🌸꧁بر مــــدار عشـــ♡ــــق꧂🌸
✨❤️||
📍[
#پارت_نهم]
+ اول دوم مهر بود. سر سفره ی ناهار از رادیو شنیدیم سربازهای منقضی ۵۶ را ارتش برای اعزام به جبهه خواسته
از منوچهر پرسیدم: منقضی ۵۶ یعنی چه
گفت:« یعنی کسانی که سال ۵۶ خدمتشان تمام شده.» داشتم حساب می کردم خدمت منوچهر کی تمام شده که برادرش رسول آمد دنبالش و با هم رفتند بیرون.
بعد از ظهر برگشت با یک کوله خاکی رنگ. گفتم این را برای چه گرفته ای؟ گفت:«لازم می شود. آماده شو با مریم و رسول می خواهیم برویم بیرون. » دوستم مریم، با رسول تازه عقد کرده بودند.
شب رفتیم فرحزاد ، دور میز نشسته بودیم که منوچهر گفت:«ما فردا عازمیم.»
گفتم: چی؟ به این زودی؟
گفت:«ما جزو همان هایی هستیم که اعلام شده بود باید برویم» مریم پرسید: ما کیه؟
گفت:«من و داداش رسول» مریم شروع کرد به نق زدن که نه رسول تو نباید بروی، ما تازه عقد کرده ایم؛ اگر بلایی سرت بیاید من چی کار کنم؟ من کلافه بودم، ولی دیدم اگر چیزی بگوییم مریم روحیه اش بدتر می شود
🌼🌿
#زندگینامه_شهدا
#شهید_منوچهر_مدق
@Antiliberalism