برای یک نفر پابرهنه آمده است، یک نفر با قطار می‌آید خوش به حال کسی که تا حرمش دست در دست یار می‌آید آه اما نه! خوش به حال کسی که به جز او کسی پناهش نیست ناامید از تمام آدم‌ها، بی‌کس و بی‌قرار می‌آید بادها در طواف ایوانش، ابر کاسه به دستِ بارانش جاده ها محرم خراسانش... زائر از هر دیار می‌آید مست گلدسته‌های سرسبزش فصل‌ها سر به زیر و حیرانند می‌رود تا بهار از مشهد باز فصل بهار می‌آید چمدان و بلیط لازم نیست، آسمانت اگر کمی ابری‌ست دل به جاده بزن که در حرمش دل غمگین به کار می‌آید می‌نشینم درست رو به ضریح مثل ابر بهار می‌بارم سر که بر شانه‌ی حرم باشد گریه بی‌اختیار می‌آید بنده‌ی روسیاه او بودم، از درش راند و راه من را بست گفت وقتی تو ضامنم بشوی با گناهم کنار می‌آید @Aftab_gardan_ha