَ يَمْلِكُ إِلاَّ الدُّعَاءَ ، فَإِنَّكَ فَعَّالٌ لِمَا تَشَاءُيَا مَنِ اسْمُهُ دَوَاءٌ ، وَذِكْرُهُ شَفَاءٌ ، وَطَاعَتُهُ غِنىً ، اِرْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ الرَّجَاءُ وَسِلاَحُهُ الْبُكَاءُ .."
*بری سوریه وارد حرم بشی رو به روت یه کاشی فیروزه ای رنگ این بیت روش نوشته ...*
«آن کو که در این مزار شریف آرمیده است
امُّ البُکاء رقیه ی محنت کشیده است»
*گریه سپره معمولا بچه ها از این سلاح استفاده می کنند.تا دعواشون میکنی گریه میکنن دست برمیداری. هر دختر بچه ای رو بخوای بزنی گریه کنه دلت به رحممیاد اما کربلا برعکس شد هروقت این سه ساله گریه کرد زدنش ..میگفتن گریه نکنی نمیزنیمت. میگفت :نه!من با بابام قرار گذاشتم..*
«گر به من گویند بابا را نخوان سیلی نخور
صورتم سازم سپر گویم که بابا بهتر است»
*گریه کرد،گریه کرد تا بالاخره به مراد دلش رسید یه وقت دید سر باباش جلو چشماشه..*
حالا که اومدی پیشم بازم آغوشتو واکن
بغل کن بغضم بازم، غریبیمو تماشا کن
حالا که اومدی پیشم بزار خلوت کنم باتو
بزار تعریف کنم بعدش، ببین من پیر شدم یا تو
تو وقتی اومدی گفتمکه تقصیرِ دل من بود
تو که دیدی بابات خوابه چه وقته گریه کردن بود
ببخش حرفای تعریفیم، دیگه حرفای خوبی نیست
ببخش واسه پذیرایی، خرابه جای خوبی نیست
خرابه بِسترش خاکه، خرابه بالشش خِشته
تو خیلی خاکیی اما، برای دخترت زشته
برای دخترت زشته که خونه اش این طوری باشه
بزار چیزی نگم شایدتو حرفام دلخوری باشه
*خیلی حرفا آماده کرده بود بزنه اما تا نگاش به سر بریده ی باباش افتاد زِبونش بند اومد..بریده بریده گفت :أبَ..*
کدوم خانوم با این حالش، پیش مهمون معذب نیست
ببخش از راه طولانی، سر و وضعم مرتب نیست
اگه مهمون داری باید، براش با جون مهیّا شی
خجالت می کشی وقتی، نتونی از زمین پاشی
نگی من بی ادب بودم
نگی این دختر عاشق نیست
نمی تونم پاشم از جام
پاهام پاهای سابق نیست
«بس که دوید عقب قافله واویلا واویلا
پای من از ره شده پر آبله واویلا واویلا»
حالا چشمای کم سومو
به هر چی جز تو می بندم
به زورم باشه پا میشم
به زورم باشه می خندم
*بابا! یه نگاه کن به دخترت چرا چشاتو بستی؟یه نگاه کرد به باباش گفت..*
مگه تو صورتم امشب، بغیر از خنده چی دیدی
که از وقتی پیشم هستی، یه بار حتی نخندیدی
#شاعر:هادی جان فدا
*توکه هر وقت من ومیدیدی میخندیدی توکه هر وقت دخترتو میدیدی لبخند میزدی! مدینه هم پیغمبر هر وقت فاطمه اش رو میدید می گفت :"السَّلامُ عَلیکَ یا أَبَتاه"پیغمبر گُل از گُلش می شکفت.هر وقت حضرت زهرا سلام الله می گفت أبتاه پیغمبر خوشحال میشد لبخند میزد. یه روز پیغمبر اومد دید لحن فاطمه عوض شد نگفت بابا، گفت یا رسول الله ! پیغمبر تعجب کرد گفت دخترم هر بار من رو یه جور دیگه صدا میزدی میگفتی :یاأبتاه حالا میگی یا رسول الله!حضرت فرمود:آره بابا
از سلمان شنیدم آیه نازل شده همه باید با این لفظ شما رو صدا بزنن بگن یا رسول الله! منم گفتم احترام کنم بگم یا رسول الله. پیغمبر فرمود این آیه درسته اما تو دختر منی، تو پاره ی تن منی، تومیخوای من رو صدا بزنی بگو بابا. هروقت میگی بابا آرام میشم خوشحال میشم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
ㅤㅤ
هر وقت گفت أبتاه دل پیغمبر آرام شد. اما دو جا گفت: یا أبتاه !چه گذشت به پیغمبر نمیدونم. یه جا بین در و دیوار. یه جا هم تو کوچه ها وقتی تازیانه خورد گفت: یا أبتاه! رقیه ام هربار باباش رو صدا کرد دل بابا آروم شد..هر بار بابا رقیه رودید گُل از گُل چهره اش شکفت اما چه گذشت توخرابه ..سر رو بغل کرد یه نگاه به سر کرد. یه نگاه به خودش کرد شروع کرد با سر حرف زدن، زمزمه کردن ..بابا!...*
سوختی سوختم شبیه همیم
تو آغوش هم ضریح همیم
با تَن بی تَن برای منی
کمم که بیای بابای منی
*بابا ببین دخترتو ..*
چقدر پیر شدم تو روزای دل آزار
نبودی سرم داد کشیدن تو بازار
مگه دختر تو نداره کِس وکار
پایِ زخمم به تو نرسید
کجا بودی زجر موهامو کشید
کار دنیاست دوتا دل تنگ
به هم برسن توکاخ یزید
*بابا تو هر کجا فکر میکردم ببینمت الّا کاخ یزید..نمیتونستم باور کنم اون سری که اون وسط ملعبه دست اون بی حیا شده سر مقدس بابای منه. هی روپنجه های پا بلند میشدم هی عمه ام جلو چشمم رو می گرفت. هی دستای کوچولومو اشاره کردم عمه اون سر آشناست بگو نزنه اون لبارو نرنه ..بابا هرچی از عمه ام سؤال کردم گفتم عمه اون سر، سر کیه ؟ جوابمو نداد حالا جوابم روگرفتم...*
یک داستان یک پند
🌷✨ روزی جوانی از پدرش پرسید معنی حمد چیست؟ پدرش گفت: پسرم، گمان کن در شهر میروی و سلطان تو را میبیند
✨🌷 و سلطان بدون اینکه به او چیزی ببخشی، وزیر را صدا کرده و به تو کیسهای طلا میبخشد. آیا تو از وزیر تشکر میکنی یا سلطان؟؟
🌷✨پسر گفت: از سلطان. پدر گفت: معنی شکر هم این است که بدانی هر نعمتی که وجود دارد از سلطان (خدا) است.
✨🌷اگر کسی به تو نیکی میکند او وزیر است و این نیکی به امر خدا است.
پس او لایق همه حمدها است.
هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
4_6021517962576403472.mp3
6.56M
واحد سنگین. مقتل