مغرور و شاد و پرهیجانم کنار تو زیباتر از تمام زنانم کنار تو هم بودنِ تو مایه‌ی آرامش من است هم تند می‌زند ضربانم کنار تو چون کوه، استواری و آرام و مطمئن چون رودها زلال و روانم کنار تو شیراز و بلخ و قونیه در چشم‌های توست وسعت گرفته است جهانم کنار تو «گفتی سخن بگو! چه بگویم؟»، از اشتیاق بند آمده همیشه زبانم کنار تو با من بمان که غربت سی سالِ رفته را از تن درآورم، بتکانم کنار تو بر شانه‌ی تو سر بگذارد جوانی‌ام یک عمر از تو شعر بخوانم کنار تو من _این زنی که از همه عالم گذشته است_ سوگند می‌خورم که بمانم کنار تو @Aftab_gardan_ha