#داستانک
#آموزش
david gaffney
اما برخلاف درخواست ویراستار گاردین برای نگارش ده فرمان داستان نویسی باید بگویم که کار من ۶ مرحله بیشتر ندارد که آنها را برایتان میگویم:
۱- از وسط شروع کنید:
شما زمان زیادی ندارید. بنابراین بدون حشو و زواید یکراست بروید سر اصل مطلب!
۲- از شخصیتهای متعدد استفاده نکنید!
چون شما زمان کافی برای پرداختن و توصیف این شخصیتها در داستانکهایتان را ندارید. حتی گفتن اسم یک کاراکتر هم ممکن است لازم نباشد. مگر در جایی که طول کار را خلاصه میکند و باعث صرفه جویی در استفاده شما از کلمات اضافی و اطلاعات بهدرد نخور میشود
۳- مطمئن شوید که پایان ِ داستانکتان، پایان ِ آن نیست!
یک خطر فراگیر در نگارش و خوانش داستانک وجود دارد که ممکن است یقهی نویسنده و یا خواننده را بگیرد و باعث توقف کار بشود. به هیچعنوان در اواسط داستان نتیجه کار را مشخص نکنید. اینکار باعث میشود مخاطب ازهمانجا به بعد دیگر ادامه کارشما را نخواند. برای اجتناب از این مسئله به هیچعنوان در میانه داستان،
زمان کافی برای چرخش متن به بیرون به منظور تغییر وضعیت یا جایگاه راوی و [بیان] اندیشههای نهفته در پس تصمیماتی که کاراکترهایتان گرفتهاند، ندارید.اگر شما دقیق نباشید. داستان ها میتوانند بواسطه ضعف روایی و یا آشکار سازی بیموقع پایان ماجرا، از اصل غافلگیری بیبهره بمانند. برای جلوی گیری از این کار تقریبا تمام اطلاعات مورد نیازتان را در همان خط اول به هرقیمتی که هست ارائه دهید. بقیه پاراگراف را در طول سفر (با قطار) به جلا دادن روایت اختصاص دهید.
۴- برای انتخاب عنوان داستان عرق بریزید!
این کار مانند ساختن شروع یک زندگیست!
۵- خط آخر داستانتان را تبدیل به زنگ اِخبار کنید!
بیاد بیاورید، که چیزی که ما گفتیم این بود: خط آخر داستان پایان آن نیست. اما روند انتهای داستان باید به نحوی باشد که با اتمام آن روی داستان ادامهی روایت در ذهن مخاطب صورت بپذیرد. برای اینکار ما نباید داستان را کامل بگوییم بلکه باید آن را در فضایی جدید پیبگیریم. فضایی که میتواند تداوم بخش ایدهایی باشد که ما در کل روایت آن را در نظر داشتیم. یک داستان که خودش را تا انتها ادامه میدهد، همیشه خوب خوب نیست. اما بعد از خواندن یک قطعه از داستانک خوب ما باید در ستیز برای فهم و درک درست آن باشیم. و در این راه علاقه خود را به خلق معما پرورش بدهیم. و این فرم دیگری از چالشیست که داستانکها میسازند. داستانک خوب میتواند سرشار از احساس و القائات عاطفی در ذهن اکثریت مخاطبان باشد. اما داستانکهای کمیوجود دارند که ما پس از خواندشان احساس تحیر و غافلگیری داشته باشیم.
۶- طولانی بنویسید بعد کوتاهش کنید.
یک توده سنگی بلند برای خودتان بسازید تا از بلندای آن به پیکرهی داستانتان نظاره کنید. سفر به بیرون از محیط داستان به شما این فرصت را میدهد تا از بیرون به آن نگاه کنید. داستان¬ها میتوانند از زندگی شما مزخرفتر باشند. اما شما باید مرافب باشید. چون معمولا در سفر آنرا میفهمید. البته نوشتن داستانک برای برخیها مثل رفتن به سفر با یک کاروان است. در مدت کوتاه سفر میتوان خود را روی تخت ماشین کاروان جا کرد اما شما نمیتوانید بقیه عمرتان را روی یک تختخواب تاشوی کوچک و بیرون بر بخوابید./
@anarstory